در گفتگو با یک عکاس جنگ مطرح شد؛
آبادانیها بعد از جنگ برگشتند و خانههایشان را ساختند اما اقتصاد شهر فعال نشد
«حماسه ذوالفقاری» با هیچ معادله نظامی جور درنمیآید
آمریکا، انگلیس، شوروی، فرانسه و حتی کشورهای حاشیه خلیجفارس عراق را تجهیز کرده بودند تا آبادان را بگیرد اما ارتش عراق در همان محله ذوالفقاری آبادان از مردم آبادان شکست خورد. مردم آبادان شجاع و نترس بودند و برغم آن که بسیاری شان شهید شدند، اما اجازه ندادند شهر سقوط کند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مهرزاد ارشدی از عکاسان و خبرنگاران دفاع مقدس است که فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و میدانی خود را از سال ۱۳۵۸ در جهاد سازندگی آبادان آغاز کرد. او در نخستین نمایشگاههای فرهنگی انقلاب در روستاهای آبادان حضور داشت و از روزهای آغازین جنگ تحمیلی تا پایان دوران جنگ با دوربین در خطوط مقدم و در کنار مردم حضور یافت. پس از «حماسه ذوالفقاری»، ارشدی رسما کار عکاسی جنگ را شروع کرد و علاوه بر ثبت وقایع در کارهای پژوهشی، نمایشگاهی و مستندسازی موضوعات مربوط به دفاع مردمی نقش موثر داشت. پس از جنگ نیز تلاش کرده تجربیات میدان و فرهنگ پایداری را منتقل کند. مهرزاد ارشدی، عکاس و خبرنگار دفاع مقدس حالا در گفتوگوی مفصل با ایلنا به شرح وقایع آبادان پیش و حین و پس از محاصره این شهر، نقش مردم عادی در مقاومت برابر ارتش عراق، ظرفیتهای نادیده گرفته شده منطقه و پیامدهای ساختاریِ پساجنگ و از همه مهمتر میراث ناملموس با قابلیت ثبت ملی و گردشگری آبادان و خرمشهر پرداخته است.
قبل از جنگ چه کاری داشتید و چگونه وارد جریان جنگ و جهاد سازندگی شدید؟
از سال ۵۸ در جهاد سازندگی با دوستانمان در روستاهای آبادان در حوزههای مختلف کشاورزی، رسیدگی مردمی و فرهنگی فعالیت میکردیم. در اوایل انقلاب اولین نمایشگاههای فرهنگی که در روستاهای آبادان انجام شد متعلق به ما بود. جنگ هم که شد مردم تا چهلمین روز جنگ با جهادسازندگی آبادان فعالیتهای پشتیبانی انجام میدادیم. ولی دیگر بعد از حماسه ذوالفقاری که چهملین روز جنگ بود، دوربین دست گرفتم و تا آخر جنگ کار عکاسی جنگ را انجام میدادم.
دوران انقلاب و جنگ را چگونه گذراندید؟
در درگیریهای انقلاب حدودا ۱۴ساله بودم که به عنوان عکاس آماتور از درگیریها و راهپیماییهای آبادان عکاسی میکردم. در جنگ هم علاوه بر اینکه در جهاد سازندگی کار میکردیم کار عکاسی و خبرنگاری هم انجام میدادم. بعد از جنگ هم فعالیتهای فرهنگی چند برابر شد و اولین نمایشگاههایی که در کشور با موضوع دفاع مقدس و جنگ را برگزار کردیم. در سال ۶۴ شرایط جنگی بود و عملیات ماهشهر بود. در آبادان با بچههای شهر نمایشگاه عکس برپا کردیم. سال بعد هم دوباره علاوه بر اینکه کارهای فرهنگی میکردیم کار نمایشگاهی هم انجام دادیم و نمایشگاه «مقاومت» و «حصر آبادان» که از اولین نمایشگاههای جنگ در آبادان بود را ادامه دادیم. ما روی موضوع دفاع مردمی کار میکردیم. حضور مردم در جنگ، حضور اصناف در جنگ، حضور اقشار و حضور کارکنان دولت در جنگ. خیلی مهم بود. تمام ادارات آبادان در جنگ حضور داشتند و تمام مسئولان آبادان شهید شدند و این موضوع نشان میداد که همه مردم چه مسئولان چه مردم عادی در خط مقدم هستند و از آبادان دفاع میکنند. در چهلمین روز جنگ که نقطه تاریخی جنگ ایران و عراق است، در محله ذوالفقاریه آبادان، مردم با دست خالی و سلاحهای سبک دشمن را شکست دادند و قهرمان آن حماسه هم «دریاقلی سورانی» بود. دریاقلی بود که با یک دوچرخه توانست مردم شهر را از تلاش ارتش عراق برای ورود به آبادان مطلع کند. بعد از آن شکستی که برای ارتش عراق پیش آمد، آبادان یک سال محاصره شد. محاصرهای که در جهان بینظیر است. در تمام جنگهای دنیا در ۲۰۰ و ۳۰۰ سال گذشته هیچ شهری یکسال محاصره نبود. استالینگراد در جنگ جهانی دوم سه ماه محاصره بود. اما آبادان یکسال و مردم در این محاصره زندگی میکردند و امورات خود را میگذراندند. زندگی زیر آتش از زیباترین مقولههای جنگ بود که بسیار مغفول مانده است. اما چند سالی است که دوستان همت کردند و برای مستندسازی آن یکسال کار کردیم تا ماجرای یکسال محاصره آبادان را بتوانیم به مردم کشور و خارج از ایران معرفی کنیم و مردم دنیا بدانند که آبادانیها چطور ارتشی را که تمام قدرتهای دنیا آن را تجهیز کرده بودند و آمدند تا آبادان را بگیرند، شکست دادند.
شرایط آن روز آبادان شما را به یاد چه شرایطی در جهان امروز میاندازد؟
آبادان دقیقا مثل غزه امروز بود. آبادان یک باریکه است درست مثل غزه. همان روزهای اول جنگ همان چیزهایی که امروز در غزه میبینید بمبارانهای وحشتناک همه اینها بر سر مردم آبادان و خرمشهر آمد. هر روز این شهرها را بمباران میکردند. خرمشهر ۳۵ روز بعد از جنگ به دست دشمن افتاد. ولی در آبادان جمعیتی بالغ بر ۵۰ هزار نفر زن و مرد و کودک در شهر بودند. یعنی یک پنجم مردم شهر چون آبادان قبل از جنگ ۵۰۰ هزار نفر جمعیت داشت. یکی از کلانشهرهای ایران بود. شاید دومین یا سومین شهر ایران به لحاظ جمعیت بود و از اهواز که مرکز استان بود جمعیتاش بیشتر بود. وجود پالایشگاه، صنعت، دریا، فعالیتهای کشاورزی و باغهای نخل باعث شده بود که آبادان بسیار برجسته شود و دشمن هم سراغ لقمه چربی آمده بود تا آن را تصرف کند که البته شکست خورد.
وضعیت شهرهای مرزی و اشغال این نقاط چگونه بود؟
در سی و نهمین روز جنگ تمام شهرهای مرزی و جنگی ما از بالای کردستان تا آبادان به دست دشمن افتاد. قصرشیرین، مهران، دهلران، سوسنگرد، بستان، خرمشهر و آخرین هدف دشمن تصرف آبادان، بزرگترین و استراتژیکترین شهر ایران در نقطه صفر مرزی بود. آمریکا، انگلیس، شوروی، فرانسه و حتی کشورهای حاشیه خلیجفارس عراق را تجهیز کرده بودند تا آبادان را بگیرد اما ارتش عراق در همان محله ذوالفقاری آبادان از مردم آبادان شکست خورد. مردم آبادان شجاع و نترس بودند و برغم آن که بسیاریشان شهید شدند، اما اجازه ندادند شهر سقوط کند.
تمام کسانی که کارگزار نظامی هستند اذعان دارند که «حماسه ذوالفقاری» با هیچ معادله نظامی جور درنمی آید و این لطف خدا بود. آن روز که ارتش عراق شبانه تلاش کرده بود از رودخانه بهمنشیر عبور کند و از ذوالفقاری وارد شهر شود، «دریاقلی سورانی»، آن آبادانی با شرافت که «اوراق فروش» بود با دوچرخه رفت و ماجرای تلاش ارتش عراق برای عبور از رودخانه را اطلاعرسانی کرد و رادیو آبادان هم موضوع را به تمام مردم شهر اطلاع داد و همه مردم آبادان به سمت محله ذوالفقاری حرکت کردند و با ارتش عراق جنگیدند و دشمن را شکست دادند.
به جرات میتوان گفت حماسه ذوالفقاری، تاریخ جنگ را عوض کرد. چون اگر آبادان آن روز سقوط کرده بود، خدا میدانست وضع کشور به کجا میرسید و استان و شهرهای کشور از جمله فارس و… در خطر سقوط قرار میگرفتند. سقوط نکردن آبادان با تلاش مردم این شهر باعث شد که بخش عمدهای از نقاط کشور نجات پیدا کند. اگر آبادان سقوط میکرد حتی سالها طول میکشید تا خرمشهر آزاد شود. البته نباید از حماسه مردم خرمشهر چشمپوشی کرد. چون در آن ۳۵ روز که زن و مرد و پیر و جوان و بچه بیدفاع در خرمشهر شهید میشدند، آبادان توانست آماده جنگ با ارتش بعثی عراق شد. قطعا اگر آنها روز اول به آبادان حمله میکردند آبادان هم سقوط میکرد. ارتش عراق ۳۵ روز با حماسه مردم خرمشهر پشت دروازههای خرمشهر ماند و در نهایت در آبادان شکست خورد.
به همین دلیل آبادان و خرمشهر دو بازوی همیشه همراه هستند که سرنوشتشان به یکدیگر گره خورده است. در همان دوره هم خرمشهر کمک کرد که آبادان بتواند عراق را شکست دهد و هم آبادان برای آزادسازی خرمشهر تلاش کرد.
درباره زندگی روزمره مردم هنگام محاصره و مصادیق مقاومت مدنی چه خاطراتی دارید؟
زندگی زیر آتش از جذابترین موضوعات جنگ بود. اگر میخواهیم اقتصاد در تحریم، زندگی در تحریم و درس خواندن، کاسبی کردن در یک شهر محاصره شده را توضیح دهیم باید آبادان را نشان دهیم. مردم آبادان در محاصرهای که شبانهروز در آن گلوله میبارید، اقتصاد شهر را راه انداختند. سه بازار شهر را زنان و مردان غیرنظامی راه اندازی کردند. به خاطر علاقه به شهر در سه نقطه شهر بازار ایجاد شد.
در بازار حلبی سازان، «حسن هندونه فروش» یکی از فراموش نشدنیها بود. یک فرد عادی بود که با پدرش با یک لنج به بیرون شهر میرفت و از اصفهان بار هندوانه میآورد برای بیمارستان آبادان. به «حسن هندونه فروش» میگفیتم چرا این کار سخت را انجام میدهی؟ اصلا چگونه زیر بمباران با لنج بیرون میروی؟ گفت من و پدرم هندوانهها را برای مجروحین بیمارستان میآوریم تا در این گرما بخورند و جگرشان خنک شود. ببینید یک فرد عادی چگونه فکر میکرد؟ یا دختر جوان سبزی فروش بازار «خفیشه» که با پدرش از محاصره بیرون میرفت و برای مردم شهر موادغذایی میآورد. همینها باعث میشد مردم بمانند و پایداری کنند. در همان دوره محاصره یکساله مدرسهها در شهر آبادان باز بود و بچهها در کلاس حضور پیدا میکردند. ازدواج انجام و نماز جمعه برگزار میشد. مدارس زیر آتش سنگین دشمن باز بود. این داستانها و قصهها هر کدام یک چراغ راه است. الگوهای بسیار خوبی برای جوانان امروزی از مقاومت مردمی در آبادان و خرمشهر وجود دارد که حتی برخی از آنها قابلیت ثبت ملی دارند. با این حال مردم خرمشهر و آبادان خاطره تلخ بازسازی این دو شهر را هیچ وقت فراموش نکردند. بازسازیها باید به گونهای انجام میشد که زیرساختهای آب و برق و فاضلاب درست تعبیه میشد تا این دو شهر امروز با معضل و مشکل فاضلاب مواجه نمیشدند.
بعد از جنگ مردم آمدند و خانههای خود را ساختند. خرابههای خانه خود را بازسازی کردند. اما کارها رادرست انجام ندادیم و تا به امروز گرفتار شدیم. آبادان و روستاهای آن تا پیش از جنگ ۵۰۰ هزار نفر جمعیت داشت امروز بعد از ۴۰ سال آبادان حدود ۳۰۰ هزار نفر هم جمعیت ندارد. تنها شهر کشور که رشد منفی جمعیتی دارد آبادان است.
آبادانیها بعد از جنگ برگشتند و خانههایشان را ساختند اما اقتصاد شهر فعال نشد. آبادان و خرمشهر دو مهاجرت بزرگ را تجربه کردهاند. یکبار در شروع جنگ و یکبار سالهای بعد از جنگ که آمدند و دیدند زندگی و معیشتشان نمیگذرد. بزرگترین تجار ایران در آبادان و خرمشهر زندگی میکردند. اما چون جریان اقتصاد در این مناطق فعال نشد به اصفهان، شیراز، تبریز و تهران مهاجرت کردند و اقتصاد آن شهرها را میچرخانند. چرا؟ چون علاوه بر اقتصاد این دو شهر، هنوز نتوانستهایم مشکل آب را حل کنیم. سرمایه بزرگ مردم این دو شهر نخلستانهایشان است و بزرگترین صادرکننده خرما در جهان بودند. اما حالا چه؟ چندین میلیون نخل به دلیل سوءمدیریت در منابع آب وعدم رسیدگی و حمایت از بین رفت.
به نظر شما تقویت جریان گردشگری در آبادان و خرمشهر چه اندازه میتواند اقتصاد این دو شهر را دگرگون کند؟
ببینید بسیاری از کشورهای موفق جهان در گردشگری است از وجود ساحل و آب استفاده کردهاند. آبادان و خرمشهر جزو منحصربهفردترین نقاط دنیا در موضوع گردشگری آبی هستند. دو رودخانه آب شیرین دور آبادان و خرمشهر را گرفته است. حدود ۱۰۰ کیلومتر از جزیره مینو تا انتهای اروندکنار، آبادان که بخشی از رودخانه بهمنشیر را در خود دارد چشماندازهای بسیار زیبای آب و نخلستانها را دارد که سرمایهای طبیعی است و نیاز به سرمایهگذاری برای ایجاد چنین چشم اندازی وجود ندارد. جزیرههای منحصر به فرد خرمشهر و آبادان در دهانه خلیجفارس برغم وجود چشم اندازهای بسیار زیبا مورد توجه واقع نشده است. حتی به آن ورود هم نکردهاند. چون به این فرصتها نگاه کلان وجود نداشته است. باید از افراد متخصص در گردشگری کمک گرفت تا جاذبههای این دو شهر شناخته شود.
در کنار رودخانه اروند از آبادان تا اروندکنار ۵۰ کیلومتر نخلستان وجود دارد. ۲۰ سال قبل با منطقه آزاد اروند برای توسعه گردشگری روستایی صحبت شد. آن زمان چیزی به نام بومگردی وجود نداشت. گفتیم با توجه به چشمانداز باغات نخلستان، در حاشیه روستاها ایستگاههای گردشگری ایجاد کنیم. گفتیم به خود روستایان وام بدهیم و خودمان نظارت کنیم و بسازیم تا روستاییان بتوانند باغات گردشگری را که در کنار رودخانه هستند حفاظت کنند و از این ثروت خدادادی در جذب گردشگر استفاده کنند. کافی است چند کشتی تفریحی هم بگذاریم و گردشگران را از تمام نقاط ایران به آبادان و خرمشهر بیاوریم و از ظرفیت گردشگری باغات هم استفاده شود. الان همه شرایط مهیاست و فقط نیاز به فکر و سرمایهگذاری دارد.
هدف این است که سرمایه گذاران با روستایها در بهره برداری از ظرفیتهای گردشگری شریک شوند و با سود برابر هم روستایی علاوه بر نخلستان و کشاورزی ارزش افزوده پیدا کند و از این طریق زندگیاش را توسعه دهد. همین موضوع باعث میشود مهاجرت از روستاها صورت نگیرد. متاسفانه امروز با معضل مهاجرت جوانهای تحصیلکرده از روستاهای خوزستان مواجه هستیم. مگر مردم از گردشگری چه میخواهند؟ آبادان و خرمشهر با یک تلنگر به سمت توسعه میروند. اما نیاز به آدمهای بزرگ داریم. آدمهایی که اهل ریسک نباشند، نمیتوانند شرایط این دو شهر را تغییر دهند. شرایط خرمشهر و آبادان را فقط افرادی که اهل ریسک هستند میتوانند تغییر دهند. اما بسیاری از مسئولان آبادان با اینکه افراد خوبی بودند، اما ریسکپذیر نبودند. به همین دلیل اهل ایجاد تغییر هم نبودند. افق بلند هم نداشتند و مدیرانی بودند که میآمدند و معقتد بودند نهایت ۴ سال سرکار هستند و بعد میروند. در حالی که در آبادان نیاز داریم برای ۲۰ سال آینده برنامه ریزی شود. چون زیرساختهای بسیار خوب نفت و گاز و پالایشگاه و رودخانه و… در این شهر وجود دارد. اما میبینید که اتفاقی نمیافتد. آب نهرها شور شده است و باید یک سد پلاستیکی روی رودخانه احداث شود تا مانع از ورود آب شور به نخلستانها شود. اما آب به نخلستانها نیامد و نخلهای مردم را از بین رفت.
تبعات خشکیدن و نابودی نخلستانهای خرمشهر و آبادان چیست؟
وسعت نخلستانهایی که در خرمشهر و آبادان خشک شده است بسیار زیاد است. چند میلیون نخل را از دست داده ایم. در جنگ تحمیلی ۳۰۰ هزار شهید دادیم. ولی چند میلیون نخل هم کشته دادیم. نخل در فرهنگ ما یعنی یک آدم. واحد شمارش مثل انسان نفر است. اگر ریشه نخل آسیب ببیند اشکالی ایجاد نمیشود ولی اگر سر آن کنده شود از بین میرود. یک نخل ده سال زمان میبرد تا ثمر بدهد. پس ببینید از بین رفتن چند میلیون نخل چه فاجعهای ایجاد میکند. هر زمان که به نخلستانها میروم فقط گریه میکنم. قبلا سرسبزی نخلها را میدیدم و الان فقط برای مرگ نخلها گریه میکنم. جالب است بدانید زمانی در آبادان انار و انگور کشت میشد و به کشورهای حاشیه خلیجفارس و کویت و دوبی صادر میشد. اما حالا حتی نخلستانها هم شور شدهاند و نخلهای خوزستان به ویژه آبادان و خرمشهر به دلیل شوری آب و نرسیدن آب شیرین ایستاده میمیرند.