گزارش ایلنا از سایت موزه تاریخی و طبیعی جنگ در آبادان؛
آخرین ایستگاهِ جنگ
 
    مرزها همیشه بودهاند و آدمها در طول تاریخ برای گسترش همین مرزها تا پای جان جنگیدهاند، خونها ریختهاند و قلمروی سرزمینشان را با خونهای جاری ثبت کردهاند. شاید اگر حمله عراق به ایران نبود، سرنوشت اهالی محله بریم آبادان و روستای سیبه عراق جور دیگری رقم خورده بود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، ۴۵ سال قبل از جنگ ایران و عراق – آبادان - منطقه «بریمِ» اروند هنوز آرام است و صدای باروت و تیربار جای جریان زندگی و توسعه طلایی شهر را نگرفته است. حوالی ظهر است و اهالی در سکوت داغ خورشید، زیر سایهسار نخلستانها به آرامش همیشگی شهر پناه بردهاند. محله بریِم، نزدیکترین منطقه مسکونی به نقطه صفر مرزی است. فاصله میان ساکنان بریِم و مردم محلی روستای «سیبهِ» عراق را فقط اروندرود پر میکند. فاصله مردم ایران و عراق در دو سوی مرز آنقدر نزدیک است که اگر مرز وجود نداشت، بریمیها و اهالی سیبه محل زندگی خود را جدا از هم نمیدانستند.
اما مرزها همیشه بودهاند و آدمها در طول تاریخ برای گسترش همین مرزها تا پای جان جنگیدهاند، خونها ریختهاند و قلمروی سرزمینشان را با خونهای جاری ثبت کردهاند. شاید اگر حمله عراق به ایران نبود، سرنوشت اهالی محله بریم آبادان و روستای سیبه عراق جور دیگری رقم خورده بود.
تا پیش از آغاز جنگ، چشمانداز همیشگی اهالی محله بریم، آبی آرام اروند و شلعههای سرخ پالایشگاه در همسایگی روستای سیبه در آنسوی رودخانه و مرز بود. روستایی که با آنها همیشه در صلح بود و اگر کسی به مرز اشاره نمیکرد، شاید برای کسی مهم نبود که این روستا به لحاظ جغرافیای یا سیاسی چقدر از آنها دور است. چه برسد به اینکه روزی فرابرسد که عراقیها در چارچوبِ پنجرهی خانههای خوشساخت انگلیسی محله بریم، تیربار مستقر کنند تا سقف شیروانی خانههای این روستا را چنان با خاک یکسان کنند که بعد از گذشت ۴۵ سال، مهمترین بخش صنعتی و توسعه یافته آبادان همچنان گورستان ابزار و اداوات جنگی عراقیها باقی بماند.

سوله روغن قبل از جنگ که پس از بمباران های مداوم به سوله کهکشان مشهور شد
آبادان؛ ۴۵ سال بعد
۴۵ سال بعد از جنگ؛ در نقطهای که روزگاری صنعت و زندگی زیر سایه نخلها و رود بزرگ اروند بههم گره خورده بودند. حالا گورستانی از ابزار و اداوات جنگی غنیمتی عراقیها، ۵ شهید گمنام، چندین سوله صنعتی که سقف و دیوارههای آنها به دلیل تیرباران و انفجارهای مداوم بیشتر شبیه به اسفنج سوراخ سوراخ شده است تا سوله! و البته چند خانه مسکونی تخریب شده، باقی مانده است. خانههای که قبل از جنگ متعلق به پالایشگاه بوده است.
معلوم نیست صاحبان خانهها چه کسانی بودهاند؟ چقدر زیر سقف این بناها رویا بافتهاند و زندگی ساختهاند؟ هر چه هست این خانهها خیلی خوششانس هستند که مثل دیگر خانهها زیر هجوم تیربار و گلوله و انفجار، سقف و پی آنها یکی نشده و هنوز بقایایی از آنها هنوز باقی مانده است. نام این بقایای باقی مانده از جنگ، باغ موزه طبیعی دفاع مقدس است؛ جایی در نقطه صفر مرزی که روایتگر جنگ و صلح دو سرزمین همسایه است.
باغ موزه طبیعی دفاع مقدس با مساحت 27 هکتار در کنار اروندرود قرار گرفته است. مکانی که نه فقط روایتگر جنگ ۸ساله تحمیلی ایران و عراق که بازگوی تاریخ صنعت آبادان و استقرار و تاسیس پالایشگاه و شکلگیری توسعه و روزهای طلایی مردم آبادان است.
ورود از گورستان انگلیسیها
سرهنگ عبادی، راهنمای باغ موزه طبیعی دفاع مقدس آبادان است. او اما نظر دیگری راجع به روایت تاریخی توسعه شهر آبادان با استقرار پالایشگاه دارد. میگوید: باغ موزه طبیعی دفاع مقدس نه فقط روایتگر جنگ، که تاریخ استعمار آبادان را هم بازگو میکند. استعماری که در جنوب کشور حاکم بود و بر شهر آبادان چیره شده بود.
عبادی با اشاره به مسیر ورودی باغ موزه دفاع مقدس که بخشی از آن قبرستان انگلیسیهاست، میگوید: ابتدای ورودی باغ موزه دفاع مقدس، قبرستان انگلیسیهاست. حدود ۵۳۶ قبر انگلیسی در این گورستان وجود دارد که یک سند تاریخیست تا مردم ایران هیچگاه استعمار انگلیسیها را در این شهر فراموش نکنند.
او میگوید: این موزه شاهد زنده استعمار و جنگافروزی و به غارت کشیدن سرمایههای مردم این کشور است. به ادوات جنگی عراقیها نگاه کنید، این ابزار و ادوات سایه بزرگ و سیاه یک جنگ ۸ساله را در این نقطه نشان میدهد. توپخانه عراق در شهر سیبه بود درست روبروی همین موضوع آنسوی اروند. اینجایی که من و شما ایستادیم آماج تمام شلیکها به شهر آبادان بوده و آنچه که الان در قاب تلویزیون از تخریب غزه مشاهده میکنید، ۸ سال بر سر آبادان آمد. تمام خانه و ساختمانهایی که اینجا وجود داشت سقف و پی آنها یکی شده و الان سقف این خانهها صاف شده و زیر اداوات و ابزارهای جنگی عراقیها قرار دارند. از بین این تمام خانهها و سولههای صنعتی تنها چند بنا و ساختمان با تیرآهنهای خمیده و اثرات ترکش و انفجار باقی مانده که بیانگر انفجارهای قدرتمند در این منطقه بوده است.
عبادی ما را به سمت رودخانه میبرد. به اروند نگاه میکند و میگوید: این آبی آرام اروند را نگاه نکنید. این رودخانه گلزار آبی ایران است. رودی آبی که روایتش خونین است. در همین اروند رود، ۵۰۰ متر پایینتر از موزه بود که عملیات کربلای ۴ و تراژدی غواصهای دست بسته رخ داد.

ابزار و ادوات جنگی عراقی روی خانههایی که سقف آن با خاک یکی شده است
۸ سال بمباران از آنسوی اروند
سرهنگ عبادی راهنمای موزه طبیعی دفاع مقدس آبادان به آنسوی اروند یعنی خاک عراق اشاره میکند، میگوید: ۸ سال آبادان را از شهر سیبه در آنسوی اروند بمباران کردند. نقطهای که در آن قرار داریم به لحاظ استراتژیک در طول تاریخ بسیار مهم بود. یک سمت رودخانه به جزیره مینو و شهر بصره منتهی میشود و سوی دیگر به شهر اروند و آبهای آزاد و خلیجفارس میرسد. در واقع یکی از دلایلی که پالایشگاه آبادان در این نقطه مستقر شد دسترسی آسان به آبهای شیرین بود که دستگاههای پالایشگاه را خنک میکرد. مهمترین نقطه برای انگلیسیها هم همین نقطه بود که از طریق تاسیس پالایشگاه آبادان تمامی محصولات خود را در سولهها بستهبندی میکردند و از طریق ریل زمینی به رودخانه متصل و بار کشتیها میکردند تا با اتصال به آبهای آزاد و خلیجفارس آنها را به اروپا بفرستند.

او به کانال آب منشعب شده از اروند اشاره میکند که در جنگ جهانی دوم توسط متفقین بسیار مورد استفاده قرار میگرفت. او میگوید: این کانال آب ۴۰ متر عرض و ۳۰۰ متر طول داشت و کشتیرانی را برای انگلیسیها تسهیل میکرد. تمام تجهیزات را نیز از همین کانال منتقل میکردند که سکوهای زیادی برای پهلوگیری داشت و اکنون این کانال در حال لایروبی است.
در نخستین سوله نزدیک به کانال آب منشعب از رودخانه اروند است بستهبندی روغن صورت میگرفت و از طریق ریل هوایی و زمینی متصل به رودخانه به کشتیها انتقال داده میشد و انگلیسیها روغن را به اروپا میفرستادند.
عبور از سرزمین عشایر به دنیای مدرن
آبادان در گذشته شهر امروزی نبود. عشایرنشین بود و عشایر در باغات و نخیلات و کنار رودخانه مجاور شهر که دور تا دور آن را احاطه کرده بود، زندگی میکردند. انگلیسیها پیشتر بیرون از آبادان حضور داشتند؛ ابتدا محلی در نزدیکی عثمانیها برای احداث پالایشگاه در نظر گرفته شده بود ولی با درگیری با عثمانیها، انگلیسیها از انتخاب آن مکان صرف نظر کردند و آبادان بهعنوان دروازهی مدرنیته و صنعتی ایران انتخاب شد. با شروع تاسیس پالایشگاه آبادان و رسیدن به مرحله تولید، مردم ایران از نقاط مختلف برای کار راهی آبادان شدند. به همین خاطر است که حالا در شهر آبادان حسینیه بلوچها، محله جهرمیها، شیرازیها و اصفهانیها وجود دارد. یعنی نفت کاری کرد که آبادان تبدیل به یک ایران کوچک شود.
سرهنگ عبادی، راهنمای موزه طبیعی دفاع مقدس آبادان میگوید: سرازیر شدن جمعیت کشور به آبادان برای کار در پالایشگاه باعث شد جمعیت آبادان آن زمان از جمعیت استان هم بیشتر شود. آبادان دیگر کاملا صنعتی شده بود که صدام تصمیم گرفت پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران با تهییج آمریکایی و اروپاییها تصمیم گرفت که به ایران حمله کند و همان زمان اعلام کرد، «زمانی که من قرارداد ۱۹۷۵ را امضا کردم در موضع ضعف بودم و الان شما ایرانیها در موضع ضعف هستید.» درست هم میگفت. چون انقلاب تازه پیروز شده بود و کشور ثبات و انسجام لازم را نیافته بود. هفتاد کشور دنیا بهروزترین تجهیزات و امکانات خود را در اختیار صدام قرار دادند تا صدام پیروز جنگ با ایران شود. اما براساس گفته کارشناسان نظامی، صدام؛ در تمام محاسبات نظامی خود فقط یک نکته را ندیده بود و آن هم سلحشوری مردم ایران بود. به همین خاطر بود که در بدو جنگ مردم با اسلحههای ابتدایی و با جان خود فداکاری کردند و در برابر لشکر مجهز صدام ایستادگی کردند.

ادوات جنگی غنیمتی عراقی ها
سرهنگ عبادی، راهنمای موزه طبیعی دفاع مقدس آبادان در بخشی از اروند رود و نقطهای از موزه طبیعی آبادان ایستاده است. طول رودخانه اروند را با حرکت سر دنبال میکند و به پهنه خشکی آنسوی رودخانه (عراق) خیره میشود و میگوید: زمانی که صدام تصمیم به حمله به ایران گرفت تصور میکرد میتواند خرمشهر را ظرف یک روز و خوزستان را ظرف ۳ روز تصرف کند. او در جمع خبرنگاران گفته بود، «ظرف یک هفته میتوانید از من مصاحبه بگیرید و به شما بگویم که فتح الفتوح کردم و کل ایران را گرفتم.» او اما زنان و مردان ایرانی را دست کم گرفته بود. مردمی که با دست خالی هم در جنگ باخت ندادند. سرمایه اجتماعی قوی و اتحادی که ایرانیها داشتند باعث شد خون بدهند، اما یک وجب خاک ندهند. صدام همان یک روزی که تصور کرده بود میتواند خرمشهر را تصرف کند، وقتی نیروهایش از مسیر شلمچه وارد ایران شدند، ۳۴ روز در خرمشهر گرفتار شد و زن و مرد با ارتش عراق جنگیدند. بعد از ۳۴ روز بعثیها توانستند خرمشهر را تصرف و غرب این شهر را در اختیار بگیرند. جادههای مواصلاتی آبادان - اهواز و آبادان - ماهشهر را گرفتند. بسیاری از مردهای آبادان که زن و کودکانشان را برای حفظ جانشان فرستادند به اهواز. زنان و کودکان راهی جاده بودند بیخبر از آنکه عراقیها جاده را تصرف کرده بودند. همان زمان بود که برخی در این مسیر اسیر شدند و نقاط مواصلاتی مسدود و پشتیبانی از آبادان محدود شد.
روایت جالب موزه زنده دفاع مقدس آبادان
عبادی تاریخ جنگ را درست در نقاط مختلف موزه طبیعی دفاع مقدس آبادان چنان تصویر میکند که گویی همان لحظه را به چشم میبینید. این هنر او است که خودش در جنگ ۸ساله عراق علیه ایران در خرمشهر و آبادان جنگیده است. به همین دلیل است که موزه طبیعی دفاع مقدس آبادان که تقریبا در تمام شهر و به ویژه در حاشیه اروند روایتهای تاریخی دست اول و جالبی را در خود جای داده است، یکی از جاذبههای عجیب و تاثیرگذار شهر آبادان است.
همانطور که در موزه دفاع مقدس آبادان حرکت میکنیم، توضیح میدهد: روز چهلم جنگ، صدام تصمیم به ورود به آبادان از آخرین نقطه شهر آبادان یعنی محله ذوالفقاریه گرفت. شهید دریاقلی سورانی متوجه تحرکات عراقیها شده بود و به مردم شهر، مساجد، محلات و سپاه آبادان موضوع را خبر داد. عراقیها با تجهیزات و امکانات میخواستند روی اروند پل بزنند و وارد شهر شوند. صداوسیمای آبادان آن زمان بلافاصله موضوع را از طریق رادیو به مردم خبر میدهد. تمام آبادانیها زن و مرد با هر امکاناتی که داشتند از اسلحههای برنو تا چوب و چماق و چاقو به سمت ذوالفقاری راه افتادند. آن زمان حدود ۴۰ هزار نفر در شهر زندگی میکردند و تعداد زنان و کودکان کمتر از ۸ هزار نفر بود. به همین دلیل تا پایان جنگ کمتر از صد زن اسیر شدند. آبادانیها آن روز اجازه ورود ارتش عراق به محله ذوالفقاری را ندادند و اتحادشان چنان بود که فرمانده لشکر عراق دچار هراس شد. خودش در دو عملیات بعدی که به اسارت ایرانیها درآمد، گفت که از ترس دستور عقبنشینی صادر کرد. فرمانده لشکر عراق تعریف کرده بود: وقتی وارد آبادان شدم، نیروهای ویژه آموزش دیده را مقابل خودم دیدم، فکر کردم یکسری جنگ افزارهای خاص در اختیار آنها است. منظورش همان زنان و مردانی است که با چوب و چماق و برنو و چاقو به سمت عراقیها رفته بودند. همان ترس باعث شد شهر به تصرف عراقیها درنیاید. البته آبادان یکسال در محاصره عراقیها بود. وقتی میخواستند روی اروند پل بزنند و وارد شهر شوند به دلیل اطلاعی که دریاقلی به مردم شهر داد، شکست خوردند و نتوانستند وارد شهر شوند. اما آن روز عراقیهای مهاجم کشته شدند و اجسادشان توسط مردم آبادان کنار رودخانه بهمنشیر به خاک سپرده شد. دریاقلی هم که موضوع تلاش عراقیها برای ورود به محله ذوالفقاری را اطلاع داده بود، همان روز زخمی شد و به بیمارستان اهواز اعزام و بعد در بیمارستانی در تهران شهید و همانجا در پایتخت به خاک سپرده شد.

نقشه ورود عراقیها به خاک ایران
عبادی میگوید: باغ موزه آبادان روایت تاریخ و ایستادگی مردم آبادان است. آبادانی که ایستاد تا ایران زنده بماند. مردم آبادان در آن یکسال محاصره شهر همچنان زندگی عادی خود را داشتند و عروسیها برگزار میشد و مدارس هم برقرار و بازار آبادان هم فعال بود.
رقابت دریایی عراق با ایران
آبادان و خرمشهر، ۱۳۶۰۰ کیلومتر مرز با عراق دارند که ۳۶۰ کیلومتر از این میزان مرز آبی است. عراق اما در سالهای گذشته از مرز آبی خود با ایران و بهرغم دسترسی محدود به دریا بیشترین استفاده را کرده است. عراق با تمام محدودیت دسترسی که به دریا دارد توانسته ۱۰۰ اسکله در بندر فاو بنا کند.
در واقع این دسترسی محدود و رودخانه اروند یکی از بهانههای جنگی صدام برای شروع جنگ با ایران شد. درحالیکه بندر امام خمینی در ایران که بزرگترین بندرگاه کشور است تنها ۳۶ اسکله دارد. عبادی میگوید: عراقی ها بدنبال رقابت دریایی و گسترش فعالیت آبی و کسب درآمد هستند و بُعد اقتصادی اروند برای عراق تمام شده است اما گردشگری آبی اروند برای عراق همچنان اهمیت دارد.
او میگوید: تاریخ روایتهای زندهای دارد و باغ موزه دفاع مقدس یادآور رشادت و از جان گذشتگی مردمی است که برای از دستندادن خاک و منافع ملی سرزمین شان جان دادند. حالا که سالها از جنگ میگذرد، موزهها باقی ماندهاند تا لحظه لحظه یادآوری کنند که همانطور که در جنگ با کمترین ابزارها ایستادیم الان هم برای حفظ سرمایههای این خاک کوتاهی نکنیم.
گزارش: مریم جلیلوندفرد
 
							 
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
       
 
       
       
       
       
       
      