ناگفتهای درباره سرنوشت حاج احمد متوسلیان / رباینده دیپلماتهای ایرانی که بود و کجاست؟!/عکس
شرح عکس: "حمیّه" از فرماندهان جنبش امل که سعی میکرد صورتش در عکس معلوم نشود. حمید داودآبادی – حسین عزیزی خرداد 1374 لبنان - بعلبک
حمید داودآبادی خبرنگار و نویسنده دفاع مقدس در اینستاگرامش از خاطرهای تعریف کرد که ناگفتههایی مربوط به سرنوشت حاج احمد متوسلیان است .
حمید داودآبادی نوشت:
چه کسانی نخواستند حاج احمد برگردد؟!
خاطرهای که 22 سال است بغضش دارد گلویم را میخراشد و امسال، بالاجبار و یک بار برای همیشه، میگویم.
هرچند که میدانم خیلی به ضررم تمام خواهد شد!هرچه که بد شود، از غربت و مظلومیت 35 ساله حاج احمد متوسلیان، کاظم اخوان، تقی رستگار و سیدمحسن موسوی که بیشتر نیست!
اللهم فک کل اسیر
خرداد 1374، همراه حسین عزیزی رفته بودیم لبنان. یکی از روزها رفتیم طرف بعلبک تا چندتایی از دوستان قدیمیام در بعلبک را پیدا کنم.
از شانس خوبم، برادر یکی از آنها را به نام "حمیّه" گیر آوردم ولی خودش نبود. طبق مهماننوازی لبنانیها، به زور ما را به خانهاش برد و شب را مهمان آنها بودیم. خانهای کوچک و شدیدا فقیرانه، ولی به یهترین نحوی از ما پذیرایی کرد و انصافا چیزی کم نگذاشت.
حمیه از اعضای رده بالای "جنبش امل" بود و من با برادر کوجکتر او "اکرم حمیه" تابستان سال 62 در مقر امام مهدی (عج) بعلبک بودم و اتفاقا عکسهایم را هم آورده بودم.
در بین گپ و گفت، حرف کشید به چهار گروگان ایرانی. وقتی گفتم: "یکی از اهدافم در این سفر این است تا ردی از آنها پیدا کنم"
حمیه چشمانش گرد شد و گفت:
"اتفاقا یکی از افراد اصلی که در ربودن آنها دست داشته، الان در بیروت یک تعمیرگاه بزرگ اتومبیل دارد." از خوشحالی نمیدانستم چه بگویم. وقتی فهمیدم او "روبرت مارون حاتم" معروف به "کبرا"، (محافظ شخصی "ایلی حبیقه" فرمانده پست بازرسی "حاجز برباره" بیروت، محل اسارت گروگانها) فردی است که شخصا حاج احمد متوسلیان را دستگیر کرده، زبانم بند آمد.
دیگر تحمل ماندن نداشتم. وقتی پرسیدم: چگونه میشود او را دید؟
گفت: "راستش من خودم نمیدانم او کجاست، ولی یکی از نیروهای اطلاعات سازمان امل دقیقا او را شناسایی کرده و محلش را بلد است ولی یک مشکل دارد.
با تعجب پرسیدم مشکل چیست؟ که گفت:
"چون کبرا از مسئولین رده بالای وحشی و جنایتکار فالانژها بوده، لو دادن او خیلی خطر دارد. برای همین او مبلغی پول میخواهد. پول را هم بعد از این که شما رفتید سراغ او و مطمئن شدید خودش است، میگیرد."
مبلغ را که گفت، آن زمان به پول ما میشد "دو میلیون تومان". نماز صبح را که خواندیم، یک ماشین گرفتیم و تخته گاز رفتیم بیروت. اعصاب نداشتم. اضطراب وجودم را گرفته بود. نمیدانستم چطوری با کسی که حاج احمد متوسلیان را ربوده، روبرو شوم. و چه کنم؟
همان اول صبح، رفتم سراغ آقا رضا از دوستان حاج احمد. داخل اتاق که شدم مشغول خوردن صبحانه بود. تعارف کرد که بنشینم. دستپاچه گفتم: "آقا رضا ... آقا رضا .... بگو چه خبری دارم؟"
با تعجب پرسید: چی؟
با ذوق و شوق فراوان که به تته پته افتاده بودم، گفتم:
"حاج احمد ... رفیقتون ... از اون خبر گیر آوردم." لقمه در دستش ماند. چشمانش گرد شد. گفت: "از حاج احمد؟ چه خبری گیر آوردی؟ از کی؟ کجا؟"
که قضیه را تعریف کردم و گفتم که عامل اصلی ربودن حاجی در همین بیروتِ یک وجبی است. فکرش را بکن آن نامرد خبیث الان دارد در تعمیرگاه خود کار میکند و بغل گوش ما زندگی راحت!
سرش را برد در ظرف غذا، لبخندی تلخ زد و گفت: "خب. حالا بشین صبحونت رو بخور."
فکر کردم دارد شوخی میکند! با تعجب گفتم: "آقا رضا، حاج احمد. اونی که دزدیدنش."
و باز خندید و گفت: صبحونه چی میخوری؟ فول یا حُمُص؟
اصلا نپرسید کجاست و کیست و کی این اطلاعات را به شما داده.
یکی دو ساعت بعد که احساس کردم حالش بهتر شده، گفتم: "آقا رضا، نمیخوای یه فکری بکنی و با کسی مطرح کنی که یه جوری بریم ببینیم این یارو کجاست و چیکار میکنه و چه خبرهایی از حاج احمد و بقیه داره."
فقط خندید.
چند روز بعد، ناامید و خسته، شکسته و عصبانی، از لبنان برگشتیم ایران.
بعدها شنیدم "روبرت مارون حاتم" معروف به "کبرا" عامل اصلی ربایش چهار گروگان ایرانی در تیر ماه 1361 در حاجز برباره، چون از طرف دستگاه قضایی لبنان به جرم جنایات بیشمارش تحت تعقیب بوده، از لبنان گریخته و به کانادا رفته است!
حمید داودآبادی
13 تیر 1396
35 سال پس از آن فاجعه تلخ و فراموش نشدنی