خبرگزاری کار ایران

یادداشتی از محمد زارع شیرین کندی؛

اگر سقراطِ شفاهی آغاز فلسفه است آیا دریدا پایان آن است؟

asdasd
کد خبر : ۱۱۴۵۶۶۶

محمد زارع شیرین کندی (مدرس فلسفه و مترجم) در یادداشتی به مناسبت سالمرگ ژاک دریدا در نهم اکتبر 2004 می‌نویسد: نوشتار همواره واجد قابلیت و توانایی برای مواجهات مختلف و مناظرات متفاوت است پس مرده نیست. مولف می‌نویسد و اسم‌اش در تاریخ می‌ماند اما آنچه در حقیقت می‌ماند اثر/ نوشتار است تا نام.

برای راقم این سطور که همواره طرفدار دوآتشه نوشتار بوده، گفتار را برای بیانِ منویات و معانی و مقاصد بسی نابسند و نامناسب می‌دانسته، و در مدرسه و دانشگاه امتحان کتبی را به مراتب بر امتحان شفاهی ترجیح می‌داده است، ژاک دریدا فیلسوفی است آموزنده و جذاب و دوست داشتنی. او یکی از نمایندگان و سخنگویان سرشناس اندیشه پست مدرن در فرانسه است هرچند ریشه و اصالت‌اش الجزایری است. دریدا همچون سلف هموطن‌اش، آلبر کامو، شخصیتی متین و باوقار و بسیار خوش تیپ و محل توجه عکاسان و اصحاب مطبوعات و جراید بود. راه و رسم و مرام و مسلک دریدا به «دیکانستراکشن» معروف است که در فارسی به «ساختارشکنی»، «ساخت‌شکنی» و «شالوده شکنی» «واسازی» و غیره ترجمه شده است. در تاریخ متافیزیک غرب، نوشتار همواره کتیبه‌ای ثابت و جامد و مرده تلقی می‌شده است، چیزی که تماما عاری از حیات و حضور و طراوت و شادابی است. با نوشتارِ منجمد چگونه می‌توان انس و الفت گرفت زیرا انس در حضور و جمع معنا دارد نه در غیبت و فقدان. از زمان سقراط و افلاطون تا ایدئالیست‌های آلمانی و شاگردان و وارثانشان «لوگوس» به معنای گفتار و کلام به کار رفته است و در کلام و سخن، بی‌تردید، حضور حاضر و نمایان است. در حقیقت، در این تاریخ، هستی همچون حضور قلمداد گشته است و از همین جا مفاهیمی مانند شیئیت و هوهویت و ماهیت و علیت و غیره پیدا شده‌اند. از اینرو، دریدا کلیت فلسفه غرب را «متافیزیک حضور» و تاریخ بلند متافیزیک را تاریخِ مذهبِ اصالت گفتار/ عقل/ سخن/ لوگوسlogocentrism )n ) دانسته است. تاریخ متافیزیک غرب با نیچه دچار ساخت‌شکنی بنیادی می‌گردد و مبلغان و مروجان عقل/ عقلانیت و سخن مداری (لوگوس)، علی الخصوص سقراط و افلاطون، در معرض جدی‌ترین و گزنده‌ترین انتقادات قرار می‌گیرند. پس از نیچه، هیدگر تاریخ فلسفه را از پایه و اساس «نسخ»/ «براندازی» (destruktion) می‌کند. کار هیدگر دقیقا واچینی و واسازی متافیزیک غرب است. دریدا در پی نیچه و هیدگر است که می‌تواند آرای خود را تنظیم و عرضه کند. بدون کارهای مجدانه و منتقدانه نیچه و هیدگر درباره متافیزیک غرب و ارجحیت عقل و مفهوم و گفتار بر نوشتار و اولویت حضور بر غیبت، دریدا نمی‌توانست آثار به غایت دشوارش را بنویسد. دریدا دقیقا در نقطه مقابل سقراط ایستاده است، کسی که گفتن را بر نوشتن و شیوه شفاهیِ مباحثه را بر روش کتبی ترجیح می‌داد. در نظر دریدا، هر گونه اندیشه و حقیقت و معنایی با بیان آن از طریق نوشتن پدید می‌آید و پیش از آن صرفا فضایی است مبهم و تهی. به عقیده او، جانداری و تحرک و صیرورت جهان در مفاهیم حصولیِ ثابت متافیزیک پوشیده و خفه شده است. نوشتار پس از پدیداری، از مولف آزاد و مستقل می‌شود و در معرض تفسیرهای متعدد و متکثر خوانندگان قرار می‌گیرد. اما در گفتار/ سخن، اندیشه در ذهن و زبان گوینده زندانی است و او هر آن پیام اصلی‌اش را به گونه‌ای ابراز می‌دارد تا محافظ سخن‌اش باشد و باب تفسیرها و تعبیرها را ببندد. نوشتار لایه‌ها و سطوح پیچیده‌اش را در برابر دیدگان خوانندگان و منتقدان قرار می‌دهد. نوشتار، برخلاف رای متعاطیان مابعدالطبیعه در طول تاریخ فلسفه، موجودی است آزاد و زنده و مستقل و گویا. نوشتار هرگز کتیبه‌ای جامد و مرده نیست بلکه کاملا زنده و متحرک و نافذ در جلو دیدگان همه مفسران است. نوشتار همواره واجد قابلیت و توانایی برای مواجهات مختلف و مناظرات متفاوت است پس مرده نیست. مولف می‌نویسد و اسم‌اش در تاریخ می‌ماند اما آنچه در حقیقت می‌ماند اثر/ نوشتار است تا نام؛ هرچند در تاریخ متافیزیک غرب نام‌ها بیستر از متن‌ها شهرت دارند. متن‌های ماندگار چنان استوار و مقاوم و موثر و پرتحرک در برابر قرائت‌ها و تاویل‌ها ی متعدد دوام می‌آورند که هیچ گفتار و گفتگوی حضوری نمی‌تواند چنان باشد. متن/ نوشتار بیشتر از گفتار با و در تاریخ سخن می‌گوید. با وجود آن که دریدا کار خود را ادامه کار هیدگر و خود را شاگرد او می‌داند، هیدگر در مواردی به حضور در گفتار اهمیت خاصی قائل می‌شود اگرچه ارزش متن/ نوشتار را هرگز تقلیل نمی‌دهد. هیدگر در اوائل «نامه درباب اومانیسم» می‌نویسد: «پرسش نامه شما با سهولت بیشتری در یک گفتگوی مستقیم روشن خواهد شد. در یک نوشته، اندیشه به آسانی تحرک‌اش را از دست می‌دهد. اما بخصوص فقط به دشواری می‌تواند خصلت چندبعدی قلمروش را حفظ کند… اما از سوی دیگر، کلامِ مکتوب اجباری سالم به سوی درک زبانی فکورانه را فراهم می‌کند…» (از ترجمه عبدالکریم رشیدیان). شاید به همین دلیل، دریدا حتی هیدگر را قائل به مسلک اصالت گفتار / عقل (لوگوس) به شمار می‌آورد.

انتهای پیام/
نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز