یادداشت کیوان امجدیان به بهانه توقیف سریال؛
توقیف سریال «سووشون»؛ نمک روی زخم تاریخی کشور/ اقتباس از یک رمان ضداستعماری که باب دل سلطنتطلبان نیست

کیوان امجدیان منتقد سینما و تلویزیون در یادداشتی به نقد عملکرد ساترا در توقیف سریال «سووشون» ساخته نرگس آبیار و مسدود کردن پلتفرم «نماوا» پرداخته و پروسه توقیف این سریال را از پیش از پخش آن دنبال کرده و در بخشی از یادداشتش نیز نگاهی به رمان «سووشون» نوشته سیمین دانشور داشته است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سریال «سووشون» با اقتباس از رمان سیمین دانشور و به کارگردانی نرگس آبیار ساخته شد که قسمت اول آن نهم خرداد از پلتفرم نماوا به پخش رسید و ساعاتی پس از پخش، این سریال توقیف و پلتفرم «نماوا» مسدود شد. اتفاقی که در تاریخ شبکه نمایش خانگی ایران بیسابقه است و به همین دلیل با واکنشهای بسیاری از سوی فعالان فرهنگی، سینماگران و اهالی رسانه مواجه شد.
کیوان امجدیان در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری ایلنا قرار داده، با بررسی این اتفاق و نگاهی به رمان «سووشون»، توقیف سریال را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داده است که در ادامه این یادداشت را میخوانید:
هفته گذشته اولین قسمت از مجموعه سووشون به کارگردانی نرگس آبیار در پلتفرم نماوا پخش و پس از یک روز توقیف و «نماوا» که پلتفرم پخش کننده آن بود از دسترس خارج شد.
و به همین سادگی همه چیز تمام شد و برعکس موارد مشابه قبلی در فیلیمو و سایر پلتفرمها-که ساترا با وجود اعتراض بسیار شدید، کمترین کاری از پیش نبرده و یا به سرعت عقب نشینی کرده بود- اینبار ساترا هرآنچه بود و نبود را تعطیل کرد و ظاهرا آب هم از آب تکان نخورده است. نهایت اعتراض و واکنشها هم، چند اعتراض ساده از سوی مردم علاقمند به سریال بود که با جواب «سریالی را توقیف کردیم که صحنههای ناجور و دست توی دست و صحنه رقص نشان داده و…» به طاق کوبیده شد.
صحنههایی که حتی اگر معتقد به نبودنشان باشیم شاید بشود به سادگی و با رایزنی اصلاحشان کرد.
اما چه اتفاقی میافتد که مردم–که همیشه ایران برایشان عزیز است و وقتی یکی میخواهد اسم خلیجشان را عربی کند یکپارچه بلند میشوند و حاضرند جان بدهند برای ایران ماندن وطنشان- یکباره سکوت میکنند و فقط با «حیف شد» و «کاش ادامه داشت» و…ناراحتیشان را نشان میدهند؟
واقعیت اینست که چه بسا اگر محققان و پژوهشگران و روشنفکران، کمی بیشتر صفحات تاریخ و اتفاقات یکصد سال اخیر را تورق میکردیم و دانستههای آنها و ما به قاعدهای بود که بدانیم چه شده و داستان درباره چیست و کدام موضوعات را نشانه گرفته است آن وقت آسمان را به زمین میدوختیم برای برگشتن سریال.
اگر اهالی اندیشه و تاریخدانها و ایران دوستان و علاقمندان به کشور میدانستند چه اتفاقی افتاده و ساترا - ناخواسته- نمک روی کدام زخم تاریخی این کشور پاشیده است آن وقت اجازه توقیف نمیدادند و دست کم معترض میشدند و محکم و متقن فریاد میزدند که سووشون یکی از بهترین رمانهای ضد استعماریست و چرا آن را تاب نیاوردید؟
میدانید سووشون علیه کدام استعمار است؟ همان استعماری که طرفداران اینترنشنالی و سلطنت طلبهای سینه چاکش را وادار کرده بود تا خودشان را لت و پار کنند برای پخش نشدن این سریال و هر کاری میکند تا احساسات ضد استعماری مردم بیدار نشود. مهم نیست که طرف دیگر روایت انگلیس باشد یا آمریکا یا شوروی. مهم اینست که آنها نمیخواهند یکی به یاد مردم بیندازد که خارجیها وقتی به این آب و خاک مسلط میشوند چه حقارتها که بر سر این خاک و مردمش نمیبارد.
با این احوال شاید بد نباشد برای دانستن درستتر چرایی مخالفت بعضیها با سووشون کمی به عقب برگردیم و نکاتی را یادآور شویم:
۱- سووشون برای تمام دنیا شنیدنی است:
سووشون از کلمه سیاوشان آمده است و سووشون یا سیاووشان برگرفته از عنوان مراسم سوگواری برای سیاوش است. تشابه سرانجامِ یکی از شخصیتهای داستان با سرنوشت سیاوش، قهرمان اسطورهای ایران باستان علت این نامگذاری است. این کتاب نخستین بار در تیرماه سال ۱۳۴۸ منتشر شد و تا سال ۱۳۹۳ به چاپ نوزدهم رسید و یکی از پرمخاطبترین رمانهای فارسی در ایران است که تا امروز بیش از نهصد هزار نسخه از آن به فروش رسیده است. سووشون، علاوه بر این، به زبانهای مختلف دنیا از جمله انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، ژاپنی و چینی نیز ترجمه شده است. پس اثری با زبان بین المللی است که مستعد ارائه به مردم سایر کشورها را هم دارد.
۲- سووشون شرح احوال سیمین دانشور- همسرجلال آل احمد-است
سووشون اثر مانای زنده یاد سیمین دانشور- همسر جلال آل احمد- یک اثر ضد استعماریست که در آن رویه و رویکرد انگلستان در استعمار کشور ایران در قالب رمان به تصویر درآمده است. اما چرا ضد استعماری؟
در سووشون یک ماجرای ۵ساله که در شیراز روی داده روایت میشود. داستان در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم و سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ رخ میدهد.
سیمین دانشور آنچه را دیده بود نوشت. او در هنگام جنگ جهانی دوم و در سال ۱۳۲۰- زمانی که داستان سووشون شروع میشود- به عنوان «معاون ۲۰ساله اداره تبلیغات خارجی» با رادیو ایران همکاری داشت و با خبرنگاران خارجی که به ایران آمده بودند، آشنا شد و در جریان اخبار جنگ قرار گرفت. سیمین زمانی که در سال ۱۳۲۱ به زادگاه خود شیراز سفر کرد؛ بهت زده و غمگین شد. شهر در اشغال نظامیان انگلیسی بود و سراسر شهر پر بود از سربازان هندی، ایرلندی و اسکاتلندی. پدر سیمین دانشور از پزشکان مشهور شیراز بود و سیمین به همراه او در مهمانیهای سطح بالای شهر شرکت میکرد و چیزهایی میدید که تنفرش از انگلیسیها بیشتر میشد- بعضیها مثل انتخاب زنان شوهر دار توسط سربازان انگلیسی برای رقص، در قسمت اول آمده بود-. در این مهمانیها، سیمین از فرصت برای گفتگو با افسران نظامی انگلیسی استفاده میکرد. علاوه بر این، به واسطه شغل پدر، به محل اتراق ایل قشقایی نیز زیاد رفتوآمد میکردند. او تعزیه سووشون را نیز که عشایر در موقع ییلاق–قشلاق اجرا میکردند، در همان ایام از نزدیک مشاهده کرد. طرح اولیه سووشون و بسیاری از شخصیتهای آن در همان دوران در ذهن نویسنده شکل گرفت.
۳- سالهای سووشون در ایران چه خبر بود؟
ایران در جریان جنگ جهانی دوم اعلام بیطرفی کرد. اما نیروهای متفقین حضور چند آلمانی در ایران را بهانه کرده و در شهریور ۱۳۲۰ از شمال و جنوب به کشور حمله و ایران را در ۲ روز اشغال کردند.
رضا شاه که فکر نمیکرد تا این اندازه ضعیف باشد با خواهش خودش و با وساطت محمدعلی فروغی برای اینکه حکومتش باقی بماند و پسرش شاه شود از سمت خود کنارهگیری کرد.
با سقوط رضاشاه، به دنبال ضعیف شدن و تکه پاره شدن قدرت سیاسی بیثباتی در کشور زیادشد. این بیثباتیها به مدت دوازده سال (از ۱۳۲۰تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲) ادامه داشت. دوازده سال پر از بحرانهای مختلف، آشوبهای اجتماعی، پررنگتر شدن تضاد طبقاتی در شهرها، وحشتناک شدن فاصله میان طبقه ثروتمند و فقیر و از بین رفتن طبقهای به نام متوسط. زیاد شدن درگیری و رقابتهای قومی و رایج شدن مبارزات قومی با اسلحههایی که از قبل پنهان کرده بودند یا از طریق خلع سلاح مراکز نظامی یا قاچاق به دست آورده بودند.
۴- سووشون و روایت قحطی بزرگ
از سال ۱۳۲۰ قحطی در کشور شروع شد. قحطی که با نایاب شدن نان شروع شد. چرا؟
نیروهای متفقین غلات را خریداری میکردند و علاوه بر مصرف سربازان خود در کشور، مقدار زیادی را نیز از کشور خارج مینموند. نیروهای نظامی روسیه ارسال گندم و برنج از تبریز و گیلان به مناطق مرکزی کشور را ممنوع کرده بودند و آرد در مناطق مرکزی ایران کمیاب شده بود.
کمبود غلات در کشور باعث بروز شورشهایی در شهرهای مختلف کشور شد. کمبود غله، بروز قحطی نان، افزایش تورم و شیوع بیماری تیفوس را در پی داشت. ترفندهای دولت برای واردات گندم از هند نیز نهایتاً به بنبست رسید. دولت قادر به تأمین آرد مورد نیاز نانواییها نبود و در سطح شهرها درگیریهایی بین مردم و نانوایان پیش میآمد که دولت مجبور شد آرد و نان را جیرهبندی کند.
کمبود غله و مواد غذایی در شیراز نیز شدید بود؛ چنانکه مردم تا چند روز بدون نان میماندند. کشت محصول نسبت به سالهای قبل از آن ۴۰ درصد کاهش پیدا کرد و انگلیسیها محمولههای غله را با زور و فشار بر مردم توقیف میکردند. سوشون روایت ظلمی است که بیگانگان و خصوصا انگلیسیها به مردم مظلوم ایران در یکصد سال قبل داشتند و جان بسیاری ازآنها را با بیرحمی و نژادپرستی گرفتند.
۵- لذت استعمار از تحقیر مردم
سووشون روایت بیعرضگی حکومتیست که فساد تا اعماق وجودش ریشه کرده و حاضر است به خاطر شاه ماندن خودش یا پسرش مردم کشور را در یک دوره بیش از دهساله بیچاره کند و ایران را برایشان جهنم کند.
روایت دورهای که خارجیها اگر میخواستند همسرت را برای عیاشی داشته باشند تو مجبور بودی قبول کنی و اگر نه میگفتی حکومت هم علیهت میشد. وحالا آبیار آمده بودتا این دوره را روایت کند.
حاشیهسازی برای سریال از شروع پیش تولید
خبر ساخت احتمالی یک سریال از این رمان در سال ۱۴۰۲ کلی سرو صدا به پا کرد. چرا که یکی از بهترین کارگردانهای زن سینما -نرگس آبیار- که پیشتر آثاری چون شیار ۱۴۳ و نفس و شبی که ماه کامل شد نشان داده بود روحیهای آزاده دارد و ابزار پیشرفت نگاهها و گروههای سیاسی چپ و راست نمیشود. همین کافی بود تا چند گروه از همان آغاز احساس ترس کنند. سلطنت طلبها و انگلوفیلها و رسانههای وابسته به انگلیس و آمریکا و یحتمل حتی روسوفیلها.
این جماعت هر بار از زاویهای برای حمله به سریال سود جستند و بهانه میگرفتند. گاهی از تخریب میراث فرهنگی گفتند. گاهی از اینکه چرا فلان قدر خرج سریال شده است و اصلا چرا یک کارگردان دیگر آن را نساخته و…
اما هرچقدر سریال به پخش نزدیک میشد حجم حملات بیشتر و بیشتر میشد تا اینکه یکباره با سریالی مواجه شدند که از همان بدو تولد توانسته بود نگاههای زیادی را به سمت خود بکشاند
طبیعی بود که حالا باید ضربه آخر را میزدند. اگر رویه حمله به سووشون طولانی میشد در طول مسیر مردم از ماهیت سریال باخبر میشدند و دیگر توقیف کردنش به این سادگیها نبود. پس باید ضربه را محکم و یکباره میزدند که زدند. هم سریال توقیف شد و هم پلتفرم از دسترس خارج
رویهای که باید اصلاح شود
همه میدانیم که در کشور ما روحیه و رویه ضد استعماری از مهمترین عوامل پیروزی انقلاب بود. حضرت امام خمینی (قدس سره) نیز همواره در سخنرانیهایشان بر بیدار کردن مردم و نشان دادن جنایتها و تحقیرهایی که خارجیها بر مردم روا داشتند تاکید میکردند و اصلا مردم با همین روحیه بود که به مبارزه با استعمار پرداختند و انقلابی که یکی از پایههای آن استعمارستیزی بود را به پیروزی رساندند. حالا اما درشرایطی که انقلاب اسلامی ایران در آستانه ۵۰ سالگیست اتفاقاتی مثل آنچه بر سووشون رفت دلیل خوب و محکمیست که نشان میدهد تلاشهای زیادی انجام میشود برای آنکه این روحیه برای همیشه از جامعه رخت بربندد و هر حرف و سخن و محصولی که روحیه استعمار ستیزی را تقویت کند با بدترین و خشنترین پاسخها مواجه میشود. صد البته مقصود ما این نیست که دوستان ساترا چنین کاری را انجام میدهند بلکه آنها یحتمل ناخواسته و بیآنکه بدانند در مسیر پیشبرد اهداف مخالفان استعمارستیزی قرار گرفتهاند و انشاالله که به زودی متوجه این موضوع شده و حساب خود را از تقکر وابسته به استعمار و در خدمت آن جدا میکنند. تفکری که نه فقط در حوزه سینما و تصویر که تلاش میکنند تا در همه شئون مختلف کشور به نتیجه دلخواهشان برسندو این خاک را محل تاخت و تاز استعمارگران کنند. آرزویی که البته به گور خواهند برد.