خبرگزاری کار ایران

رمان امیکا و تجربه‌های زمین‌زادگان منتشر شد

asdasd
کد خبر : ۶۴۶۷۰۳

رمان «امیکا و تجربه‌های زمین‌زادگان» شعر و قصه‌ای است در قالب رمان نوشته امیرحسین کاوه که دانسته‌های تجربی زمینیان را از زبان عناصر مختلف برای یک مسافر از فضای بیکران روایت می‌کند.

به گزارش ایلنا، رمان «امیکا و تجربه‌های زمین‌زادگان» در ۲۰۴ صفحه «داستان موجودی پاک است که از آسمان چهارم به زمین می‌آید و با انواع زمین‌زادگان هم‌سخن می‌شود و در مسیر سفرش تجربه‌هایی را می‌آموزد.

این موجود فرازمینی در مواجهه با نور عاشق سورا می‌شود و سپس با آخرالزمانی‌های ناامید و امیدواران آخر دنیا همدم و همقدم می‌شود.

باد و آب و خاک و آتش دوستان صمیمی او و ارابه زمان وسیله نقل و انتقالش به زمان‌ها و مکان‌های متعدد».

این کتاب در یکهزار و ۱۰۰ نسخه با قیمت۲۰۰ هزار ریال توسط گروه مطالعات اندیشه‌ورزان آریا منتشر شده است.

«وقتی از آسمان چهارم به زمین می‌آمد در راه شنیده بود زمین جایی است که همه احساس خودبزرگ‌بینی و سنگینی دارند ولی امیکا...از این حرف ناباورانه و احمقانه خنده‌اش می‌گرفت...

در همین فکر بود که ناگهان صدای عبور یک کهکشان مثل کهکشان راه شیری از کنار آسمان چهارم به گوشش رسید به آسمان نگاه کرد چیزی ندید ولی حس کرد پاهایش سرد شده است، به زمین نگاه کرد، دید چیزی به دور پایش پیچیده می‌شود، پایش را پس کشید و پرسید تو کی هستی؟

-من هم دختر مو بلند زمین؛ من رودخانه سفید هستم برادرم رودخانه آبی؛ مادرم اقیانوس؛ پدرم ابر؛.. من «آب» و مایه حیات هستم و رعد و برق دوست صمیمی من است؛ تو که هستی از کجا آمده ای و به کجا می‌روی؟ پیدا و پنهان تو اول و آخر توست»

«زمین‌زادگان آغازشان از خاک است و در دل من هم پایان آنهاست»

«نگران نباش مراقب همه چیز خداست»

«از هر غرش و نهیبی آشفته نشوید شاید رعد و برق باشد و بعد باران رحمت»

«دلیل بسیاری از پرسش‌ها فهمیدن جواب تو نیست بلکه برای دانستن سطح فکر توست»

«پرنده‌ای که رام نشود جایش در قفس است»

«آغاز یک تعهد شروع صدها مسئولیت است»

«وابستگی‌ها سریع و راحت و دوست داشتنی ایجاد می‌شوند ولی دیر و سخت و گاه با نفرت قطع می‌گردند»

اینها بخشی از پیام‌ها و اندرزهای عناصر زمینی به مسافری از فضای دیگر در «امیکا و تجریه زمین‌زادگان» است.

«در ناخوشی‌های زندگی و خوشی‌های رویاهایم

من می‌نویسم.. و شعرهایم به امید یک مشتری در بازار، داد می‌زنند:

آهای ای دل نوشته نوبرانه داریم و رهگذران بازار با ریشخند می‌گویند

دل نوشته کیلویی چند؟

و من خوب می‌دانم در این بازار کساد جنس نوبرانه بی‌مشتری است

اما خودم هم با شعرهایم داد می‌زنم

آهای! حراج دلتنگی‌های نوبرانه!»

انتهای پیام/
نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز