در گفتگو با ایلنا مطرح شد؛
آیا نظریهپرداز علوم اجتماعی داریم؟

امروزه نظریهپردازی در علوم انسانی و اجتماعی در ایران نسبت به دنیا بسیار کمتر صورت میگیرد در مقابل بازار ترجمه داغ است. گویی تنها مصرف کننده نظریهها هستیم تا تولیدکننده آن. گرچه منتقدان نبود سبکهای نظری را در دنیای علوم اجتماعی ناشی از محدودیتها میدانند اما باید دید آیا به واقع تولیدی هم در این حوزه صورت میگیرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، بازار ترجمه نظریههای علوم انسانی و علوم اجتماعی بسیار داغتر از تولید نظریهپردازی توسط استادان، مدرسان و پژوهشگران علوم انسانی و اجتماعی است. گرچه برخی استادان علوم اجتماعی اعتقاد به وجود نسلی از نظریهپردازان در کشور را دارا هستیم اما در عمل بازار تئوریهای اجتماعی با کتابهای ترجمه پر شده است .
نظریهپرداز داریم
یک مدرس جامعهشناسی معتقد است که در ایران نظریهپرداز علوم اجتماعی داریم و این تصور که هیچ نظریهپردازی در کشور وجود ندارد، اشتباه است.
تقی آزاد ارمکی، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران، با اشاره به این حقیقت که در ایران نظریهپردازان علوم اجتماعی و نظریهپردازی در این علوم وجود دارد، بیان کرد: این تصور که هیچ نظریهپردازی در علوم اجتماعی نداریم، اشتباه است؛ حدود ۳۰ نظریهپرداز علوم اجتماعی در کشورمان داریم که در حال پژوهش و طرح نظریههای جدید هستند. علوم اجتماعی در ایران به اندازهای که امکانات و شرایط وجود دارد، نظریهپرداز دارد. مسئله اصلی این است که آزادی عمل و امکانات کافی برای توسعه نظریهپردازی وجود ندارد. جامعهشناسی زیر سایه دستور استقلال لازم را ندارد.
مقایسه ایران با دنیا منطقی نیست
او درباره مقایسه ایران و دیگر کشورهای جهان در حوزه نظریهپردازی در علوم انسانی و اجتماعی، گفت: مقایسه جامعهشناسی ایران با آمریکا و اروپا بیمعناست، زیرا در آن کشورها انتخاب استاد، دانشجو و موضوع تحقیق آزادانه انجام میشود و حمایتهای اقتصادی و اجتماعی گستردهای وجود دارد. درحالیکه سیستم آموزشی ایران ساختاری متمرکز و از بالا به پایین دارد. استادان در انتخاب موضوعات خود محدودند و دانشجویان نیز در همین چارچوب تعیین میشوند. بنابراین مقایسه ایران با کشورهای غربی نادرست است.
آزاد ارمکی با اشاره به اینکه همچنان در ایران نظریهپردازی میشود، بیان کرد: نظریهپردازی در کشورمان صورت میگیرد. ما جامعهشناسان ایرانی متعددی داریم که در حال تحلیل، تبیین و داوری درباره مسائل اجتماعی کشور هستند. به باور من دستکم ۳۰ جامعهشناس ایرانی صاحبنظر در کشور فعالیت میکنند و نظریه ارائه میدهند، اما به نظریهپردازی آنان بها داده نمیشود.
او افزود: نظام سیاسی و حکمرانی توجهی به علم ندارد. سیاستها از بالا تعیین میشود و دیگران صرفاً مجریاند. در هیچ حوزهای، چه اقتصاد، چه سیاست خارجی و چه فرهنگ، از متخصصان و اندیشمندان برای تصمیمگیری استفاده نمیشود. ضعف اصلی ایران در استفادهنکردن از نظریهها در سطوح مدیریتی، اجرایی و اقتصادی است.
باید مبادله دانشجو و استاد داشته باشیم
آزاد ارمکی با اشاره به اینکه علم در جهان، بهویژه علوم اجتماعی، ماهیتی جهانی دارد، نه محلی و حتی فقه شیعه نیز بهنوعی علمی جهانی است، متعلق به همه شیعیان، نه فقط ایرانیان، بیان کرد: برای اینکه علوم اجتماعی ایران با جهان در ارتباط باشد، باید مبادله استاد و دانشجو انجام گیرد. متاسفانه این ارتباط تعطیل است. نه میتوان استاد خارجی به کشور آورد و نه استادان ایرانی میتوانند برای تدریس به خارج بروند. دانشجویان نیز امکان مبادله علمی ندارند و فقط مهاجرت میکنند و از چرخه آموزش ایران خارج میشوند. در این شرایط تنها ابزار پیوند ما با علم جهانی، ترجمه است.
او درباره بازار داغ ترجمه علوم اجتماعی در ایران گفت: ترجمه است که میتواند پیوند علوم اجتماعی ایران را با جامعه جهانی حفظ کند. اما به باور من، ترجمه در ایران به اندازه کافی انجام نمیشود. مترجمان قدر اندکی داریم و کیفیت ترجمهها نیز مطلوب نیست.
در ترجمه ضعف داریم
آزاد ارمکی افزود: اگر ترجمههای علوم جدید، بهویژه در حوزه علوم اجتماعی، بهطور پیوسته و نظاممند صورت میگرفت، امروز دچار انقطاع علمی از جهان نمیشدیم. برخلاف تصور رایج، ما نه تنها در تحقیق، بلکه در ترجمه هم ضعف داریم. مترجمان فعال کنونی بیشتر بر اساس علاقه شخصی کار میکنند، نه در قالب برنامهریزی علمی و سازمانیافته.
آزاد ارمکی با اشاره به نظریهپردازان ایرانی در گذشته گفت که ایران در دورانهای مختلف، از ظهور اسلام تاکنون، اندیشمندانی داشته که مباحث نظری مهمی مطرح کردهاند. اما این بدان معنا نیست که میتوان نظریات آنان را بهطور مستقیم در زمان حاضر بهکار گرفت.
او گفت: کسانی که امروز میگویند میتوان از نظریات فارابی یا ابنخلدون برای تحلیل جامعه معاصر استفاده کرد، دچار سادهسازی هستند. این متفکران متعلق به دوره تاریخی خاصی بودهاند و اندیشههایشان باید در همان چارچوب تاریخی فهمیده شود، نه بهعنوان نظریههای امروز.
آزاد ارمکی با تکذیب این امر که در گذشته نظریهپردازانی در حوزه علوم اجتماعی در ایران داشتهایم، بیان کرد: اگر قرار بود اندیشههای قدیم همچنان کارایی داشته باشند، غرب نیز باید به افلاطون و ارسطو بازمیگشت. اما غرب با حفظ احترام به تاریخ اندیشه خود، مسیر توسعه نظریههای نو را طی کرده است.
او افزود: در جهان غرب، متفکران مدرن مانند دکارت، کانت، فوکو و دیگران جایگزین اندیشمندان کلاسیک شدند. ارسطو و افلاطون در تاریخ علم باقی ماندهاند، نه در متن علم امروز. اما در ایران برخی افراد با گذشتهگرایی افراطی، تلاش میکنند نظریات باستانی را به جامعه کنونی تعمیم دهند. این نوع نگاه، مانع فهم اندیشه مدرن است.
آزاد ارمکی تاکید کرد: ما بهجای آنکه توانایی درک اندیشههای مدرن را در خود تقویت کنیم، درگیر اشاعه گذشتهگرایی شدهایم. در حالی که باید متون تاریخی مانند آثار فارابی را در بستر زمان خود تحلیل کرد، نه اینکه از آنها انتظار حل مسائل امروز را داشت.
او افزود: فارابی، با وجود آثار مهمی چون «آراء اهل مدینه فاضله» و «احصاء العلوم»، نظریهپردازی اجتماعی مدرن ارائه نکرده است. این آثار بیشتر برای فهم تاریخ اندیشه مفیدند، نه برای تحلیل بحرانهای فرهنگی و اجتماعی امروز مانند نابسامانی خانواده، اختلال فرهنگی یا تحول اجتماعی.
تقی آزاد ارمکی تاکید کرد که بحث درباره نظریهپردازی در ایران نیازمند صداقت علمی و شجاعت فکری بوده و جامعهشناسی ایران ظرفیت نظریهپردازی دارد، اما این ظرفیت در ساختار موجود مجال بروز نمییابد.
او گفت: تا زمانی که نظام آموزشی و سیاسی ایران استقلال علمی و فکری را به رسمیت نشناسد، نظریهپردازی در کشور همچنان در حاشیه خواهد ماند.
ایران مهد نظریهپردازی بوده است
برخی از جامعهشناسان اما براین باورند که ایران در گذشته مهد نظریهپردازان علوم انسانی و اجتماعی بوده است.
امانالله قرایی مقدم، استاد علوم اجتماعی، درباره وضعیت نظریهپردازی و ترجمه در ایران گفت: نظریهپردازی کمتر در ایران نسبت به جهان ریشه در بیتوجهی تاریخی به علوم اجتماعی دارد و نه در ناتوانی نظریهپردازان.
قرایی مقدم گفت: در گذشته، نظریهپردازانی مانند ابنخلدون تونسی، حنین بن اسحاق، ثابت بن قره حرانی، و ابنقتیبه دینوری در جهان اسلام فعال بودند و هر یک نقشی در شکلدهی به مباحث اجتماعی داشتند. اکنون دوران این متفکران گذشته و پس از آن، در ایران نیز با وجود استادانی چون صدیقی و مهدوی، جریان نظریهپردازی هنوز در سطح مطلوبی قرار نگرفته است.
به گفته او، پس از انقلاب نیز علوم اجتماعی چندان مورد توجه قرار نگرفت. او افزود: بسیاری تصور میکردند علوم اجتماعی چندان کاربردی نیست و تنها بر اساس سیاستهای دستوری باید پیش برود، در نتیجه، زمینه رشد آزادانه نظریه از بین رفت.
در گذشته نظریهپردازان بسیاری در ایران داشتهایم
قرایی مقدم با اشاره به تفاوتهای جایگاه علوم اجتماعی در ایران و جهان بیان کرد: در برخی کشورهای غرب نظریهپردازان از جایگاه و حمایت ویژهای برخوردارند. مکاتب فکری بزرگی چون اشاعهگرایی، که اندیشمندانی مانند اسمیت و فرانتس در آن نقش داشتند، نمونههایی از این توجه هستند. در این کشورها، دانشگاهها بستر اصلی پرورش نظریه محسوب میشوند و علوم اجتماعی بهعنوان علومی بنیادین در اداره جامعه شناخته میشود.
به باور وی، در این تمدن، علوم اجتماعی حتی از علوم ریاضی و فیزیک نیز اهمیت بیشتری دارد، او در این باره گفت: این علوم ابزار شناخت جامعه، سیاست، اقتصاد و فرهنگاند و میتوانند مشکلات واقعی جوامع را تحلیل و راهحل ارائه کنند. او گفت که نظریهپردازانی مانند پارسونز و دیگران، با بررسی طبقات اجتماعی، سیاست و فرهنگ، مسیر توسعه را در کشورهای خود هموار کردند.
قرایی مقدم با اشاره به حمایت غرب از علوم اجتماعی تاکید کرد: تفاوت اصلی ایران با غرب در میزان حمایت از علوم انسانی است. در حالیکه در غرب، علوم اجتماعی مورد توجه و سرمایهگذاری است، در ایران هنوز به آن با تردید و بیاعتمادی نگریسته میشود. در ایران، علوم فنی، پزشکی و مهندسی مورد توجهاند، اما علوم انسانی که میتواند مشکلات جامعه را تبیین کند، در حاشیه مانده است. حال آنکه در گذشته، ایران یکی از مراکز علمی و نظریهپردازی جهان بوده است. از ابنسینا و ابوریحان بیرونی گرفته تا خیام و علی بن عباس مجوسی اهوازی، همه از بزرگترین اندیشمندان تمدن ایرانی بودهاند. دانشگاه جندیشاپور بهعنوان نخستین مرکز علمی جهان، نمونهای از ظرفیت علمی ایران باستان است.
قرایی مقدم با اشاره به اندیشمندان پیشین علوم اجتماعی در ایران گفت: دانشمندانی چون بیرونی در قرنها پیش به مسائلی پرداختند که غربیها تازه در قرن بیستم به آن رسیدند. برای نمونه، ابوریحان بیرونی در آثار خود نخستین مباحث مردمشناسی هند را مطرح کرد، در حالیکه انسانشناسی در غرب قرنها بعد پدید آمد. او افزود که این نشان میدهد ایران از لحاظ تاریخی مهد علم و تفکر بوده، اما امروز از آن فاصله گرفته است.
او تاکید کرد: اگر قرار است نظریهپردازی در ایران زنده شود، باید فضای گفتگو و نقد گسترش یابد.
بعضا محدودیتها اگرچه عامل مهمی در فعالیت اندک نظریهپردازان است اما عدم پرورش صحیح نظریهپردازان و پژوهشگران علوم انسانی و اجتماعی، دغدغه معیشت و گرایش به رشتههای درآمدزا، به همراه عدم توجه مردم و دانشجویان به علوم انسانی از دیگر عوامل مهم در این زمینه است.