خبرگزاری کار ایران

مؤمنی در گفت‌وگو با ایلنا:

روسیه به دنبال بازتعریف منافع خود در سوریه است/ بازی مسکو با کارت دمشق مقابل غرب

روسیه به دنبال بازتعریف منافع خود در سوریه است/ بازی مسکو با کارت دمشق مقابل غرب

کارشناس مسائل روسیه گفت: روسیه هرچه بتواند حضور و نقش بیشتری در سوریه و تعاملات منطقه‌ای داشته باشد، می‌تواند اهرم‌های بیشتری در برابر اروپا و آمریکا ایجاد کند.

قاسم مؤمنی، کارشناس مسائل روسیه در تشریح دلایل و ابعاد اولین سفر مقام‌های ارشد مسکو به سوریه در گفت‌وگو با ایلنا اظهار کرد: سوریه‌ کنونی که اکنون از سوی دولت‌های اروپایی و آمریکایی به رسمیت شناخته می‌شود، در واقع به عضویت جامعه‌ بین‌المللی درآمده و مشروعیت یافته است. به عبارت دیگر، قانون اساسیِ رئیس‌جمهوری فعلی پذیرفته شده و این التزام قانونی پدید آمده، نشان می‌دهد که دولت فعلی سوریه دیگر فاقد مشروعیت نیست. در این راستا تحریم‌ها به‌تدریج برداشته شده‌اند و آمریکا و روسیه اکنون نقش مهمی در معادلات بین‌المللی بازی می‌کنند. نفت سوریه پس از ۲۰ سال بار دیگر وارد بازار جهانی شده و این امر پروژه‌ای سودمند برای مصرف‌کنندگان نفت و همچنین آمریکا است؛ زیرا امکان مدیریت تعادل قیمت نفت را فراهم می‌آورد. همچنین درآمدهای نفتی می‌تواند موجب فعال شدن روند بازسازی در سوریه شود و با افزایش درآمد نفت، شرکت‌های آمریکایی و اروپایی نیز به‌صورت غیرمستقیم در این فرآیند مشارکت خواهند داشت.

وی ادامه داد: روسیه اما نگاه متفاوتی دارد؛ به گونه‌ای که سیاست خارجی و منافع ملیِ این کشور برای مسکو مهم است و تعهد شخصی ویژه‌ای به بشار اسد یا دوران پیشین ندارد. روسیه می‌خواهد منافعی که برای آن اهمیت دارد را در سوریه تأمین کند و در این میان خانواده‌ بشار اسد و ثروت‌های آنها نیز نقش دارد و حالا این وضعیت تبدیل به کارتی شده که بازیگران منطقه‌ای می‌توانند از آن استفاده کنند. جولانی (یا گروه‌های مرتبط) نیز که حکومتش به‌نوعی بخش‌هایی را دربرمی‌گیرد، به آرامش نیاز دارد تا فرصت نشان‌دادن خود را پیدا کند و با اصلاحاتی که انجام می‌شود، ساختار قوانین اساسی بتواند سوریه را متحد و یکپارچه حفظ کند. با این تفاسیر به نظر می‌رسد که روسیه خواهان بازگشت منافع گذشته‌اش در سوریه (مثلاً حفظ پایگاه‌ها و حضور راهبردی) است؛ زیرا شامات همواره قلب تپنده منطقه بوده و از دوران بیزانس تا امروز دمشق نقش‌آفرین باقی مانده است. از این‌رو روسیه با استراتژی و سیاست جدیدی تلاش می‌کند روابط با دولت دمشق را گسترش دهد و نفوذ خود را در منطقه تحکیم ببخشد.

این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: در سوی دیگر، دولت سوریه نیز می‌کوشد از ایجاد ناامنی توسط هواداران یا وابستگان حکومت گذشته جلوگیری کند؛ زیرا هزینه‌های ناامنی برای دولت فعلی بسیار بالا است و این دولت توان مقابله با یک جنگ چندجانبه را ندارد و نیاز به آرامش دارد. این مؤلفه‌ها گویای آن است که میان روسیه و دولت فعلی سوریه نوعی معامله در جریان است؛ به صورتی که روسیه در مقابل کنترل و تنظیم سیاست‌های داخلیِ بشار اسد و هوادارانش، امتیازاتی (اعم از امنیتی، سیاسی، اقتصادی یا دیپلماتیک) طلب می‌کند تا منافع خود را در منطقه تضمین کند. بدین ترتیب روسیه از منافع دولت فعلی بهره‌مند می‌شود و در عوض سعی دارد از نابه‌سامانی‌های احتمالی جلوگیری کند. این معادله بین‌المللی است و بدیهی است که آمریکایی‌ها هم در محاسبات دخیل‌ هستند؛ چراکه اگر آمریکایی‌ها تمایل نداشته باشند، چنین تحولی شکل نمی‌گرفت. در این میان بازنده‌ اصلی این معاملات به‌ نظر می‌رسد ترکیه است؛ با وجود حمایت‌ها و هزینه‌هایی که آنکارا انجام داده، آنچه می‌خواست محقق نشده است. اسرائیل نیز هرگز اجازه نداد ترکیه حضور نظامی گسترده‌ای در سوریه داشته باشد، زیرا حضور ترکیه را یادآور گذشته‌ عثمانی و تهدیدی برای منافع خود می‌دید و بنابراین روابط ترکیه و اسرائیل تیره شده است.

وی افزود: سؤال این است که روسیه عملاً چه توانایی‌ برای کمک به سوریه دارد و آیا تنها جنبه‌ نظامی مطرح است یا روس‌ها به احیای جنبه‌های دیگری نیز می‌اندیشند؟ واقعیت این است که با توجه به وضعیت اوکراین، هرچه روسیه بتواند حضور و نقش بیشتری در سوریه و تعاملات منطقه‌ای داشته باشد، می‌تواند اهرم‌های بیشتری در برابر اروپا و آمریکا ایجاد کند. رویکرد روسیه در بسیاری مواقع شبیه به یک معامله‌ سیاسی-امنیتی است. آنها مهره‌ای می‌سازند و آن را می‌فروشند و بر اساس منافع خود عمل می‌کنند. سوریه اکنون برگه‌ای در اختیار پوتین است و حتی اگر لازم شود، .روسیه می‌تواند از این برگ برای فشار یا معامله استفاده کند در واقع روس‌ها از بقایای نیروهای باقی‌مانده و گروه‌های پراکنده در داخل کشور بهره می‌برند؛ این نیروها ممکن است در ازای تسلیم یا خلع‌سلاح شدن، امتیازاتی برای روسیه فراهم کنند تا حضور هویتی و سیاسی‌شان در شامات تضمین شود. نگاه اروپا به تحرکات روسیه در سوریه هم به‌واسطه‌ تحولات اخیر در لهستان متأثر شده است. همه‌ تحولات جهانی با یکدیگر پیوند دارند. 

مؤمنی در پایان خاطرنشان کرد: به نظرم حمله‌ای که از جانب روسیه یا نفوذ روسیه به لهستان انجام شد، نشانه‌ ضعف بود تا قدرت. روسیه از موقعیت قدرت به لهستان حمله نکرد، بلکه از وضعیتی آمده که به‌دنبال ایجاد بحرانی برای گشودن فضای مذاکرات جدید است. چنین اقداماتی تأثیری تعیین‌کننده در نتیجه‌ جنگ ندارند و بیشتر برای ایجاد سر و صدا و هراس و باز کردن فضا برای چانه‌زنی‌ قلمداد می‌شوند. پوتین اگر نتواند در این پروژه به موفقیت برسد، عواقب سیاسی گسترده‌ای در پیش خواهد داشت؛ زیرا چهار سال جنگ در اوکراین پیامدهای انسانی، مالی و سیاسی سنگینی برای روسیه داشته و اعتبار بین‌المللی این کشور را تا ده‌ها سال کاهش داده است. به همین دلیل پوتین اکنون با روشِ تهدید و ارعاب تلاش می‌کند تا اروپا و سیاست‌مدارانش را تحت‌فشار قرار دهد؛ حمله یا تحریک لهستان نیز در همین راستا قرار دارد. روسیه در شرایط فعلی توان باز کردن یک جبهه جدید را ندارد. بنابراین این‌گونه اقدامات عمدتاً آزمون‌هایی هستند برای باز کردن مسیر مذاکره و دستیابی به منافع در اوکراین و منطقه خاورمیانه.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز