نوری: شعر و طبابت مکمل یکدیگرند/ ادبیات تمام زندگی من است
حکایت شاعری که با همه احساسات نابش ردای درمان مردم را برتن میکند و روزانه شاهد آلام بسیاری است حکایتی است خواندنی!
به گزارش خبرگزاری ایلنا از زاهدان، یکم شهریور در تقویم رسمی جمهوری اسلامی روز پزشک نام گرفته، اگرچه این روزها به سبب اشتباهاتی که ممکن است در هر حرفهای رخ دهد جامعه پزشکان اقبال چندانی ندارند اما میتوان در این بین به خیل عظیم بزرگمردانی اشاره کرد که رضایت خلق و وجدان کاری پایه اصلی فعالیت آنان است.
نیکاندیشانی که بر سوگند پزشکیشان همچنان دل استوارند و دور از حاشیه به خدمت خلق مشغول، یکی از همین پزشکان جعفر نوری است، پزشکی که پیش از آنکه ردای درمان مردم به تن کند شاعری خوشقریحه است. او پنج سال سابقه دبیری کانون شعر و ادب دانشگاهش را داشته، سردبیر نشریه ادبی- فرهنگی دریچه است و مدیر مسئول نشریه سیب و گندم در حوزه سلامت. به بهانه روز پزشک گفتوگویی با وی انجام شده که در ادامه با هم میخوانیم.
خودتان را برای مخاطبان خبرگزاری ایلنا بیشتر معرفی میکنید؟
با سلام و ضمن سپاس از توجه شما. جعفر نوری هستم، متولد 20 اسفندماه سال 58 از منطقه سیستان و در حال گذراندن دستیاری تخصصی رادیولوژی. مدیریت شبکه بهداشت و درمان شهرستان زهک، رئیس انتقال خون چابهار و چند پست دیگر در حوزه سلامت را نیز در کارنامه دارم.
بسیاری از مخاطبان شما را به عنوان شاعر میشناسند. اول شاعر بودید یا پزشک؟ آیا این دو با هم کنار میآیند؟
سال چهارم دبیرستان نخستین ورود جدی من به عرصه ادبیات و به ویژه شعر بود. درست قبل از اینکه وارد عرصه پزشکی بشوم. به نظرم دنیای شعر و طبابت مکمل یکدیگرند. یکی جسم را جلا میدهد و دیگری روح را اما گاهی با هم سر سازش ندارند و صحنههای دلخراش عالم طبابت روح شاعرانه را شکنجه میدهد.
اگر بنا باشد روزی بین ادبیات و پزشکی یکی را انتخاب کنید کدام را انتخاب خواهید کرد و به چه علت؟
ادبیات تمام زندگی من است. غذای روح، افتخار فرهنگ و شناسنامه سرزمینکهن من نیز هست اما با همه اینها پزشکی را نیز دوست دارم.
افراد بسیاری در جامعه، غبطه درآمد هنگفت پزشکان را میخورند. نظر شما چیست؟ آیا میزان واقعی درآمد ماهیانهتان را عنوان میکنید؟!
در پاسخ به سوال شما باید عرض کنم پزشکان تا به درآمدی میرسند روزهای اوج جوانی را در کشیکها و تحصیلات با نداشتنها و حرمانها میگذرانند. یک کارمند در 20 سالگی شاید به درآمدی هر چند کم ولی زود میرسد اما یک پزشک باید تا 30 سالگی درس بخواند و از خوشیهایش خرج کند ضمن اینکه بعد این همه تلاش میبایست متناسب با زحماتش دغدغه مالی نداشته باشد که آن هم حاصل نمیشود.
عده معدودی از پزشکان درآمد هنگفتی دارند اما بسیاری از پزشکان که در شهرهای برخوردار متولد شدهاند دوران طبابتشان را در دورافتادهترین روستاهای کشور میگذرانند آن هم روستاهایی که گاها از امکانات اولیه زندگی هم بیبهره است. پزشک باید به درد بیمارش فکر کند، نه مشکلات معیشتی. هرچند بنده اعتقاد دارم تمامی مشاغل باید تامین باشند تا هیچ پدری برای گذران زندگیاش مجبور نباشد جنازه خستهاش را وقت استراحت صرف در آوردن پول برای گذران زندگی کند . برای پاسخ به بخش دوم سوال شما هم باید بگویم فعلا که بنده در دوران تحصیل هستم و درآمد چندانی ندارم.
به عنوان یک پزشک چه انتظاری از مردم دارید؟
انتظارم از مردم عزیز و دوستداشتنی این سرزمین این است که هر حرفهای ممکن است در آن خطا و کمکاری اتفاق بیافتد و در هر شغلی ممکن است افراد معدودی باشند که بخواهند به حیثیت آن شغل لطمه وارد کنند. ما باید کل مجموعه را در نظر بگیریم و خدای ناکرده موارد اندک، ذهنمان را مسموم نکند. خوشبختانه اکثر پزشکان ما دلسوز و وظیفهشناس هستند.
چرا شما که شاعر قابلی هستی علیرغم هماهنگیهای قبلی در جلسات شعر حضور کمرنگی دارید؟
بنده خیلی دوست دارم در جمع شاعران خوب استان باشم اما گاهی گرفتاریهای کاری و تحصیلی این نعمت را از من سلب میکند. بنده همیشه از ادبیات استفاده کردهام بدون آن که چیزی به آن اضافه کنم. یک دریای وسیعی از معرفت و عشق است چرا نباید از آن بهره جست. من تعجب میکنم آنهایی که از خیام، حافظ، سعدی، مولوی و ...استفاده نمیکنند، چه چیزی دارند که این خلا را پر کنند؟!
آیا شاعری که روزانه با دردهای بسیار مردم مواجه است میتواند اندیشه، تخیل و احساساتش را به جریان بیاندازد و شعر بگوید؟
سوال جالبی پرسیدید! اتفاقا میتواند به پزشک شاعر کمک کند. اینکه دردها و غمهای روزانه زیادی را میبیند میتواند الهامبخش خوبی باشد و از سویی خستگیها و تنفرساییهای این رشته فرصت اندیشیدن و تخیل را از شاعر میگیرد. در واقع تیغ دولبه است. بستگی دارد کدام لبه را تیزتر کرده تا بر دیگری بچربد اما این یک چالش بزرگ است. گاهی دوست دارم از فضای بیمارستان، بیمار، مرگ و تنهایی به دامان طبیعت پناه بیاورم اما فرصت این کار خیلی کم است.
در پایان اگر صحبت خاصی دارید...
لازم میدانم از دوست شاعر و همراه قدیمیام صمد توفیقیان که چند روز قبل از بین ما رفت یاد کنم که اولین روز پزشکی است که ایشان را کنارم ندارم. روحش شاد وراهش پر رهرو .
حال روز دکتر جعفر نوری عجیب است، شاعری که با همه احساسات پاک و لطیفش بایستی روزانه با دردها و رنجهای بسیاری روزگار بگذراند و در عین حال آن خوی لطیف و شاعرانهاش را حفظ کند. محمد حسین بهجتتبریزی که شرایط مشابهی چون جعفر نوری داشت نتوانست تاب بیاورد و عطای پزشکی را به لقایش بخشید اما پزشک شاعر سیستانی با عهدی که با خود بسته همچنان پایبند است. روز پزشک گرامی باد.
گفت و گو : داود صیاد