استاد دانشگاه نیوهمپشایر در گفتوگو با ایلنا:
ترامپ ممکن است در نهایت همان برجام را با نامی متفاوت احیا کند/ دولت فعلی آمریکا آمادگی لازم برای مدیریت دیپلماسی پیچیده را ندارد

استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل و تاریخ دانشگاه نیوهمپشایر تاکید کرد: در طول تاریخ، مذاکرات اغلب در فضای خصوصی بسیار متفاوت از آن چیزی بودهاند که در رسانهها گزارش میشود. معمولاً دلیل این تفاوت این است که طرفهای مذاکره کارتهای خود را پنهان نگه میدارند و همین باعث میشود بیرون از مذاکرات، تحلیلها بیشتر مبتنی بر حدس و گمان باشد. اما نکته دوم این است که دولت فعلی آمریکا آمادگی لازم برای مدیریت دیپلماسی پیچیده را ندارد؛ این موضوع نه تنها در پرونده ایران، بلکه در موضوعات غزه و اوکراین نیز مشهود است. برای مثال، حضور فردی مانند استیو ویتکاف در روند دیپلماسی غیرقابل توجیه است، چون بهوضوح توانایی لازم را ندارد. وزیر خارجه، مارکو روبیو هم درگیر چند مسئولیت همزمان در دولت است. از همه مهمتر، رئیسجمهور آمریکا هم فاقد یک دیدگاه راهبردی و ایده منسجم است و بیشتر به دنبال این است که ببیند توافق احتمالی ممکن است چه دستاورد شخصی برایش داشته باشد.
کرک دورسِی، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل و تاریخ دانشگاه نیوهمپشایر در گفتوگو با ایلنا، نظرات خود را در مورد چالشهای میان ایران و آمریکا پس از برگزاری پنج دور مذاکره بیان کرد.
متن گفتوگوی ایلنا با دورسی به این شرح است:
دو طرف حتی درباره میزان غنیسازی انجامشده هم توافق ندارند
با توجه به برگزاری پنج دور مذاکرات بین ایران و ایالات متحده، ارزیابی شما از این گفتوگوها چیست؟ به نظر شما، مهمترین چالشها و نقاط اختلاف میان دو طرف چه بودهاند؟
مورد اصلی اختلاف این است که آیا ایران میتواند به غنیسازی اورانیوم تا سطحی که برای ساخت سلاح هستهای لازم است ادامه دهد یا نه؛ این موضوع از زمان آغاز مذاکرات در دوره دولت اوباما مطرح بوده است. دو طرف حتی درباره میزان غنیسازی انجامشده هم توافق ندارند؛ آمریکا گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی را پذیرفته، اما ایران آن را رد میکند. البته مسائل دیگری هم وجود دارد، از جمله دستیابی ایران به موشکهای بالستیک و حمایت ایران از گروههایی مانند حماس، حوثیها و حزبالله.
میانجیگری عمان در مذاکرات جاری تا چه اندازه میتواند به حل اختلافات میان دو طرف کمک کند؟
نوعی میانجیگری قطعاً لازم است و عمان به اندازه هر کشور دیگری گزینه مناسبی است. این کشور روابط نسبتاً خوبی با ایالات متحده دارد و در میان کشورهای عربی هم از معدود کشورهایی است که روابط نسبتاً نزدیکی با ایران دارد. میانجیگری ماهرانه میتواند مؤثر باشد، اما مسائل میان دو طرف آنقدر پیچیده و سردرگمکننده است که بعید میدانم هیچ کشوری بتواند شکاف موجود را پر کند، مگر اینکه هر دو طرف در ابتدا درک خود از منافعشان را بازنگری کنند.
طرفهای مذاکره کارتهای خود را پنهان نگه میدارند
دولت فعلی آمریکا آمادگی لازم برای مدیریت دیپلماسی پیچیده را ندارد
مقامات ایرانی در جریان پنج دور مذاکرات بارها رویکرد متناقض مقامهای آمریکایی را مورد انتقاد قرار دادهاند و گفتهاند که طرف آمریکایی در مذاکرات بهگونهای رفتار و صحبت میکند، اما در رسانهها مواضعی متفاوت اتخاذ میکند. شما این تناقض را چگونه ارزیابی میکنید و تا چه اندازه ممکن است چنین الگویی به سطح حداقلی اعتماد لازم میان دو طرف آسیب بزند؟
در پاسخ به این سؤال دو نکته به ذهنم میرسد. اول اینکه در طول تاریخ، مذاکرات اغلب در فضای خصوصی بسیار متفاوت از آن چیزی بودهاند که در رسانهها گزارش میشود. معمولاً دلیل این تفاوت این است که طرفهای مذاکره کارتهای خود را پنهان نگه میدارند و همین باعث میشود بیرون از مذاکرات، تحلیلها بیشتر مبتنی بر حدس و گمان باشد. اما نکته دوم این است که دولت فعلی آمریکا آمادگی لازم برای مدیریت دیپلماسی پیچیده را ندارد؛ این موضوع نه تنها در پرونده ایران، بلکه در موضوعات غزه و اوکراین نیز مشهود است. برای مثال، حضور فردی مانند استیو ویتکاف در روند دیپلماسی غیرقابل توجیه است، چون بهوضوح توانایی لازم را ندارد. وزیر خارجه، مارکو روبیو هم درگیر چند مسئولیت همزمان در دولت است. از همه مهمتر، رئیسجمهور آمریکا هم فاقد یک دیدگاه راهبردی و ایده منسجم است و بیشتر به دنبال این است که ببیند توافق احتمالی ممکن است چه دستاورد شخصی برایش داشته باشد.
اگرچه فضای رسانهای میتواند پر سروصدا و متناقض باشد اما مذاکرهکنندگان حرفهای میتوانند تا زمانی که گفتوگوهای پشتپرده منطقی و منسجم باشد، از این فضا عبور کنند.
ترامپ تمایلی به درگیری نظامی با ایران ندارد
چشمانداز شما از سناریوهای احتمالی برای دستیابی به توافقی میان ایران و ایالات متحده چیست؟ آیا امکانپذیر است که این توافق بهصورت موقت یا در قالب کنسرسیومی منطقهای یا در قالب سازوکارهای دیگر باشد؟
در حال حاضر چشمانداز روشنی برای دستیابی به توافق نمیبینم. دو طرف تقریباً هیچ نقطه مشترکی ندارند، همانطور که در دوران دولت بایدن هم چنین وضعیتی حاکم بود. مقامهای آمریکایی به ادعای ایران مبنی بر نداشتن تمایل به ساخت سلاح هستهای اعتماد ندارند. در مقابل، تصور من این است که ایرانیها بر این باورند که ایالات متحده در طول سالها با آنها با تحقیر رفتار کرده و اکنون انتظار دارند نشانهای از حسن نیت و قابل اعتماد بودن را از سوی واشنگتن ببینند.
با این حال، فکر نمیکنم ترامپ تمایل به درگیر شدن در جنگی با ایران داشته باشد، اما در عین حال تصمیم گرفته است که ایران نباید به توانایی ساخت سلاح هستهای دست یابد.
در ذهنم جملهای از تاریخنگار آمریکایی، والتر لافابر، درباره سال ۱۸۹۸ باقی مانده است: «ویلیام مککینلی نمیخواست وارد جنگ شود، اما خواستار چیزی بود که تنها از طریق جنگ بهدست میآمد.» امیدوارم این جمله در دهه ۲۰۲۰ مصداق پیدا نکند.
تاکنون هیچ کشوری سازوکار کنسرسیوم منطقهای برای اشتراک سوخت هستهای را اجرایی نکرده است
پیشنهاد ایجاد یک کنسرسیوم منطقهای برای تولید سوخت هستهای، با حضور برخی کشورهای منطقه مانند عربستان سعودی و ایالات متحده، تا چه اندازه میتواند به حل اختلافات مربوط به غنیسازی اورانیوم و کاهش تنشها در مذاکرات هستهای کمک کند؟ مهمترین موانع و فرصتهای تحقق این ایده چیست؟
من نسبت به اینکه عربستان سعودی و ایران بتوانند بر سر اشتراک در تولید سوخت هستهای به توافق برسند بسیار بدبینم؛ چراکه اختلافات عمیق و ریشهداری بین دو کشور وجود دارد. عربستان سعودی منافع خود را در جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای دنبال میکند، اما جزئیات چنین توافقی سالها طول میکشد تا بهطور کامل مشخص و نهایی شود. فکر نمیکنم تاکنون هیچ کشوری چنین سازوکاری برای اشتراک سوخت هستهای را اجرایی کرده باشد، اما در شرایط رقابت شدید میان دو کشور با سابقه تنش، احتمال تحقق چنین توافقی بسیار کم است. بهویژه اینکه هیچیک از طرفین در کوتاهمدت اعتماد لازم به دیگری نخواهند داشت.
ترامپ منبع قابلاعتمادی برای تحلیل تحولات جهانی نیست/ نباید اظهارات او را چندان جدی گرفت
با توجه به اظهارات اخیر دونالد ترامپ درباره نزدیکی به یک توافق جدید، آینده مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و ایالات متحده را چگونه ارزیابی میکنید؟
ترامپ بارها گفته که ولادیمیر پوتین فقط دو هفته فرصت دارد تا درباره جنگ اوکراین به او گزارشی ارائه دهد. این حرفها نشان میدهد که او منبع قابلاعتمادی برای تحلیل تحولات جهانی نیست؛ بخشی از این موضوع به این دلیل است که او بیشتر امور را به اطرافیانش میسپارد و گهگاه وارد مسائل و مذاکرات مربوط به آنها میشود. بنابراین، اظهارات او را نباید چندان جدی گرفت. اگر در این گفتهها نکته قابل توجهی وجود داشته باشد، بیشتر به قصد آرام کردن نگرانیهای اسرائیل و عربستان است که بگوید آمریکا در تلاش است با ایران به توافق برسد و آنها باید صبور باشند.
اسرائیل میداند که حمله نظامی نمیتواند زیرساختهای هستهای ایران را به طور کامل نابود کند
اسرائیل صراحتا اعلام کرده بهترین راه مقابله با برنامه هستهای ایران، حملات نظامی است، در حالی که آمریکا ترجیح میدهد روند دیپلماتیک ادامه یابد. آیا تهدیدهای اسرائیل میتواند روند مذاکرات را مختل کند؟
از منظر دیپلماتیک، وجود تهدید نظامی پشت مذاکرات میتواند به پیشبرد گفتوگوها کمک کند. وقتی تهدیدی برای استفاده از زور وجود نداشته باشد، چه دلیلی باقی میماند که کشوری پای میز مذاکره بنشیند؟ تحریمهای اقتصادی بهتنهایی معمولاً کافی نیستند. در واقع، ایرانیها توجه دیپلماتیک را به خود جلب کردهاند چون تهدید علیه همسایگان، بهویژه اسرائیل و عربستان در این سالها همواره مطرح بوده است. بدون این تهدید هستهای، احتمالاً آمریکا در سالهای ۲۰۱۴-۲۰۱۵ هم هرگز به دنبال مذاکره نمیرفت. البته دیدگاههای اسرائیل و آمریکا نزدیک است اما کاملاً همسو نیست. احتمال دارد که آمریکا و ایران به توافقی برسند که اسرائیل آن را نپذیرد و در این صورت ممکن است اسرائیل خود دست به اقدام نظامی بزند. اما به نظر میرسد دولت اسرائیل به خوبی میداند که حمله نظامی نمیتواند زیرساختهای هستهای ایران را به طور کامل از بین ببرد.
چالش نظارت بر برنامه هستهای ایران و مواضع تهران نسبت به حضور بازرسانی از کشورهای مختلف
نظر شما درباره احتمال پذیرش بازرسان آمریکایی در تأسیسات هستهای ایران چیست؟ چنین اقدامی چه تاثیری میتواند بر حاکمیت ملی ایران و حق غنیسازی اورانیوم آن داشته باشد؟
بحث حضور بازرسان خارجی به دههها پیش بازمیگردد و محدود به برنامههای هستهای یا سلاحهای هستهای نیست، بنابراین این پیشنهاد اصلاً غیرمعمول یا تهدیدی برای حاکمیت ملی به حساب نمیآید. به نظر من، آمریکا میتواند بازرسان قابلاعتمادی از کشورهای ثالث معرفی کند و این موضوع کار چندان پیچیدهای نیست. اما سوال اصلی این است که آیا ایران حاضر است این بازرسان قابلاعتماد آمریکا را به خاک خود راه دهد یا خیر؟.
در حالی که دونالد ترامپ به دنبال توافقی قوی با نظارتهای سختگیرانه است، تهران بر حفظ حق غنیسازی اورانیوم در خاک خود تأکید دارد. آیا این دو موضع قابلجمع هستند؟ راهکارهای ممکن چیست؟
بله، این دو موضع قابلجمع هستند. تهران میتواند غنیسازی اورانیوم را ادامه دهد، مشروط بر اینکه بازرسانی که آمریکا هم به آنها اعتماد دارد بر این برنامه نظارت کنند. در واقع، اگر ایران به دنبال توافق باشد و علاقهای به ساخت سلاح هستهای نداشته باشد، میتواند بهراحتی اجازه دهد تیمی از بازرسان کشورهای مختلف مثل هند و پاکستان یا چین و فرانسه در این تاسیسات حضور داشته باشند تا به همسایگانش اطمینان دهد که برنامه هستهایاش اهداف صلحآمیز دارد.
سناریوهای پیش رو
با توجه به اظهارات اخیر مقامات ایرانی و آمریکایی و همچنین تلاشهای مداوم اسرائیل برای ایجاد تنش و تحریک جنگ در منطقه، در صورت عدم دستیابی به توافق، سناریوهای احتمالی آینده برنامه هستهای ایران و وضعیت تنشهای منطقهای چه خواهد بود؟ پیامدهای این سناریوها را چگونه میتوان پیشبینی کرد؟ تاثیر احتمالی رسیدن یا نرسیدن به توافق بر روابط ایران با آمریکا و کشورهای منطقه را چگونه ارزیابی میکنید؟
سناریوهای مختلفی پیش رو است، اما به نظر من محتملترین آنها این است که روزی اعلام شود ایران آزمایش یک سلاح هستهای انجام داده است. چنین رخدادی گزینههای متعددی را پیش روی آمریکا و اسرائیل میگذارد که بسیاری از آنها میتواند شامل اقدام نظامی باشد. در بدترین حالت، این اتفاق احتمالاً عربستان سعودی را به سمت ساخت سلاح هستهای سوق خواهد داد.
سناریوی دیگر این است که ایران به صورت آشکار اعلام کند که در آستانه دستیابی به سلاح هستهای قرار دارد، اما همچنان حق خود را برای این کار محفوظ نگه دارد. ما اکنون به این مرحله بسیار نزدیک هستیم.
گزینه سوم این است که آمریکا و ایران به یکسری تفاهمات برسند، از جمله پذیرش بازرسان بینالمللی، به شرطی که ایران برنامه تسلیحات هستهای خود را کنار بگذارد.
با وجود همه اینها، فکر نمیکنم اسرائیل وارد جنگ شود، هرچند فکر می کنم آنها نقاط ضعف برنامه هستهای ایران را میشناسند و میدانند کجا باید ضربه بزنند تا برنامه را متوقف یا به تعویق بیندازند!
اتحادیه اروپا برای دستیابی به یک سیاست واحد با چالشهای ساختاری مواجه است
غیبت روسیه، چین و بهویژه اروپا در مذاکرات جاری را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا در صورت دستیابی به توافق اولیه بین ایران و آمریکا، احتمال پیوستن این کشورها به روند مذاکرات وجود دارد؟
به نظر میرسد این کشورها تمایل قابل توجهی به پیوستن به هر توافقی دارند؛ چراکه همه آنها خواستار کنترل و نظارت بر برنامه هستهای ایران هستند. با این حال، باید تاکید کرد که دیدگاه این بازیگران مهم بینالمللی با آمریکا همراستا نیست و این ناهماهنگی تا حد زیادی ناشی از مدیریت ناکارآمد روابط خارجی توسط دولت ترامپ با متحدان و رقبایش است. این وضعیت، چالشی جدی در مسیر اجماع جهانی پیرامون پرونده هستهای ایران محسوب میشود.
در حالیکه اروپا بر حفظ منافع خود در این مذاکرات تاکید دارد، مقامات ایرانی معتقدند اروپا فرصتهای زیادی برای رسیدن به توافق با ایران در گذشته از دست داده و بنابراین نباید حالا شکایت کند، ارزیابی شما از این رویکرد اروپا چیست؟
اتحادیه اروپا برای دستیابی به یک سیاست واحد با چالشهای ساختاری مواجه است، بهویژه آنکه بسیاری از کشورهای اروپایی عضو ناتو هستند و ناگزیر در هماهنگی با سیاستهای ایالات متحده حرکت میکنند. در حال حاضر نیز تمرکز اصلی اروپا بر جنگ اوکراین است، نه پرونده هستهای ایران. با وجود نارضایتی مقامات تهران از عملکرد اروپا، اگر ایران به دنبال حصول توافق است، باید با آن دسته از کشورهای اروپایی که آمادگی و تمایل برای میانجیگری یا همکاری دارند، تعامل کند. در عین حال، واقعیت این است که اروپا از قدرت کافی برای پیشبرد مسیری مستقل از آمریکا برخوردار نیست و نمیتواند بهطور مؤثر در برابر سیاستهای واشنگتن ایستادگی کند.
هر توافقی حاصل شود، به احتمال زیاد نسخهای مکانیسم ماشه باز هم در آن گنجانده خواهد شد
مکانیسم ماشه (snapback) چه نقشی در مذاکرات ایران و آمریکا ایفا میکند و وجود یا حذف آن چه تأثیری بر روند توافق یا عدم توافق میان دو کشور خواهد داشت؟
این مکانیسم بهعنوان ابزاری برای بازگشت خودکار تحریمها طراحی شد تا تعهد ایران به مفاد توافق تضمین شود. با توجه به سوابق و حساسیت موضوع، بعید است توافق جدیدی شکل بگیرد که در آن نوعی از مکانیسم ماشه لحاظ نشده باشد. حتی اگر توافقی حاصل شود، به احتمال زیاد نسخهای از این ابزار بازدارنده در آن گنجانده خواهد شد.
مکانیسم ماشه در ابتدا با هدف ایجاد یک ضمانت اجرایی طراحی شد؛ این سازوکار عملاً نقش یک ابزار بازدارنده را ایفا میکند و به همین دلیل، حتی در صورت رسیدن به توافق جدید، به احتمال بسیار زیاد نوعی از این مکانیسم همچنان در متن توافق گنجانده خواهد شد. در واقع، بعید است که توافقی بدون وجود نسخهای از «ماشه» قابل تحقق باشد، چرا که طرفهای غربی آن را شرطی برای اطمینان از پایبندی ایران به تعهداتش میدانند.
ترامپ ممکن است همان برجام را با نامی متفاوت احیا کند
با توجه به خروج یکجانبه آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، چه ضمانتها و سازوکارهایی میتوان در توافق احتمالی جدید گنجاند تا از تکرار چنین وضعیتی جلوگیری شده و پایداری توافق تضمین شود؟
طبیعی است که ایران خواهان دریافت نوعی تضمین باشد، اما واقعیت این است که مشخص نیست ایالات متحده چه نوع تضمینی میتواند ارائه دهد که از نظر ایران قابلقبول باشد. در فضای فعلی، بهویژه با حضور دوباره دونالد ترامپ در قدرت، نمیتوان اطمینان داشت که او به توافقی پایبند بماند یا بتواند حمایت کنگره را برای آن جلب کند. فضای سیاسی در آمریکا به شدت دوقطبی و ملتهب است و همین مسئله امکان حمایت همزمان دو جناح اصلی از یک توافق با ایران را بسیار ضعیف کرده است. نکته جالب اینجاست که ترامپ ممکن است در نهایت تلاش کند همان برجام را با نامی متفاوت احیا کند؛ در چنین شرایطی، اگر توافقی در جهت منافع ایران باشد، تهران بهتر است با هوشمندی آن را بپذیرد.