معضلی که فوتبال ایران را تهدید میکند؛
فوتبالیستهای ایرانی که در کودکی عاشق میشوند / از جواد کاظمیان تا امین اسدی و مونیکا بلوچی!
ورود زودهنگام و غیر اصولی ستارههای ورزشی به روابط عاشقانه معضل جدیدی برای فوتبال ما است.
به گزارش ایلنا، در یکی از تورنمنت های مهم فوتبالی، بچههای تیم جوانان وقتی متوجه وابستگی زیاد هم تیمیشان به گوشی تلفن همراهش میشوند تصمیم به تنبیه او گرفته و گوشی تلفن همراه این بازیکن را به عمق استخر انداخته تا دیگر به دلبر آن سوی خط دسترسی نداشته باشد
اما این نه تنها پایانی بر این ماجرا نبود که سرآغاز اتفاقاتی شد که بعد از دریافت تذکرات متعدد از سوی سرپرست و کادر فنی تیم و آن استوری جنجالی در صفحه مجازی منجر به اخراج آن بازیکن سرگشته و عاشقپیشه از جمع ملی پوشان شد.
شاهدان عینی گواهی دادهاند که فرد مورد نظر بقدری مجذوب و شیفته معشوقه خود بوده است که به خاطر از دست رفتن گوشی تلفن، شال و کلاه کرده و خود بار سفر بسته و قصد بازگشت به ایران را داشته است چرا که بدون گوشی دسترسی به معشوقه ندارد.
این نمونه کوچکی از گرایشات و سرگشتگی در میان جماعت فوتبالیست نسبت به مسائل احساسی و عاشقانه ا ست. شاید اگر دنبال ردی از دلیل کوتاهی عمر فوتبال برخی بازیکنانمان بگردیم به همین حیرانی برسیم.
مربی جوانی را میشناختم که در تیمی شهرستانی مشغول به کار بود او هر شب به خاطر کنار معشوقه لاکچری بودن از دور ترین نقطه ایران خود را به تهران رسانده و صبح مجدداً به شهر خود پرواز میکرد!
شعر و پست جواد کاظمیان بازیکن نسبتا جوان اما زود بازنشسته شده فوتبال ایران در ستایش ستاره زیبا و پا به سن گذاشته سینمای جهان نیز که به نوعی در ذهن فوتبالدوستان تداعی گر فیلم مالنا شده است. گویا جواد که یکی از فوتبالیستهای خوب زمان خود بود همان نوجوان عاشق پیشه فیلم است که حتی در سنین میان سالی نیز دل از دلبر نکشیده است.
پدیده عاشقی در میان بازیکنان نسل نسبتاً جدید فوتبال به همینجا ختم نمیشود. از استوریهای نیمه شبانگاهی بازیکنان و مخاطبان خاص شان که دیگر از پرده و پوشش بیرون آمده و به راحتی تمایلات و احساساتشان را ابراز میکنند تا سفرهای دور و دراز و زندگی در کنار هم در بیرون از مرزهای جغرافیایی و... البته در دنیای فوتبال و هنر اتفاقاتی از این دست چندان تعجب برانگیز نیست لکن تفاوت نمونههای غربی آن با مدل داخلی بسیار است. آنها عموماً در دوره اوج ورزش به چنین روابطی ورود نمیکنند و اگر استثنائاتی هم هست با دوام و در جهت تثبیت موقعیت ورزشی و اجتماعی فرد بوده است، در حالیکه جوان ایرانی نسبت به چنین امر مهمی نگرشی زود گذر و تفننی دارد. نمونههای داخلی را که مرور کنیم حتی یک مورد ثبات هم در آن یافت نمیشود چرا که عموما در سنین پایین و در خامی باچنین خواستههای درونی مواجه شده و قدرت تجزیه تحلیل و شناخت نداشتهاند. اکثر قریب به اتفاق این گرایشات نیز منجر به شکست و از آن مهمتر پایان عمر ورزشی فرد شده است.
متاسفانه بخش عمدهای از قهرمانان ایرانی نه در یک پروسه آموزشی مدون و تحت کنترل که بسیار دیمی و خود ساخته به مدارج بالای ورزشی رسیده اند. کسی به آنها نیاموخته است که زندگی ورزشی و حرفهای صرفا مختص میادین ورزش نیست بلکه تمام ابعاد وجودی شخص را شامل میشود. چه بسیار ستارههایی که در دل شب زنده داریها و رفتارهای غیر حرفهای خاموش شده و به ورطه سقوط کشیده شدند. باشگاههای ما از بازیکن فقط وجهه ورزشیاش را مطالبه میکنند تا زمانی که او برای تیمش مفید باشد از همه اعمال و کردار هرچند ناپسند او حمایت میکنند بیآنکه بدانند این حمایتها چقدر در پایان زودرس زندگی ورزشی بازیکن نقش خواهد داشت. باید در قراردادها بندهایی افزوده شود که تمام زیر و بم زندگی ورزشکار در کنترل دقیق باشگاه باشد به نحوی که هرگاه اخساس شود وی در حال خروج از مسیر قهرمانی ست او را با تمهیدات لازم به راه آورده و اجازه کجروی بیشتر را به او ندهند.
اما آیا در مدیران فعلی ورزش که بیشتر بر اساس رابطه و نه کار آیی و توان آمده اند کسی هست که چنین دستور العمل حرفه ای را تدوین و اجرا کند؟
سید مهدی فاطمی