دستمالچیان در گفتوگو با ایلنا:
تصویب شهرکسازی های جدید، در جهت ادامه حیات نتانیاهو است/۳اصل اساسی تحرکات نخستوزیر اسرائیل

سفیر پیشین ایران در لبنان گفت: نخستوزیر رژیم صهیونیستی بقای خود در رأس کابینهای افراطی را در گرو ایجاد تنش و بحران دائمی میبیند.
احمد دستمالچیان، سفیر پیشین ایران در لبنان با اشاره به تصویب طرح ساخت شهرکهای صهیونیستی در شرق بیتالمقدس توسط نخستوزیر اسرائیل در گفتوگو با ایلنا اظهار کرد: به طور کلی در مورد تحرکات فعلی نتانیاهو باید سه اصل اساسی را در نظر گرفت. نخست اینکه دوران گذار نظم بینالملل است و نتانیاهو میخواهد از این فرصت بهرهبرداری کند. دوم، او در حال تجربه کردن آن چیزی است که خود «جنگ بقا» مینامد و به همین دلیل نه عرف بینالمللی را رعایت میکند و نه به موازین حقوقی پایبند است، بلکه رویکردی کاملاً تهاجمی در پیش گرفته است. سومین اصل نیز رویای «اسرائیل بزرگ» است؛ رویایی که نتانیاهو بارها آشکارا درباره آن سخن گفته و حتی پیشتر رسماً اعلام کرده بود که کرانه باختری باید به سرزمینهای اشغالی ملحق شود. در حقیقت، او به دنبال توسعه یکجانبه و تحمیلی است و در فضای گذار کنونی، که عملاً هیچ نهادی حاضر به پذیرش مسئولیت و اجرای قوانین بینالمللی نیست، چنین رویاهایی را پیگیری میکند.
وی ادامه داد: نکته مهم دیگر این است که نتانیاهو هیچگاه نمیخواهد بحران فروکش کند. تجربه نشان داده است که حتی چند روز پس از آرامش نسبی، او بحرانی تازه میآفریند. دلیل این امر روشن است؛ او بقای خود در رأس کابینهای افراطی را در گرو ایجاد تنش و بحران دائمی میبیند. او برای آنکه بتواند در رأس چنین کابینهای باقی بماند، مجبور است به خواسته چهرههای تندرو همچون بنگویر و دیگران عمل کند. همانگونه که بیل کلینتون، رئیسجمهوری پیشین آمریکا گفته بود، نتانیاهو برای حفظ قدرت ناچار است در فضای دائمی بحران و تنش زندگی کند. بنابراین، هر اقدامی که از سوی او مشاهده میکنیم، در چارچوب همین اصول و با همین منطق قابل تحلیل است و روشن است که در این مسیر، هیچ ابایی از تهدید یا حتی حمله به دیگر کشورها ندارد؛ چنانکه اخیراً ترکیه را نیز تهدید کرده و اعلام داشته است هر کشوری که میزبان نیروهای مقاومت باشد، هدف قرار خواهد گرفت. در حقیقت، نتانیاهو در حال پروراندن طرحی بزرگ، خیالی و وهمآلود است؛ طرحی که بر ظرفیت واقعی رژیم صهیونیستی انطباق ندارد. این رژیم نه توان توسعه جغرافیایی را دارد و نه ظرفیت نگهداری از آن را در شرایط فعلی دارا است.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: افزون بر این، هیچ پشتوانه بینالمللی و منطقهای محکمی برای او وجود ندارد. حتی کشورهایی که زمانی به عنوان متحد یا همراه رژیم صهیونیستی شناخته میشدند (مانند امارات) در برخی موضوعات خط قرمزهایی را مشخص کردهاند. عربستان و قطر نیز مواضع روشنی علیه این سیاستها اتخاذ کردهاند. بنابراین، نتانیاهو خود را در مسیر پرخطر و بدون بازگشتی قرار داده است که هرچه بیشتر پیش برود، گرفتارتر خواهد شد. نکته قطعی دیگر همراهی آمریکا بهویژه «آمریکای ترامپ» است. همانطور که در دوره پیشین ترامپ بیتالمقدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی به رسمیت شناخت و حاکمیت این رژیم بر بلندیهای جولان را تأیید کرد، اکنون نیز ترامپ به دنبال آن است که تا حد امکان این رژیم را سرپا نگه دارد. با این حال، او نیز در تضادها و بحرانهای داخلی آمریکا گیر افتاده و این کشور در بسیاری از پروندههای مهم جهان توان اثرگذاری گذشته را ندارد.
وی افزود: به همین دلیل، امروز بازی اصلی در منطقه به دو سناریو محدود شده است که یا رژیم صهیونیستی بتواند بر خاورمیانه مسلط شده یا از صحنه حذف شود. بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که رژیم صهیونیستی در نهایت بازنده خواهد بود؛ چراکه تجاوز، کشتار و بیرحمی نیز حد و مرزی دارد و اگر از آن عبور شود، همچون تیغی دو لبه بر گردن خود عاملان فرود خواهد آمد. از سوی دیگر، اخبار و گزارشهایی وجود دارد مبنی بر اینکه نتانیاهو لشکرکشیهایی را به سوی منطقه اردن تدارک دیده و در تلاش است فلسطینیها را از اراضی خود کوچ دهد؛ اقدامی که تکمیلکننده طرحهایی همچون «معامله قرن» است. بر اساس این طرحها، اسرائیل میخواهد فلسطینیهای غزه به سوی مصر رانده شده و فلسطینیهای کرانه باختری به سمت اردن منتقل گردند تا تمامی سرزمینهای اشغالی در اختیار رژیم صهیونیستی قرار گیرد.
دستمالچیان گفت: این ایده از سالها پیش در محافل اسرائیلی مطرح بود و حتی بیش از ۲۰ سال است که در مورد برخی مناطق شرق بیتالمقدس هشدار داده میشود اما با وجود مخالفتها، نتانیاهو عملاً بیتوجه به قوانین بینالمللی پیش میرود. در سال گذشته، دیوان بینالمللی دادگستری برای نخستین بار در تاریخ خود حکمی مبنی بر توقف شهرکسازیها و حتی تخلیه شهرکها صادر کرد، اما این حکم نادیده گرفته شد و حتی نهادهای بینالمللی مرتبط نیز تحریم شدند. با این وجود، تحولات اخیر نشان داده که بسیاری از کشورها، بهویژه برخی کشورهای اروپایی، در حال به رسمیت شناختن کشور فلسطین هستند. پرسش اینجاست که آیا این اقدامات و بیانیهها میتواند عملاً جلوی اسرائیل را بگیرد یا خیر؟ بسیاری بر این باورند که نظم قدیم حاکم بر روابط بینالملل در حال فروپاشی است. دلیل آن نیز روشن است و میتوان گفت که ناتوانی دادگاههای بینالمللی در اجرای احکام خود علیه اسرائیل یکی از علل است. این رژیم با علم به این ضعف و با سوءاستفاده از شرایط گذار، بدون هیچ خط قرمزی به اقدامات خود ادامه میدهد.
وی تاکید کرد: باید توجه داشت که امروز جهان در دوران افول هژمونی آمریکا به سر میبرد و این کشور دیگر توان تأثیرگذاری بر پروندههای مهم جهانی را ندارد. نمونه بارز آن بحران اوکراین است که آمریکا نتوانست در آن دستاوردی جدی داشته باشد. همین خلأ قدرت، بهویژه در خاورمیانه، شرایط مساعدی برای رژیم صهیونیستی فراهم کرده است. این رژیم بدون اعتنا به اعتراضات بینالمللی و افکار عمومی جهانی، مسیر تجاوزکارانه خود را ادامه میدهد. با این حال، باید توجه داشت که خشونت بیشتر تنها به افزایش انزجار و نفرت عمومی منجر خواهد شد. نکته مهم دیگر آن است که کل نظام لیبرالدموکراسی غرب با چالشی بزرگ مواجه شده است؛ چالشی که ریشه در تضاد آشکار میان مردم و سردمداران این نظام دارد. اگر سالیان متمادی ارزشهای این نظام بر سه پایه «حقوق بشر»، «آزادی بیان و عقیده» و «حق تعیین سرنوشت» استوار بود، امروز این ارزشها بیش از هر زمان دیگری بیاعتبار شده است. چگونه ممکن است بیش از ۲۰ هزار کودک فلسطینی جان خود را از دست بدهند و هیچ صدای اعتراضی از قدرتهای غربی بلند نشود؟ چگونه ممکن است آزادی بیان ادعایی غرب، بهگونهای باشد که اگر کسی از فلسطین دفاع کند یا پرچم آن را برافرازد، با اخراج یا زندان مواجه شود؟ چگونه میتوان از حق تعیین سرنوشت سخن گفت اما ملت فلسطین را از این حق محروم کرد؟ این تناقضها نشانهای روشن از تحولی بزرگ در نظام جهانی است.
این کارشناس مسائل خاورمیانه در پایان خاطرنشان کرد: جنایتها و بیاعتنایی به قوانین بینالمللی همان شمشیری است که اکنون بر گردن سردمداران نظام سلطه قرار گرفته است. نظامهایی که بر اساس رأی مردم در اروپا و آمریکا روی کار آمدهاند، دیگر نمیتوانند با بیتوجهی به افکار عمومی به بقای خود ادامه دهند. شکستهای سیاسی پیاپی در انتخابات، نتیجه همین بیتوجهی است. این مسائل، نشانههای تحولی عمیق در نظام بینالملل است؛ تحولی که در آینده نزدیک، خاورمیانه و جهان را با تغییراتی بنیادین مواجه خواهد کرد.