خبرگزاری کار ایران

ربودن عروس برای گرفتن جواب بله

چند روز قبل بود که سایه به همراه خواهرش به آرایشگاه رفت تا برای مراسم جشن عقدش آماده شود. وقتی در آرایشگاه بود، زنی او را صدا زد و گفت: پسری جلوی در آرایشگاه منتظرش است. سایه رفت، اما بعد از آن دیگر خبری از او نشد. هرچه صبر کردند، سایه نیامد و هیچ‌کس هم او را ندید.

به گزارش ایلنا روزنامه شهروند نوشت. دخترجوان درست درمراسم عقدش، ازسوی یک خواستگار سمج، ربوده شد. پسر آدم‌ربا دختر مورد علاقه‌اش را ٤٨ساعت در خودرواش زندانی کرد تا شاید بتواند از او جواب بله را بگیرد. او که این دختر را با تهدید چاقو به محضرخانه برد تا او را عقد کند، اما به خاطر مخالفت عاقد نتوانست به هدفش برسد.

ناپدیدشدن مقابل آرایشگاه

چند روز قبل بود که سایه به همراه خواهرش به آرایشگاه رفت تا برای مراسم جشن عقدش آماده شود. وقتی در آرایشگاه بود، زنی او را صدا زد و گفت: پسری جلوی در آرایشگاه منتظرش است. سایه رفت، اما بعد از آن دیگر خبری از او نشد. هرچه صبر کردند، سایه نیامد و هیچ‌کس هم او را ندید.

شکایت در کلانتری

خواهر سایه وقتی دید که ازخواهرش خبری نشد، با پدرش تماس گرفت و موضوع را مطرح کرد. همه به دنبال عروس می‌گشتند، اما خبری نبود. تا این‌که مرد میانسال نیز به پلیس مراجعه کرد و خواستار پیگیری این موضوع شد. او به مأموران گفت: «دخترم امروز قرار بود مراسم عقدکنانش را جشن بگیرد. تالار گرفته بودیم و میهمان‌ها هم دعوت شده بودند، اما گویا کسی او را ربوده است. من به خواستگار سمجی که دخترم داشت، مشکوک هستم. او به نام صابر، از چند ماه پیش به دخترم ابراز علاقه کرد. درشبکه مجازی تلگرام با هم آشنا به هم علاقه‌مند شده بودند. بعد ازمدتی هم صابر به خواستگاری دخترم آمد، اما همان لحظه اولی که او را دیدم، متوجه شدم که پسرخوبی نیست. رفتارهای مناسبی نداشت و شرایطش برای زندگی مشترک کاملا نامناسب بود. برای همین به او جواب منفی دادم و با این ازدواج مخالفت کردم. درست بعد از آن مراسم خواستگاری بود که صابر شروع کرد به تهدیدکردن دخترم. مرتب پیام می‌داد و تهدید می‌کرد تا جایی که دخترم خط تلفنش را عوض کرد، حتی دیگر جرأت نمی‌کرد که تنهایی به بیرون ازخانه برود. همیشه من یا مادرش باید همراهش می‌رفتیم. تهدیدهای این پسر ادامه داشت تا این‌که خواستگار دیگری برای دخترم پیدا شد که ازهمه لحاظ شرایط مناسبی داشت. دخترم هم به او علاقه‌مند شد. وقتی دیدم که همه شرایط مناسب است، با این ازدواج موافقت کردم. امروز هم قرار بود که مراسم عقدکنان برگزار شود، اما از دختر کوچکم شنیدم که از پسری جلوی در آرایشگاه سایه را صدا کرده و دیگر خبری از سایه نیست. برای همین تقریبا مطمئن هستم که صابر دخترم را ربوده است.»

رهایی دخترجوان

با اعلام این شکایت بود که موضوع در دستور کار مأموران پلیس قرار گرفت و به دستور ‏آرش سیفی بازپرس شعبه ‏چهارم ‏دادسرای جنایی تهران تحقیقات دراین رابطه آغاز شد. مأموران در نخستین اقدام خود به سراغ خانواده صابر رفتند و از آنها خواستند که با پسرشان تماس بگیرد. آنها می‌خواستند با قرار صوری پسرجوان را دستگیر کنند، ولی کار به این‌جا نکشید. ٤٨ساعت از ماجرای ربوده‌شدن دخترجوان گذشت تا این‌که صابر او را درمقابل خانه‌شان رها کرد و متواری شد.

عقد اجباری

دخترجوان درحالی‌ که اشک می‌ریخت، به مأموران پلیس درباره ماجرای این دو روز گروگانگیری چنین گفت: «آن روز مراسم عقدم بود. خیلی خوشحال بودم. همه میهمان‌ها دعوت شده بودند. اما صابر همه چیز را به هم ریخت. او مقابل آرایشگاه آمد و با تهدید چاقو مرا سوار خودرو‌اش کرد. هرچه التماسش کردم، فایده‌ای نداشت. فقط فریاد می‌زد و می‌گفت، ساکت باش. من هم از ترسم چیزی نگفتم و صابر به سمت قم رفت. در راه می‌گفت، چرا ازدواج کردی. باید مراسم را به هم بزنی. من هم که ساکت شده بودم و فقط دعا می‌کردم که معجزه‌ای شود تا بتوانم از دستش خلاص شوم، اما وقتی به قم رسیدیم، او مرا به محضرخانه برد و گفت که می‌خواهد مرا عقد کند. خیلی ترسیده بودم. باورم نمی‌شد که صابر می‌خواست مرا با زور به عقد خودش دربیاورد، اما خوشبختانه به خاطر نداشتن شناسنامه و عدم حضور پدرم، عاقد خطبه عقد را جاری نکرد. به چند محضرخانه دیگر هم مرا برد، ولی باز هم فایده‌ای نداشت، حتی دریکی از محضرخانه‌ها صابر عاقد را با چاقو تهدید کرد، اما بازهم فایده‌ای نداشت. درنهایت هم با طرح این ادعا که موضوع خانوادگی است، از محضرخانه بیرون آمدیم. من دو روز در خودروی صابر بودم تا این‌که خانواده صابر با او تماس گرفتند و گفتند که پدر من راضی به ازدواج شده است. او هم مرا رها کرد تا بتوانیم زودتر ازدواج کنیم.»

بازداشت خواستگار سمج

پس از صحبت‌های این دختر، خواستگار سمج او ازسوی مأموران پلیس بازداشت شد. وی در بازجویی‌ها به جرم خود اعتراف کرد و گفت: «من عاشق سایه بودم. فقط به ازدواج با او فکر می‌کردم. وقتی شنیدم آن روز مراسم عقدکنانش است، کنترلم را از دست دادم. می‌خواستم هرطور شده او را به عقد خودم دربیاورم، اما نشد.»

با اعترافات این متهم وی با قرار قانونی روانه بازداشتگاه شد و تحقیقات دراین رابطه ادامه یافت.

کد خبر : ۴۵۵۱۳۰