خبرگزاری کار ایران

نگاهی به رابطه‌ی کودک و محرم؛

کودکانی که در عشق حسین می‌سوزند

علی آنی‌زاده (پژوهشگر واحد فرهنگ مردم مرکز پژوهش و سنجش افکار صداوسیما) در آستانه‌ی ماه محرم؛ مقاله‌ای را درباره‌ی کودکان و محرم در اختیار ایلنا قرار داده است.

محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر و ماه شهادت‌طلبی و عاشقی است و شیعیان با تأسّی به فرهنگ عاشورایی، هر زمان را عاشورا و هر مکان را کربلا می‌دانند و همواره خود را در ورطه آزمایش خیر و شر قرار می‌دهند و فراموش نمی‌کنند که شهادت‌طلبی و عاشقی، بخشی از فرهنگ دینی مسلمانان این سرزمین است و عشق به ثارالله پیش از تولّد هر نوزاد در نهاد او به ودیعه نهاده می‌شود. کاروان عاشورایی سن و و جنس نمی‌شناسد و همه را در مسیر کربلایی فرامی‌خواند. کودکان از روزهای پیش از فرارسیدن محرم با شور و حال وصف‌ناشدنی به پیشواز این ماه می‌روند و با سیاهپوش کردن خود و در و دیوار حسینیه‌ها و تکایا لبیک معصومانه خود را اعلام می‌دارند و نه تنها در دهه اول محرم که تا پایان ماه صفر همراه با دستجات عزاداری، در مجالس عزاداری شرکت می‌کنند. در اینجا به نمونه‌هایی از حضور پرشور کودکان در آیین‌های مختلف عزاداری ماه محرم اشاره می‌شود:

1. جمع‌آوری سوخت و هیزم: این فعالیت نمونه‌ای از آیین‌های فیض‌طلبی و سهم‌خواهی کودکان است که در ماه محرم جلوه‌گر می‌شود. فلسفه و ماهیت وجودی آتش‌افروزی، در باور عزاداران، روشن نگاه داشتن اجاق عزاداری امام حسین است. این باور موهبتی برای گرم کردن مکان عزاداری است؛ بویژه آن زمان که محرم در فصول سرد واقع می‌شود. در این راه، کودکان فیض‌طلبان همیشگی آیین‌ها، یاریگر بزرگسالان برای گردآوردن هیزم و سوخت هستند. قالب ساختاری جمع‌آوری هیزم مانند سایر آیین‌های سهم‌خواهی است. مثلاً در سیوند فارس، از اول تا دهم محرم، بچه‌ها پس از طلب، به در منازل می‌روند و چنین می‌خوانند:

یا عباس یا عباس                                           کشک هیمه‌ای درانداز

در یزد طلب فیض همراه با دعا و ثنای صاحبخانه انجام می‌گیرد:

شاخ شاخ در تنه                                  کندله به شاخ در تنه

هر که شاخی بدهد                               خدا مرادش بدهد

سپس کودکان هیزم‌ها را جمع می‌آورند، به آتش می‌کشند و دور آتش نوحه‌سرایی و سوگواری می‌کنند (آنی‌زاده، 1388: 100 و 101). این امر در مناطق مختلف نام‌های گوناگونی دارد و با اندک تفاوت‌هایی انجام می‌گیرد که در اینجا به چند نمونه از آنها اشاره می‌شود:

1-1. چق‌چقی: در ماه محرم و صفر، در حسینیه‌های شهر نایین، مجالس روضه‌خوانی و سینه‌زنی و زنجیرزنی برپاست و مقارن غروب هر روز، حدود بیست بچه هشت تا دوازده ساله با در دست داشتن طبلی کوچک و تعدادی از آنها با دو قطعه چوب کوتاه (مانند گوشتکوب کوچک) که «چق‌چقی» نامیده می‌شود و یک نفر با شاخ بلندی که به آن «بوق درویش‌ها» می‌گویند و مربوط به شاخ شکار کوهی است، به در خانه اهالی محل می‌روند تا برای مراسم (کوبیدن به طبل بزرگی که اول هر شب برای آگاه کردن مردم از مراسم عزاداری می‌زنند) هیزم جمع کنند. آنگاه به در هر خانه که رسیدند، همراه با نواختن طبل و زدن چق‌چقی، این اشعار را برای صاحبخانه می‌خوانند:

نذر حسین و عباس                               یک دملچو درانداز

یک دملچو نباشد                                 شاخ هیزم درانداز

(هاشمی، 1382: 37 و 38)

1-2. دسته‌چوبی: در گرگان نیز یکی از مراسم جالب عزاداری، رسم «دسته‌چوبی» است؛ به این ترتیب که معمولاً جوانان هر محله دسته‌های عزاداری تشکیل می‌دهند و در این دسته‌ها به جای چراغ، از چند مشعل استفاده می‌کنند. برای تهیه مشعل‌ها نیز چند روز قبل از شروع دسته‌های سینه‌زنی، بزرگ‌ترها و تشکیل‌دهندگان این دسته‌ها، کودکان را برای جمع کردن وسایل مشعل روانه خانه‌ها می‌کنند. آنگاه بچه‌ها به صورت گروهی به در هر منزلی که می‌رسند، یک‌صدا با هم این شعر را می‌خوانند:

نفت بدین، کهنه بدین، زیرانداز                                    نذر حسین و عباس

هرچه دارین، درآرین                                               نذر حسین بیاریـن

آنگاه صاحبخانه به تناسب حال خود یا براساس نذری که کرده است، چند تکه کهنه یا مقداری نفت به بچه‌ها می‌دهد (همان: 38). سردسته نیز با صدای بلند صاحبخانه را دعا می‌کند و بچه‌ها آمین می‌گویند. بعد چند نفر کهنه‌ها را درون مشعل‌های آهنی می‌گذارند و سپس در شب مقرّر با روشن کردن مشعل‌ها، با دسته چوبی و جوانان حرکت می‌کنند و با حرکتی شبیه دویدن که به آن «سه پا» می‌گویند، به محله‌های مختلف می‌روند و در هر محل کمی نوحه‌خوانی و سینه‌زنی می‌کنند. (حاجی‌محمّدیاری، 1388: 85)

1-3. نذر حسین و عباس: در خرم‌آباد لرستان نیز روز تاسوعا مصادف با قتل حضرت عباس(ع) برای جمع کردن هیزم و پختن شام، به چند پسر بچه ده - دوازده ساله که قبلاً به همین منظور آماده شده‌اند، مأموریت می‌دهند تا از خانه‌هایی که نذر دارند، چوب خشک جمع‌آوری کنند. بچه‌ها نیز با اشتیاق فراوان این مأموریت را قبول می‌کنند و به دسته‌های چهار نفری تقسیم می‌شوند و در کوچه‌ها و خیابان به راه می‌افتند و این شعر را می‌خوانند:

یه خوردی هیمه وری ناس                               نذر حسین و عباس

یعنی یک قدری هیزم برای پختن غذای مراسم حسین و عباس بدهید. صاحبخانه هم چه نذر داشته باشد چه نداشته باشد، به محض شنیدن این درخواست چند تکه چوب خشک می‌آورد و به بچه‌ها می‌دهد، بچه‌ها پس از جمع‌آوری چوب‌ها، آنها را به محل پخت غذا می‌برند. (هاشمی، 1382: 37 و 38)

1-4. چرچونه: در اقلید فارس نیز در گذشته جمع‌آوری هیزم برای افروختن آتش در قالب یک بازی نمایشی به نام چرچونه انجام می‌گرفت. در این شهر کودکان و نوجوانان در شب اول محرم دور هم جمع می‌شدند و اجاقی را که از زمان قدیم بوده، با بیل و تیشه خالی می‌کردند. بعد از اذان با خواندن نوحه برای گرفتن هیزم به در منازل می‌رفتند و پس از جمع‌آوری، اجاق امام حسین (ع)را روشن می‌کردند و از شب اول تا شب یازدهم (شام غریبان) به دور اجاق، عزاداری و سینه‌زنی می‌کردند. [شمع‌افروزی و عزاداری به دور آتش از آیین‌هایی است که هنوز در مناطق یاد شده کم و بیش اجرا می‌شود.] (آنی‌زاده، 1388: 101)

2. نذر و نیاز: نذر و نیاز و حاجت‌خواهی در ماه محرم بسیار گسترده است، اما آنچه به نذر کودکان بازمی‌گردد، بیشتر متوجه عطا و شفای کودک است:

2-1. نذر سقایی: سقایی نمادی از دلاوری و وفای حضرت عباس (ع)برای سیراب کردن کودکان و اهل حرم است. سقایی در ایران با نذر و نیاز همراه است. نذر سقایی در شهرهای مختلف با اندکی تفاوت برگزار می‌شود. مثلاً در شاهرود، مادر نذر می‌کند اگر خداوند پسری به او عطا کند، روزهای تاسوعا و عاشورا او را سقا کند تا به مردم آب برساند (همان: 61 و 62). در شهر آمل نیز نذر سقایی به این نحو است که برخی افراد نذر خود را به نام حضرت عباس ادا می‌کنند. در این ماه اهالی شهر، بویژه زن‌ها آرایش نمی‌کنند، لباس مشکلی می‌پوشند، هیچکس از حنا استفاده نمی‌کند و حتّی به بچه‌ها نیز لباس سبز یا سفید می‌پوشانند و روی سینه آنها را با نخ سفید یا سبز کلمه «یا ابوالفضل العباس» می‌نویسند و این بچه‌ها که نذر حضرت عباس شدند، در تمام مدت عزاداری، سقا می‌شوند و به مردم آب یا شربت «حضرت عباس» می‌دهند و حتی برخی از افراد بچه‌های خود را تا 7 سال نذر حضرت عباس می‌کنند و سقا می‌شوند. غذایی که در این روز نذر می‌شود، به «پلوی حضرت عباس» موسوم است. (هاشمی، 1382: 38)

در برخی مناطق ایران از جمله یزد، سقایی، نمودی اجتماعی دارد. به این ترتیب که بچه‌ها و جوانانی که خود یا مادرانشان آنها را نذر سقایی کرده‌اند، دسته تشکیل می‌دهند، همه سیاه می‌پوشند و لنگ قرمزی به کمر می‌بندند و مشک خشکیده‌ای (خیک) به دوش می‌اندازند. سقاهایی که از خانواده سادات هستند، نوار پارچه‌ای سبز رنگی به بازو یا پیشانی خود می‌بندند و اغلب آنها با رشته پولک‌های الوان و برگ‌های فلزی نقره‌ای و طلایی که روی آن آیاتی از قرآن کریم حک شده است، روپوش خود را زینت می‌دهند. همه در یک صف می‌ایستند و با همخوانی با رهبر خود نوحه‌سرایی می‌کنند. چنانچه فصل گرما باشد، یکی دو نفر هم با مشک به مردم آب یا شربت می‌رسانند. آب‌رسانی به طور معمول با کاسه‌ای که پنجه دستی، به شکل عمود در آن قرار دارد و نمادی از دست جدا شده ابوالفضل‌العباس(ع) است، انجام می‌گیرد. وقتی مراسم به اوج خود می‌رسد، اگر حوضی در خانه باشد، افراد دسته سقاها همگی خم می‌شوند و با کاسه دست خود از حوض آب برمی‌دارند و دوباره آن را روی زمین می‌ریزند و عطش و تشنگی در کنار شط فرات را در نظر مردم بازنمایی می‌کنند. (شریعتی، 1377: 32 و 33)

در برخی مناطق ایران برآورده شدن نذر سقایی چه به نیت عطای فرزند و چه شفای آن، مستلزم عضویت فرزند در هیئت سقایی است که این موهبت دارای آداب و شرایطی است و وظایفی را برای کودک تا پایان عمر ایجاد می‌کند. در اینجا آداب عضویت در هیئت سقایی به طور مبسوط ارائه می‌شود:

ادای نذر سقایی معمولاً در هفت سالگی کودک انجام می‌گرفت که مستلزم تدارک مجلسی ویژه بود؛ به این ترتیب که از سرپرست هیئت سقایی و سقایان دعوت می‌کردند تا در آن مجلس شرکت کنند و فرزندشان را کسوت سقایی بپوشانند و در صف خادمان امام حسین(ع) وارد نمایند. سقایان پس از حاضر شدن در مجلس ابتدا به ستایش خداوند و مدح و منقبت‌خوانی پیامبر(ص) و ائمه اطهارŒ می‌پرداختند و آنگاه به مرثیه‌خوانی و ذکر و نوحه‌سرایی سقایی متوسّل می‌شدند. در این هنگام کودک را به مجلس می‌آوردند و به دست سرپرست هیئت می‌سپردند. طبقی را هم که یک دست لباس سقایی در آن بود و در کنار آن ظرفی از گلاب و شیرینی قرار داشت، نزد سرپرست هیئت می‌گذاشتند و از او خواهش می‌کردند فرزندشان را به کسوت سقایی امام حسین(ع) درآورد. او نیز قصیده‌ای را که مخصوص سقا نمودن افراد و پوشاندن لباس سقایی به قامت آنها بود، با همراهی سقایان می‌خواند و لباس یا وصله‌های سقایی (کلاه ترمه، کشکول و...) را به کودک می‌پوشاند:

ابــتــــدا مــی‌کـنـــم ز بـســم‌الله           بـعــد از آن لا الـــــه الا الله

از محمّد  مدد هـمــی طـــلــبــــم                   کـرمــی از علـــی ولـــی‌الله

مــا بـــنــده لاالــــه‌الاّاللــهـیــــم                   بر دین محمّد بن عـبداللّهیــم

اولاد رســـول هســت تــاج سر ما                    خاک قدم علــی ولـی‌اللّهیــم

تـوحیـــد که لاالــه‌الاّاله اســـــت                    اسلام محمّد رسـول‌الله اســت

با این دو سخن کسی به جایی نرسد                    گر بی‌خبر از علی ولی‌الله است

پس از خواندن ابیات فوق، نوبت به خواندن ذکر و مصیبت امام حسین(ع) و یارانش می‌رسید و بیت آخر هر بند را همه افراد هیئت دم می‌گرفتند و با هم می‌خواندند:

باز بر سر زد مرا ای شیعه سودای حسین      شد دلم از شور غم یکباره شیدای حسین

نوشم از جام الم هر لحظه صهبای حسین     اشک حیرت بارم از یاد غم‌افزای حسین

شورش ماتم بیان سازم ز غم‌‌های حسین      جانـم هـزار بـار فـدای تـو یـا حسیــن

کم غصه نیست، درد و عزای تو یا حسین

پس از پوشاندن لباس سقایی به کودک و ختم قصیده، با دعا و فاتحه‌خوانی مراسم را پایان می‌دادند و بر سر و روی حاضران گلاب می‌پاشیدند و کام همه را شیرین می‌کردند. آنگاه از سوی والدین کودک، هیئت و تمام حاضران اطعام می‌شدند و به سرپرست هیئت که فرزند صاحبخانه را به کسوت سقایی پذیرفته بود، هدیه‌ای تقدیم می‌کردند.

آن کودک از آن روز تا آخر عمر به طور رسمی سقا محسوب می‌شد و جزو اعضای هیئت سقایی به شمار می‌آمد و موظّف بود در هر مکان و هر زمان که مجلس عزاداری سقایی برپا می‌شود، حضور یابد و ادای وظیفه کند. چنانچه سقایی بدون عذر موجّه در وظیفه سقایی کوتاهی می‌کرد، پیمان‌شکنی و بی‌حرمتی به ساحت مقدّس امام حسین(ع) محسوب می‌شد و کار او را ناپسند می‌دانستند.

در گذشته، کسوت سقایی آنقدر محترم بود که فرزندان سقایان هم گرچه به طور رسمی سقا نبودند، اما برای ادامه راه پدری که عمری سقای سیدالشهدا بوده است، در مراسم عزاداری امام حسین(ع) شرکت می‌جستند و از عمل و اعتقاد پدران خود پیروی می‌کردند. (حاجی‌محمّدیاری، 1388: 30-28)

2-2. نذر حضرت عباس جنگی: در شوشتر و بسیاری از نقاط جنوبی ایران والدین برای کودکان خود به نیت‌های گوناگون نذر می‌کردند و برای حاجت‌روایی، کودک خود را برای چند لحظه در آغوش شبیه حضرت عباس می‌گذاشتند و به او پول یا طلا و نقره می‌دادند. در شوشتر به این شبیه حضرت عباس، جنگی گفته می‌شد. (غفاری خلف‌محمّدی، شوشتر، 1346)

2-3. نذر خوراک: ریشه بسیاری از فرهنگ خوراک این سرزمین را نذر و نیاز تشکیل می‌دهد. بخشی از نذورات نیز متوجه کودکان است و هر منطقه بنا به شرایط اقلیمی نذورات گوناگونی دارد. مثلاً در گذشته یکی از صبحانه‌های نذری متداول در روستای جیتوی ورامین، «نان و ماست» بود. مادرانی که بچه مریض داشتند، نان و ماست، نذر شفای فرزندشان می‌کردند. به این ترتیب که پس از شفای کودکشان در روز تاسوعا مقداری نان و ماست بین بچه‌های هم سن و سال فرزند خود تقسیم می‌کردند. چنانچه کودک مریض، شیرخواره بود، روز عاشورا به یاد طفل شیرخوار امام حسین(ع) شیر خیرات می‌کردند.

از دیگر نذوراتی که در گذشته این سرزمین به نیت فرزندآوری ادا می‌شده و شرح آن در کتاب «شرح زندگانی من» نوشته عبدالله مستوفی هم آمده است، نذر آش شله‌قلمکار است. نذر این آش که به آش زین‌العابدین(ع) نیز شهره است، در ماه صفر و در روز اربعین ادا می‌شده است. (حاجی‌محمّدیاری، 1388: 85)

3. دستجات عزاداری کودکان: کودکان در دستجات عزاداری نقش‌های گوناگونی را ایفا می‌کنند یا به عنوان عَلَم‌گیر در جلوی دستجات پرچم می‌چرخانند و علامت تیغه کوچک بلند می‌کنند یا در امتداد آن سنج و طبل می‌زنند و یا در انتهای صفوف زنجیرزنی و سینه‌زنی حضور می‌یابند. اما در بسیاری از نقاط ایران، کودکان دستجات ویژه خود را دارند و تمامی امور هیئت را به صورت مستقل و با همکاری همسالان خود انجام می‌دهند. جالب آنکه حتّی نوع اشعاری که می‌خوانند زبانی ساده و کودکانه دارد و به لحاظ ضرباهنگ کودکانه آن با وقار و فخامت اشعار بزرگسالان کاملاًَ متفاوت است در اینجا فقط به نمونه‌ای از اشعار نونهالان عزادار بروجرد که ضمن دور گرفتن[1] اشعاری را می‌خوانند، اکتفا می‌شود:

تک‌خوان:                                   گروه:

عمه سکینه                               آه و واویلا

بزن به سینه                               آه و واویلا

سینه خرابه                               آه و واویلا

تشنه آبه                                   آه و واویلا

«گل یا حسین، گل یا حسین یا مظلوم»

***

تک‌خوان: ندارد ندارد؟

گروه: ندارد

تک‌خوان: امّ‌البنین دیگر پسر ندارد؟

گروه: ندارد

تک‌خوان: از مرگ عباسش خبر ندارد؟

گروه: ندارد، پس خاک بر سر ماست، امام یاور ماست

تک‌خوان: مظلوم

گروه: حسین (کرزبر یاراحمدی، 1388: 274 و 275)

4. تعزیه کودکان: به دلیل محدودیت حضور زنان در نمایش تعزیه، کودکان در این هنر نمایشی - مذهبی نقش مهمّی برعهده دارند و جدای از نقش دو طفلان مسلم و کودکان و اسرای شام، دیگر نقش‌های شخصیت‌های زن را در تعزیه عهده‌دار هستند. در برخی شهرها، کودکان و نوجوانان، خود گروه تعزیه مستقلی دارند و تمامی نقش‌های اولیا و اشقیا و زنان را خود ایفا می‌کنند. این نوع تعزیه کودکانه، برش کوتاه و مختصرشده‌ای از مجلس کامل تعزیه دو طفلان مسلم است که ذهن هوشیار معین‌البکاهای این سرزمین، آن را برای تأثیرگذاری بر مخاطبان، برای اجرای ویژه کودکان طراحی کرده است. این نوع تعزیه در بروجرد به «چوپونی» یا «دو طفلی» موسوم است و اجرای کامل یک مجلس آن کمتر از 15 دقیقه است. قصه چوپونی از این قرار است که ابن‌زیاد دستور می‌دهد، دو طفلان مسلم را که به کوفه وارد شده‌اند، دستگیر و سر از تنشان جدا سازند. حارث در پی دو طفلان می‌رود. دو چوپان در صحرا به دو طفلان پناه می‌دهند، اما یزیدیان مخفیگاه دو طفلان را درمی‌یابند و سر از تن آن دو جدا می‌سازند. برای مقایسه نسخه کودکانه این شبیه با دیگر مجالس تعزیه، بخش‌هایی کوتاه از زبان ابن‌زیاد و دو طفلان مسلم آورده می‌شود:

ابن زیاد:

ابن زیادم ابن زیادم تازه خروش کردم من، بهر حسین ابن علی تازه خروج کردم من، زنید به طبل و بشارت ای سپاه یزید که گشت گردش روزگار به کام یزید

دو طفل مسلم:

دو طفل مسلمیم نسل عقیلیم                             به دست کوفیان خار و ذلیلیم

الهی طفل بی بابا نباشد                                    اگر باشد در این دوران نباشد

یکی از طفلان به دیگری:

یک دم تو بنشین دورت بگردم                           تو نوجوانی مرگت نبینم

5. شبیه‌سازی کودکان: کودکان به جز حضور در نمایش آیینی – مذهبی تعزیه، در شبیه‌سازی‌های نمادینی که معمولاً به صورت کاروانی و سیّال در مناطق مختلف اجرا می‌شوند، حضور چشمگیر دارند و معصومیّت آنها انعکاس زیبایی از مظلومیّت اهل حرم و کربلاییان است. شبیه حضرت زینب، سکینه، رقیه، فاطمه صغری، عروس حضرت قاسمu و خیل اسرای شام و قوم بنی‌اسد را کودکان بازسازی می‌کنند. نمادپردازی این اشخاص در مناطق مختلف متفاوت است و تفارق آنها را باید با توجه به اقلیم و نیز باورهای آنها بررسی کرد: مثلاً مردم اراک براین باورند که حضرت فاطمه صغری(سلام‌الله‌علیها) هنگام حرکت امام حسین(ع) و یارانش به کربلا، در بستر بیماری بوده است. [امروزه] شبیه‌سازی ایشان به این ترتیب صورت می‌گیرد: روی تختی که چهار دسته دارد و از سوی چهار نفر حمل می‌شود، رختخوابی پهن می‌کنند و کودکی سیاهپوش با روبند مشکی در آن جای می‌گیرد. کودک قرآن در بغل دارد و مدام قرآن می‌خواند. کبوتری هم روی تخت او قرار داده می‌شود و ماجرای فرستادن نامه فاطمه صغری برای پدرش به نمایش درمی‌آید. (حیدری، اراک، 1347)

عروس حضرت قاسم نیز از جمله نقش‌هایی است که کودکان ایفاگر آنند و مورد حاجت‌خواهی مرادمندان قرار می‌گیرد. این نقش را معمولاً دختربچه‌ها عهده‌دار هستند. بازسازی صحنه بازگشت اسرای شام نیز از لحظاتی است که با حضور کودکان به بهترین وجه تصویر می‌شود.

در برخی نقاط، شبیه‌سازی‌ها با شعر و مرثیه‌خوانی حاضران همراه است. در برازجان، شبیه اسرا را از میان بچه‌های 12-10 ساله انتخاب می‌کنند و بر تن آنان لباس عربی سیاهرنگ می‌پوشانند و دستمال به سر ایشان می‌بندند. سپس آنان را بر کجاوه شترها سوار و در هنگام حرکت چنین مرثیه‌خوانی می‌کنند:

دست مرا و دامنت ای ساربان                  این اشتران را تو به تندی مران

طفل یتیمی ز حسین گم شده                   قامت زینب چو علم خم شده

محمل مران ای ساربان                          ما خسته‌ایم و ناتوان

(قربانی‌نژاد، برازجان، 1349)

در برخی نقاط، شبیه‌سازی اسرای شام، با نشان دادن شقاوت یزیدیان و مظلومیت اهل بیت نمایش داده می‌شود که این امر، در تهییج مردم بسیار مؤثّر می‌افتد. برای مثال، در محلات، ساربان کودکان را به زنجیر می‌کشد و کتک می‌زند و مردم با دیدن چنین صحنه‌هایی عمیق‌ترین احساسات خود را نشان می‌دهند. (محمّدی، محلات، 1346) یا در روستای گهرو شهرکرد، چند قاطر را با قالیچه تزیین می‌کنند و بر تن چند کودک شال و عبای سیاه می‌پوشانند و یک نفر با لباس قرمز سوار بر اسب، با چوب تر، بر سر بچه‌ها می‌زند و می‌گوید: خدا به داد غریبان کربلا برسد.

کودکان مظلوم هم می‌گویند:

وای وای این شهر شام است                              زندگی بر ما حرام است

(رمضانی گهرویی، شهرکرد، 1348)

از دیگر نقش‌هایی که کودکان در بازنمایی آنها تأثیرگذارند، شبیه‌سازی زنان و کودکان قوم بنی‌اسد برای یافتن اجساد شهدای کربلاست. این بازسازی را بیشتر دختران کودک و نوجوان با خواندن اشعاری عهده‌دار می‌شوند. برای نمونه در مراغه سرزنش مردان قبیله بنی‌اسد از سوی زنان این قوم با این زبان بیان می‌شود:

سیزه عار اولسون ای اهل قبیله                 سیزه عار اولسون ای اهل مدینه

siza âr osun ey ahle qabila, siza âr osun ey ahle madina

عــار بــاد ای اهــل قــبیـلـه                  عــار بــاد ای اهــل مــدینــه

علـی اکــبرینی دو غـــریوبلـار                علی اصغـرینـی اخلویــو بــلار

ali akbarin duqriyublâr, ali asqarini axluyublâr

علی اکبرش را خرد خرد کرده‌اند               علی‌اصغرش را با پیــکان زده‌انــد

(آنی‌زاده، 1388: 70)

6. شام‌غریبان کودکان: در مراسم شام‌غریبان گاه کودکان در دستجات بزرگان و گاه به صورت مستقل سراغ از طفل گمشده دشت کربلا می‌گیرند:

طفل صغیری ز حسین گم شده، گم شده         قامت زینب ز الم خم شده، خم شده

مراسم حزن‌انگیز شام‌غریبان به دلیل فروکش کردن هیاهوی سنج و دمام‌ها، خوابیدن علم‌ها و خاموش کردن چلچراغ سقاخانه‌ها بسیار حزن‌انگیز است و این حزن برای کودکان که یک دهه را با شور حسینی سر کرده‌اند، غم‌انگیزتر است. کودکان در مراسم شام غریبان تأثیرگذاری ویژه‌ای دارند که بنا به اقلیم و شرایط زیست می‌توان آن را بررسی کرد. مثلاً در گذشته در روستای عالی‌جنگل آمل، غروب روز عاشورا پیران، جوانان و کودکان برای رفتن به شام غریبان در یک محل اجتماع می‌کردند. برای کودکان شلاق‌هایی از ساقه برنج درست ‌می‌کردند و به دست آنها می‌دادند و با ریسمانی صف کودکان را از پیران و جوانان جدا می‌ساختند و عزاداران در سه دسته پیران، جوانان و کودکان حرکت می‌کردند و این نوحه را می‌خواندند:

شام غریبون می‌بریم                               بهر اسیرون می‌بریم

با آه و افغون می‌بریم                             بهر یتیمون می‌بریم

پس از طی مسافتی، در حالی که شمع‌های افروخته در دست برخی از اعضای هیئت شام‌غریبان بود، به دستور سرپرست هیئت از حرکت بازمی‌ایستادند و می‌نشستند و بزرگان با دسته‌های برنج و کودکان با ترکه‌هایی که در دست داشتند، بر سر و روی خود می‌زدند و می‌خواندند:

اطفال حسین امشب                     لب تشنه و مدهوشند

زینب چه کند یک تن                  هفتـاد و دو قــربانـی

پس از چندبار خواندن این نوحه، بار دیگر هیئتیان بلند می‌شدند و به سمت امامزاده محمّد  و امامزاده جعفر که در حاشیه روستا قرار داشت، راه می‌افتادند و این نوحه را تا رسیدن به صحن امامزاده می‌خواندند:

امشب جناب فاطمه                    با اضطراب و واهمه

آید به دشت کربلا                      گردد به دور کوچه‌ها

گوید حسین من چه شد؟             نور دو عین من چه شد؟

بعد از تمام شدن عزاداری به خانه برمی‌گشتند. (حاج‌محمّدیاری، 1388: 105-104)

7. گهواره طفل شیرخواره کربلا حضرت علی‌اصغرu: یکی از جانسوزترین لحظات واقعه عظیم کربلا، شهادت طفل شش ماهه امام حسین، حضرت علی‌اصغرu است. دل‌های عاشقان اهل بیت هنوز از زخم گلوی علی‌اصغر شیرخواره التیام نیافته است. به همین دلیل هرساله بخشی از آیین‌های سوگواری ماه محرم به گهواره‌گردانی و لالایی‌خوانی برای طفل معصوم امام حسین(ع) اختصاص می‌یابد تا مرهمی بر زخم‌های کهنه مسلمین باشد. گهواره‌گردانی هر چند در تمامی مناطق صورتی نمادین دارد، اما در مناطق جنوبی کشور بویژه در هرمزگان و بوشهر از جلوه‌ای شاخص برخوردار است و در مجالس لالایی زنانه و در دسته‌های کودکان و نوجوانان، با سوز و گداز ویژه‌ای پاس داشته می‌شود. گهواره حضرت علی‌اصغر(ع) در دسته سقاها نیز حضوری مناسب دارد. مثلاً در همدان، گهواره‌ها را دنبال دسته سقاها که گروهی متشکل از بچه‌های هفت - هشت ساله مشک‌به‌دوش‌اند، می‌برند و این نوحه را می‌خوانند:

الا ای بلبل عالمی                                     چرا دیگر نمی‌نالی

در این گهواره عالی                                  علی‌اصغرم لالای

(فرخ‌سرشت، همدان، 1350)

در قروه کردستان، در روزهای تاسوعا و عاشورا، گهواره علی‌اصغر(ع) در میان هیئتی متشکل از کودکان خردسال در حالی که خاک بر سر می‌ریزند، حمل می‌شود. (دانشمند، قروه، 1377)

گهواره علی‌اصغر، به عنوان نمادی از مظلومیت شهدای کربلا همواره واسطه‌ای برای حاجت‌خواهی و گره‌گشایی بوده است؛ حاجاتی چون فرزنددار شدن و به خانه بخت رفتن دختران. مثلاًَ در خرمشهر روز نهم محرم را «یوم‌الطفل» می‌گویند. در مجلس زنانه شبیه علی‌اصغر(ع) از سوی زنی روی‌پوشیده دست به دست میان زن‌ها به گردش درمی‌آید و زنان حاجتمند که نیت و نذر بیشتر آنها فرزنددار شدن است،  برای روا شدن حاجاتشان، شبیه حضرت علی‌اصغر(ع) را در آغوش می‌گیرند. (هاشم مطوری، خرمشهر، 1370)

در کاشان نیز هیئت‌هایی به نام حضرت باب‌الحوایج علی‌اصغر وجود دارند که در جلوی دسته از گهواره علی‌اصغر استفاده می‌کنند؛ به این ترتیب که گهواره تزیین شده‌ از گل و قنداقه خونین را در جلو یا میان دسته حرکت می‌دهند، این گهواره خالی را کودکان حمل می‌کنند، عاشقان اهل بیت که به گره‌گشایی شیرخواره شهید کربلا اعتقاد زیادی دارند، به او متوسل می‌شوند و نذر و نیاز می‌کنند تا حاجات آنها برآورده شود.

اصغر که در صف شهدا ماه پاره است/ خونش به حشر به هر درد چاره است

محکم بگیر رشته قنداقه‌اش به کف/ باب‌الحوائج است اگر شیرخواره است

در روز یازدهم محرم کودکان هیئت که لباس و چفیه عربی بر سر دارند، گهواره خالی علی‌اصغر(ع) را از میان عزاداران عبور می‌دهند. کودکانی که دور تا دور گهواره را گرفته‌اند پروانه‌وار به گرد گهواره می‌چرخند و با زمزمه چنین ناله می‌کنند:

اصغر بیا، اصغر بیا/ اصغر بیا، اصغر بیا

ای کودک صغیر من/ اصغر بیا، اصغر بیا

طفل نخورده شیر من/ اصغر بیا، اصغر بیا

آواره از مدینه‌ام/ اصغر بیا، اصغر بیا

همبازی سکینه‌ام/ اصغر بیا، اصغر بیا

خون گلو شد قوت تو/ اصغر بیا، اصغر بیا

گهواره شد تابوت تو/ اصغر بیا، اصغر بیا

در اهر دسته‌هایی مرسوم به خادملر «xâdemlar» و علی اصغر نیز وجود دارند که در روز عاشورا به گرداندن اسب‌های منسوب به امام حسین(ع)، حضرت قاسم(ع) و حضرت ابوالفضل‌العباس(ع) اقدام می‌کنند یا اینکه گهواره حضرت علی‌اصغر(ع) را می‌گردانند. برای گهواره نیز معمولاً کودکی شیرخواره را سفید می‌پوشاندند و در داخل آن می‌نهادند. معمولاً زنان نازا با در آغوش کشیدن کودک و بستن پول و پارچه به گهواره، از خداوند طلب فرزند می‌کنند.[2]

در برخی مناطق به جای استفاده از عروسک شبیه‌سازی شده، از اطفال شیرخواره استفاده می‌شود. مثلاً مردمان ابرندآباد یزد طفل شیرخواره‌ای را درون گهواره کوچک و ساده‌ای می‌خوابانند و پارچه سفیدی را تا زیر گلوی او می‌کشند و زیر گلوی او را کمی رنگ قرمز به نشان خون می‌زنند، سپس تعدادی از زنان به همراه دو کودک هشت ساله که لباس مشکی بر تن کرده‌اند، در دو طرف گهواره می‌‌ایستند و آن را حرکت می‌دهند و همزمان نوحه‌سرایی می‌کنند، بدین ترتیب که ابتدا دو نفر با هم یک‌صدا می‌خوانند:

اصغر صغیرم لالایولای                  ناخورده شیرم لالایولای

سپس یک نفرشان می‌گوید:

اصغر بیا نازت کنم                    در گهواره خوابت کنم

و دوباره هم‌خوانی می‌کنند:

اصغر صغیرم لالایولای                  ناخورده شیرم لالایولای

تک خوان:

خون گلو شد قوت تو                  گهواره شد تابوت تو

هم‌ خوان:

اصغر صغیرم لالایولای                  ناخورده شیرم لالایولای

و به همین ترتیب عزاداری می‌کنند و گاه طفل شیرخواره را از گهواره بیرون می‌آورند و دست به دست می‌دهند و نوحه‌سرایی می‌کنند. (شایسته‌رخ، 1388: 52-50)

استفاده از شبیه حضرت علی‌اصغر(ع) یا اطفال شیرخواره در مجالس تعزیه به هنگام روضه‌خوانی نیز در بسیاری از مناطق رایج است. (ایروانی، 1388: 85)

امروزه نیز روز هفتم محرم که با نام حضرت علی‌اصغرu نامگذاری شده است، همایش جهانی شیرخوارگان برگزار می‌شود و در تمامی شهرهای ایران و برخی کشورهای جهان مادران به همراه نوزادان و شیرخوارگان خود در مجلسی جمع می‌آیند و به یاد آن واقعه جانگداز، سوگواری می‌کنند و به این ترتیب مادران این سرزمین عشق حسینی را از همان شیرخوارگی در وجود کودکان خود نهادینه می‌سازند.

8. تفأل و کودکان: هر چند تفأل بیشتر در آیین‌های ملّی، همچون نوروز، یلدا و چهارشنبه‌سوری نمود دارد، اما در گذشته که جامعه زنان و دختران با جبر اجتماعی بیشتری روبه‌رو بودند، از هر فرصتی برای نیک‌خواهی و گشایش در کار و بخت خویش استفاده می‌کردند و چه بهانه‌ای بهتر از تفأل؟ چراکه در آیین‌های تفأل فال‌گیرندگان و حاجتمندان در مجلسی کاملاً ویژه و زنانه گرد می‌آمدند و منویّات درونی خود را - که ناشی از شرایط اجتماعی بود - به وسیله اشعار تفأل بازگو می‌کردند و به این طریق عقده از دل می‌گشودند. دختربچه‌ها نیز از همان کودکی با جمع‌های زنانه آشنا می‌شدند و مصائب و پنداشت‌های گروه‌های سنی و جنسی خود را درک می‌کردند. یکی از انواع تفألی که در گذشته در چهارشنبه آخر ماه صفر انجام می‌گرفت، فال مهره به دوره بود. این آیین شباهت بسیاری با فال مهره چهارشنبه‌سوری دارد و از شرایط اصلی آن وجود دختر نابالغ برای بیرون آوردن دوره‌ها و مهره‌هاست. (روح‌الامینی، 1369: 128 و 129)

منابع

آنی‌زاده، علی (1388) «جلوه‌های نمادین عزاداری ماه محرم در مناطق مختلف ایران»، گزارش پژوهشی، تهران: مرکز تحقیقات صدا و سیما.

ایروانی، شکرالله (1388) «آیین‌های عزاداری در محمّدآباد جرقویه اصفهان» فصلنامه نجوای فرهنگ، ش 13، پاییز 88.

حاجی‌محمّدیاری، رقیه (1389) «جلوه‌های نمایشی عزاداری ماه صفر»، گزارش پژوهشی، تهران: مرکز تحقیقات صدا و سیما.

روح‌الامینی، محمود (1369) به شاخ نباتت قسم، باورهای عامیانه درباه فال حافظ، تهران: پاژنگ.

هاشمی، علیرضا (1382) «جایگاه مقدس حضرت ابوالفضل‌العباس در فرهنگ مردم» گزارش پژوهشی، تهران: مرکز تحقیقات صدا و سیما

کرزبریاراحمدی، غلامحسین (1388) فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران: دفتر پژوهش‌های رادیو.

شایسته‌رخ، الهه (1388) «تبلور قیام عاشورا در ادبیات شفاهی مردم ایران»، گزارش پژوهشی، تهران: مرکز تحقیقات صدا و سیما.

فرهنگیاران   و راویان واحد فرهنگ مردم مرکز پژوهش و سنجش افکار صداوسیما

حیدری، محمداسماعیل، اراک، مرکزی، 1347

دانشمند، پیمان، قروه، کردستان، 1377

رمضانی گهرویی، فتح الله، شهرکرد، چهارمحال و بختیاری، 1348

شریعتی، علی‌اکبر، به روایت از سالاری، غلامرضا، ده بالا، کسنویه، یزد، 1356

غفاری خلف‌محمدی، سیدحسین، شوشتر، خوزستان، 1346

فرخ‌سرشت، یوسف، همدان، 1350

قربانی‌نژاد، ندامان، برازجان، بوشهر، 1349

محمّدی، محلات، مرکزی، 1346

هاشم مطوری، فاطمه، خرمشهر، خوزستان، 1370


[1]. دسته دایره‌ای شکل تشکیل دادن را در اصطلاح دور گرفتن می‌گویند.

1. پول را به عنوان نذورات در گهواره می‌گذارند، پارچه نیز تجسّم صوری توسّل و دست‌آویز شدن به نماد شهید شش ماهه کربلاست.

کد خبر : ۳۱۳۶۵۳