تابلویی که قربانی نبوغ داوینچی است؛
چرا شام آخر اینقدر مهم است؟
لئوناردو داوینچی، این هنرمند چندوجهی همواره در طی قرنها مخاطبان خود را با نگرشش نسبت به هنر و آثاری که خلق کرده، غافلگیر نموده است. مجله «آرتنیوز» این اثر هنری را مورد تحلیل قرار داده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، رمز ماندگاری تابلوی «شام آخر» داوینچی چیست؟ هاواراد هال یکی از اعضای تحریریه «آرت نیوز» در اینباره نوشته است.
چرا داوینچی بزرگ است؟
لئوناردو داوینچی، نابغهای که نامش همزمان با نوزایی اندیشه و هنر در اروپا معنا مییابد، بیش از یک هنرمند یا دانشمند بود؛ او نمونهی کامل «انسان رنسانس» است.
ذهن سیال و جستجوگر او مرز میان هنر، علم، فلسفه و طبیعت را درهم شکست و جهانی تازه از دیدن و اندیشیدن پدید آورد. داوینچی در میانهی سدهی پانزدهم میلادی، در درهی سرسبز توسکانی زاده شد؛ جایی که کوه و آب و نور، نخستین آموزگاران نگاه و الهام او بودند. همین پیوند عمیق با طبیعت، سنگ بنای جهانبینی او را شکل داد؛ جهانی که در آن زیبایی و قانون، راز و منطق، و خیال و تجربه در وحدتی شگفتانگیز با هم میزیند.
در نگاه داوینچی، جهان یک پیکرهی زنده است و انسان، آینهی کوچک آن. او در خطوط پرپیچ و خم رودخانه، جریان خون را میدید و در ساختار بال پرندگان، راز پرواز ماشینهای آینده را میجُست. همین نگرش همزمان شاعرانه و علمی، آثارش را از سطح نقاشی یا طراحی صرف فراتر برده و به تأملی فلسفی در ذات هستی بدل کرده است.
از «شام آخر» که در آن ترکیب ریاضی و شهود عرفانی درهم میآمیزد، تا «مونالیزا» که راز لبخندش به نمادی از پرسش ابدی انسان بدل شده، و از طرحهای پرندهوارهها و ماشینهای جنگیاش تا یادداشتهای بیپایان در دفترهای شخصیاش، داوینچی پیوسته در مرز میان دانایی و رؤیا حرکت میکرد. او درهی زادگاهش را به آزمایشگاه مشاهده بدل کرد و از دل آن، جهانی را به تصویر کشید که در آن علم، هنر و روح در گفتوگویی جاودانهاند.

«شام آخر» شاهکار ماندگار داوینچی/اثری که تخریب شدهاش هم باارزش و گرانبهاست
شاهکاری همسنگ مونالیزا
پس از تابلوی «مونالیزا»، «شام آخر» (۱۴۹۵–۱۴۹۸)، دومین دستاورد شگفتانگیز لئوناردو داوینچی به شمار میرود. این اثر تقریباً به همان اندازه که به خاطر قدرت پایدار و تأثیرگذار خود شناخته میشود، به سبب وضعیت فرسوده و آسیبدیدهاش نیز شهرت دارد!
امروزه جزئیات تابلوی محبوب داوینچی، به سختی قابل تشخیص است؛ گویی همچون شبحی از کالبد اصلی خویش، در برزخی از فرسودگی معلق مانده است. حالتی که تقریباً به اندازه عمر خود نقاشی دوام داشته!
میتوان گفت که این اثر، قربانی نبوغ خود داوینچی است؛ پیروزی هنری که به سبب امتناع هنرمند از پذیرش محدودیتهای فنی، سرانجام به تضعیف خود انجامید.
داوینچی؛ انسان تمامعیار رنسانس
حتی در روزگاری که مرز میان هنر و علم چندان روشن نبود، لئوناردو داوینچی (۱۴۵۲–۱۵۱۹) به عنوان تجسم کامل انسان رنسانس شناخته میشد.
او دهها دفتر را از یادداشتها و طرحهای علمی و هنری آکنده کرد: از کالبدشناسی و ستارهشناسی تا گیاهشناسی، نقشهنگاری و دیرینشناسی. افزون بر این، طرحهایی برای ماشینهای پرنده، زیردریایی، تانک و سلاحهای نوین ارائه داد که از فناوری قرن پانزدهم بسیار جلوتر بودند.
با آنکه این مطالعات بنیان درک زیباییشناختی او را تقویت میکردند، فراوانیشان نشان میدهد که داوینچی بیش از آنکه درگیر هنر باشد، شیفته علم بود؛ گواهی بر این مدعا، شمار زیاد سفارشهای نیمهتمام اوست. با این حال، سرنوشت «شام آخر» بهویژه به سبب تجربهگری فنی داوینچی رقم خورد.
پیدایش «شام آخر»
این اثر در سالن غذاخوری صومعه دومینیکن سانتا ماریا دله گراتسیا در میلان قرار دارد و به سفارش لودویکو اسفورتسا، دوک میلان، در سال ۱۴۹۵ آغاز شد.
موضوع نقاشی، شام فصیح (پِسَح) است که عیسی مسیح پیش از دستگیری و مصلوب شدن با شاگردانش برگزار کرد؛ همان هنگام که فاش میکند یکی از آنان به او خیانت خواهد کرد و در عین حال نان و شراب را بهعنوان نماد بدن و خون خویش عرضه میکند؛ آیینی که بعدها به عشای ربانی بدل شد.
تجربهای نامعمول در فن نقاشی
بهطور معمول، نقاشیهای دیواری (فِرسکو) با رنگدانههای محلول در آب بر گچ تازه انجام میشوند تا با خشک شدن گچ، رنگ تثبیت شود. این روش مستلزم سرعت عمل زیاد و کار بر بخشهای کوچک است.
اما روش دقیق و تدریجی داوینچی در ایجاد سایهروشنها (تکنیک معروف به سفوماتو) با این روند سازگار نبود. او بهجای آن از رنگ تمپرا روی سطح خشک (a secco) استفاده کرد، سطحی شامل گچ سفید، قیر، صمغ ماستیک و رنگ سفید سربی.
این روش برای «شام آخر» مناسب نبود؛ زیرا دیوار نقاشیشده، دیواری نازک و بیرونی بود که در معرض تغییرات دما و رطوبت قرار داشت.
بخار و دود آشپزخانه صومعه و نیز دود شمعها بهمرور اثر را فرسوده کردند. در سال ۱۵۱۷، نویسندهای به نام آنتونیو دِ بیاتیس از وضعیت بد نقاشی یاد کرد و در ۱۵۶۸، جورجو وازاری آن را «کاملاً ویران» توصیف نمود.
مرمتهای پیاپی و آسیبهای تاریخی
در طول قرون، تلاشهای متعددی برای مرمت اثر انجام شد؛ اما بسیاری از آنها بهجای ترمیم، آسیب بیشتری وارد کردند. نخستین مرمت در سال ۱۷۲۶ و آخرین آن در طی ۲۰ سال، تا سال ۱۹۹۸ ادامه یافت که هدفش تثبیت باقیماندههای نقاشی و اصلاح خطاهای گذشته بود.
اما «شام آخر» علاوه بر زمان، از بیمهری انسانها نیز آسیب دید:
در سال ۱۶۵۲ دری به وسط نقاشی باز کردند. در ۱۷۹۶ سربازان ناپلئون، صومعه را به اصطبل اسبها تبدیل کردند. در ۱۸۰۰ سیل درگرفت و تالار را تا نیمه در بر گرفت تا جایی که جلبکهای سبز دیوارها را در نوردید. در ۱۶ اوت ۱۹۴۳، نیروی هوایی بریتانیا سقف بنا را بمباران کرد و تنها کیسههای شن و تشکهایی که در برابر نقاشی چیده بودند، آن را از نابودی کامل نجات دادند.