خبرگزاری کار ایران

نویسنده‌ی فیلمنامه‌ی «بدون قرار قبلی»‌ مطرح کرد؛

اتصال افراد با ریشه‌های فرهنگی با مهاجرت قطع نمی‌شود/ مسئله محوری فیلم مرگ است نه مهاجرت

asdasd
کد خبر : ۱۲۴۸۰۷۱

مهدی تراب‌بیگی معتقد است: در دنیای مدرن به واسطه پیشرفت تکنولوژی و ظهور پدیده اینترنت انسان‌ها با مهاجرت، از ریشه‌های فرهنگی خود جدا نمی‌شوند و اتصال همچنان باقی می‌ماند. به همین دلیل ارتباط برقرار کردن شخصیت اصلی «بدون قرار قبلی» با فرهنگ ایرانی اتفاقی غیر قابل باور نیست.

به گزارش خبرنگار ایلنا، فیلم سینمایی «بدون قرار قبلی» جدیدترین ساخته بهروز شعیبی به قلم فرهاد توحیدی و مهدی تراب‌بیگی این روزها در سینماهای کشور اکران شده است.

به گفته بسیاری از منتقدان، «بدون قرار قبلی» یکی از متفاوت‌ترین آثار بهروز شعیبی است. این فیلم توانست در چهلمین جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین فیلم از نگاه ملی را از آن خود کند.

در گفتگو با مهدی تراب‌بیگی به تحلیل و بررسی این فیلم سینمایی پرداختیم که در ادامه می‌خوانید:

فیلمنامه «بدون قرار قبلی»‌ را با همکاری فرهادی توحیدی نوشتید، این همکاری چگونه شکل گرفت و در پروسه نگارش چطور به ساختار امروز فیلم رسیدید؟

طرح اولیه فیلمنامه را آقای توحیدی نوشته بود که تقریباً ساختار و مسیر کار در آن مشخص بود و در مرحله بسط و گسترش، جزییات و عناصری به کار افزوده شد. آقای توحیدی درک درستی از دغدغه‌های نسل دهه شصت دارد و همین موضوع همکاری با ایشان را برای من که به همان نسل تعلق دارم، به تجربه‌ی خوشایندی تبدیل می‌کرد. ضمن اینکه در تمام مراحل همکاری خود کارگردان هم حضور داشت و با تسلطی که به قصه داشت، تشریک مساعی را هموارتر می‌کرد.

به نظر می‌رسد در فیلمنامه فرهنگ را تا حدی یک پدیده ذاتی معرفی کرده‌اید. این نگاه چطور شکل گرفت؟

نمی‌توان فرهنگ را پدیده‌ای صرفا ذاتی به حساب آورد. محیط و جغرافیا نیز در خلق و خو و به طور کل در شخصیت انسان اثر عمیقی دارد اما محدود به آن هم نیست چراکه در جهانی که امروز زندگی می‌کنیم دیگر مرز و محیطِ محصور معنایی ندارد، انسان‌ها با وجود فرسنگ‌ها فاصله از هم، پیوسته با هم در ارتباط هستند و اگر مهاجرتی هم رخ بدهد، پیوند افراد با ریشه‌ها به راحتی قطع و منقطع نمی‌شود و این از ویژگی‌های دنیای مدرن است که به واسطه پیشرفت ابزار ارتباطی و ظهور پدیده فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی به وجود آمده است.

ضمن اینکه امروزه مرز، خاک و محیط معنای تازه‌ای پیدا کرده‌اند و این سه عامل به شکل تام نمی‌توانند چندان تأثیرگذار باشند. شخصیت اصلی فیلم با وجود اینکه از کودکی در آلمان زندگی کرده، مثل اغلب مهاجران، به زبان فارسی تسلط دارد. از طرفی با اقوام نزدیکش در ایران هم به واسطه شبکه‌های اجتماعی در ارتباط است. به همین دلیل نمی‌توان گفت به صرف مهاجرت، پیوند او با فرهنگ زادگاهش به طور کامل منقطع بوده است.

امروز به واسطه شرایط اجتماعی که در کشور حاکم است، اکثر آثار هنری جنبه‌های سیاسی پر رنگی هم دارند. چرا فیلم با وجود سوژه‌ای که پتانسیل پر رنگ بودن سیاست را دارد، کاملاً از سیاست فاصله گرفته است؟

ما سعی داشتیم قصه‌ای از جهان درونی یک شخصیت تعریف کنیم و در واقع به دغدغه‌های درونی یک شخصیت نزدیک شویم، به همین دلیل از عوامل بیرونی و اثرگذاری مثل سیاست فاصله گرفتیم. بهروز شعیبی، کارگردان هم تأکید داشت که بر ماهیتِ هویت و ریشه‌های فرهنگی فارغ از هر گرایش سیاسی تمرکز بیشتری داشته باشیم و قطعاً اگر قرار باشد چنین مفاهیمی را در لایه‌های درونی واکاوی کنیم، داستان چندان به جنبه‌های بیرونی و عوامل سیاسی و اجتماعی نیاز پیدا نمی‌کند. ضمن اینکه باید به این نکته توجه داشته باشیم که «بدون قرار قبلی» سفری از غرب به شرق است و از سیر آفاق به جهانی انفسی و درونی تمایل دارد و در این نگاه اشراقی ناچار هستید بیشتر به مسائل درونی انسان‌ها بپردازید. به همین دلیل شاید اگر کسی بخواهد «بدون قرار قبلی» را به عنوان یک اثر اجتماعی دنبال کند آن را چندان مرتبط با جامعه امروز ایران نمی‌بیند، اما باید به این نکته توجه کرد که تمرکز این فیلم بر مسئله دیگری است و البته باید این نکته را هم مدنظر داشت که فارغ از اینکه هر فیلمساز دیدگاه خودش را دنبال می‌کند اما حتی در واقع‌نمایی‌ترین حالت ممکن نیز نمی‌توان صرفاً آن را به عنوان بازنمایی حقیقی از یک جامعه به حساب آورد.

چرا آلمان را برای مهاجرت شخصیت اصلی فیلم انتخاب کردید؟

تفاوت و تضاد قابل توجهی بین فرهنگ ایرانی و آلمانی موجود است. فرهنگ آلمان یک فرهنگ صریح، شفاف و بی‌پرده است اما در فرهنگ ما همه چیز واجد یک ابهام و ایهام است و این ماهیت فرهنگی از دیرباز در ادبیات کلاسیک ما هم موجود است. به نظر می‌رسید این تفاوت در قالب یک اثر نمایشی می‌تواند جذاب باشد.

آیا می‌توان «بدون قرار قبلی» را اثری در نقد مهاجرت دانست؟

شخصا چنین نظری نداشتم و البته از سوی دیگر عوامل هم چنین دیدگاهی را احساس نکردم. تا آنجا که خودمان می‌دانستیم که یاسمن (شخصیت اصلی فیلم با بازی پگاه آهنگرانی) در پایان به احتمال قریب به یقین به آلمان برمی‌گردد، به زعم من مسئله اساسی فیلم اصلاً مهاجرت نیست که داستان بخواهد آن را تایید یا رد کند، مسئله محوری قصه، مفهوم مرگ است. ما در طول زندگی امکان این را داریم که بارها محل زندگی خود را تغییر دهیم اما تنها و تنها در یک نقطه امکان مرگ داریم و در آنجا دفن خواهیم شد.

امام رضا (ع) در فیلم «بدون قرار قبلی» به عنوان یک نشانه‌ی فرهنگی بسیار مهم مطرح می‌شود که در تغییر دیدگاه شخصیت اصلی نقش بسزایی دارد. چطور به این نگاه متفاوت درباره جایگاه فرهنگی امام رضا (ع) در فرهنگ ایرانیان رسیدید؟

یکی از مفاهیم محوری که کارگردان تأکید داشت بحث رضایتمندی بود. اگر امام رضا (ع) را به عنوان مقام رضایت در نظر بگیریم این پرسش را می‌توان مطرح کرد که آیا یاسمن از زندگی خود، فارغ از اینکه کجا زندگی می‌کند، رضایت دارد یا خیر؟ در اینجا امر قدسی و معنوی به این مسئله تبدیل می‌شود که آیا به عنوان یک پیشنهاد در دنیای مدرن می‌تواند ما را به سمت رسیدن به رضایت و رضایتمندی هدایت ‌کند؟ به نظرم پاسخ این سوال بیشتر به برداشت مخاطب از فیلم متکی است، اینکه در رسیدن به آن حال خوب و رضایتی که فیلم و سرانجام شخصیت اصلی فیلم، به مخاطب نشان و پیشنهاد می‌دهد چه اندازه آمادگی یا تمایل دارد.  

در این فیلم به بیماری اوتیسم نیز پرداخته شده که می‌تواند نشانه‌ای از دنیای مدرن داشته باشد. اما به نظر می‌رسد این بیماری در کلیت اثر کارکرد دراماتیک ندارد. چرا به مسئله بیماری اوتیسم هم پرداخته‌اید؟

در کمتر فیلم ایرانی به مسائل و معضلات بیماران اوتیسم پرداخته شده است. پرداختن به این بیماری در قالب یک اثر نمایشی کار بسیار سختی است چراکه اوتیسم خود یک اختلال پیچیده و طیف‌پذیر است و در قالب یک اثر نمایشی چندان نمی‌توان آن را به شکل دقیقی به تصویر کشید. یکی از دلایل پرداختن به آن از این جنبه بود که این فیلم بتواند بخشی از آن را انعکاس بدهد و در جامعه نسبت به این مسئله آگاهی ایجاد کند.  

اما از منظر دراماتیک باید بگویم که اوتیسم از تبعات دنیای مدرن است. در واقع واکنشی است به آشوب و تشویشی که جهان مدرن ایجاد می‌کند. به همین دلیل فرد به درون خود متمایل شده و به عبارتی دچار در خودماندگی می‌شود. همین است که فرد مبتلا در ارتباط با جهان بیرون و حتی جهان درونی، دچار اختلال و مشکل می‌شود. به شکلی استعاری این خود یاسمن قصه بود که بیش از همه فردی درخودمانده است. در واقع پسر بچه مصداق درون پر از آشوب و تشویش یاسمن است. از طرفی یاسمن شخصیتی درونگرا دارد و به نوعی بیان احساسات و عواطف او به پسربچه واگذار شده بود.

به نظر می‌رسد که با بهتر شدن حال مادر، فرزند او که درگیر اوتیسم است هم حالش بهتر می‌شود. آیا این اتفاق منطق پزشکی دارد؟ از چه منبعی برای تحقیقات استفاده کردید؟

ما پیوسته در تماسی که با انجمن اوتیسم داشتیم به تصویر واقعی‌تری از این اختلال می‌رسیدیم، اوتیسم طیف دارد و به طور کامل درمان نمی‌پذیرد. صرفا بهبودی در طیف ایجاد می‌شود و به همین خاطر  چندان غیرممکن نیست که ما شاهد قدری بهبودی در پسر بچه باشیم. در حقیقت در شرایط ثبات و ارتباط سالم، نشانه‌هایی از بهبودی در آنها دیده می‌شود.

«بدون قرار قبلی» یک اثر اقتباسی است یا تنها نگاهی گذرا به اثر مصطفی مستور داشتید؟

نمی‌توان این فیلم را صرفا یک اثر اقتباسی به حساب آورد، شاید برداشتِ آزاد عنوان بهتری باشد. منتها لحن داستان و حسِ حسرتی که در قصه مستتر است به جهان یکی از آثار آقای مستور وامدار است و در پرداخت یکی از عناصر اصلی قصه، اثر قابل توجهی را داراست. ضمن اینکه خود ایشان در جلسات مشترکی که داشتیم پیوسته و بی‌دریغ در شکل‌گیری این حال و هوا اثر زیادی داشتند.

انتهای پیام/
نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز