بیگدلی در گفتوگو با ایلنا:
عزل ۳ مهره امنیتی کاخ سفید توسط ترامپ نشانه تقابل با اسرائیل است/ واشنگتن برخلاف تلآویو به جنگ علاقه ندارد

کارشناس مسائل آمریکا گفت: باتوجه به عزل سه نفر از مقامهای حامی اسرائیل در آمریکا، تلآویو مجبور است در محاسبات امنیتیاش بازنگری کند.
علی بیگدلی، کارشناس مسائل آمریکا با اشاره به کناره گذاشتن سه نفر از مقامهای آمریکایی حامی اسرائیل توسط ترامپ در گفتوگو با ایلنا اظهار کرد: وضعیت کنونی سیاست خارجی دولت ترامپ، بهویژه در ارتباط با ایران، اسرائیل و ساختار کلی تصمیمگیری در کاخ سفید، بیانگر یک آشفتگی جدی و سردرگمی در سیاستگذاری است. برخلاف برخی گمانهزنیها، این وضعیت نه ناگهانی، بلکه نتیجه روندی است که از مدتها پیش شروع شده بود. ترامپ پیشتر نیز بارها به صراحت اعلام کرده بود که از درگیری نظامی، بهویژه در خاورمیانه، گریزان است. اگرچه مواضع او گاه متناقض به نظر میرسد، اما در مجموع این بیمیلی به جنگ، خصوصاً با ایران، در عملکرد دولتش مشهود است. درون کابینه ترامپ یک شکاف عمیق در خصوص سیاستهای خاورمیانهای، دیده میشود. بخشی از این اختلافات ریشه در نگاههای متفاوت به موضوع تقابل نظامی دارد. طیفی از اطرافیان ترامپ با دیدگاهی نزدیک به بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، خواستار برخورد قاطع و حتی نظامی با ایران هستند. این جریان که بیشتر شامل نومحافظهکاران و متحدان افراطی اسرائیل است، بارها تلاش کردهاند ترامپ را به سوی درگیری سوق دهند. با این حال، حذف چهرههایی مانند رئیس بخش ایران و اسرائیل در شورای امنیت ملی و دو تن از سایر مقامها که از اصلیترین حامیان رویکرد نظامیگرایانه بودند، نشان میدهد که ترامپ علاقهای به گرفتار شدن در یک جنگ جدید ندارد.
وی ادامه داد: اقتصاد آمریکا نیز وضعیت چندان مناسبی ندارد. نارضایتی عمومی افزایش یافته، سطح محبوبیت ترامپ به پایینترین حد ممکن رسیده است. چنین شرایطی برای دولتی که در آستانه انتخابات قرار دارد، بسیار خطرناک است. در این میان، ترامپ تلاش دارد تا از منابع مالی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای جبران کسریها و بهبود وضعیت داخلی آمریکا بهره گیرد. سفر اخیر او به منطقه و انعقاد قراردادهای چند صد میلیارد دلاری با کشورهای عربی، تلاشی در راستای بهبود شاخصهای اقتصادی و ایجاد اشتغال در آمریکاست، نه زمینهسازی برای درگیری نظامی. در این بین، روابط آمریکا و اسرائیل نیز وارد مرحلهای جدید شده است. برای نخستینبار در سالهای اخیر، یک رئیسجمهور آمریکا به خاورمیانه سفر کرده بدون آنکه از سرزمینهای اشغالی دیدن کند که نشانهای از سرد شدن نسبی این روابط است. اسرائیل که بهویژه در دوران نتانیاهو همواره انتظار حمایت کامل و بیقید و شرط از آمریکا داشته، حالا با نشانههایی از بیتوجهی مواجه شده است. چنین شرایطی برای جناحهای افراطی اسرائیل نگرانکننده است؛ بهویژه برای نتانیاهو که با بحرانهای داخلی متعدد، از جمله فساد، اعتراضات مردمی، مشکلات مالی و کاهش محبوبیت روبهروست. در واقع، استمرار جنگ در غزه نیز برای نتانیاهو بیشتر از آنکه جنبه نظامی داشته باشد، ابزاری سیاسی برای بقاء است. او برای حفظ قدرت نیاز به پیروزی دارد. اما تداوم جنگ، بدون موفقیت مشخص بهویژه در ماجرای آزادی گروگانها، نهتنها کمکی به محبوبیت او نکرده، بلکه موجب افزایش فشارهای داخلی و بینالمللی شده است. تحلیلهایی حتی از احتمال عدم ماندگاری نتانیاهو تا پایان دوره نخستوزیری خبر میدهند. در این شرایط، اگر حمایت سنتی آمریکا کاهش یابد، وضعیت اسرائیل در عرصه بینالمللی متزلزلتر خواهد شد.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: در بعد کلانتر، ترامپ در هیچیک از بحرانهای بزرگ بینالمللی موفقیتی کسب نکرده است؛ نه در اوکراین و نه در غزه. تنها امید باقیمانده برای او، حل مسئله ایران است. این مسئله برای ترامپ و حزب جمهوریخواه اهمیت حیثیتی دارد. در فقدان هرگونه موفقیت بینالمللی، تنها چیزی که میتواند برگ برندهای برای ترامپ باشد، دستیابی به توافقی با ایران است که بتواند آن را بهعنوان پیروزی دیپلماتیک در کارنامهاش ثبت کند. اما واقعیت این است که مسیر رسیدن به چنین توافقی نه تنها پیچیده، بلکه بسیار پرهزینه نیز هست. از سوی دیگر، تغییرات متعدد در تیم امنیت ملی و حذف چهرههایی که از دید اسرائیل مهرههای کلیدی محسوب میشدند، این پیام را به تلآویو میدهد که سیاستهای آمریکا در حال فاصله گرفتن از انتظارات اسرائیل است. این تغییرات باعث نگرانی جریانهای تندرو صهیونیستی شده که چشم به کمک و همراهی آمریکا برای رویارویی نظامی با ایران دوخته بودند. اکنون با رفتن این افراد، اسرائیل مجبور است در محاسبات امنیتیاش بازنگری کند. همزمان، ساختار قدرت در آمریکا نیز از وضعیت متزلزلی برخوردار است. ترامپ در مواجهه با چالشهای داخلی و خارجی، نتوانسته انسجام در سیاستگذاری ایجاد کند. آشفتگی در ساختار تصمیمگیری، تعارض در مواضع اعلامشده، و بیثباتی در انتصابات کابینه، همگی نشان از ضعف مدیریت در سطح کلان دارد. پیامد این وضعیت، شکلگیری فضایی از بیاعتمادی هم در میان متحدان آمریکا و هم در داخل کشور است.
وی افزود: حتی سیاستهای اقتصادی دولت ترامپ، با وجود قراردادهای بزرگ با کشورهای عربی، نتوانسته به ثبات برسد. نمونه آن کنار گذاشتن ایلان ماسک، به دلیل تبعات سیاستهای اقتصادی پرهزینه، گواهی بر فشارهای داخلی است که دولت با آن دستوپنجه نرم میکند. از سوی دیگر، ناکامی در مدیریت سیاست خارجی بهویژه در موضوعات کلیدی مانند اوکراین، خاورمیانه و غیره جایگاه بینالمللی آمریکا را نیز تضعیف کرده است. واقعیت این است که نظام بینالملل امروز در یکی از بحرانیترین دورانهای خود پس از جنگ سرد قرار دارد. به گفته برخی تحلیلگران، شاید حتی از بحران موشکی کوبا در دهه ۶۰ میلادی نیز شرایط پیچیدهتر و غیرقابلپیشبینیتر شده است. تلاقی بحرانهای سیاسی، اقتصادی، امنیتی و دیپلماتیک در سطح جهان، نوعی سردرگمی عمومی در نظم جهانی پدید آورده که نهتنها آمریکا، بلکه سایر بازیگران بینالمللی نیز از آن متأثر شدهاند.
این استاد دانشگاه در پایان خاطرنشان کرد: در این فضای آشفته، ایران و آمریکا (بهرغم همه دشمنیها و تنشها) چارهای جز مذاکره و رسیدن به یک توافق ندارند. ادامه مسیر کنونی تنها به افزایش تنشها، تشدید تحریمها و احتمال درگیریهای تصادفی منجر خواهد شد. ترامپ، اگر بخواهد یک دستاورد واقعی در کارنامهاش ثبت کند، باید به جای ماجراجویی نظامی، به مسیر دیپلماسی بازگردد. در نهایت، تصمیمگیری ترامپ در قبال خاورمیانه نه فقط سرنوشت روابط دوجانبه، بلکه تأثیر عمیقی بر آینده سیاسی خودش، ثبات خاورمیانه، و نظم بینالمللی خواهد داشت. بیثباتی داخلی آمریکا، بحرانهای منطقهای، و افزایش نفوذ قدرتهای رقیب مانند چین و روسیه، فشارها را بر کاخ سفید دوچندان کردهاند. در چنین شرایطی، هر اشتباه یا بیتصمیمی، میتواند هزینههای سنگینی برای ایالات متحده در پی داشته باشد.