خبرگزاری کار ایران

در گفتگو با رامبد خانلری مطرح شد؛

از صنعت ترجمه با هوش مصنوعی تا برندسازی کتاب و کتاب‌های زرد

از صنعت ترجمه با هوش مصنوعی تا برندسازی کتاب و کتاب‌های زرد

بسیاری بر این باورند که هوش مصنوعی تماما جای مترجمان را گرفته و دیگر دنیا نیازی به مترجم ندارد. به زودی هوش مصنوعی توانایی ترجمه پیچیده‌ترین متن‌های ادبی و داستان‌های دنیا را به هرزبانی پیدا کرده و شغل مترجمی به کلی منسوخ می‌شود. رامبد خانلری اما بر این عقیده است که مترجم جوهری دارد که در هوش مصنوعی یافت نمی‌شود. همانگونه که جوهره و تجربه زیسته نویسندگان بزرگ دنیا را هرگز نمی‌توان نه به انسان‌ها و نه هوش مصنوعی منتقل کرد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، بسیاری بر این باورند که هوش مصنوعی تماما جای مترجمان را گرفته و دیگر دنیا نیازی به مترجم ندارد. به زودی هوش مصنوعی توانایی ترجمه پیچیده‌ترین متن‌های ادبی و داستان‌های دنیا را به هرزبانی پیدا کرده و شغل مترجمی به کلی منسوخ می‌شود. رامبد خانلری اما بر این عقیده است که مترجم جوهری دارد که در هوش مصنوعی یافت نمی‌شود. همانگونه که جوهره و تجربه زیسته نویسندگان بزرگ دنیا را هرگز نمی‌توان نه به انسان‌ها و نه هوش مصنوعی منتقل کرد. 

از سویی دیگر بازار کتاب نیازمند برندسازی است تا کتاب‌خوانی در کشور مجددا رواج یافته و از کتاب‌سازی توسط سودجویان جلوگیری شود. 

با رامبد خانلری، نویسنده، مترجم و مقاله‌نویس ایرانی گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید: 

به نظر شما هوش مصنوعی می‌تواند به طور کامل جایگزین مترجمان شود؟ 

مثال بسیار خوب فلسفی وجود دارد که به این پرسش شما مرتبط است؛ تصور کنید کشتی اسکاندیناوی وجود دارد که طی ۸۰ سال تمامی اجزایش تعویض شده است؛ سوالی که در فلسفه مطرح می‌شود این است که آیا این کشتی همان کشتی سابق است، پاسخ این است که بله همان کشتی است، چراکه گوهر آن حفظ شده است. 

مترجم و مولف نیز جوهری دارند که هوش مصنوعی ندارد؛  به طور مثال عبارتی در زبان انگلیسی وجوددارد که مصطلح است؛ No pain No gain هوش مصنوعی قطعا ترجمه‌های بسیار خوبی برای آن ارائه می‌دهد اما مترجمی که صاحب جوهر است می‌داند که فارسی زبانان اصطلاح مشابهی تحت عنوان نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود، دارند. 

تا زمانی که هوش مصنوعی، جوهر که اصلی‌ترین نقش در فرآیند ترجمه و تالیف و هر شغلی که نیاز به قوه خلاقه دارد را نداشته باشد، بعید است که بتواند جای صاحب اثر را بگیرد. 

 آیا می‌توان دانش داستان‌نویسی نویسنده‌ای مانند سلینجر را به هوش مصنوعی آموخت؟ 

خیر. چراکه ظرافت‌هایی که برگرفته از زندگی زیسته ست، فرآیند تکثیرپذیری ندارد؛ اگر داشته باشد چرا در طول زمان هر نویسنده‌ای که صاحب سبک و کرسی شده در دنیای ادبیات داستانی، همتا نداشته است؟ مشاهیر ادبی و نویسندگانی مانند همینگوی، فاکنر، و در کشور ما افرادی همچون جمال‌زاده، صادق هدایت، بهرام صادقی، صادق چوبک، گلی ترقی تکرار ناپذیرند. 

 به عنوان فردی که زمانی در انتشاراتی فعالیت داشته، چگونه می‌توان جلوی سرقت ادبی، کپی‌کاری مترجمان از روی دست یکدیگر و کتاب‌سازی‌ها در بازار را گرفت؟ 

دلایل کتاب‌سازی، سرقت ادبی و کپی یک کتاب ترجمه و انتشار آن به عنوان ترجمه جدید، عدم برندسازی برای کتاب است. متاسفانه طی سال‌های گذشته، فروش کتاب در غیاب برندینگ شکل می‌گرفته است.  این امر موجب می‌شود عده‌ای سودجو اقدام به کتاب‌سازی کنند آن‌هم برای کتابی که دیگران زحمت ترجمه آن‌را کشیده‌اند. این اتفاق برای کتاب‌هایی همچون مغازه خودکشی، جزء از کل، تکه‌هایی از یک کل منسجم و کتاب‌های دیگری که مخاطبان می‌شناسند رخ داده است.  اگر قرار است از وقوع چنین تخلفاتی جلوگیری شود، باید برندینگ به چرخه فروش کتاب افزوده شود تا کتاب‌ها این امکان را داشته باشند که در بازار دیده شده و به فروش برسند. 

 اکنون که شهروندان و مخاطبان در معرض بمباران محتوای سرگرم‌کننده هستند، کتاب نیز مانند هر کالای دیگر باید تبلیغ شده و در شبکه‌های اجتماعی به نمایش گذاشته شود تا فروش رود. شاید اگر تبلیغ و معرفی کتاب به روند فروش آن افزوده شود، دیگر نیازی نباشد که ناشر کتاب‌سازی کند، بلکه در عوض کتاب خود را ترجمه، برندسازی و به دست مشتری می‌رساند. 

دررابطه با برخی از کتاب‌های روانشناسی و داستانی که برند شده‌اند و توسط عموم مورد استقبال قرار گرفته‌اند نیز، کتاب زرد لقب گرفته‌اند. به نظر شما آیا تمامی کتاب‌هایی که مخاطب عام پیدا می‌کنند چنین عنوانی داده می‌شود، یا دلیل آن موارد دیگری است؟ کتاب‌ها تنها در صورتی که فقط قشر الیت آن‌را بخوانند فاخر نامیده می‌شوند یا دلایل دیگری برای فاخر و یا زرد نامیدن کتاب‌ها وجود دارد؟ 

درباره کتاب یک پرسش اساسی وجود دارد؛ آیا به قصد لذت بردن کتاب می‌خوانیم یا به هدف تفاخر به دانایی؟ هرزمان به قصد لذت بردن، کتابی را بخوانیم دیگر مفهوم زرد مطرح نیست، اگر قصدمان تفاخر به دانایی باشد بنابراین هرآنچه طبقه عامه بپسندد، مورد پسند قشر الیت نیست. گویی الگویی برای این امر وجود دارد و برای تخیص زرد یا فاخر بودن، کتاب‌ها در آن الگو قرار می‌گیرند. 

بسیاری از کتاب‌هایی که امروزه زرد نامیده می‌شوند، پیش از این که ازسوی عامه مردم مورد استقبال قرار بگیرند، کتاب‌های جذاب و آموزنده‌ای بودند. مثلا دیگر نمی‌توان به جزء از کل عنوان اثر نخبه‌گرا را اطلاق کرد چرا که به چاپ هشتادم رسیده است. اما بسیاری از افرادی که دیگر تمایلی به مطالعه آن‌را ندارند در چاپ‌های نخستین و پیش از آنکه بر سر زبان‌ها بیفتند، با تفاخر آن‌را می‌خواندند. بسیاری بر این باورند که ریچارد براتیگان و هاروکی موراکامی نویسندگان درجه یک هستند اما من این ادعا را قبول ندارم و به نظرم نویسندگان تراز اول بوده و از خواندن داستان‌هایشان لذت می‌برم.

انتهای پیام/
خبرنگار : صبا رضایی
ارسال نظر
پیشنهاد امروز