خبرگزاری کار ایران

همسر شهید فریدون عباسی:

۳ موشک به منزل ما اصابت کرد/ همسرم از طبقه سیزدهم به خیابان پرتاب شد

۳ موشک به منزل ما اصابت کرد/ همسرم از طبقه سیزدهم به خیابان پرتاب شد

همسر شهید عباسی گفت: در آن روز سه موشک به منزل ما اصابت کرد و من به مدت یک ساعت و نیم زیر آوار بودم. من از هر کسی که حقی را به اسرائیل بدهد و بخواهد این رژیم را توجیه کند شکایت دارم.

به گزارش ایلنا، سی‌وهفتمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان به‌عنوان یک شخصیت حقوقی، روز سه‌شنبه (۲۸ مرداد ماه) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجت‌الاسلام والمسلمین امیررضا دهقانی و مستشاران دادگاه مرتضی تورک و امین ناصری، با حضور وزیری نماینده دادستان، خانواده شهدا و وکلای آنها و همچنین وکلای متهمان در مجتمع قضایی امام خمینی (ره) به‌صورت علنی برگزار شد.

در بخشی از جلسه دادژاه نزهت شبان آزاد همسر شهید فریدون عباسی دوانی دانشمند هسته‌ای کشورمان که در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه به شهادت رسید، در جایگاه حاضر شد و اظهار کرد: بنده دوبار به همراه همسرم هدف ترور رژیم صهیونیستی قرار گرفتم. روز ۲۳ خرداد حوالی اذان صبح بود که صدای مهیبی شنیدم. پس از سه انفجار موشکی احساس کردم که بین زمین و آسمان معلق هستم. حدود یک ساعت زیر آوار بودم و به طرز معجزه آسایی زنده ماندم.

وی افزود: همسرم با موج انفجار از طبقه سیزدهم به داخل خیابان پرتاب شده بودند و به شهادت رسیده بودند. بار اول که رژیم صهیونیستی اقدام به ترور همسرم کرد (۱۵ سال قبل)، علیه رژیم صهیونیستی، منافقین و دولت آمریکا طرح شکایت کردیم چرا که اسرائیل رسما مسئولیت این ترور را بر عهده گرفته بود. در آن زمان زندگی ما به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و من و همسرم برای امنیت بیشتر مجبور شدیم محل کار خود را از هم جدا کنیم. اما این بار در منزل شخصی خود دچار حمله شدیم. تجاوز به حریم خصوصی منزل افراد به هیچ عنوان پذیرفته نیست و به آن شکایت دارم.

قاضی سوال کرد: نتیجه شکایت اول شما به کجا رسید؟

همسر شهید عباسی پاسخ داد: این شکایت همچنان در جریان است و تاکنون نتیجه‌ای به ما اعلام نشده است.

قاضی پرسید: شغل همسر شما چه بود؟

نزهت شبان آزاد پاسخ داد: همسرم عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و استاد تمام دانشکده مهندسی هسته‌ای این دانشگاه بودند. قبلا هم معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی بودند. خودم هم در معاونت پژوهشی دانشگاه شهید بهشتی مشغول به کار بودم.

قاضی دهقانی گفت: واقعه ترور اول و دوم شما و همسرتان را برای دادگاه توضیح دهید.

همسر شهید فریدون عباسی بیان کرد: ترور اول در سال ۱۳۸۹ و در هشتم آذر ماه رخ داد. ترور دوم نیز در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و در ۲۳ خردادماه ۱۴۰۴ اتفاق افتاد. در این حمله سر و بدنم زیر آوار ساختمان گیر کرده بود و توانستم سرم را از زیر آوار خارج کنم. در تاریکی مطلق شب و در فضای بین طبقات معلق مانده بودم و دستم که زیر آوار گیر کرده بود مرا نگه داشته بود و چون موقعیت بسیار خطرناکی بود نیرو‌های امدادی به وسیله طناب مرا بالا کشیدند.

قاضی سوال کرد: آیا در ساختمان محل زندگی شما شخص دیگری به شهادت رسید؟

همسر شهید عباسی پاسخ داد: بله. در طبقه پایینی منزل ما یک نفر آقا به شهادت رسیدند. همسایه ما بازنشسته بودند و همسر ایشان هم‌ معلم بودند.

قاضی دوباره پرسید: آیا قبلا هم همسرتان تهدید به ترور شده بودند؟

همسر شهید عباسی گفت: بله. همسرم بارها و بارها توسط اسرائیل تهدید به ترور شده بودند. این تهدیدها به حدی زیاد بود که همسرم به من آموزش داده بود چگونه به آنها پاسخ بگویم. بارها و بارها با من تماس گرفته بودند و قصد داشتند اطلاعاتی را از همسرم کسب کنند اما طبق آموزش‌هایی که از ‌همسرم دیده بودم متوجه این تماس‌ها بودم و‌ بدون ‌ترس و استرس تماس را قطع می‌کردم.

وی افزود: البته ۱۵ سال قبل زمانی که به ماشین من و همسرم بمب چسباندند متوجه حساسیت کار ایشان شدم و‌ همیشه سعی می‌کردم موارد امنیتی را رعایت ‌کنم. روزی که ترور اول رخ داد در محل میدان شهید شهریاری در حال عزیمت به محل ‌کار بودیم که یک موتوری، بمبی را به درب سمت راننده خودرو چسباند و ‌ما صدای برخورد با بدنه ‌ماشین را شنیدیم اما راننده موتور به ‌نشانه عذرخواهی دست خود را بلند ‌کرد تا‌ ما فکر کنیم تصادفی ضربه خورده اما همسرم چون سال‌ها در جنگ ۸ ساله تحمیلی حضور داشت و‌ خیلی هشیار بود از داخل آینه، بمب و آنتن آن را دیده بود.

همسر شهید عباسی در خصوص شرایط زندگی پس از این واقعه توضیح داد: ما مجبور شدیم که وجود محافظین را که خدا خیرشان دهد همیشه در زندگی و حتی در سفر‌ها و حتی در مسیر ها‌ی کوچک داشته باشیم و هیچ وقت نتوانستیم به صورت یک زوج به سفر برویم. تمام مسافرت‌های حج و کربلا را به صورت تنها می‌رفتیم و ایشان به دلایل امنیتی همراه من نبودند و سعی می‌کردیم بچه‌ها را دور نگه داریم، اما آنها هم در آن تصادف صدمه دیدند.

وی درباره نحوه شهادت همسرش گفت: آن طوری که توانستم یک طرف صورتشان دیدم، به نظرم خیلی شبیه آن زمانی بود که عکسی از روز آزادی خرمشهر گرفته بودند و که آن عکس بسیار پر گرد و غبار بود و خیلی خسته به نظر می‌رسیدند و همان لحظه برای من تداعی شد و فکر کردم که صورتشان سالم است و به محافظ گفتم که احساس می‌کنم که این نوید پیروزی ما در این جنگ است و نتیجه خوبی دارد و صورت ایشان دقیقا مثل زمان پیروزی در خرمشهر است و آن را به فال نیک گرفتم. البته محافظ به بنده گفت که خیلی هم صورت ایشان خوب نبود و شما خوب نگاه نکردید و پشت گردنش یک ترکش بزرگی خورده بود و بر اثر موج انفجار از سیزده طبقه به خیابان پرت شده بودند، تمام استخوان‌هایش خرد شده بود و محافظ می‌گفتند که زمانی که در حال شستشوی جسد ایشان بودیم، از گوش هایشان خون می‌آمد و انگار تمام خون بدنشان در حال خارج شدن بود که به خاطر ضربه شدید بود.

همسر شهید عباسی ادامه داد: در آن روز سه موشک به منزل ما اصابت کرد و من به مدت یک ساعت و نیم زیر آوار بودم. من از هر کسی که حقی را به اسرائیل بدهد و بخواهد این رژیم را توجیه کند شکایت دارم.

همسر شهید در انتها گفت: با توجه به این گستاخی که رژیم صهیونیستی و آمریکا در دفاع از آن دارد و اینکه رسانه‌های دنیا فقط گزارش می‌کنند و عکس العملی نشان نمی‌دهند، نمی‌دانم که چقدر صدای ما به دنیا می‌رسد و با این وجود می‌گویم که نور یک کرم شب تاب هم یک نوری حساب می‌شود و ما باید در همه جا شکایت کنیم و فریاد بکشیم و از دادگاه هم تشکر می‌کنم که این موضوع را پیگیری می‌کند و ان‌شاالله این قضیه در تاریخ ثبت می‌شود و دنیا هم از خواب غفلت بیدار می‌شود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز