خبرگزاری کار ایران

اعلمی فریمان در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد:

ترامپ تبدیل مجدد آمریکای لاتین به حیاط خلوت ایالات متحده را دنبال می‌کند/ رویکرد چین و روسیه در صورت حمله به ونزوئلا

ترامپ تبدیل مجدد آمریکای لاتین به حیاط خلوت ایالات متحده را دنبال می‌کند/ رویکرد چین و روسیه در صورت حمله به ونزوئلا

کارشناس مسائل آمریکای لاتین گفت: توان مقاومت ونزوئلا در صورت حمله گسترده بسیار محدود است و احتمالاً رئیس‌جمهوری این کشور نتواند در برابر یک مداخله نظامی چندمرحله‌ای آمریکا تاب‌آوری بلندمدت داشته باشد.

هادی اعلمی فریمان، کارشناس مسائل آمریکای لاتین در تشریح ابعاد و دلایل تشدید تنش در کارائیب در گفت‌وگو با ایلنا عنوان کرد: وضعیت امروز کارائیب به ریشه‌های موضوعی برمی‌گردد که به همان دوره اول ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ مربوط است. ترامپ در آغاز دوره اول خود، مهم‌ترین تمرکز را بر مسأله دیوار مرزی و مقابله با مهاجران گذاشته بود و اگر به ادبیات سیاسی او در آن دوره توجه کرده باشید، از همان ابتدا با نوعی تنفر و نگاه منفی شدید نسبت به آمریکای جنوبی سخن می‌گفت و حتی آن را «مرکز فساد»، «منبع مواد مخدر»، «کانون ورود جانیان و روان‌پریشان» و امثال آن توصیف می‌کرد. این نگاه، البته ریشه در یک سنت فکری و فلسفی قدیمی‌تر در سیاست آمریکا دارد. اگر به دیدگاه‌های سیاستمداران آمریکایی نگاه کنیم، به‌طور کلی دو رویکرد در برابر آمریکای لاتین وجود دارد؛ نخست رویکرد «نیم‌کره‌گرایان» که بیشتر در میان دموکرات‌ها دیده می‌شود و معتقدند که باید با منطقه همکاری، همزیستی و تعامل کمک‌محور داشت؛ یعنی باور دارند با حمایت از توسعه این کشورها، هم معضلاتی مانند مواد مخدر و خشونت کاهش می‌یابد و هم زمینه رشد آن‌ها فراهم می‌شود. در مقابل، جمهوری‌خواهان عمدتاً با این نگاه موافق نیستند و بسیاری از آنان، از جمله شخص ترامپ، اصلاً اعتقادی به این مدل همکاری ندارند. آن‌ها نه تنها این منطقه را به رسمیت نمی‌شناسند، بلکه عملاً دنبال احیای همان دکترین مونرو و مفهوم «حیاط خلوت آمریکا» هستند.

وی ادامه داد: به نظر می‌رسد در دولت آمریکا یک بحث جدی در جریان بوده که بخشی از آن را اریک ترامپ هم علنی کرده بود و اینکه اگر ایالات متحده در منطقه آمریکای جنوبی این‌همه ذخایر نفتی دارد، چرا باید همچنان به خلیج فارس و مناطق دیگر وابسته بماند؟ در کنار این مسأله، سرمایه‌گذاری گسترده و کم‌سروصدای چین و روسیه در این کشورها برای واشنگتن نشانۀ یک خطر استراتژیک تلقی می‌شد. بر این اساس ترامپ با یک رویکرد جدید وارد شد، تمام این ملاحظات را کنار هم گذاشت و به این نتیجه رسید که باید به‌صورت دومینووار پیش برود و ابتدا ونزوئلا، سپس کلمبیا و در ادامه دیگر کشورها را به زعم خود آزاد کند؛ آزادسازی از نگاه او یعنی بازگرداندن این کشورها به موقعیت حیاط خلوت و در نهایت گشودن راه برای تاسیس پایگاه‌های نظامی و شرکت‌های نفتی آمریکا در این جغرافیا. این نگرش جدید، هم‌زمان با نفوذ تاریخی دو سناتور جمهوری‌خواه یعنی تد کروز و مارکو روبیو، تقویت شد؛ دو سیاستمداری که اگر رد پایشان را دنبال کنید، تقریباً در همه طرح‌ها و لوایح مربوط به کوبا، ونزوئلا و کارائیب حضور دارند. روبیو از زمان حضور در کنگره همواره بر حوزه آمریکای لاتین متمرکز بوده و کروز نیز همین مسیر را پی گرفته است. انتخاب روبیو از سوی ترامپ به عنوان یکی از نزدیک‌ترین چهره‌ها، نوعی پیوستگی تاریخی در سیاست واشنگتن ایجاد کرد و موجب شد انرژی‌ که سال‌ها صرف خلیج فارس شده بود، دوباره به سمت آمریکای جنوبی بازگردد.

این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: اولین گام، طرح مبارزه با مواد مخدر بود. فرماندهی جنوبی ارتش آمریکا، که اساساً مأموریت تجسسی و مقابله محدود با مواد مخدر داشت، اکنون به یکی از بازوهای اصلی پنتاگون در منطقه تبدیل شده است. امروز بحث‌ها آشکارتر شده و سخن از «تغییر رژیم» در قالب حمله و «آزادسازی» به میان آمده است. آمریکایی‌ها به دنبال طرح ضربتی، دقیق و سریع شبیه عملیات علیه گرانادا یا پاناما در دهۀ ۸۰ میلادی هستند؛ حمله‌ای که نه طولانی شود و نه تلفات انسانی و هزینه سیاسی برایشان ایجاد کند؛ بلکه ابتدا بی‌ثبات‌سازی اولیه از طریق عملیات اطلاعاتی، سپس حمله، سرنگونی و انتصاب یک دولت دست‌نشانده و در نهایت بازگشت را به دنبال داشته باشد. در همین چارچوب است که ورود شرکت‌های نفتی آمریکا به منطقه ساده‌تر خواهد شد. پرسش جدی که مطرح می‌شود این است که آیا آمریکا عملاً قصد حمله به ونزوئلا را دارد؟ آیا این حمله هوایی خواهد بود یا زمینی؟ از حدود یک هفته تا دو هفته اخیر بحث حمله زمینی نیز جدی شده و حتی برخی سناتورها و مقامات آمریکایی طرح‌هایی را به ترامپ ارائه داده‌اند، اما الگوی مداخله آمریکا همیشه چندلایه بوده است. پنتاگون و سیا همواره چند سناریو را گام‌به‌گام پیش می‌برند. 

وی افزود: گام اول استفاده از اپوزیسیون داخلی است. حمایت‌های آمریکا از اپوزیسیون با این امید همراه بود که بتوانند پیروز شوند، اما اپوزیسیون ونزوئلا بعد از کودتای ۲۰۰۲ علیه چاوز، با مشت آهنین دولت روبه‌رو شد. چاوز با چند راهبرد، از جمله بستن شبکه‌های تلویزیونی مخالفان، دستگیری و تبعید برخی رهبران اپوزیسیون و ایجاد تشتت و بی‌اعتباری در میان آنان، اپوزیسیون را به شدت تضعیف کرد. مادورو نیز همین مسیر را ادامه داد و تلاش‌ها برای مذاکره با اپوزیسیون به نتیجه نرسید. حتی شناسایی رئیس‌جمهوری موقت از سوی آمریکا نیز تغییر محسوسی ایجاد نکرد. ترامپ در ادامه چند فرستاده به کاراکاس اعزام کرد، برخی زندانیان را آزاد کرده و مذاکراتی انجام شد، اما در نهایت مذاکرات بی‌نتیجه ماند. بنابراین ترامپ به این جمع‌بندی رسید که مادورو را «به هر شکل ممکن» از قدرت کنار بزند و این سیاست اکنون قطعی به نظر می‌رسد؛ حتی اگر به معنای مداخله نظامی باشد.

اعلمی فریمان گفت: در این مسیر گام نخست، عملیات اطلاعاتی و امنیتی برای ایجاد شکاف در ارتش ونزوئلا بوده و تلاش برای یافتن هوادارانی در میان نظامیان، تشویق آنها به کودتا یا کشاندن حلقه نزدیک به مادورو به سمت جدایی، از جمله این اقدامات است. ارتش ونزوئلا از دوره چهارجانبه‌حزبی به بعد، عملاً با ساختار سیاسی گره خورده و بدنه حکومت و ارتش درهم تنیده شده‌اند و به حرکت سوسیالیستی وابسته‌ هستند. اگر آمریکا در این گام موفق نشود، احتمال زیاد یک حمله اولیه به مقر مادورو در کاخ «میرافلورس» انجام خواهد شد تا او را وادار به فرار یا تسلیم کنند. در گام‌های بعدی نیز حمله هوایی و سپس ورود نیروهای زمینی محتمل است و به نظر می‌رسد این سناریو به مرحله نهایی نزدیک شده است. در این خصوص، چین از مدت‌ها پیش موضع خود را اعلام کرده و خواستار مذاکره و حل مسائل از طریق ابزارهای دیپلماتیک شده است. روسیه نیز کمک‌هایی در حوزه تسلیحاتی و موشکی ارائه کرده، اما بعید است وارد یک مداخله مستقیم شود؛ چراکه نه توان آن را دارد و نه هزینه چنین درگیری‌ را می‌پذیرد. چین بیشتر نگران تداوم قراردادهای اقتصادی خود است، نه ماهیت دولت مستقر در ونزوئلا. بنابراین، از منظر نظامی دخالت نخواهد کرد. روسیه نیز احتمالاً تنها در حد حمایت‌های لجستیکی و ارسال تجهیزات محدود باقی خواهد ماند.

وی در پایان خاطرنشان کرد: در میان کشورهای منطقه نیز کمکی جدی به چشم نمی‌خورد؛ مثلا کلمبیا سال‌ها تحت سلطه حکومت‌های راست‌گرا و وابسته به آمریکا بوده و اساساً توان ورود نظامی ندارد. کوبا نیز با بحران شدید اقتصادی مواجه بوده و خود به نفت ونزوئلا وابسته است؛ بنابراین توان همراهی ندارد. مادورو هم اعلام کرده بود با «ادغام نیروهای مسلح و مردم» و با اتکای بر جنبش بولیواری مقاومت خواهد کرد، اما این هم بعید است تحقق یابد. نکته اینجاست که ونزوئلا با بحران مهاجرت ۱۰ میلیونی روبه‌رو است، جامعه دوپاره شده و سطح وفاداری به مادورو نامشخص است و صرفاً حلقه بسیار نزدیک اطراف او به وی وفاداری هستند. در مجموع، به نظر می‌رسد توان مقاومت ونزوئلا در صورت حمله گسترده بسیار محدود است و احتمالاً مادورو نتواند در برابر یک مداخله نظامی چندمرحله‌ای آمریکا تاب‌آوری بلندمدت داشته باشد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز