خاطرات دفاع مقدس به نقل از دکتر مهدی کریمی
به گزارش ایلنا، دوران دفاع مقدس بود و من نوجوانی بودم. در جمعی لشگر ٢٧ محمد رسول الله ماموریت داشتم تا از منطقه برای دریافت کمکها و هماهنگی به ستاد پشتیبانی جنک بروم، وارد ستاد شدم، همهمهای بود به دنبال مسئول ارسال میگشتم و وقتی پیدایش کردم به شدت عرق میریخت. گفتم برادر من برای بردن ماشین و تویوتا آمدهام، با بیرمقی گفت: ماشین نداریم، کی گفته بیای؟
خلاصه کلی جر و بحث که به من ماشین باید بدی، دیدم چندتا ماشین گوشه ستاد هست. رفتم با بچهها داخل ماشینها نشستم و هر کی میآمد، میگفتم ماشینها مال ماست، داریم میبریم، تا جایی که دعوا شد دورو بر ماشینها. سروکله مسئول پیدا شد و دید بله کار بالا گرفته و ماشینها را ما صاحب شدیم، القصه که مدیر جدی و کوشای آن روزهای دفاع، علی فاضلی بود و سالها است که اورا میشناسم. هنوز هم همانطور، خوب و باصفا. امیدوارم همیشه در سنگر اتاق اصناف ایران پایدار باشد، در فصل جدید خوب بدرخشد و جهادی و انقلابی عمل کند.
انشاء الله