خبرگزاری کار ایران

مدیر پایگاه تاریخی سیلک در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد؛

از پرستش اجداد تا جسدسوزی در ایران باستان/ شناسایی گونه جدیدی از انسان/ نمایشِ سرهای بریده شده بر تاقچه‌ها و معابد

از پرستش اجداد تا جسدسوزی در ایران باستان/ شناسایی گونه جدیدی از انسان/ نمایشِ سرهای بریده شده بر تاقچه‌ها و معابد
کد خبر : ۷۸۵۱۰۱

یک باستان‌شناس و استاد دانشگاه با اشاره به یافته‌های باستان شناسی، از آیین‌های مختلف تدفین در ایران باستان و تفاوت DNA باستانی و ژنتیک باستان‌شناسی سخن گفت و از کشف گونه‌ای جدید از انسان در در شرق آسیا خبر داد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، ﺳﻴﺪﺟﻮاد ﺣﺴﻴﻦزاده ﺳﺎداتی (مدیر پایگاه تاریخی سیلک و عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان) از کودکی به اسراری که در پس بناهای تاریخی شاخص دنیا مانند اهرام مصر و تخت جمشید نهفته بود، علاقه داشت. هرچند تمام تلاش خود را کرد تا در دانشگاه حقوق قبول شود اما در نهایت رتبه او برای رشته حقوق مجاز نشد و به رشته باستان‌شناسی روی آورد و تا مقطع دکترا این رشته را ادامه داد.

او می‌گوید: در سال‌های اول تحصیل در رشته باستان‌شناسی، هیجان انجام کار میدانی و کاوش برایم جذاب بود. بعدها که با مسائل اصلی و پرسش‌های باستان‌شناسی روبه رو شدم، از آنجایی که بیشتر این پرسش‌ها انسان شناختی هستند به این حوزه بیشتر علاقمند شدم. روابط انسانی، جامعه انسانی، خانواده‌ها و تحولات انسانی برایم جالب شد چراکه پاسخ این سئوالات در دل شواهد و یافته‌های باستان شناسی که در دل خاک مدفون است بدست می‌آید. اگر باستان‌شناسی نباشد هیچ جور نمی‌توان به پاسخ این سئوالات رسید. اکنون خوشحال هستم که به این مسیر از دانش پیوستم و قطعا اگر به گذشته بازگردم، بازهم باستان‌شناسی را انتخاب می‌کنم و از این رشته لذت می‌برم.

در ادامه گفتگوی ایلنا را با ﺳﻴﺪﺟﻮاد ﺣﺴﻴﻦزاده ﺳﺎداتی می خوانید.

سه فصل کاوش را در محوطه باستانی جوشقان و استرک کاشان که متعلق به هزاره دوم پیش از میلاد است انجام دادید که منجر به کشف گورستان با تدفین‌های مختلف شد. تابستان امسال نیز فصل چهارم کاوش در این محوطه تاریخی را آغاز خواهید کرد. از تجربیات کاوش و یافته‌های آن برایمان بگویید.

 تا سال گذشته فکر می‌کردیم گورستان‌های این منطقه متعلق به عصر آهن است، اما با توجه به یافته‌هایی که برخی از آنها قدیمی‌تر از دوره آهن بود، روایت دیگری برای این محوطه باستانی تعریف کردیم؛ چنانکه این روایت‌ها از تحولات هزاره دوم که در منطقه مرکزی ایران رقم خورده است حکایت داشت.

مهم‌ترین یافته‌هایی که در این محوطه داشتیم بقایای جسد سوزی یا آتش سپاری است که از جمله شیوه‌های تدفینی نادر در منطقه خاورمیانه به شمار می‌آید. 

همچنین شاهد گورهای چکمه‌ای هستیم  که تعداد  گزارش‌های کشف معماری‌ گورهای چکمه‌ای از این دوره تاریخ بسیار کم بود. همچنین در کنار تدفین‌ها، بقایای حیوانی که معمولاً  شامل دست و پا یا فک گوسفند  یا بز می‌شود  را پیدا کرده‌ایم.  همه اینها در کنار سایر یافته‌های باستان شناسی نشان می‌دهد  به احتمال زیاد این فرهنگ و سنت با فرهنگ و سنت‌هایی که در شمال شرق ایران در دشت گرگان یا در دشت سمنان و دامغان  در همین دوره یا حداقل قدیمی‌تر زندگی می‌کردند، مرتبط بودند. 

چه ارتباطی بین آیین‌های تدفین و مردمان آن دوره وجود دارد؟

 در هزاره دوم که همان قرن ۱۷ پیش از میلاد است شاهد سنت‌هایی هستیم که قبل از آن در منطقه مرکزی ایران دیده نمی‌شد. به نظر می‌رسد که این آیین‌ها، فرهنگ‌ها و سنت‌ها یکباره در منطقه مرکزی ایران مانند دشت تهران، دشت ساوجبلاغ، کرج، قزوین، قم و کاشان ظهور کرده است. هر چند سال‌هاست نظریه شباهت فرهنگ بخش مرکزی و شمال شرق ایران مطرح شده اما  تاکنون بیشتر یافته‌های باستان شناسان در حد سفال بود این در حالی است که اکنون شواهد دیگری مانند تدفین و اشیای همراه با تدفین را پیدا کردیم؛ که شباهت‌های بیشتری را به این مناطق نشان می‌دهد.

کشف ظروف و روش‌های تدفین بخش مرکزی ایران متعلق به قرن ۱۷ پیش از میلاد شباهت‌های بسیاری به روش‌ها و شکل ظروف و  تزیینات روی آن در دوره ۱۹۰۰ پیش از میلاد  شمال شرق ایران دارد. اینگونه به نظر می‌رسد که همان ظروف شمال شرق ایران با شباهت‌های بسیار زیاد ۲۰۰ سال بعد در کنار اجسادی در مرکز ایران پیدا شده‌اند که با همان شیوه تدفین به خاک سپرده شده‌اند. از این رو استنباط می‌شود که احتمالاً در آن دوره روابط فرهنگی بین این مناطق وجود داشت.

از پرستش اجداد تا جسدسوزی در ایران باستان/ شناسایی گونه جدیدی از انسان/ نمایشِ سرهای بریده شده بر تاقچه‌ها و معابد

آیا یافته‌های باستان شناسان وجود آیین و رسوم خاصی را نشان می‌دهد که به خصوص در حوزه تدفین از آن استفاده می‌شد؟ آیا طرح و نقش یا سفال خاص و منحصر به فرد در این مناطق پیدا شد که به قرابت فرهنگی آنها اشاره داشته باشد؟

از آن جایی که مدرک نوشتاری از آن دوره به دست نیامده است از این رو نمی‌توانیم بگوییم آیین خاصی وجود داشته یا خیر. فقط می‌توانیم حدس‌هایی بزنیم که در حد حدس و گمان باقی مانده است. بنابراین نمی‌توان در خصوص ادیان یا تفکر خاص صحبت کرد. اگر ادعای نیز داشته باشیم از حوزه علم خارج خواهد شد.

در حوزه سفال با تکنولوژی به نام سفال خاکستری در ایران باستان روبه رو هستیم. منشا پیدایش سفال خاکستری در اوخر هزاره چهارم قبل از میلاد است. احتمال می‌دهیم منطقه شمال شرق ایران و دشت گرگان مبدا اختراع این سفال باشد که تاریخ پیداش آن به پنج هزار سال پیش بازمی‌گردد. بعد از گذشت هزار سال به یکباره در ۳۷۰۰ یا ۳۸۰۰ سال پیش از میلاد این تکنولوژی را در منطقه مرکزی ایران شاهد هستیم. صد سال بعد از آن نیز تکنولوژی ساخت سفال خاکستری به سمت زاگرس و حوزه دریاچه ارومیه گسترش می‌یابد. اصلی‌ترین معیاری که برای ارتباط فرهنگی بین شمال شرق و مرکز ایران و بعد از آن غرب کشور در نظر گرفته می‌شود؛ تکنولوژی ساخت سفال خاکستری است.

از پرستش اجداد تا جسدسوزی در ایران باستان/ شناسایی گونه جدیدی از انسان/ نمایشِ سرهای بریده شده بر تاقچه‌ها و معابد

در کنار این سفال شاهد ظروف دیگر و ظروف فلزی با تزئینات مختلف و سنت‌های تدفینی هستیم.  در خصوص قرار دادن ظروف با اشکال خاص در تدفین‌ها می‌توانم بگویم ظروف شاخص‌تر را در کنار متوفی قرار می‌دادند و بیشتر  ظروفی که در گورها قرار داده شده‌اند از کیفیت بالایی برخوردار هستند. حتی برخی از این ظروف لوله دارند که از بدنه ظرف هیچ راهی به داخل این لوله وجود ندارد گمان داریم بیشتر به خاطر تزئین به کار برده می‌شد.

از پرستش اجداد تا جسدسوزی در ایران باستان/ شناسایی گونه جدیدی از انسان/ نمایشِ سرهای بریده شده بر تاقچه‌ها و معابد

به کشف تدفین‌هایی با آیین جسدسوزی یا آتش سپاری اشاره داشتید. جسدسوزی از جمله آیین‌های تدفین مرسوم در ایران باستان نیست. در این خصوص برایمان توضیح دهید.

 در ایران باستان با انواع مختلف تدفین روبه‌رو هستیم که از آن به عنوان سپردن بدن انسان به دنیای دیگر یاد می‌شود. آتش سپاری، خاکسپاری، هوا سپاری،  آب سپاری  و...، انواع این تدفین‌ها بودند که برخی از آنها در عصر حاضر نیز اجرا می‌شود.

سنت آتش سپاری یا جسد سوزی معمولاً در مناطقی از دنیا انجام می‌شود که آب و هوای بسیار سردی دارند که امکان به خاک سپردن جسد وجود ندارد چراکه یا امکان کندن زمین به دلیل لایه‌های یخ وجود ندارد یا آنکه ممکن است جسد یخ بزند و از بین نرود و سبب شیوع بیماری‌ها شود.

از این رو جسد را می سوزاندند. در دوران پیش از تاریخ جسد سوزی در  مناطقی مانند سیبری، لهستان و شمال اروپا باب بود. البته شواهدی از جسد سوزی را در منطقه خاورمیانه داریم حتی در  تپه سیلک و منطقه یارین  تپه در بین النهرین در دوران نوسنگی  شواهدی از این نوع تدفین به دست آمده. اما در هزاره دوم پیش از میلاد شاهد چنین تدفینی نبودیم.  این در حالی است که در کاوش‌های جدید خود  در محوطه استرک با گوری روبرو شدیم که بیش از ۱۵  فرد، از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان و حتی کودک آتش سپاری شده بودند.

 این آیین در هندوستان نیز رایج بود. باستان شناسان فرضیه‌ای را مطرح کرده‌اند مبنی بر آنکه این سنت یک سنت هندواروپایی و آریایی است و  شاید ریشه این آیین به هزاره دوم و سوم پیش از میلاد و زمانی باز گردد که اقوام هندواروپایی از آسیای مرکزی و مناطق استپ به مناطق پایین‌تر کوچ کردند.

آیا نتیجه دقیق و روشنی درباره دلیل آتش سپاری این گروه از افراد در محوطه استرک به دست آورده‌اید؟

 خیر ما هنوز پاسخ روشنی درباره اینکه آیا این افراد بیماری خاصی داشتند یا مجازات شده‌اند یا آنکه آیین خاصی درباره آنها اجرا شده است به دست نیاورده‌ایم. اما با توجه به  بررسی مجموعه خاکستر‌هایی که حتی در میان آنها استخوان انسان نیز به دست آمده،  متوجه شدیم گوری که از قضا بسیار شاخص نیز هست و این خاکسترها در آن کشف شده محل آتش سپاری و جسد سوزی نبوده؛ بلکه این  خاکسترها از جای دیگر به این گور منتقل شده است. نظر و فرضیه کاوشگران بر آن است که این جسد سوزی یک آیین بوده و این بقایا برای مدت زمان طولانی در جای دیگری نگهداری و سپس به این مکان آورده شده است.

آیا اشیا خاصی را در کنار گورهای کشف شده در  استرک به دست آوردید؟

کنار گورهای آتش سپاری شده شی خاصی به دست نیامد. اما در گورهایی که خاکسپاری در آنها انجام شده چه در گورهای دخمه‌ای و چه در گورهای چکمه‌ای، تعداد قابل توجهی شیء پیدا کردیم.

 آیا آیین خاصی در به خاکسپاری افراد در گورهای چکمه‌ای اجرا می‌شد؟ چرا این گورها خاص هستند؟

شاهد  تدفین‌های متعدد در گورهای چکمه‌ای هستیم. از پیر و جوان گرفته تا زن و مرد را در این گورها خاک می‌کردند. الگوی خاصی در این تدفین‌ها دیده نمی‌شود. در محوطه استرک حدود چهارده گور چکمه‌ای پیدا کردیم  که از این میان فقط در ۳ گور شاهد تک تدفین بودیم و دست نخورده باقی مانده بودند. سایر گورها چندین بار تدفین در آنها انجام شده بود که از آنها به عنوان  تدفین‌های ثانویه یاد می‌شود.

 ضمن آنکه باید اشاره کنم، به بیشتر این گورها در زمان‌های گذشته دستبرد زده شده است و اشیا آنها به ویژه اشیای فلزی که در این گورها بود، دزدیده شده‌اند. چرا که در گورهایی که یک تدفین در آنها انجام شده و دست نخورده باقی مانده بودند و در اصطلاح باستان شناسی به آنها می‌گوییم که در بستر اولیه خود قرار دارند، انواع اشیا تزیینی از انگشتر و دستبند گرفته تا بازوبند و گردنبند مفرغی و برنزی را پیدا کردیم اما در گورهایی که چند تدفین هستند، اشیا سفالی باقی‌مانده و فلزات دزدیده شده‌اند. 

معمولا در کنار گورهای سنگی شاهد به دست آمدن مهره‌های صدفی هستیم و برخی اوقات مهره‌های مفرغی نیز به دست آمده است. اما معمولاً اشیا مفرغی به دست آمده در قالب گوشواره هستند یا به شکل انگشتر، دست بند و بازوبند هستند. گاهی نیز شاهد به دست آمدن انگشترهایی از جنس آهن هستیم که البته تعداد آنها بسیار کم است. 

معمولا تزئینات خاصی روی این اشیای دیده نمی‌شود و اگر هم باشد در حد تزئینات هندسی و چند خط و هاشور خواهد بود.

از پرستش اجداد تا جسدسوزی در ایران باستان/ شناسایی گونه جدیدی از انسان/ نمایشِ سرهای بریده شده بر تاقچه‌ها و معابد

با توجه به تنوع تدفین‌ها در ایران باستان آیا در کاوش‌های خود با الگوهای تدفین با شیوه‌ای خاص روبرو شده‌اید؟

از زمانی که شاهد حضور انسان هستیم با انواع و اقسام  شیوه‌های تدفین  رو به رو می‌شویم. اما در هزاره دوم پیش از میلاد در ایران خاکسپاری اجرا می‌شود. البته این خاکسپاری به شکل‌ها و در گورهای مختلف انجام می‌شود. برخی از گورها چکمه‌ای هستند، برخی چاله‌ای و گاهی سنگ چین شده هستند. بسته به جغرافیا و شرایط منطقه تغییر می‌کند. 

از پرستش اجداد تا جسدسوزی در ایران باستان/ شناسایی گونه جدیدی از انسان/ نمایشِ سرهای بریده شده بر تاقچه‌ها و معابد

یکی از حوزه‌های تحقیقاتی شما در خصوص DNA باستانی و ژنتیک باستان شناسی است؛ این دو چه تفاوت‌هایی با یکدیگر دارند و چه تعریفی از هر یک از آنها می‌توان ارائه داد؟ چرا باستان شناسان به DNA باستانی و ژنتیک باستان شناسی علاقه‌مند هستند و بررسی هر یک از آنها چه اطلاعاتی در اختیار ما می‌گذارد؟

هر مولکول و باکتری که دارای DNA  یا RNA باشد و از بقایای متعلق به گذشته به دست بیاید به آن DNA  باستانی گفته می‌شود. این بقایا می‌تواند از یک باکتری یا میکروب گرفته تا پستانداران بزرگ  جثه مانند ماموت‌ها و انسان‌ها و سایر موجودات دیگر را شامل شود. اما در این میان ژنتیک باستان‌شناسی مرتبط با استفاده از DNA باستانی و سایر تکنولوژی ژنتیکی است که برای مطالعه  بقایای انسانی یا موجوداتی که با انسان در ارتباط بودند به کار گرفته می‌شود. در واقع می‌توان گفت این دو دارای مفاهیمی جدا از یکدیگر هستند. دامنه DNA باستانی گسترده‌تر از ژنتیک باستان‌شناسی است.

از سال ۲۰۰۰ میلادی، ژنتیک باستان شناسی مورد توجه قرار گرفت این در حالیست که از سال‌ها قبل از آن بررسی DNA باستانی مورد توجه پژوهشگران بود. در سال ۲۰۱۰ میلادی شاهد پیشرفت‌های بسیار زیادی در علم ژنتیک بودیم و در سال ۲۰۱۲ توانستند ژنوم کامل  نئاندرتال را بازنویسی کنند و گونه دوم باستانی که رمز گشایی شد دنیسووا بود.

حدود دو ماه پیش گونه جدید دیگری در شرق آسیا شناسایی شده است. همچنین مطالعاتی که در خصوص جابجایی جمعیت‌ها انجام می‌شود اطلاعات بسیار زیادی را در خصوص حضور اقوام و گونه‌های مختلف انسانی در اختیار ما می‌گذارد. 

در عین حال اهلی شدن حیوانات و گیاهان و وجود روابط خویشاوندی بین گروه‌هایی  که در یک منطقه زندگی می‌کردند یا افرادی که در یک گورستان به خاک سپرده شده‌اند. 

 به طور مثال چندی پیش باستان‌شناسان در لهستان بررسی ژنتیک باستان شناسی یک گورستان متوجه شدند افرادی که در یک گور مشترک به خاک سپرده شده بودند با یکدیگر فامیل بودند به نظر می‌رسد یک قتل عام دست جمعی و خانوادگی اتفاق افتاده بود. 

آیا در ایران نیز بررسی‌های ژنتیک باستان شناسی انجام شده و توانسته‌ایم به نتایج مهمی در این خصوص دست یابیم؟

در ایران چند کار انجام شده. من نیز در خصوص جانوران دوره نوسنگی تحقیقاتی انجام دادم. اما امروزه در دنیا تحقیقاتی را در خصوص ژنتیک باستان شناسی قبول می‌کنند که در آزمایشگاه‌های تخصصی ژنتیک باستانی مورد بررسی قرار گرفته باشد. در عین حال این آزمایشگاه‌ها باید استانداردهای لازم را  داشته باشند که فراهم کردن این زیرساخت‌ها بسیار هزینه بر است. در واقع می‌توان گفت حدود ۱۰ آزمایشگاه استاندارد در دنیا وجود دارد که آزمایش‌های ژنتیک باستان‌شناسی را در حد استانداردهای آن انجام می‌دهند.  نتایج سایر آزمایشگاه‌ها در مقالات علمی  معتبر مورد قبول نیست؛ چراکه کاری بسیار ظریف و پردردسر است.

آیا در ایران آزمایشگاه که ژنتیک باستان شناسی را انجام دهد در اختیار دارید؟

 خیر. در ایران چنین آزمایشگاهی نداریم و معمولاً نمونه‌هایمان را به آزمایشگاه DNA باستانی استرالیا که در دانشگاه آدلاید فعال است، می‌فرستیم. همچنین یکی از موسسات پیشرو در آلمان و برخی از افراد نیز نمونه‌های خود را به آزمایشگاه کپنهاگ می‌فرستند. با این وجود در حوزه بررسی ژنتیک باستان شناسی و DNA باستانی تازه کار هستیم. 

ارسال و بررسی ژنتیک باستان شناسی که ایرانی‌ها به خارج از کشور می‌فرستند چه میزان هزینه در بر دارد؟

ارسال هر نمونه به آزمایشگاه‌های خارجی حدود ۲ هزار دلار هزینه دربرخواهد داشت که از شرایط آماده‌سازی گرفته تا کپی کردن و سایر مراحل را شامل می‌شود.

یافته‌های ژنتیک باستان‌شناسی، از چه خصوصیات ایرانی‌ها و تبار ایرانی پرده برداشته است؟

آنچه که تاکنون متوجه شده‌ایم این است که جمعیت دوره نوسنگی ایران از نظر شاخص‌های جمعیتی یک جمعیت مجزا از سایر جمعیت منطقه خاورمیانه بود. این درحالی است که درگذشته فکر می‌کردیم تمام خاورمیانه از یک جمعیت یک دست است.

به نظر می‌رسد از ۱۲ تا ۸ هزار سال پیش یک جمعیت در منطقه زاگرس زندگی می‌کرد که ویژگی‌های ژنتیکی خاص خود را دارد و از نظر تبارشناسی متفاوت از جمعیتی است که در آناتولی، شمال بین النهرین و اروپا زندگی می‌کرد. به نظر می‌رسد تفسیری که از این نتیجه به دست می‌آوریم  این است که به احتمال زیاد، جمعیتی که از دوازده تا هشت هزار سال پیش در زاگرس ایران زندگی می‌کرد، نیا و تبار آن به اولین انسان‌هایی بازمی‌گردد که بین ۴۰ تا بیست هزار سال پیش در این منطقه زندگی می‌کردند و می‌دانیم که این آدم‌ها ریشه اصلی‌شان بین ۷۰ تا ۱۰۰ هزار سال پیش در آفریقا است. می‌توانیم بگوییم این آدم‌ها حدود ۲۰ هزار سال در زاگرس زندگی کرده‌اند و از جای دیگری نیامده‌اند.

با توجه به تفاوت‌هایی که درخصوص جمعیت زاگرس نشین و جمعیت خاورمیانه به آن اشاره داشتید آیا به لحاظ ژنتیکی نیز تفاوت‌های خاصی بین این جمعیت‌ها وجود دارد؟

خیر، هنوز به تفاوت خاصی  به لحاظ ژنتیکی نرسیدیم. نباید فراموش کرد که هنوز ابتدای علم ژنتیک هستیم. البته سال‌هاست که دانشمندان درصدد رسیدن به پاسخ این سوال هستند که آیا برخی از رفتارهای ما ریشه در اجتماع و جامعه دارد که در آن زندگی می‌کنیم یا آنکه وراثتی است. البته طی سه دهه گذشته، کفه ترازو به سمت فرضیه‌ای می‌رود که معتقد است جمعیت‌ها دارای خواص ژنتیکی و مشخصی هستند که سبب بروز رفتارهای مشخصی می‌شود. کتابی تحت عنوان "پیش از سپیده دم" نیز منتشر شده است که مفصل به این موضوعی می‌پردازد و در خصوص تفاوت‌های ژنتیکی و بروز رفتارهای مشخص صحبت می‌کند. با این وجود هنوز نتوانسته‌ایم به تفاوت ژنتیکی خاصی در این خصوص دست یابیم.

سال‌ها کاوش در تپه باستانی سیلک را در کارنامه خود ثبت کرده‌اید آیا ناگفته‌هایی از این کاوش‌ها باقی مانده؟

 سیلک تا حدودی برای باستان‌شناسان شناخته شده است. همچنین مردم نیز شناختی نسبی درخصوص این تپه باستانی دارند اما بیشتر این شناخت، در قالب اسطوره است و جنبه داستانی آن بارز است. چنانکه از آن به عنوان قدیمی‌ترین تمدن ایران با قدمتی ۸ هزار ساله یاد می‌شود. 

 نباید فراموش کنیم که منظور از تمدن، شهرنشینی نیست چراکه در هشت هزار سال پیش هیچ جای دنیا شهرنشینی وجود نداشت. شهرها پدیده‌ای هستند که از چهار هزار سال پیش از میلاد تا ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد برای نخستین بار در منطقه خاورمیانه شکل می‌گیرند سپس این پدیده شهرنشینی وارد آسیای میانه، دره سِند و... می‌شود.

می‌دانیم که تپه سیلک از هشت هزار سال پیش  به عنوان یک روستا پایه‌گذاری شده است و تا حدود ۲۶۰۰ سال پیش استقرار در آن دوام داشت. از پایین‌ترین لایه‌ها که حدود ۱۴ متر پایین‌تر از سطح زمین است در تپه سیلک تداوم استقرار با تغییراتی که در زندگی مردم طی این قرن‌ها اتفاق افتاده است مشهود است.

 سیلک طی این سال‌ها از یک روستای کوچک ساده  به یک شهر ۱۰ تا ۱۲ هکتاری تبدیل شد  با استخراج انواع فلزات و برقراری روابط تجاری با سایر مراکز تمدن  یک شهر با پیچیدگی‌های روابط خاص تبدیل شد که احتمالاً یک حاکم داشت که امور را کنترل می‌کرد. سیستم حسابرسی اداری، انبارداری، مهر و موم کالا، استفاده از خط و...  در این تپه باستانی مشهود است. در واقع شاهد شکل جدیدی از جامعه شهرنشین هستیم که مبتنی بر تولیدات صنعتی و بازرگانی و نه تولیدات کشاورزی شکل گرفته‌اند. به این واسطه است که سیلک اهمیت دارد.

با توجه به آنکه به حوزه انسان‌شناسی و روابط انسانی و پاسخ‌هایی که باستان‌شناسان به دنبال آن هستند علاقمندید. به نظر شما و بر اساس یافته‌هایتان، چرا انسان‌ها به داشتن آیین و مذهب روی آورده‌اند؟

در برخی از کتاب‌ها به این نکته اشاره شده که انسان‌ها مغزی دارند که محصول نرم افزاری آن ذهن است. ذهن در طول ۲ میلیون سال برای ما بوجود آمده و یکی از کارهاش این است که به ما توانایی پیش بینی، محاسبات پیچیده و بازنمایی بدهد. بنابراین به ما این توانایی را می‌دهد که دنیایی که می‌بینیم را در ذهن خود دوباره تصویر کنیم و به نوعی آن را دستکاری کنیم. عصب شناسان و متخصصان ذهن معتقد هستند، یکی از توانایی‌های ذهن ما این است که می‌تواند بازنمایی کند. 

یکی از محصولات فرعی ذهن، این است که می‌تواند در دنیا علاوه بر آنچه که می‌بیند، یکسری علائم و نشانه‌هایی را ببیند که در قواعد مادی وجود ندارد. بنابراین باید یکسری نیروهای غیرمادی وجود داشته باشد که این پدیده‌ها را توجیه کند. این کارکرد سبب می‌شود به نیروهای ماورائی که خارج از کنترل ما هستند، دیده نمی‌شوند و با ابزارهای حسی قابل درک و تجربه پذیر نیستند روی بیاوریم. همه انسان‌ها اگر بیماری خاصی نداشته باشند، استعداد باور به ماوراء را دارند. 

می‌دانیم که انسان‌ها از حدود ۵۰ تا ۶۰ هزار سال پیش تاکنون آیین داشتند و به جهان ماورایی و غیرمادی اعتقاد داشتند. اما تا زمانی که نشانه خاص به ویژه خط نداشته باشیم نمی‌توانیم ادعایی برای  آیین یا مذهب انسان‌های دوره باستان داشته باشیم و همه چیز در حد حدس و گمان خواهد بود. بر اساس مطالعات قوم نگاری اخیر شاهد انواع آیین‌ها و پرستش‌های مختلف در دنیا هستیم که انسان‌شناسان آن را به بخش‌های مختلف ازجمله جان پنداری،  چند خداپرستی، نیا پرستی، یکتاپرستی، خدایان دوگانه و غیره تقسیم بندی کرده‌اند. 

این یک فرض است که تا قبل از دوره شهرنشینی در ایران به نظر می‌آید جان پنداری و نیاپرستی دو شیوه رایج بوده است. نیاپرستی به معنای پرستش اجداد و نیاکان است و جان پنداری یا جان انگاری به معنای اعتقاد به ارواحی است که پدیده‌ها و عناصر مختلف که در طبیعت وجود دارد را به وجود می‌آورد البته این به معنای یزدان پرستی نیست چراکه برای هر یک از عوامل طبیعی از کوه و آسمان گرفته تا رعد و برق و طوفان و... خداهای جداگانه در نظر می‌گرفتند که همان روح آن بود. یکتاپرستی در دوره فرگشت انسان، جدید به حساب می‌آید.

در این میان نیاپرستی برایم بسیار جالب توجه است. در این نوع پرستش، ارواح نیاکان پرستش می‌شود که معمولا در جوامع روستانشین بیشتر دیده شده است. این جوامع، احضار روح دارد و حتا در برخی از جوامع مانند سوریه و ترکیه، بعد از مرگ درگذشتگانشان، پس از گذشت مدتی، سر متوفا را از تن جدا می‌کردند و دور آن اندود گچ یا گل می‌پیچیدند و روی تاقچه یا معبد به نمایش می‌گذاشتند. 

با توجه به صحبت‌های شما که به فَرگشت انسان اشاره داشتید؛ به نظر شما، فَرگشت، دِگر گشت یا تکامل، کدامیک صحیح‌تر است؟

فَر، به معنای روبه جلو رفتن در طول زمان است.  تغییر در طول زمان برای سازگاری با محیط اطراف اتفاق افتاده.  برخی دگرگشت استفاده می‌کنند که به معنای دگرگونی است. این در حالی است که فَر به معنای تغییر برای سازگاری با محیط است. فکر می‌کنم این واژه دقیق‌تر از تکامل است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز