خبرگزاری کار ایران

یادداشتی از حجت الاسلام والمسلمین رسول چگینی؛

نقدی بر شبه‌افکنی‌های تازه عبدالکریم سروش/ فیلسوف غیر متألّه!

asdasd
کد خبر : ۱۲۷۹۸۷۹

حجت الاسلام والمسلمین رسول چگینی (پژوهشگر و استاد بنیاد بین المللی امامت) یادداشتی در نقد عبدالکریم سروش در طرح شبه‌ی تازه‌‌اش که به انکار اماکن مقدسه پرداخته، نوشته است.

هر از چند گاهی از گوشه و کنار جهان، سخنانی شنیده می‌شود که گویای مشتبه شدن حق و باطل از سوی افراد بی‌اطلاع و حتی عالمان پرآوازه است. اما اینبار شاهد سربرآوردن شبهه‌ای از جانب شخصیتی هستیم که حتی مبانی فکری خود را نیز نادیده گرفته است. دکتر حسین حاج فرج‌الله دبّاغ معروف به عبدالکریم سروش که از اساتید شناخته‌شده فلسفه و عرفان در دانشگاه‌های آمریکا است، در جدیدترین اظهارنظر، با زیر پا گذاشتن اصول فکری خود، به انکار حاجت بخشی ائمه (ع) و اولیاء روی آورده است. او مدعی شده است:

«اماکن مسمّی به «مقدس» به هیچ وجه از جان آدمیان مقدس‌تر نیستند و ما هیچ دلیل عقلی و نقلی معتبری نداریم که این خفتگان در زیر خاک، خواه امام باشند، خواه خواهر امام، خواه برادر امام، صدای زائران را می‌شنوند و به آن‌ها پاسخ می‌دهند و یا اساسا قدرت برآوردن حاجات آن‌ها را دارند.»

دکتر سروش در ادامه برای تأیید سخن خود، این بحث را به موضوع طب اسلامی گره زده است و می‌گوید:

آنان در زمان حیات خود برای درمان دردهاشان به طبّ زمانه و طبیبان دوران مراجعه می‌کردند.»

در این عبارات سه ادعا مطرح شده است:

۱-    مردگان هیچ صدایی نمی‌شنوند.

۲-    مردگان توانایی برآورده کردن حاجت‌ها را ندارند.

۳-    ائمه (ع) برای درمان بیماری به طبیب مراجعه می‌کردند.

هر سه ادعای مطرح شده، نادرست است و دلائل متعددی بر بطلان آن‌ها وجود دارد:

اول: عدم شنوایی اموات: روایات متعددی در منابع شیعه و اهل سنت وجود دارد که نه تنها بر شنوایی اموات، بلکه بر آگاهی ارواح نسبت به اوضاع زندگان دلالت دارد. برای نمونه مرحوم کلینی بابی را در اصول کافی به این موضوع اختصاص داده است: «باب ان المیت یزور اهله». طلیعه این باب با این حدیث منقش شده است: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه‌السلام، قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیَزُورُ أَهْلَهُ، فَیَری مَا یُحِبُّ، وَیُسْتَرُ عَنْهُ مَا یَکْرَهُ؛ وَإِنَّ الْکَافِرَ لَیَزُورُ أَهْلَهُ، فَیَری مَا یَکْرَهُ، وَیُسْتَرُ عَنْهُ مَا یُحِبُّ». امام صادق علیه السلام فرمود: همانا مؤمن [پس از مرگ] خانواده و نزدیکانش را زیارت می‌کند، و آنچه را که پسندیده است می‌بیند و امور ناپسند را نمی‌بیند، و کافر نیز خانواده‌اش را زیارت می‌کند، پس امور ناپسند را می‌بیند و امور پسندیده بر او پوشیده می‌شود. (اصول کافی، ج ۵ ص ۵۶۹). این روایات به حدی زیاد است که حتی ابن تیمیه حرانی (م ۷۲۸ق) شاخص‌ترین مخالف کمک خواستن از اموات، نیز توانایی مخالفت با آن‌ها را نداشته و تصریح می‌کند: «روایات در حد استفاضه هستند که میت به احوال خانواده و دوستانش در دنیا آگاه است و اعمال آن‌ها بر او عرضه می‌شود و او آن‌ها را می‌بیند و از کردار خوب آن‌ها خوشحال و از کردار بد ناراحت می‌شود.» (ابن تیمیه حرانی، الفتاوی الکبری، ج ۵ ص ۳۶۲). البته نمی‌توان نسبت به مغالطه موجود در سخن دکتر سروش بی‌توجه بود؛ زیرا او با این کلام خود، شنیدن را از خفتگان در زیر خاک نفی می‌کند در حالی که انسان دارای دو بعد روحانی و جسمانی است و تنها جسم او در زیر خاک قرار می‌گیرد و همه ادراکات او توسط روح صورت می‌پذیرد. عجیب اینکه در فلسفه و عرفان بسیار بر وجود دو عنصر روح و جسم تأکید شده و اصالت را به روح بخشیده‌اند، اما دکتر سروش با این سخن درصدد استفاده از ارتکاز عرفی است که مرده چیزی نمی‌شنود. در حالی که باید بیان می‌کرد روح انسان پس از مرگ، چیزی نمی‌شنود! اما چون می‌داند که این سخن پذیرفته نیست، از عبارت شبهه‌افکنانه استفاده کرده است.

دوم: عدم حاجت‌بخشی ائمه (ع) و اولیاء: شنیدن این سخن از دکتر سروش به مراتب عجیب‌تر از سخن نخست است؛ زیرا در فلسفه به خوبی معنای اراده و اختیار تبیین شده است. آنان فاعل را به هشت قسم تقسیم می‌کنند که فاعل بالتسخیر یکی از آن موارد است. در همه این مطالب تأکید شده است که تمام امور عالم به اذن و اراده خداوند انجام می‌شود و هر فعلی که در عالم محقق می‌شود، در طول اراده خداوند است. کسی که این مبنا را پذیرفته باشد، باید بداند که هیچ یک از شیعیان مدعی نیستند که ائمه (ع) یا اولیاء الهی، به صورت مستقل و در عرض اراده و قدرت خداوند حاجات مسلمانان را برآورده می‌سازند. آنان با این باورند که اهل بیت (ع) و اولیاء به جهت تقرب و جایگاهی که در نزد خداوند دارند، قادر بر شفاعت و واسطه‌گری برای حاجتمندان هستند و می‌توانند حوائج آن‌ها را برآورده سازند؛ همانگونه که صحابه به نزد پیامبر (ص) می‌رفتند و او را واسطه بخشش گناهان قرار می‌دادند و قرآن آن را نقل و تأیید کرده است (نساء: ۶۴). بنابراین باور به حاجت‌بخشی ائمه (ع) هیچ تضادی با عقیده توحیدی ندارد.

اما اینکه گفته شده «هیچ دلیل عقلی و نقلی نداریم که اموات قدرت برآوردن حاجات را دارند»، دارای ابهام است. اگر مراد این است که اموات مستقلاً قدرت برآورده حاجات را ندارند، سخن درستی است؛ اما باتوجه به اینکه هیچ شیعه‌ای اعتقاد به استقلال اهل بیت(ع) در تأثیرگذاری ندارد، این سخن وجهی ندارد.

اما اگر مراد این است که اموات حتی غیر مستقل نیز قدرت برآوردن حاجات را ندارند، این سخن باطل و برخاسته از توحید ناقص است؛ زیرا همه مسلمانان اعتقاد دارند که اگر قدرت مطلق خداوند به امری تعلق بگیرد، هیچ گریزی از آن نیست و چون خداوند بخواهد، آن امر موجود می‌شود (وَإِذَا قَضَی أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ [بقره: 117]). شواهد متعددی در تاریخ وجود دارد که خداوند به دست انبیاء و اولیاء خود، بزرگترین کارها را انجام داده که زنده کردن مرده، بینا کردن کور مادرزاد و شفای بیماران تنها بخشی از این موارد است (آل عمران: ۴۹). در حدیثی که به نام «قرب نوافل» مشهور است و فلاسفه از آن برای اثبات وحدت وجود استفاده می‌کنند، آمده است که اگر کسی به وسیله نافله‌ای (مستحبی) به من، یعنی خدا تقرب جوید، او را دوست دارم و گوش، چشم، زبان و دست او می‌شوم که به وسیله آن‌ها بشنود و ببیند و اگر مرا بخواند، او را اجابت می‌کنم و خواسته‌هایش را برآورده می‌سازم (اصول کافی، ج ۲ ص ۳۵۲؛ صحیح بخاری، ج ۷ ص ۱۹۰). آیا برآورده ساختن حاجت توسط کسی که با مراعات تقوا و انجام نوافل، در شمار اولیای الهی قرار گرفته و خداوند خواسته‌هایش را برآورده می‌سازد، امر محالی است؟! آیا ائمه (ع) و اولیای الهی که پس از وفات نیز بر احوال و اوضاع زندگان آگاهی دارند، ناتوان از حاجت‌بخشی غیر مستقل هستند؟!

سوم: مراجعه ائمه (ع) به طبیب برای درمان بیماری: اما درهم آمیختن مسأله آگاهی ارواح ائمه (ع) به احوال زندگان و قدرت برآوردن خواسته‌های آنان با مراجعه ائمه (ع) به طبیب در هنگام بیماری، هیچ کمکی به دکتر سروش در استدلال او نمی‌کند؛ زیرا اولاً: هیچ روایت صحیحی در منابع شیعه وجود ندارد که بر مراجعه ائمه (ع) به طبیب برای درمان بیماری دلالت داشته باشد. تنها برخی گزارش‌ها مانند حاضر کردن طبیب در هنگام ضربت خوردن امیرالمؤمنین علی (ع) وجود دارد که در هیچ کدام از منابع مذکور گفته نشده است که معصومین علیهم السلام از نزد خود به طبیب رجوع کرده‌اند یا مثلاً گفته نشده که خود امامان درخواست احضار طبیب کرده باشند بلکه در تمام منابع تصریح شده که برای حضرت طبیب آورده‌اند. تنها مسئله‌ای که ائمه برای آن طبیب خواسته‌اند، برای فصد یا حجامت و مسائلی از این دست بوده است؛ این امر هم بدیهی است که اساساً مسئله فصد و حجامت عملی است که باید توسط شخصی دیگری انجام شود، چیزی شبیه به دلاک یا مُغَمز در گرمابه! و عجب آن است که در تمام روایاتی که اشاره به حضور حجام یا فصاد بر بالین امام شده است، خود حضرت مواضع حجامت یا فصد را برای طبیب مشخص کرده‌اند و به تعبیر دیگر، طبیب آنچه را امام فرموده اجرا کرده است.

ثانیاً: استدلال دکتر سروش شباهت زیادی با این سخن دارد که کسی بگوید اگر خداوند شفا دهنده همه بیماری‌ها و دفع کننده همه بلاها است، پس چرا نتوانست از خانه خود (کعبه) در مقابل هجوم لشکریان یزید دفاع کند، و یا چرا اجازه داد سیل این خانه را دربربگیرد و بخش‌هایی از آن تخریب شود؟ پاسخ این سؤال واضح است و آن اینکه خداوند همواره امور را بر مجرای طبیعی و بر اساس نظام اسباب و مسببات انجام می‌دهد. اگرچه در این میان شاهد برخی معجزات مانند حضور پرنده‌ها برای مقابله با لشکر ابرهه هستیم، اما تا زمانی که امور به نحوی پیش رود که خللی در امر هدایت مردم پیش نیاید، خداوند از اینکه نظام اسباب و مسببات را کنار بگذارد، ابا دارد. ائمه (ع) نیز بر این اساس گام برداشته‌اند و تا آنجایی که امر هدایت و امامت دچار خلل نشود، بر حسب ظاهر و در دستگاه نظام اسباب و مسببات به پیشبرد برنامه هدایت نفوس اقدام کرده‌اند. بنابراین‌ عدم استفاده ائمه (ع) از برخی توانایی‌های خود، به معنای فقدان آن توانایی نیست بلکه به منظور بهره‌مندی از نظام احسنی است که خداوند آفریده است.

انتهای پیام/
نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز