یادداشتی از حسن لاسجردی:
حمله اسرائیل به دوحه، ریشهها و پیامدها

تجربه نشان داده در مواردی مانند حمله اسرائیل به رهبران حماس در قطر، اغلب کشورهای عربی به صدور یک بیانیه یا یادداشت اعتراضی بسنده میکنند و موضوع را خاتمهیافته تلقی خواهند کرد.
حسن لاسجردی، کارشناس مسائل بینالملل طی یادداشتی برای ایلنا به تشریح ابعاد و دلایل حمله اسرائیل به جلسه حماس در قطر پرداخت که به شرح زیر از نظر میگذرد:
مهمترین عاملی که باعث شد رژیم صهیونیستی به نمایندگان حماس در قطر حمله کند، شرایط پیچیده و پرچالش مذاکرات بود. طی هفتههای اخیر و حتی در دو ماه گذشته، طرحهای مختلفی از سوی افراد و کشورها برای پذیرش آتشبس و آزادی اسرا به حماس ارائه شده است. اگرچه آزادی اسرا برای اسرائیل اهمیت بالایی دارد، اما مسئله اینجاست که حماس به دلایل مختلف حاضر به پذیرش پیشنهادهای اسرائیل، عربستان یا حتی طرحهای تعدیلشدهای مانند طرح ترامپ نشده است. در واقع حماس همچنان در برابر خواستههای اسرائیل مقاومت میکند، هرچند که این رژیم با همه جنایات در غزه، از جمله تخریب خانهها، حملات به مناطق مسکونی، ترورهای هدفمند، بستن راهها و ایجاد گرسنگی، تلاش دارد آنها را به پذیرش شرایط خود وادار کند.
به نظر میرسد رژیم صهیونیستی به این نتیجه رسیده است که چون مذاکرات به نتیجه نرسیده است، باید بهنوعی هیئت حاکمه یا مغز متفکر حماس را هدف قرار دهد؛ حتی اگر این اقدام در خارج از مرزهای سرزمینهای اشغالی باشد. در همین راستا، حمله به رهبران حماس در قطر پیامدهای منطقهای و بینالمللی متعددی به همراه خواهد داشت. امارات موضع گرفت، ایران و سایر کشورها نیز واکنش نشان دادند، اما بهطور کلی این نخستینبار است که چنین اتفاقی در قطر رخ میدهد و همین موضوع پیامدهای مهمی برای خود این کشور و دیگر دولتهای حاشیه خلیج فارس خواهد داشت.
اگر سابقه تاریخی اقدامات رژیم صهیونیستی را مرور کنیم، میبینیم که این رژیم به چنین حملاتی عادت کرده است. تهاجمهای نظامی علیه کشورهای اطراف بارها رخ داده؛ از لبنان و سوریه گرفته تا یمن و حتی تهدید ایران. اکنون نیز قطر در معرض چنین حملهای قرار گرفته، همانطور که پیشتر کشورهای دیگر طعم تهاجمات اسرائیل را چشیده بودند. پرسش مهم اینجاست که آیا کشورهای عربی آمادگی واکنش سخت دارند یا خیر؟ منظور از واکنش سخت لزوماً اقدام نظامی مستقیم نیست، بلکه نوعی اراده، انسجام و تصمیمگیری سیاسی و روانی برای مقابله جدی با اسرائیل است.
اما واقعیت این است که کشورهای عربی چنین آمادگیای ندارند. همراهی آمریکا با اسرائیل در معادلات منطقهای نیز مزید بر علت شده است. بر همین اساس بعید به نظر میرسد کشورهای عربی جز صدور بیانیههای سیاسی، یادداشتهای اعتراضی یا اتخاذ مواضع دیپلماتیک اقدامی فراتر انجام دهند. تجربه نشان داده در این شرایط، اغلب کشورهای عربی به صدور یک بیانیه یا یادداشت اعتراضی بسنده میکنند و موضوع را خاتمهیافته تلقی خواهند کرد.
از سوی دیگر، این حمله میتواند بر روند پرونده غزه نیز تأثیر بگذارد. مذاکراتی که با محوریت قطر و حتی در چارچوب طرح ترامپ جریان داشت، حالا بهطور قطع با وقفه روبهرو میشود و فضای روانی کشورهای عربی، بهویژه آنهایی که حماس را بهسوی پذیرش مذاکره سوق میدادند، دچار چالش خواهد شد. این کشورها احتمالاً برای کاستن از فشارها، حماس را تحت فشار بیشتری قرار میدهند تا شروط اسرائیل یا پیشنهادهای تعدیلشده طرح ترامپ را بپذیرد.
با توجه به شرایط موجود، میتوان پیشبینی کرد که حمله اسرائیل به نمایندگان حماس در قطر واکنش جدی به دنبال نخواهد داشت. این کشورها برخلاف ایران، توان و جرأت لازم برای پاسخگویی عملی ندارند. در نهایت، با توجه به سیاستهای اعلامی ترامپ و نتانیاهو، احتمالاً کشورهای عربی تلاش میکنند با فشار بر حماس، زمینه پذیرش طرحهای پیشنهادی را فراهم کنند و از این طریق از فضای پرتنش کنونی خارج شوند.
در مورد قطر نیز بعید است این کشور واکنش جدی و عملی نشان دهد. حضور پایگاههای آمریکایی در قطر و وابستگیهای امنیتی و سیاسی دوحه به واشنگتن، دست این کشور را بسته است. نهایتاً قطر نیز مانند دیگر کشورهای عربی به اعتراضات سیاسی، دیپلماتیک یا ارسال یادداشت به سازمان ملل بسنده خواهد کرد؛ اقدامی که در جهان عرب بیشتر جنبه نمادین دارد و توان بازدارندگی واقعی در برابر اسرائیل ایجاد نمیکند.