خبرگزاری کار ایران

در چهل و نهمین برنامه «مستندات یکشنبه» مطرح شد:

شهرام گیل‌آبادی: خیابان منبع الهام من است

asdasd
کد خبر : ۱۴۵۲۶۶۴

چهل و نهمین برنامه «مستندات یکشنبه» که زیرمجموعه سینماتک خانه‌ هنرمندان ایران به پخش فیلم‌های مستند می‌پردازد، یکشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۲، به نمایش فیلم مستند «خیابان کاغذی» به کارگردانی شهرام گیل‌آبادی اختصاص داشت.

به گزارش ایلنا به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور صادق زیباکلام (نویسنده و استاد دانشگاه)، علیرضا رئیسیان (نویسنده و کارگردان سینما) و شهرام گیل‌آبادی (کارگردان فیلم) در سالن استاد فریدون ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده احسان حاجی‌پور بود.

از نکات جالب توجه در نمایش و برپایی جلسه نقد و بررسی مستند «خیابان کاغذی» که به موضوع انتخابات در سال ۸۸ پرداخته است، نزدیکی آن به انتخابات مجلس شورای اسلامی بوده که قرار است که جمعه ۱۱ اسفندماه در سراسر کشور برپا شود.

شهرام گیل‌آبادی در این نشست گفت: خودم اولین بار بود که این فیلم را به این صورت می‌دیدم. زیرا از سال ۸۸ که جلوی فیلم را گرفتند و برخی راش‌های ما توقیف شد، فقط چند نمایش در خارج از کشور داشتیم. به هر ترتیب خوشحالم که با مدد دوستان در خانه هنرمندان، پس از ۱۴ سال نمایشی برای فیلم در ایران فراهم شد.

او افزود: این فیلم برخلاف فیلم‌های جشنواره فجر امسال، بدون پول ساخته شده است. در واقع فیلم هزینه چندانی به غیر از کتک خوردن و حوادثی از این دست برای ما نداشته است. اگر برخی راش‌هایی که توقیف شد در اختیارمان بود، به فیلم اضافه می‌کردیم اما خب پخش این نمونه هم در زمان کنونی، اتفاق خوبی به شمار می‌آید. چند فیلم دیگر نیز در گروه ماه تولید شده که همگی در حصر هستند. امیدوارم شرایطی فراهم شود تا آنها را نیز ببینیم.

زیبا کلام نیز در ادامه این نشست گفت: مستند «خیابان کاغذی»، فیلم کوتاه و قابل تاملی بود. بنابراین باید به آقای گیل‌آبادی تبریک گفت. شخصا این جنس کار را در مستندهای ایرانی ندیده بودم. در عین حال پس از دیدن این مستند، احساسی را پیدا کردم که غروب جمعه و رفتن سر خاک در ما ایجاد می‌کند. از خود پرسیدم چرا ما مرتب در حال عقب رفتن هستیم؟! باور نمی‌کردم یک شب‌هایی آدم‌ها بیرون می‌آمدند و آزادانه از نامزد خود دفاع می‌کردند. کسی هم آنها را به این خاطر احضار نمی‌کرد.

او افزود: وقتی شرایط نشان داده شده در مستند را با زمان کنونی مقایسه می‌کنیم، باور نمی‌کنیم ۱۴ سال پیش چنین شب‌هایی در تهران بوده است؟! در واقع به غیر از این پرسش که چرا ما در حال عقب رفتن هستیم چیز دیگری نمی‌توانم بگویم. در واقع این مستند، من را مغموم و افسرده کرد، چون یادآور آن دوران بود.

زیباکلام در ادامه بیان کرد: با این همه امیدوار هستم و همچنان نوری در انتهای دالان می‌بینم. در واقع این امیدواری به کار اصلی من مربوط می‌شود. زیرا تا پیش از اینکه از دانشگاه اخراجم کنند، مبحث تاریخ تحولات اجتماعی سیاسی ایران و بررسی حرکت‌ها و تکاپوهایی که از مشروطه به این طرف داشتیم را در دانشگاه تهران ارائه می‌دادم و از این رو می‌توانم به آینده امیدوار باشم. به این ترتیب اگرچه باورش برای نسل جدید سخت است، اما در مجموع که نگاه می‌کنم، فکر می‌کنم رو به جلو هستیم. حتی فیلم هم همین را می‌گوید؛ اینکه چنین فضا و آدم‌هایی در این مملکت بودند. بنابراین اینکه تا چه زمان می‌توان این شرایط را محدود و دریغ کرد؟! بعید می‌دانم مدت زیادی به طول بیانجامد.

علیرضا رییسیان در ادامه این نشست گفت: به لحاظ دسته‌بندی‌هایی سینمایی، این فیلم یک مستند گزارشی مهم بوده که پشت آن فکر است. در واقع مستند «خیابان کاغذی» فقط یک گزارش از دوره‌ای خاص که حاوی تحولی سیاسی در مملکت است، را به ما نمی‌دهد. اگر دقت کرده باشید، اکثر پلان‌های فیلم، پلان‌های بسته‌ای بوده که در شب گرفته شده و نوری روی مصاحبه شوندگان افتاده است. این موضوع به طور ناخودآگاه می‌گوید احتمالا در آن دوره حادثه مهم اجتماعی، سیاسی، مملکتی در جریان بوده که واقعا هم بوده است.

او افزود: به لحاظ تاریخی نیز، انتخابات سال ۸۸ بدون هیچ شک و تردیدی، نقطه عطف داستان انتخابات در بعد از انقلاب است. زیرا بدون شک سال ۸۸ می‌توانست مسیر تحولات مملکت چیز دیگری باشد اما الان چیزی که نباید باشد، در جریان است. البته لازم نیست که در فیلم خیلی پررنگ به این موضوع پرداخته شود. نکته جالب دیگر در این مستند این است که هیچ چیزی از هیچ کاندیدایی پخش نمی‌شود و شما نمی‌دانید که آنها به غیر از عکس‌های نشان داده شده، چه کسانی هستند.

این فیلمساز در ادامه بیان کرد: آنهایی که این دوره را ندیده و در آن زیست نکرده‌اند، بعدا که این فیلم را ببینند، حتما دریافتی پیدا می‌کنند که چه چیزی در آن زمان جریان داشته که اینقدر شور و اشتیاق و بودن مردم مهم بوده است. البته در این زمینه جدا از برداشت سینمایی با آقای زیباکلام خیلی هم فکر نیستم و فکر می‌کنم چنین لحظاتی دیگر تکرار نخواهد شد. دلیل آن هم روشن است؛ چون دیگر مفهوم انتخاب کردن از بین رفته است.

رییسیان در ادامه صحبت‌هایش گفت: آن زمان که فیلم را می‌ساختند، شاید چنین چیزی را تصور نمی‌کردند که دو دهه بعد کسانی فکر کنند، در زمانه‌ای شرایط، آدم‌ها، نقطه نظرات چه بوده و مهمترین عنصر که مردم هستند، چه کسانی بودند.

او ادامه داد: البته فیلم مقداری اشکالات فنی داشته است؛ چون حتما خیلی زیاد راش گرفتند که از دل آن این مستند ۴۰ دقیقه‌ای بیرون آمده که درباره دو مقطع ۸۴ و ۸۸ است. در دنیا نیز فیلم‌های مهم و درخشانی برای دوره‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و درباره جنبش‌ها و آدم‌های بزرگی که در تاریخ کشور موثر بودند، ساخته شده است. با این همه ما در کشور خودمان، مستند خوب بسیار کم داریم. متاسفانه تلویزیون جریان مستند گزارشی را با مستندهای جهت‌دار خود تخریب کرده است اما این مستند می‌تواند نمونه نسبتا خوبی در این زمینه باشد.

گیل آبادی در ادامه این نشست درباره سوژه خیابان در آثار خود توضیح داد: دیروز در حال صحبت با آقای رحمانیان در رابطه با یکی از آثارشان بودم. این نمایش صحنه‌ای داشت که در آن امام حسین(ع) زانو زده است. آقای بیضایی نیز آن نمایش را دیده بود. وقتی آقای رحمانیان به دیدن آقای بیضایی می‌رود؛ آقای بیضایی پیش از هر صحبتی به رحمانیان می‌گوید: «آن میزانسنی که این آدم زانو زده بود، غلط است. چون اگر او زانو می‌زد، که اینطور نمی‌شد.» حرف‌های عجیب و غریبی از سمت آدم‌های بزرگ در گوش ما وجود دارد. به خاطر دارم که آقای بیضایی و آقای نصرت کریمی نمایش تصویرهای شکسته را در سال ۷۳ دیدند؛ آقای نصرت کریمی به من گفت: «حکمت تو کوچه پس کوچه‌س» بنابراین باید بگویم در این خیابان‌ها، دموکراسی، ادبیات سیاسی، فکر، اندیشه سیاسی، اجتماعی و هر چیز دیگری وجود دارد.

او با اشاره به حضور اسماعیل خلج در سالن، او را یکی از سردمداران نمایشنامه‌نویسی اجتماعی به شمار آورد و بیان کرد: ما گاهی نیاز داریم که با هوشمندی مردم را ببینیم و یافته گزیده‌های خود را از آنها استخراج کنیم و بعد روایت خود از این یافته‌ها را بیان کنیم. حتما کار هنرمندانه خواهد بود.

این مستندساز در ادامه صحبت‌هایش عنوان کرد: مستند «خیابان کاغذی» یک مستند شکل‌گرا است که دوربین در آن سعی می‌کند روایتگر باشد. عنصر نور که آقای رییسیان از آن صحبت کرد درست است. خیابان نیز نقش جدی در مستند دارد. من در خیابان از مرشد چلویی (که اوج غلظت عرفان اجتماعی است) تا آدم‌های سیاسی بسیاری را دیدم که خودم در خیابان‌ها با آنها هم کلام شدم. واقعیت این است که خیابان برای من محل الهام است.

زیبا کلام در بخش دیگری از این نشست گفت: مستند آقای گیل آبادی از یک منظرهایی به درد من می‌خورد و برایم مسکن است. زیرا چند سال است با دو سوال رو به رو هستم. سوال اول این است که چرا شما را نمی‌گیرند؟! سوال دوم نیز این لست که آخرش چه می‌شود؟! این دو سوال مانند روح سرگردان در خیابان دنبالم می‌کنند. سوال سومی هم وجود دارد که یکی دو سوال است مطرح می‌شود. می‌پرسند: پشیمان نیستید از بلایی که سر ملت آوردید؟! فیلم آقای گیل آبادی برایم مسکن است؛ چون اگر به کمی قبل‌تر در دهه ۸۰ و ۷۰ و حتی اواسط دهه ۹۰ برویم، هیچ کدام از این سوالات و نگاه‌ها مطرح نبودند.

او افزود: چرا ما مرتب می‌گوییم: آخرش چه می‌شود؟! آیا مردم در هند، پاکستان و ترکیه هم چنین سوالاتی را مطرح می‌کنند؟ این سوالات نشان دهنده ناامیدی، اضطراب، بغض، کینه و مواردی از این دست است. وگرنه جامعه‌ای که سلامت باشد، آدم‌هایش این سوال‌ها را نمی‌پرسند. مدت‌هاست که فکر می‌کنم، دیگر فایده ندارد که بگویم پشیمان هستم یا خیر. چون به قدری بغض و کینه به وجود آمده که نمی‌دانم از کجا باید شروع کنم.

این استاد دانشگاه در ادامه بیان کرد: اگر امروز دهه هشتادی‌ها، فیلم آقای گیل آبادی را ببینند، باور نمی‌کنند که اینجا تهران است. آنها باور نمی‌کنند که این آدم‌ها روزی در تهران بودن و فضایی برای اینطور نفس کشیدن، فعالیت تبلیغاتی کردن و این مدل زندگی داشتند. دلم می‌خواهد یک تجربه سیاسی و اجتماعی اتفاق بیفتد و در شبی فقط دهه هشتادی‌ها را به تماشای این فیلم دعوت کنیم و در انتها از آنها بپرسیم که چند درصد شما باور می‌کنید که چنین فضایی در تهران بوده است؟!

زیبا کلام در ادامه صحبت‌هایش گفت: فکر می‌کنم درصد قابل توجهی باور نمی‌کنند چنین فضایی در جریان بوده و می‌توانستند از کاندیدای مورد علاقه خود آزادانه دفاع کنند. در مستند آقای گیل آبادی نه پاسبان، نه یگان ویژه و نه پلیس و نه ترس وجود دارد. بنابراین فکر می‌کنم اگر واقعا دهه هشتادی‌ها در سالن بودن، مستند بودن این مستند را باور نمی‌کردند.

رییسیان در بخش دیگری از این نشست بیان کرد: فیلم در حال صحبت از مهم‌ترین نقطه عطف سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب است. بنابراین این مستند در هر موقعیتی موضوعیت دارد و اتفاقا حسن آن در همین است. یعنی شما به راحتی از روی طرفداران و بدون اینکه کاندیدا را ببینید، می‌توانید حدس بزنید که موقعیت آنها چیست و چه تفکر و دیدگاهی دارند و چه کسانی از آنها طرفداری می‌کردند. خود این داستانی است که بعد از ۸۸ تقریبا دیگر به این شکل و در این مقیاس وجود ندارد. همین موضوع، نقطه عطفی برای این مستند است.

او افزود: البته شاید فیلمساز در آن زمان به این فکر نمی‌کرد که حوادث و اتفاقات بعدا به این صورت شود. اما خصلت فیلم همین است؛ خیلی اوقات درباره موضوع خیلی مهم حرف می‌زند اما فیلم ضد خودش عمل می‌کند و گاهی اوقات نیز درباره موضوعی حرف می‌زند و بعدا معانی دیگری از دل آن استخراج می‌شود. این جز طبیعت و ذات فیلم خصوصا مستند است که می‌تواند برداشت‌های متفاوتی را در زمان‌های مختلفی ایجاد کند.

این فیلمساز در ادامه صحبت‌هایش گفت: به آقای گیل آبادی پیشنهاد می‌کنم، صحبت آقای دکتر زیباکلام را جدی گرفته و فیلم را برای دهه هشتادی‌ها اکران کند. چون تلویزیون نه الان که ۱۴ سال گذشته، ۷۰ سال هم بگذرد، با چنین سیستمی، این مستند را نشان نمی‌دهد. در حالی که این مستند نشان می‌دهد که این جامعه چقدر زنده، پویا و پر از جوان بود. در واقع ۸۸ می‌توانست مسیرهای دیگری را باز کند. الان می‌توان به آن نگاه کرد و آدم‌هایی که اهل جامعه شناسی سیاسی هستند، از دل آن به تحلیل‌های خوبی برسند. فیلم بدون سخنرانی کردن و حرف زدن می‌تواند درباره موضوعی چون موافقت یا مخالفت با انتخابات نیز حرف‌های زیادی برای گفتن داشته باشد.

اسماعیل خلج که از حاضران در این نشست بود، در بخش بعدی این برنامه به صحنه آمد و در صحبت‌هایی گفت: وقتی فیلم را می‌دیدم، گه گدار یاد فیلم رم فلینی می‌افتادم. البته دلیل آن را نمی‌دانم. اما این فیلم در مورد تهران است. در واقع اگر جای آقای گیل آبادی بودم، اسم آن را تهران می‌گذاشتم. این عنوان جهتی هم به نگاهی که ما الان به فیلم داریم می‌داد.

او افزود: وقتی می‌گوییم تهران، هم الان آن به ذهنمان می‌آید و هم زمان سال ۸۸ که زمان مستند است. در آن سال‌ها شور و حالی که واقعا وجود داشت، دیگر کمتر دیده می‌شود. الان به طور پراکنده در مورد همین انتخابات صحبت می‌شود و ما هم می‌شنویم اما به این پرشوری که در این فیلم دیدیم نیست.

این کارگردان تئاتر در ادامه بیان کرد: اوایل انقلاب هم همین شور و حال، هیجان و آزادی که در این فیلم هست را شاهد بودیم. به هر حال همه آنها برای تهران است. نه ما گناهکار هستیم که ۵۷ بودیم و نه آدم‌هایی که در این فیلم شور و حال داشتند و نه آدم‌هایی که الان چنین احساسی دارند. به هر حال همه چیز در حال تغییر است.

در بخش دیگری از این نشست مخاطب دهه هشتادی با اشاره به این موضوع که با دیدن فضای نشان داده شده از تهران در این مستند، حسرت خورده است، درباره علت امیدواری که آقای زیباکلام در صحبت‌های خود به آن اشاره کرده بود، پرسید.

زیباکلام در پاسخ گفت: بار اول نیست که این اتفاق می‌افتد و نسل بعد از انقلاب از من می‌پرسد که به چی و چه کسی امید داشته باشم؟!  باید بگویم کاملا همه بغض، کینه و نفرتی که شما دهه‌های ۶۰، ۷۰ و ۸۰ از آنچه در انقلاب رخ داد دارید را درک می‌کنم. دختر خودم نیز دهه شصت به دنیا آمده است. او زمانی که دانشجو بود به من می‌گفت: بابا شما سال ۵۷ فکر می‌کردید در حال چه کاری هستید؟! سال سوم و چهارم دانشگاه او با سال ۸۸ مصادف شده بود.

او ادامه داد: به خاطر دارم که یک مرتبه سبزها از تجریش تا راه‌آهن سبزها زنجیره انسانی تشکیل داده و دست هم را گرفته بودند. دختر من هم آن وسط بود. دخترم از سال ۸۸ به بعد، دیگر به من نگفت بابا چه فکری می‌کردید، بلکه گفت شما اصلا سال ۵۷ فکر هم می‌کردید؟ البته اکنون حتی نسلی که انقلاب کرده نیز ناراضی هستند. بخشی از آنها می‌گویند کاش قلم پایمان می‌شکست و نمی‌رفتیم. خیلی از آنها نیز می‌گویند که ما فکر می‌کردیم که ما در حال کاری هستیم، سرنخ جای دیگری بود. تقریبا همه آنها هم می‌گویند ما که رای ندادیم.

این استاد دانشگاه در ادامه بیان کرد: جالب است که سال ۵۸ و ۵۹ آزادی مطبوعات در ایران دست کمی از فرانسه، انگلستان و آمریکا نداشت. البته می‌دانم باور نمی‌کنید. به هر ترتیب عکس‌های همه این اتفاقات موجود است. اما الان نسل قبل از انقلاب هم می‌گویند ما نبودیم. در واقع اکنون مشکل فقط دهه هشتاد و نسل بعد از انقلاب نیست؛ حتی آنهایی که انقلاب کردند نیز زخم خورده هستند. اما من امیدوارم؛ چون فکر می‌کنم می‌توانم بفهمم که چه چیزی در حال وقوع است. چون کارم جامعه شناسی ایران است، کاملا می‌توانم بفهمم چه شد که انقلاب شد و چرا انقلاب شد.

زیبا کلام در ادامه صحبت‌هایش گفت: بغض و کینه دهه هشتادی‌ها را هم می‌فهمم. در واقع سرخورده از گذشته و ناامید از آینده بهترین تحلیلی است که می‌توان از نسل دهه هشتاد داشت. واقعا بدترین از این نمی‌شود جامعه و قشر اجتماعی را تصور کرد. اما به این خاطر امیدوارم که ۱۲۸۵ انقلاب مشروطه رخ داده است؛ یعنی پدران ما در آن زمان برای حاکمیت قانون و اینکه حکومت نتواند هر کاری دلش خواست بکند، مبارزه می‌کردند. من توانستم بفهمم که چه شد که ما در سال ۱۴۰۲ به حکومتی رسیدیم که قانون برایش مهم نیست و هرکاری دلش می‌خواهد انجام می‌دهد و به جایی هم پاسخگو نیست. حاکمیت قانون در ایران ۱۴۰۲ مفهومی ندارد. می‌توان این موارد را فهمید.

او افزود: با این همه وقتی شما می‌فهمید که چه شد که ما به اینجا رسیدیم؛ آن وقت می‌توانید متوجه شوید که می‌تواند در معرض یک‌سری از رویدادها و تحولاتی در آینده قرار گیرد. در واقع این وضع نمی‌تواند پایدار بماند. این موضوع تنها معطوف به ایران نیست؛ در واقع هیچ حکومت اقتدارگرا، استبدادی و دیکتاتوری را در هیچ کجای جهان نمی‌توانید پیدا کنید که تا ابد وجود داشته باشد. این را هم قاعده کلی تاریخ به ما می‌گوید و هم گذشته ایران که چقدر مبارزه برای آزادی و دموکراسی در آن سابقه داشته است.  نمی‌توان گفت که همه این‌ها بی‌نتیجه بوده و به جایی نخواهد رسید.

انتهای پیام/
نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز