حین مواجههی فلسفه پست مدرن (که هیدگر یکی از نمایندگان آن است) با فلسفه مدرن (که دکارت و کانت از نمایندگان آن بشمار میروند) که با آن مخالفت میکند و اتفاقا به فرهنگی و محلی بودن فلسفه هم تاکید میکند، کدام را جهانی حساب کنیم؟
محمد زارع شیرین کندی (مترجم آثار فلسفه و مدرس) مینویسد: در ملاقاتی که با شاخص فلسفه اکسیستنس، فیلسوف آلمانی مارتین هیدگر داشتم، صحبت از فلسفه وجودی صدرایی اسلامی و ربط یاعدم ربط آن با فلسفه ایشان شد. گفتگو زیاد بود. نتیجه این که ربطی بین فلسفه ایشان با فلسفه وجودی صدرایی نیست…فلسفه وجودی صدرایی پدیدهای است صد در صد اسلامی…فلسفه وجودی صدرایی بدون ربط با حضرت باری و سیلان وجود ناشی از قدرت وی نه معنایی دارد و نه بقایی، در صورتی که در فلسفه اکسیستنس هیدگر، آنچه وجود ندارد ربط و پیوند با خداست.
محمد زارع شیرین کندی مترجم و مدرس فلسفه در یادداشت زیر یادی از هانا آرنت فیلسوف آلمانی کرده و مینویسد: آرنت فرزند قرنی است پرآشوب و پرمرارت و در عین حال آکنده از دستاوردهای علم و تکنیک. او مظهر بارز اندیشیدنِ این زمانه «ابتذال شر» است.
محمد زارع شیرین کندی در یادداشت خود که همزمان با درگذشت یوسف اسحاقپور به نگارش درآورده، درباره هویت ایرانیان صاحب اثری سخن گفته که هرگز به زبان مادری خود اثری از خود بهجا نگذاشتهاند.
محمد زارع شیرین کندی (مدرس فلسفه و مترجم) در یادداشتی به مناسبت سالمرگ ژاک دریدا در نهم اکتبر 2004 مینویسد: نوشتار همواره واجد قابلیت و توانایی برای مواجهات مختلف و مناظرات متفاوت است پس مرده نیست. مولف مینویسد و اسماش در تاریخ میماند اما آنچه در حقیقت میماند اثر/ نوشتار است تا نام.
محمد زارع شیرین کندی (مدرسه فلسفه و مترجم) در یادداشتی با اشاره به ماجرای دلبستگی استاد محمدرضا حکیمی به علامه طباطبایی مینویسد: استاد حکیمی عاشقِ لطافت و عظمت روح علامه و صداقت گفتار و سادگی زیست و بلندی مرتبت و سخت کوشی علامه طباطبایی بود.
در حوزه عرفانی از سنخ عرفان شمس تبریزی و در فضای خاص آن، بیتردید هر فیلسوف آزاداندیشی میتوانست آرا و اندیشههای خویش را، بدون هیچ ترس و واهمهای، طرح و عرضه کند.
محمد زارع شیرین کندی (مترجم و پژوهشگر حوزه فلسفه) در یادداشت خود مینویسد: محمدحسین شهریار در فکر انتقام از تاریخ و جامعه و سیاست نبود و نمیخواست شعر و شاعری را بهانهای برای گشودن عقدههای پیدا و پنهان قرار دهد.