خبرگزاری کار ایران

یادداشتی از اردشیر پشنگ:

ستاره سعد «مسعود» در آسمان ابری کردستان

با توجه به هژمونی ایجاد شده برای حزب دموکرات در اقلیم کردستان و محوریت خاندان «بارزان» در این حزب و وفاداری آنها به رهبر فعلی، وی چه در ریاست اقلیم کردستان بماند و چه نماند همچنان طی دهه پیش رو مهمترین رهبر تاثیرگذار کُرد در تحولات این منطقه خواهد بود.

«اردشیر پشنگ» تحلیلگر و پژوهشگر مسائل خاورمیانه در یادداشتی تحلیلی به واکاوی ابعاد کناره‌گیری احتمالی «مسعود بارزانی» از ریاست اقلیم کردستان پرداخته است. در متن ذیل گزینه‌های جایگزین بارزانی، کنشگری خاندان بارزان در ساختار قدرت اقلیم و سناریوهای پیش‌رو در محورهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و سیاست خارجی به صورت تشریحی - تحلیلی از نظر خواهد گذشت:  

از هنگامی که مجموعه تحولات شمال عراق باعث استقرار نظام فدرالی «اقلیم کردستان» شده است، سپهر سیاست این منطقه تنها یک رهبر به چشم خود دیده است و آن هم کسی نیست جز مسعود بارزانی. مبارز و رهبر سیاسی کُرد که اینک تحت فشار احزاب اپوزیسیون و بن بست سیاسی روی داده در این منطقه برای دستیابی به توافق، از آمادگی خود برای خروج از قدرت و واگذاری آن به فردی دیگر خبر داده است. خبری که بازتاب قابل توجهی چه در اقلیم کردستان و عراق و چه در رسانه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی داشته است. در نوشتار پیش رو سعی می‌شود پروسه محتمل تغییر ریاست اقلیم کردستان با توجه به واقعیات عینی این منطقه مورد بررسی قرار گیرد و به این سوال پاسخ داده شود که سرنوشت و وضعیت اقلیم کردستان در زمانی که مسعود بارزانی در پست ریاست آن قرار نداشته باشد چگونه خواهد بود و آیا منبع قدرت از وی به فردی دیگر تغییر خواهد کرد یا خیر؟

مسعود بارزانی و رسالتی که برای خود متصور است

مسعود بارزانی ۷۰ سال پیش از امروز در شهر مهاباد ایران چشم به جهان گشوده است. کارنامه مبارزاتی خانواده و به خصوص پدرش ملامصطفی، در عراق که قدمتی بیش از یک قرن دارد در کنار سابقه چند دهه رهبری سیاسی و نظامی حزب دموکرات و مبارزه با رژیم بعث و طی دو سال اخیر با داعش، هم مزید بر علت بوده‌اند تا وقتی که در کنفرانسی خبری یا مصاحبه تلویزیونی شرکت می‌کند این حس را به خبرنگار و البته بیننده القا کند که گویی وی برای خود ماموریتی خاص در قبال کردها و اقلیم کردستان متصور است. این نوع ذهنیت در ساخت و ایجاد موجودیت «مسعود بارزانی» که می‌بینیم بسیار تاثیر گذار بوده است. در حقیقت معتقدم در بررسی سطوح تحلیل فاکتورهای موثر در روندهای جاری در جوامع در حال توسعه، در سطح تحلیل فرد (رهبر) و از منظر روانشناسی بسیار مهم است که بدانیم رهبر مذکور چه نقش و چه ماموری یا بالاتر از آن رسالتی برای خود در نظر گرفته است. چنین انگاره‌ای در اکثریت جوامع در حال توسعه بخصوص در خاورمیانه و شمال آفریقا حائز اهمیت اساسی است، چه بسیار رهبرانی که نه تنها یک ملت بلکه منطقه‌ای را متاثر از افکار یا ذهنیت‌های خود چه بصورت مثبت یا چه به صورت منفی و فاجعه بار کرده‌اند.

در روانشناسی شخصیت بارزانی یکی از مهمترین مسائل، قرار دادن رسالت دستیابی به آرمان استقلال برای اقلیم کردستان به عنوان اساسی‌ترین هدف شخصی وی است که فاکتوری بسیار تعیین کننده در بررسی مواضع و رفتارهای شخص وی و حزب متبوعش به طور خاص و کلیت اقلیم کردستان به طور عام به شمار می‌رود. لذا بر خلاف بسیاری از منتقدانش چه در داخل و چه در خارج از اقلیم معتقدم که تاکید چندباره‌اش برای برگزاری همه پرسی تعیین سرنوشت کُردها در عراق نه تنها یک تاکتیک و حربه سیاسی برای امتیازگیری از جامعه و ایستادن مقابل دیگر احزاب نیست (البته می‌تواند این پیامدها را هم داشته باشد) بلکه متاثر از همان ایده آرمان‌خواهانه وی است و آن را راهی بی بدیل برای دستیابی به این مهم می‌داند؛ کافی است در جمله‌های بارزانی که طی دو سال اخیر در خبرگزاری‌های مختلف بین‌المللی و منطقه‌ای منتشر شده است قدری تامل کرد:

•    «وقت ترسیم مرزهای سیاسی جدید در خاورمیانه فرارسیده است»، (رویترز)

•    «دیگر سایکس پیکو مرده است»، (فارین پالیسی)

•    «سایکس -پیکو در حال فروپاشی است و مرزهای جدید در راه است»، (روداو)

•    «عراق را باید دوره پیش و پس از سقوط موصل تقسیم کرد»، (شینهوا)

•    «هیچ کشوری مخالف استقلال کردستان نیست» (کردستان ۲۴)

•    «اینک زمان تعیین سرنوشت کردها است»، (الاشرق الاوسط)

•    «جهان منتظر اقدام کردها برای تعیین سرنوشت خود است» (ایتارتاس) و ...

این جملات به روشنی بیانگر نیات و اهداف بارزانی است. به عبارتی دیگر مسعود بارزانی نه تنها می‌خواهد تا زمانی که در قید حیات است استقلال کردستان را به چشم ببیند بلکه بسیار مایل است این امر در زمانی که خود او رهبری کردها را در دست دارد روی دهد (اصرار در ماندن در قدرت و گرفتن فرصت‌های دو ساله را شاید بتوان در کنار دیگر عوامل تا حدی متاثر از این موضوع نیز دانست). لذا کنار ماندن از قدرت و یا دور شدن از تاثیر‌گذاری در قدرت توسط شخص بارزانی امری سخت و بعضاً نامحتمل به نظر می‌رسد!

واقعیات جامعه اقلیم کردستان

سیستم حاکم در اقلیم کردستان به مانند بسیاری دیگر از مناطق در حال توسعه چه در خاورمیانه و چه در دیگر نقاط جهان، یک ظاهر یا روبنا داشته و یک باطن و به عبارتی دیگر زیربنا دارد. به بیانی گویاتر در یک روی سکه پارلمان، رهبری انتخاباتی، مطبوعات و رسانه‌ها، احزاب و جریان‌های متعدد سیاسی و اجتماعی با فعالیت نسبتاً آزاد و ... را مشاهده می‌کنید اما در روی دیگر سکه، شاهد جامعه‌ای عمدتاً سنتی و روابط و مناسبات چه در سطح فردی و چه گروهی و حزبی عمدتاً پیشا مدرن و یا حداکثر شبه مدرن هستیم. به سان دیگر مناطق خاورمیانه میان تفکر و عمل فاصله است و بسیاری از آن؛ شعار به شمار می‌آید و مسائلی نظیر حکومت قانون، حقوق بشر و شهروندی، دموکراسی و ... در زندگی فردی و بیشتر افراد جامعه بصورت واقعیتی روزمره و عملی درنیامده است.در حقیقت یک روبنای شبه مدرن بر روی یک زیربنای شبه سنتی قرار گرفته است.

در چنین جوامعی طبیعی است، چهره‌های سیاسی یک شبه تبدیل به رهبرانی قدرتمند و موثر نمی‌شوند و صرف تغییر رهبری از یک فرد به فرد دیگر به معنای تفویض واقعی قدرت از فردی به فردی دیگر نیست، و مردم و حتی خود گروهها و احزاب مختلف به رهبرانی گرایش پیدا می‌کنند که هم سابقه بیشتر و هم عناصر سنتی قدرتمندتر نظیر میزان گستردگی و نفوذ خاندان و عشیره، تعداد نیروهای مسلح وفادار، میزان ارتباطات شخصی با رهبران و چهره‌های سیاسی (خصوصاً در سیاست خارجی) و میزان قاطعیت و ویژگی‌های قابل توجه‌تر فردی خواهند داشت. واقعیت‌های اقلیم کردستان هم بدینگونه است و با توجه به نفوذ تاریخی خاندان بارزانی که دارای سابقه مبارزاتی بیش از عمر کشور عراق هستند؛ سابقه مبارزاتی شخص بارزانی و همراهانش و میزان نفوذ و قدرت نظامی و مالی که دارد در این بین مطرح است. لذا اگر مسعود بارزانی از قدرت کناره‌گیری کند همچنان در عمل پرنفوذترین و موثرترین چهره اقلیم کردستان دست کم برای یک پروسه ۵ تا ۱۰ ساله باقی خواهد ماند.

قدرت بارزانی در حزب دموکرات

مسعود بارزانی همزمان با ریاست اقلیم کردستان، ریاست حزب دموکرات کردستان عراق را نیز عهده دار است. در حزب دموکرات، جایگاه بارزانی به هیچ عنوان از سوی فردی تهدید عملی نمی‌شود. مهمترین رهبران حزب؛ دایره‌ای محدود از چهره‌هایی نظیر "نیچیروان بارزانی" (برادرزاده مسعود و رئیس دولت فعلی)، مسرور بارزانی (فرزندش و چهره اول امنیت اقلیم کردستان)، فاضل میرانی (از همرزمان همراهش طی ۴ دهه اخیر)، و ... می‌باشند. تمامی این نفرات مسعود بارزانی را رهبر یگانه خود قلمداد کرده و وقتی که از وی یاد کرده و یا نقل قول می‌کنند از واژه «جنابی سروک» (جناب رهبر) که بسیار خاص است، استفاده می‌کنند و به نظر نمی‌رسد تا زمانیکه از نظر جسمی و ... که بارزانی توان فعالیت سیاسی داشته باشد، هیچ یک از آنها بخواهند برای رسیدن به جایگاهش اقدامی کنند. از سوی دیگر بدنه حزب دموکرات که عشیره بارزانی نفوذ بسیار گسترده و تاریخی در آن دارد، کاملاً مسعود بارزانی را به مثابه رهبر هویت بخش خود قلمداد کرده و حتی می‌توان تا حدی روابط میان آنان را مرید و مرشدی ارزیابی کرد.اما در همین چارچوب و با توجه به موقعیت محوری بارزانی در حزب دموکرات، باید موقعیت فعلی و چشم انداز آتی این حزب در اقلیم کردستان را مورد بررسی قرار دهیم:

 

میزان قدرت حزب دموکرات کردستان:

۱- در پارلمان: حزب مذکور اینک دارای بیشترین کرسی (۳۸ کرسی) در پارلمان عراق است، و با توجه به کرسی‌های اقلیت‌ها و نیز متحدینش در پارلمان توانسته است، به رغم تلاش‌های چندباره احزاب اپوزیسیون، طی دو سال اخیر همواره تعداد کرسی‌های نصف به علاوه یک را از آن خود کرده و داشته باشد.

۲- انسجام حزبی: از نظر انسجام حزبی و پیروی چهره‌های اصلی از دبیرکل حزب، در حال حاضر حزب دموکرات منسجم‌ترین حزب در اقلیم به شمار می‌رود و رقابت‌های داخلی بین جریان‌های مختلف در آن در عرصه عمل، چندان بر روند تصمیم‌سازی و نفوذ حزب تاثیر نگذاشته است. این در حالی است که رقیب سنتی حزب دموکرات، یعنی "اتحادیه میهنی" تحت رهبری «جلال طالبانی»، دست کم با سه جریان رقیب داخلی که به شدت علیه یکدیگر در حال موضع‌گیری هستند مواجه است و همچنان نتوانسته است از سد این بحران عبور کند و پیش بینی می‌شود این روند در انتخابات ۲۰۱۷ پارلمانی اقلیم ادامه داشته باشد. بدین ترتیب محتملاً روند موثر پارلمانی حزب دموکرات دست کم تا سال ۲۰۲۱ ادامه خواهد یافت و معنی دیگر آن تداوم قدرت و تاثیر گذاری مسعود بارزانی در اقلیم کردستان خواهد بود.

۳- مناطق مورد مناقشه: چهار استان دیالی، کرکوک، صلاح‌الدین و نینوا دارای شهرها و مناطقی هستند که جمعیت قابل توجه کُرد دارند. موقعیت جغرافیایی این مناطق به گونه‌ای است که در سه استان نخست جایگاه حزب اتحادیه میهنی تحکیم خواهد شد اما در نینوا که شامل موصل و مناطقی نظیر شنگال (سنجار) است وضعیت حزب دموکرات بهتر خواهد بود. در اصل اضافه شدن مناطق مورد مناقشه به نفع دو حزب اصلی و به ضرر دیگر احزاب نظیر "حزب تغییر" (گوران) و "اسلامگراها" خواهد بود. اگر انتخابات پارلمانی اقلیم در سال ۲۰۱۷ برگزار شود، بعید خواهد بود تا آن زمان تکلیف این مناطق روشن بوده و در آن انتخابات مشارکت کنند. لذا به نظر می‌رسد آراء تغییر چندانی با حالت کنونی نخواهد داشت. مساله مهم دیگر این است که تاکید چند باره بارزانی به برگزاری همه پرسی در این مناطق و اصرار وی به این امر (در صورتی که عملیاتی شود) به نظر می‌رسد جایگاه شخصی او در این مناطق را بطور کلی نسبت به هر رهبر دیگری بهتر خواهد کرد.

۴- پیشمرگان: یکی دیگر از عناصر قدرت در اقلیم کردستان، نیروهای پیشمرگ هستند. حزب دموکرات کردستان عراق به همراه حزب اتحادیه میهنی دارای بیشترین تعداد پیشمرگ است و در جبهه‌های مختلف درگیری با داعش، بیشترین گستره جغرافیایی که پیشمرگان در آن با تروریست‌ها مبارزه می‌کنند متعلق به این حزب است. با توجه به عدم آمادگی لازم (عدم تمایل احزاب اصلی) برای ایجاد ارتش اقلیم کردستان، احزاب مذکور دست کم تا ۵ سال آینده همچنان از نظر نظامی قوی‌ترین و موثرترین احزاب اقلیم به شمار می روند. این بدان معناست که از این منظر بارزانی همچنان یک رهبر قدرتمند در اقلیم باقی خواهد ماند ولو اگر در منصب ریاست اقلیم نباشد!

۵- توان مالی: حزب دموکرات و اعضای ارشد آن همچنین از نظر مالی در وضعیت و جایگاه قابل توجهی قرار دارند. حضور اکثریت رهبران و مدیران میانی حزب در پروژه‌های عمرانی، زیربنایی و ... باعث شده است که نوعی الیگارشی مالی قدرتمند در حزب ایجاد شود (حزب رقیب یعنی اتحادیه میهنی نیز همین وضعیت را در سلیمانیه برای خود رقم زده است). این توانمندی مالی البته یکی از دلایل جدی نارضایتی و انتقادهای مردم عادی و احزاب رقیب از حزب به شمار می‌رود. چراکه طبیعی است وقتی صاحبان قدرت و سیاست وارد اقتصاد می‌شوند با خود رانت، عدم شفافیت و احتمالاً‌ فساد مالی را وارد کرده و گسترش می‌دهند. بنابراین توان مالی حزب دموکرات یکی دیگر از عناصر قدرت این حزب نه تنها در اقلیم کردستان بلکه در مناطق پیرامونی به شمار می رود.

رهبری بلامنازع در اقلیم کردستان

از ابتدای دهه ۱۹۸۰ که وقوع انقلاب اسلامی در ایران و سپس بروز جنگ طولانی مدت میان تهران و بغداد، که زمینه ساز نوعی احیا و بازیگری به جنبش مبارزاتی کردهای عراق داد، مسعود بارزانی و جلال طالبانی دو رهبر رقیب و جدی در شمال عراق به شمار رفته‌اند. مسعود بارزانی کمی پس از درگذشت برادر ارشد خود (ادریس) رسماً رهبری حزب دموکرات را به دست گرفت. رهبری دوگانه این دو، تا سال ۲۰۱۳ که "مام جلال" دچار عارضه مغزی و خروج اجباری از سیاست شد ادامه داشت. در حقیقت بارزانی - طالبانی طی مدتی طولانی همواره دو رهبر رقیب و جدی یکدیگر بوده‌اند و در پاره‌ای از زمان حتی طرفین برای مهار دیگری متوسل به خشونت‌های موردی (دهه ۱۹۸۰) و یا جنگ داخلی (اواسط دهه ۱۹۹۰) شده‌اند. در این رقابت دوگانه هیچ رهبر دیگری یارای ورود نداشته است چه از حزبی دیگر و چه از داخل حزب.

اما از ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳ رقابت این دو رهبر، تحت تاثیر تحولات عراق و همچنین با فشار واشنگتن (از ۱۹۹۸ به بعد با ابتکار "مادلین آلبرایت" وزیرخارجه وقت آمریکا) تبدیل به نوعی همکاری شد. همکاری که باعث ارتقای سطح مناسبات دو حزب و تبدیل آن به رابطه‌ای استراتژیک شد که تاثیر بسزایی در تسریع کردها برای رسیدن به منافع بیشتر و تقویت جایگاه آنان چه در داخل عراق و چه منطقه شد. این ارتباط استراتژیک هرچند به گرمی سابق باقی نمانده است، اما همچنان از عوامل اصلی تنظیم روابط طرفین و تعیین ساختار قدرت در وضعیت کنونی اقلیم کردستان است. در چارچوب این همکاری طالبانی نماینده کُردها در پایتخت عراق شد و بارزانی رهبر کردها در کردستان. همچنین به نظر می‌رسد این دو رهبر، در اقدامی هماهنگ دست به نوعی "موازنه‌سازی منطقه‌ای" زده‌اند. به گونه‌ای که بارزانی به ترکیه و اردوغان نزدیک‌تر شد و طالبانی روابطش با ایران را گرم‌تر از قبل کرد اما خط قرمز هر دو طی این دهه عمدتاً منافع عامه کُردی بود.

در این بین «نوشیروان مصطفی» رهبر جنبش گوران تلاش وافری نموده است تا به عنوان نفر سوم وارد حلقه دو نفره رهبران با نفوذ کردستان شود. حتی حزب متبوعش در دو انتخابات ۲۰۰۹ و ۲۰۱۳ توانست ابتدا جایگاه سوم و سپس جایگاه دوم پارلمان را از آن خود کند و خود نیز کم‌کم تبدیل به رهبری موثر و منتقدی جدی در اقلیم کردستان شود. اما نوشیروان طی این مدت عمدتاً در جایگاه یک رهبر منتقد باقیمانده و در زمانی که یکی از دوگانه‌های مذکور (جلال طالبانی) عملاً در عرصه سیاست حضور ندارد، نتوانسته است تبدیل به دوگانه مقابل در برابر بارزانی شود! چراکه در وضعیت فعلی اقلیم کردستان، شرایط به صورتی است که شریک، قدرت می‌طلبد نه یک هماورد قدرت! و در هماوردی قدرت به نظر نمی‌رسد نوشیروان توان کنار زدن مسعود بارزانی را داشته باشد.

از منظر روانشناسی سیاسی هم به نظر می‌رسد "رهبر جنبش گوران" عمدتاً برای خود جایگاه یک رهبر منتقد و اپوزیسیون را تعریف کرده است تا کسی که بخواهد ریسک کرده و در قدرت عملی در یک برهه بسیار حساس تاریخی رهبری جریانی را در دست گیرد. لذا باید گفت از سال ۲۰۱۳ به این سو عملاً مسعود بارزانی تبدیل به شخص نخست و پرنفوذ اقلیم کردستان شده است و با نگاهی گذرا به رقبایش در دیگر احزاب نظیر دکتر برهم صالح، کسرت رسول، هیرو ابراهیم، ملا بختیار در حزب اتحادیه میهنی، نوشیروان مصطفی در جنبش گوران، علی باپیر در جماعت اسلامی کردستان و ... در می‌یابیم که طی سالهای آتی هیچ یک از این نفرات دارای توان و ظرفیتی مانند "مام جلال" برای ایجاد نوعی موازنه با بارزانی نیستند.

روابط خارجی و رهبران اقلیم

در خاورمیانه از دیرباز روابط و تعامل‌های خارجی یکی از عناصر قدرت و اثربخشی در جامعه به شمار رفته است. اینکه سفرای قدرتهای فرامنطقه‌ای و منطقه‌ای بیشتر با چه کسانی دیدار می‌کنند، اینکه وزرا و روسای جمهور و رهبران کشورهای مختلف وقتی می‌خواهند به بهانه‌های مختلف با اقلیم کردستان مذاکره کنند، باید طرف حساب آنها در سوی دیگر میز چه کسی باشد و اصولاً برای چه کسی وزن بالاتر قائل هستند، یک مساله و موضوع جدی است. در متن سیاسی (Contex) هیچ سیاستمدار کُردی نمی‌تواند تکیه به جایگاه بارزانی بزند. اعتبار و ارتباطاتی که برخی از آنها حاصل چهار دهه در قدرت بودن در حزب و ۱۲ سال رهبری اقلیم کردستان است، به سادگی قابل انتقال به شخص و رهبری دیگر در اقلیم نیست. بخصوص در این برهه حساس که کُردها به شدت بدنبال یارگیری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی برای مبارزه با داعش و صف‌آرایی سیاسی خود با بغداد هستند. به نظر نمی‌رسد حتی احزاب اوپوزیسیون و رقیب (بر فرض اینکه بتوانند) مایل باشند که دست به ریسک زده و کسی دیگر را جایگزین بارزانی کنند.

پارادوکس دموکراسی و اقتدار بی‌جواب بارزانی!

بارزانی برای ماندن در قدرت با یک پارادوکس جدی روبرو است. کردها طی سالهای اخیر تلاش زیادی کرده‌اند تا منطقه به نسبت کوچک اقلیم در شمال عراق را از یکسو کاملاً امن و از سوی دیگر منطقه‌ای دموکراتیک، با استانداردهای قابل توجه آزادی و فعالیت‌های سیاسی، برای اقلیت‌های مختلف قومی و بخصوص مذهبی از قبیل مسیحیان ،با سرعت توسعه بالا و بخشی که بیشتر شبیه به جهان غرب است نشان دهند. یکی از نمادهای این تلاش برای نشان دادن اقلیم، به چرخش قدرت باز می‌گردد. بارزانی اینک نزدیک به ۱۲ سال است که در راس قدرت در کردستان باقیمانده است. زمان مذکور دو سال بیشتر از موعد توافق شده با احزاب مختلف است. ماندن بیشتر بارزانی در راس قدرت در اقلیم کردستان باعث مخدوش شدن تلاش کردها برای دموکراتیک جلوه دادن اقلیم کردستان است. جایی که به جامعه جهانی می‌خواهد نشان دهد بدون کمک دولت مرکزی هم می‌تواند به تنهایی خود را اداره کند. حال پارادوکس موجود اینگونه است که از یک‌‌سو به نظر می‌رسد در شرایط فعلی کنار رفتن بارزانی از قدرت چندان به صلاح کردها و اقلیم کردستان نیست و از سوی دیگر استقرار وی بیش از این در قدرت چندان همخوانی با روح دموکراسی خواهی مورد ادعای کُردها ندارد! چاره چیست؟

در این بین چاره اولیه گرفتن وقت‌های اضافه دو ساله بوده است که این وقت‌ها نیز به پایان رسیده است. به نظر می‌رسد فرصت‌های دو ساله‌ای که حزب دموکرات برای تداوم رهبری بارزانی از احزاب رقیب گرفته است عموماً با این تحلیل بوده است که طی مدت مذکور، سرنوشت و تکلیف اقلیم کردستان با دولت مرکزی مشخص خواهد شد و البته در کنار این تحلیل مساله جنگ با داعش که به ناگاه ۱۰۴۰ کیلومتر مرز مشترک با اقلیم پیدا کرد عامل موثر دیگری بوده است.

در کل تاکنون چاره خاصی برای این موضوع اندیشیده نشده است! این امر به بهانه اصلی اعتراض و انتقادهای جدی مخالفین و احزاب اپوزیسیون تبدیل شده است و حتی منجر به تعطیلی موقت پارلمان گردیده است و یک چالش بسیار جدی در داخل اقلیم کردستان را بدنبال آورده است.

راهکار بارزانی

در حالت فعلی تنها راهکار ممکن اعلام موضع اخیر بارزانی برای کنار رفتن از قدرت خواهد بود. امری که البته برای چندمین بار اعلام شده است. بارزانی از احزاب مختلف خواسته تا با توافق میان خود جانشینی برای او برگزینند و با تغییر هیات رئیسه پارلمان یکبار دیگر پارلمان به فعالیت‌های خود بپردازد. اما هنوز احزاب مذکور اقدامی اساسی را آغاز نکرده‌اند. مشخص هم نیست اگر مذاکرات شروع شود آیا به توافق خواهند رسید یا خیر و یا چه مدت زمان برای رسیدن به توافق لازم است؟

جانشینان محتمل حزبی

با توجه به جایگاه مرکزی فعلی حزب دموکرات و قدرت آن در بین دیگر احزاب، به نظر می‌رسد اگر مسعود بارزانی هم از ریاست اقلیم کنار رود در این صورت فرد جایگزین به احتمال بسیار زیاد از حزب متبوعش خواهد بود. در این صورت در داخل حزب شانس کسانی نظیر "نیچیروان بارزانی" و حتی "مسرور بارزانی" بیشتر از دیگران است. هرچند که نباید فراموش کرد در میان سه چهره بین‌المللی کُردهای عراق طی دو دهه اخیر جدای از مام جلال و مسعود بارزانی، نمی‌توان روی نام «هوشیار زیباری» خط کشید. زیباری در اصل دایی مسعود بارزانی به شمار می رود و سالها (۲۰۰۳ تا ۲۰۱۴) وزیر امور خارجه عراق و پس از آن وزیر دارایی (۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶) این کشور بوده است. زیباری همسن خواهرزاده‌اش بوده و از نظر تجربه، توان، وزن و پرستیژ بین‌المللی بیشترین پتانسیل را برای رهبری و نمایندگی کُردها در اختیار دارد اما با نگاهی به مناسبات قدرت در داخل حزب دموکرات، ما را به این نتیجه می‌رساند که انتخاب زیباری و یا مطرح شدنش دست کم در شرایط فعلی چندان محتمل به نظر نمی رسد.

مهمترین موضوعات  و دغدغه های جاری در اقلیم کردستان

مساله دیگر این است که دریابیم مهمترین دغدغه‌ها و پرونده‌های موجود بر روی میز کار بارزانی چه هستند؟ موضوعات و مسائل مهمی که یکی از دلایل اصلی عدم تمایل جدی دیگر سیاستمداران کُرد برای ایستادن در جای او است، و اگر هم او کنار برود تبدیل به دغدغه‌ها و مسائل جانشین محتمل خواهند شد. هرچند همانطور که در این متن ذکر شد، بارزانی با کنار رفتن از ریاست اقلیم هم همچنان خواهد کوشید با اهرم‌های قدرتی که در دست دارد، این اهداف را در چارچوب رسالتی که برای خود متصور است در دو بازه زمانی کوتاه و میان مدت پیگیری کند:

•    مساله برگزاری رفراندوم تعیین سرنوشت در شمال عراق

•    افزایش تعداد حامیان اقلیم کردستان در نظام بین‌الملل برای طرح احتمالی مساله استقلال

•    بهبود روابط با کشورهای منطقه و کاهش موانع منطقه‌ای در برابر طرح احتمالی مساله استقلال

•    مساله تعیین سرنوشت مناطق مورد مناقشه طبق ماده ۱۴۰ قانون اساسی

•    نهایی شدن متن قانون اساسی اقلیم کردستان و تعیین نظام حاکم در این منطقه

•    مساله روابط متقابل اربیل و بغداد

•    حل مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ و کاهش قیمت نفت

•    مبارزه با فساد گسترده اداری و مالی و روابط غیر ضابطه‌مند در اقلیم کردستان

•    چگونگی تنظیم روابط و رقابت با حزب کارگران کردستان ترکیه (پ.ک.ک) و کاستن از چالش یا کاهش قدرت چالش‌انگیز این حزب در سه کشور ترکیه، عراق و سوریه

•    بسط نفوذ منطقه‌ای حزب دموکرات و البته رهبری خودش (مسعود بارزانی) در مناطقی نظیر مناطق مورد مناقشه در رقابت با دیگر رقبا

•    ایجاد نیروهای واحد نظامی زیر نظر ریاست اقلیم کردستان

•    حفظ موقعیت برتر حزب دموکرات کردستان عراق در مقایسه با دیگر احزاب رقیب داخلی

•    تعیین وضعیت پیمان استراتژیک حزب دموکرات با حزب اتحادیه میهنی و جریان های سه گانه مدعی جانشینی طالبانی

•    حل موانع فروش نفت در بازارهای بین‌المللی

•    کسب ضمانت های بیشتر از اتحاد و همراهی دولت ترکیه و شخص رجب طیب اردوغان به عنوان دوست و متحد منطقه‌ای در حوزه های سیاسی، امنیتی و اقتصادی

چشم انداز پیش رو

با توجه به آنچه که شرحش رفت در بررسی و پیش‌بینی چشم انداز پیش‌رو در رابطه با تحولات اقلیم کردستان باید به موارد زیر اشاره کرد:

•    اولاً باید گفت کنار رفتن بارزانی از قدرت تحت توافق احزاب مختلف امری ساده و سریع نخواهد بود!

•    ثانیاً کنار رفتن بارزانی از قدرت به معنی بخشیدن همیشگی عطای قدرت به لقای آن نیست، بلکه می‌تواند اینگونه نیز تعبیر شود که او پس از یک دوره که می تواند دو سال بیشتر طول نکشد، یکبار دیگر خود را کاندیدای رهبری اقلیم کردستان کند زمانی که شاید برای رسیدن به آرزوی استقلال کردستان مهیاتر و کم مشکل‌تر از امروز باشد.

•    ثالثاً مذاکرات مربوط به تدوین قانون اساسی اقلیم کردستان که از سال ۲۰۰۷ به بعد پیشرفت چندانی نداشته است، در زمان جاری در حال از سر گرفته شدن است. اگر چنانچه در تغییر قانون اساسی سیستم پارلمانتاریستی بطور کامل مورد تصویب پارلمان قرار گیرد در چنین شرایطی محدودیت زمانی برای رهبر حزب حاکم وجود نخواهد داشت.

•    رابعاً؛ چنانچه بارزانی از قدرت بطور رسمی خارج شود این تنها یک تغییر ظاهری خواهد بود و بی‌شک با توجه به وزن و جایگاه و ابزارهای قدرتی که در اختیار دارد، او همچنان قدرتمندترین و پرنفوذترین چهره سیاسی در اقلیم کردستان باقی خواهد ماند و رهبر جایگزین هم که احتمالاً از حزب متبوعش خواهد بود، عملاً پیرو نظرات بارزانی خواهد بود. همچنین در مذاکرات با دولت‌های خارجی و بخصوص غربی به نظر نمی‌رسد او جایگاهش را به عنوان فرد اصلی در زمانی که در ظاهر امر در قدرت نیز نباشد، از دست بدهد.

•    خامساً، همانطور که در سطور پیشین اشاره شد در صورت جابجایی قدرت در اقلیم کردستان، مسعود بارزانی همچنان دست کم تا ۵ سال آینده و حداکثر دهه آینده مهمترین و پرنفوذترین چهره و رهبر سیاسی در اقلیم کردستان باقی خواهد ماند.

•    سادساً، از یک طرف با توجه به وضعیت نفوذ و قدرت حزب دموکرات کردستان در اقلیم، که اگر رویداد و تحولی غیرمترقبه روی ندهد؛ دست کم تا سال ۲۰۲۱ همچنان حزب اصلی حاکم در این منطقه باقی خواهند ماند و از طرف دیگر با علم به این موضوع که خاندان و عشیره بارزانی محور اصلی حزب مذکور بوده و تا میان مدت نیز باقی خواهند ماند و این خاندان نیز تا زمانی که مسعود بارزانی توان فعالیت سیاسی دارد در پشت سر هیچ یک از جانشینان احتمالی نخواهند ایستاد. پس باید نتیجه گرفت و گفت در فردای محتمل اقلیم کردستان بی بارزانی، همچنان این منطقه در سایه قدرت بارزان و خاندان بارزانی باقی خواهد ماند و بدین ترتیب بارزانی چه در قامت رهبر اقلیم کردستان باشد چه در قامت دبیرکل حزب دموکرات، همچنان قوی‌ترین و موثرترین تصمیم گیرنده در اقلیم کردستان خواهد بود و ساده‌تر آن که اقلیم کردستان بی بارزانی در سایه بارزان خواهد ماند.

کد خبر : ۴۳۴۶۷۸