کارگردان فیلم «خوناب» مطرح کرد؛
دلایل خط خوردنِ برخی فیلمها از فهرست جوایزِ جشنوارههای داخلی چیست؟ / حمایتها یا سازمانی و باندیست یا ایدئولوژیک/ حذفِ ارزشهای اخلاقی از روند داوریها
مجتبی قاسمی میگوید: فیلمسازان مستقل نادیده گرفته میشوند چراکه داوریهای جشنوارههای داخلی بیشتر دوستانه و محفلی انجام میشود و تنها افراد در جشنوارههای مختلف جابهجا میشوند و به دوستان و آشنایان خود بیشتر بها میدهند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مجتبی قاسمی (کارگردان فیلم کوتاه) که در سالهای اخیر توانسته در چند جشنواره خارجی با فیلمهایش جوایزی کسب کند، به تازگی با جدیدترین اثر خود با عنوان «خوناب» توانست جوایز معتبری را از آن خود کند.
«خوناب» به موضوع تروریسم میپردازد و قصهای ملتهب را روایت میکند که به نوعی میتواند برای افرادی که شناخت چندانی از این پدیده شوم ندارند، بیانگر یکی از آسیبهای جدی آن باشد. با مجتبی قاسمی درباره «خوناب» و وضعیت سینمای کوتاه در ایران گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
«خوناب» در یک سال گذشته در چند جشنواره داخلی و خارجی جوایزی کسب کرد، شما در این فیلم به موضوع ترورسیم پرداختید. در سینمای کوتاه پرداختن به موضوعی چون تروریسم چقدر میتواند ضامن موفقیت آن باشد؟
فیلم «خوناب» توانست در چند جشنواره جهانی جوایزی چون بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را کسب کند. در این فیلم ما برداشتی آزد از پدیده تروریسم و به ویژه داعش داشتیم و سعی کردیم در قالب سمبلیک و نمادین مخاطبان بینالملل را مورد هدف قرار دهیم و مفاهیم مدنظر را به شکلی که شعاری و سفارشی به نظر نیاید، به مخاطب منتقل کنیم.
اگر موفقیت فیلمهای کوتاه را در دو بخش جهانی و داخلی مورد بررسی قرار دهیم و حتی در بحث جشنوارهها، تفاوتهایی چون جشنوارههای دولتی و غیر دولتی وجود دارد. در جشنوارههای جهانی دولتی با موضوعاتی چون داعش هیچ شانسی نداریم و نمیتوانیم پدیده تروریسم و به ویژه داعش یا القاعده را اگر مورد تحلیل قرار دهیم، انتظار داشته باشیم که از این جشنوارهها جایزه دریافت کنیم چراکه قطعاً جشنواره دولتی تحت نفوذ سیستم ایدئولوژیک حکومت آن کشور است و وقتی آمریکا خود ایجادکننده گروههای تروریستی است، طبیعتاً نمیپذیرد که شما تروریسم را مورد انتقاد قرار دهید و حتی ممکن است اجازه ندهند که فیلمتان به جشنواره راه پیدا کند اما در جشنوارههای مستقل پرداختن به چنین موضوعی میتواند مورد توجه قرار بگیرد چراکه جشنوارههای مستقل تحت نفوذ نگاه و ایدئولوژی حکومتشان نیستند و با نگاه زیباییشناسانه دقیقتری به فیلمها توجه دارند.
اگر بخواهم در جشنوارههای داخلی تجربهای که با «خوناب» داشتم را مورد بررسی قرار دهم باید بگویم که متأسفانه در جشنوارههای داخلی هم وضعیت چندان مساعدی وجود ندارد و با وجود اینکه طبق نظر کارشناسان سینما، «خوناب» اثری خوشساخت با موضوعی مهم است، چندان مورد توجه جشنوارههای داخلی قرار نگرفت و به نظر من به عمد این فیلم را نادیده گرفتند. در جشنواره فیلم کوتاه تهران تنها جایزه صدا به فیلم ما تعلق گرفت و دیگر ویژگیهای فیلم را مورد توجه قرار ندادند و فکر میکنم اگر شخص دیگری که تجربه و سابقه طولانیمدتی در حوزه سینمای کوتاه نداشت، این فیلم را ساخته بود قطعاً بیش از این نادیده گرفته میشد.
به نظر من، جشنواره فیلم کوتاه تهران از ساختار غیرکلاسیک و روایت غیرخطی و آثاری از این دست بیشتر حمایت میکند ولی در حوزه داوری باید بگویم که متأسفانه فیلمسازان مستقل خیلی نادیده گرفته میشوند چراکه داوریها بیشتر دوستانه و محفلی انجام میشود و تنها افراد در جشنوارههای مختلف جابهجا میشوند و به دوستان و آشنایان خود بیشتر بها میدهند. متأسفانه به طور معمول آثاری که ارزشی محسوب میشوند شانس چندانی ندارند و هر آنچه که انتقادی، سیاهنمایی، زیر سوال بردن اخلاقیات در جامعه ایرانی و... باشد، مورد توجه قرار میگیرند و من بر این عقیدهام که نگاه جشنواره فیلم کوتاه هم نگاه ارزشی نیست و در آن فیلمهایی که اخلاق و انسانیت را اشاعه بدهند شانس چندانی ندارند.
پس از جشنواره فیلم کوتاه تهران، باید بگویم که جشنواره فیلم فجر وضعیت بدتری دارد چراکه مدیران ناکارآمد سکان مدیریت جشنواره را به همان افراد سپردهاند و نگرشی که در دیگر جشنوارهها وجود دارد، در جشنواره فجر هم دیده میشود و معمولاً همان خروجی جشنواره فیلم کوتاه به فجر راه پیدا میکند درحالیکه این یک برنامهریزی غلط است چراکه فلسفه وجود جشنواره فیلم کوتاه تهران با جشنواره فجر تفاوت دارد. متأسفانه این وضعیت حاصل بیسوادی مدیران است که اصلاً تفاوتی بین جشنوارهها قائل نیستند و نگاهشان کاملاً دوستانه و محفلی است به طوری که اگر یکسری از دوستانشان در جشنواره فیلم کوتاه جایزه نگرفته باشد، در جشنواره فجر جبران میکنند و به او جایزه میدهند. من از کارشناسان میخواهم فیلمهایی که به جشنواره فجر راه پیدا کردهاند و حتی فیلم کوتاهی که جایزه بهترین فیلم را از آن خود کرد را با اثری چون «خوناب» مقایسه کنند و ببینند که آیا این اثر میتواند در قیاس با «خوناب» حرفی برای گفتن داشته باشد یا خیر.
متأسفانه فیلم «خوناب» علیرغم موفقیت در جشنوارههای خارجی در داخل ایران نتوانست چندان مورد توجه قرار بگیرد و از نظر من دلیل این اتفاق به نگاه دولت قبل مربوط میشود که در سینما حاکم بود و علاقهای به مباحث داعشستیزی و مدافعان حرم نداشتند. امیدوارم دولت جدید نگاه متفاوتتری داشته باشد و در حوزه مدیریت سینما به مسائلی چون تفاوت دو جشنواره فیلم کوتاه تهران و جشنواره فیلم فجر توجه داشته باشد.
دو جشنواره عمار و مقاومت هم در کشور ما هستند که شاید نگاهی به اینگونه آثار داشته باشند اما از آنجا که این جشنوارهها متعلق به نهادهای خاصی هستند و خودشان تولید دارند، بیش از هر چیز به فیلمهای خودشان توجه دارند و اتفاقاً در دوره اخیر هم همین اتفاق رخ داد و اگر دقت کنید فیلمهای منتخب همان فیلمهای ساخته شده توسط نهادهای مربوطه به این جشنوارهها هستند و اصلاً فیلم «خوناب» به جشنواره راه پیدا نکرد تا هیچ فیلمی با این اثر مقایسه نشود و انتخابها در واقع به چالش کشیده نشود. متأسفانه در تجربه چندین سالهای که در حوزه فیلم کوتاه داشتم به این حد از بدبینی رسیدهام و از اتفاقی عادلانه در جشنوارههای داخلی ناامید هستم.
ایده فیلم الهام گرفته از ماجرایی واقعی است؟
مدتهاست که در منطقه ما گروه تروریستی داعش حضور دارد و فعالیتهای جنایتکارانه خود را دنبال میکند. اتفاقاتی که در این سالها شاهد بودم و جنایاتی که این گروه انجام داده روی من هم تأثیرگذار بود و تصمیم گرفتم کاری در مورد این گروه انجام دهم و از آنجا که هدفم مخاطب بینالمللی بود یک زبان نمادین برای آن در نظر گرفتم تا حسی از سفارشی بودن در آن نباشد چراکه اصلاً کاری سفارشی نیست و در واقع رسوبات جنایات چند ساله این گروه بود که به ساخت این اثر منجر شد.
«خوناب» از یک اتفاق واقعی برداشت نشده و کاملاً تخیلی است و با زبانی نمادین به پدیده تروریسم میپردازد. داعش امروز نهاد خانواده که مادر آن خانواده است را هدف قرار داده و قطعاً اگر یک مادر نتواند در یک خانواده مادر باشد، آن خانواده در آستانه فروپاشی قرار میگیرد و من سعی کردم این مفهوم را در این اثر بگنجانم.
چرا کاراکترهای «خوناب» هیچ کدام مربوط به زمان و ملیت خاصی مربوط نمیشوند؟
قصد من این بود که تروریسم را در قالب یک داستان انسانی مورد بررسی قرار دهم به طوری که همه جای دنیا با آن ارتباط برقرار کنند و آسیبی که تروریسم به نهاد خانواده وارد کرده را در واقع نشان دهم تا درک شود. از آنجا که زمان ساخت فیلم بحث داعش بیش از دیگر گروههای تروریستی مطرح شد، تصمیم گرفتیم از زبان کردی استفاده کنیم چراکه به هر حال باید یک زبان انتخاب میشد و ما با توجه به اتفاقاتی که در آن زمان رخ داده بود به این نتیجه رسیدیم که زبان کردی میتواند انتخاب مناسبی باشد.
تروریسم تنها به داعش منحصر نمیشود، در طی تاریخ شکلهای متنوعی از پدیده تروریسم را شاهد بودیم و در چند دهه اخیر میتوان به بوسنی و هرزگوین هم اشاره کرد که در آنجا هم نهاد خانواده مورد هدف قرار گرفت. سعی ما بر این بود که هر کس در هر جای دنیا با دیدن این فیلم بتواند مسئله مطرح شده را درک کند و با تبعات این پدیده شوم آشنا شود. من فکر میکنم با توجه به موفقیتهایی که این فیلم در دنیا داشته، تا حدی به هدف خود رسیده است.
فیلم کوتاه با چنین موضوعی چقدر میتواند کارکرد اجتماعی داشته باشد و در جامعه روشنگری کند؟
اگر پخش مناسبی برای فیلم کوتاه در کشور ما وجود داشته باشد قطعاً فیلمهای کوتاه میتوانند بسیار تأثیرگذار باشند. در شرایط حاضر درگیریهای ذهنی و مشغلههای فکری باعث میشود که کمتر کسی حوصله و توان دیدن فیلم بلند را داشته باشد و به همین دلیل سینمای کوتاه میتواند با جذابیت بیان موجز نظر مخاطب را به خود جلب کند اما نکته مهم این است که بستر نمایشی مناسبی هم وجود داشته باشد.
سینمای کوتاه باید به مخاطب معرفی شود و من فکر میکنم در این صورت با توجه به تنوع بالای موضوعی و مضامین مختلف قطعاٌ فیلم کوتاه میتواند مورد توجه قرار بگیرد و از نظر من گاهی مواقع یک فیلم کوتاه خوب میتواند اطلاعات بسیار بیشتری نسبت به یک فیلم سینمایی در اختیار مخاطبش قرار دهد.
نگرشی وجود دارد که معتقد است فیلمهای سینمایی ما برای موفقیت در جشنوارههای خارجی باید حتماً نگاهی انتقادی به وضعیت حاضر کشور داشته باشند. آیا این نگاه در حوزه فیلم کوتاه هم وجود دارد؟
اگر جشنوارههای دنیا را به دو بخش ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک تقسیم کنیم که همین جشنوارهها هم چند زیرمجموعه دارند، در جشنوارههای ایدئولوژیک اگر شما نگاه تند اجتماعی را داشته باشد هیچ فرقی ندارد که فیلم بلند است یا کوتاه و این میتواند یکی از پارامترهای مهم موفقیت برای شما باشد. اما در جشنوارههای غیر ایدئولوژیک این نگاه تند اجتماعی چندان کارکردی ندارد و بیش از هر چیز نگاه زیباییشناسانه بر فیلم وجود دارد. به عنوان مثال یکی از فیلمهای کوتاه من با عنوان «کاسکو» که موفقیت جهانی نیز داشت هیچ نگاه سیاسی یا ایدئولوژیکی در این فیلم وجود نداشت و به همین دلیل جشنوارههای غیر ایدئولوژیک صرفاً به دلیل ساختار خوبی که داشت، به آن توجه کردند. از نظر من یک کلیت مشخص برای موفقیت فیلمهای بلند و کوتاه در جشنوارههای خارجی وجود ندارد و هر جشنواره نگاه خاص خود را دارد.
پخش فیلم کوتاه در کشور ما آنقدر جدی هست که بتوان چنین انتظاری از آن داشت که کارکرد اجتماعی هم داشته باشد؟
به نظر من هنوز سینمای کوتاه ما آنقدر جدی گرفته نشده و پخش آن هم به همین منوال جدی گرفته نشده و به همین دلیل از یک فیلم کوتاه خوب نمیتوان انتظار کارکرد اجتماعی و تأثیرگذاری آنچنان جدی داشت.
در تلویزیون هم وضعیت به همین شکل است. من تجربه کار در تلویزیون را هم دارم و میدانم از آنجا که باکسهای مشخصی مثل باکسهای 10 دقیقهای برای پخش تعیین شده است با پخش فیلمهای کوتاه 5 دقیقهای موافق نیستند و هیچ علاقهای برای پخش نشان نمیدهند. برخی مواقع ممکن است در یک برنامه در شبکهای برونمرزی چند فیلم کوتاه نمایش داده شود که قدمی مثبت است اما نمیتوان آن را کافی دانست.
یکی از نکات امیدوارکننده راهاندازی پلتفرمهای اینترنتی است که قدم مثبتی است اما از آنجا که معرفی خوبی صورت نگرفته و اصلاً مردم نمیدانند که فیلم کوتاه چه تعریفی دارد و چقدر مهم و جذاب است و مردم در پلتفرمها بیشتر فیلمها و سریالها را میشناسند. تا امروز مخاطبان سینمای کوتاه همان جامعه فیلم کوتاه است و هنوز نمیتوان انتظار داشت که فیلمی کوتاه بتواند اثر اجتماعی بالا داشته باشد.
نگاه کلی فیلمسازان ما به سینمای کوتاه را چطور ارزیابی میکنید؟
اغلب فیلمسازان فیلم کوتاه، این سینما را سکوی پرتابی بلند برای رسیدن به سینمای بلند میدانند. این نگاه تنها مربوط به سینماگران نمیشود و حتی مدیران سینمایی هم فیلم کوتاه را مشقهایی میدانند که یک فیلمساز انجام میدهد تا به سینمای بلند برسد. البته ما فیلمسازان اندکی را هم داریم که نگاهی جدی به سینمای کوتاه دارند و آن را مدیومی جدا میدانند.