خبرگزاری کار ایران

نشریات حوزه ادبیات حلقه مفقوده و مغفوله انتشار آثار ادبی هنرمندانه

داوود ملکی‌صیدآبادی (نویسنده و مدرس داستان‌نویسی) در یادداشتی به بررسی وظیفه مطبوعات و نشریات در قبال ادبیات پرداخته است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، داوود ملکی‌صیدآبادی (نویسنده و مدرس داستان‌نویسی) در متن این یادداشت با عنوان «روزنامه‌های ادبیات» که در اختیار خبرگزاری کار ایران (ایلنا) گذاشته شده، آورده است:

جان آپدایک می‌گوید: در واقع کار من به عنوان نویسنده از نظر خودم، یکی از روزنامه‌های ژوئن 1954 آغاز شد. روزی که نامه‌ای از دفتر مجله بدستم رسید. آنها مطلبم را پذیرفته بودند چاپ کنند.

توجه داشته باشید اولین نوشته ارنست همینگون در سال 1916 در یک نشریه چاپ شد. اولین اثر داستانی گابریل گارسیا مارکز در سال 1947 در روزنامه «ال اسپکتادور» منتشر شد. اولین مطالب جوج اورول در سال 1928 در روزنامه لوموند به چاپ رسید.

این نوشته‌ها را شاید بیش از ده‌ها بار در مقالات مختلف خوانده‌اید مطالبی تکراری که در ویکی پدیا یا منابع مکتوب و مجازی به وفور به چشم می‌خورند اما به واقع در این بیوگرافی‌ها و نوشته‌ها فرامتنی وجود دارد که این روزنامه‌ها به آن توجهی نمی‌شود.

این روزها بسیار مقالاتی می‌خوانیم که دائماً‌ به چرائی حال احتضار گونه ادبیات در کشورمان می‌پردازند که هر کدام به نکاتی اشاره کرده و می‌کنند اما یکی از مولفه‌های مهم در تبیین هنر ادبیات در سطح جامعه و به تبع آن بالا بردن سطح شعور و دانش اجتماعی این وسط غافل مانده که همان پیامی است که از اطلاعات زندگی نامه بسیاری هنرمندان نویسنده معروف دریافت می‌کنیم.

یک چیز در بین این گفتار مشترک است و در جامعه ما به حلقه مفقوده و مغفوله در انتشار آثار ادبی هنرمندانه می‌توان از آن یاد کرد و آن نقش بسیار مهم نشریات در قالب روزنامه، ماهنامه و ... در حوزه ادبیات است که در کشور ما تقریبا این نقش صفر است.

در حقیقت وقتی این تاریخچه‌ها و زندگی‌نامه‌های را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم که در هر برهه از زمان این نشریات اه خصوص روزنامه ها بوده‌اند که هنرمندان را به جامعه معرفی کرده و باعث ایجاد ارتباط بین جامعه و آثار یک نویسنده شده‌اند. البته این برداشت فقط با این بررسی‌ها نیست که حاصل می‌شود بلکه منطقاً نشریات بعنوان یک رسانه به دلیل اینکه با جامعة مخاطب گسترده‌ای روبروست به مراتب می تواند نشانگر آثار هنرمندانی باشد که شاید در آینده‌ای نه چندان دور بتوانند به نویسند‌ه‌ای بزرگ تبدیل شوند. و صد البته اصالت فعالیت نشریات این است.

متأسفانه با این مؤلفه اگر بخواهیم به روزنامه‌ها و نشریات نگاه کنیم آن چیزی که دیده‌ می‌شود فرآیندی بسیار متفاوت و مغایر با این وظیفه است. در واقع در جامعه امروز ما آنچه که از نشریات باقی مانده یکسری ورقهای سیاه شده بی‌ادبیات است که هر کدام به نوعی دست‌آویزی برای کنش‌های سیاسی، عقیدتی و گروهها، احزاب و هزار موضوع غیر از حوزه ادبیات است که مطالبشان مطالب روزمره و کم محتواست و صرفاً جنبه خبررسانی دارند.

اما نشریات وظیفه و رسالت بزرگتری برعهده دارند. این رسانه رسانه‌ایست که می‌تواند پل قدرتمند ارتباط هنر ادبیات و سطوح مختلف اجتماع باشد. پلی که نه برای گروه، دسته و نگاه خاصی فقط کار کند و آثار غالباً بی‌محتوای و صرفاً فرمایستی آنها را تبلیغ کنند بلکه گردانندگان آن بایسته است که با ذهنی آزاد از هرگونه وابستگی و در عین حال نگاه کمتر مادی حاصل از فروش، به دنبال معرفی نویسندگان خلاق و توانمند باشند که فضائی برای نشان دادن آثار خود را ندارند اما واقعاً محلی برای توجه دارند.

یادم هست که در ایام نه چندان دور برخی روزنامه‌ها ستون‌ها و صفحات داستان داشتند و یا ضمیمه‌هایی با انتشار داستانهای نویسندگان متفاوت روی پیشخوان می‌شد پیدا کرد اما متاسفانه این بلا گریبان آنها را هم گرفت.

باید این اصل را در نظر داشت که اگر مدیران بسیاری از نشریات دم از فقر آزادی بیان می‌زنند قسمت عمده این ضربه را خودشان بیشتر به خودشان زده‌اند و این ضربه به مراتب با پایین آوردن ذائقه مخاطبین به مردم مهلک‌تر بوده است. این عزیزان که بیشترشان هم از قبل تجربه، اطلاعات و علاقه کافی و وافی هم نسبت به فعالیت‌های رسانه‌ای نداشته‌اند با در مهیا کردن شرایط انتشار نشریه خود که غالبا هم واسطه‌ای این مجوزها را اخذ کرده‌اند تصور می‌کنند که حالا هر چه بخواهند و مصلحت خودشان باشد را می‌توانند در نشریات متبوع خود منتشر کنند فارغ از اصالت و رسالت کاری که برعهده گرفته‌اند. حکایتشان شده حکایت راننده تاکسی که تاکسی را از دولت که دستگاه عمومی است دریافت کرده اما گزینشی مسافر سوار می‌کند. بنزین دولتی می‌گیرد، لاستیک دولتی می‌گیرد اما فقط مسافران خاص نظر خود را جابجا می‌کند و هیچکس هم نیست که بگوید خر شما به چند؟

اما این گفتمان فقط صرف ایجاد تلنگری است به دوستان که فکر نکنند کسی نفهمید. فکر نکنند که روزنامه جای هر مطلب زرد صرفه با تاریخ مصرف کوتاه مدت است که با ایجاد شانتاژ خبری هم بخواهید تیراژ را بالا ببرید. شما وظیفه دارید، شما مسئولیت دارید و باید که در محضر خدا و خلق او پاسخ بدهید چرا ادبیات نه؟ آیا هنر فقط چهره سینما و هنرپیشگان را نشان دادن است؟ آیا اخبار فقط سینما و تاتر مهم است؟ آنها که زاده ادبیات هستند! آیا ادبیات فقط صرفا رپرتاژ دو یا سه خبر کوتاه و یا معرفی داستان نویسنده های خاص مد نظر خودتان است؟ جواب واضح است اما امیدوارم که برای این جواب گوش شنوایی پیدا شود و البته همنوایی مطالبه گرانی از جنس مردم و هنرمندان عرصه ادبیات.
کد خبر : ۴۲۵۸۹۴