خبرگزاری کار ایران

گفتگو با علی شمس؛ کارگردان نمایش «مخاطب خاص»؛

نابغه‌ی موثرِ عاشقِ تئا‌تر کم داریم

asdasd
کد خبر : ۱۱۲۸۳۵

نمایش «مخاطب خاص» در حقیقت انعکاسی از یک حال بد جمعی است که عنوان می‌کند، چرا شرایط به گونه‌ای پیش می‌رود که یک هنرمند و خالق اثر یا استاد دانشگاه ناچار به تاسیس رستوران می‌شود؟

ایلنا: نمایش «مخاطب خاص» این روز‌ها در کافه تریای اصلی مجموعه تئاترشهر میزبان علاقه‌مندان به هنر نمایش است. اثری که علاوه بر اجرای قوام یافته بازیگران از داستانی بهره گرفته که به تنهایی می‌تواند افراد زیادی را برای حضور در محل و تماشای نمایش ترقیب کند، چراکه نام حمید سمندریان بر پیشانی کار می‌درخشد. هنرمند متعهد به اجتماع و زمانه خود که پس از وداع با حیات مادی و تنها به فاصله یک سال از تاریخ درگذشت‌اش نه تنها هنرمندان تئا‌تر – به ویژه آن‌ دسته که در روزهای ابتدایی درگذشت او جامه درانی می‌کردند و ادعای شاگردی داشتند - بلکه مطبوعات کمتر از او یاد کردند و طبق سنت مرسوم اجتماع این روز‌ها به راحتی فراموش شد. در این میان علی شمس از معدود جوانانی است که با دستمایه قرار دادن برهه‌ای از زندگی سمندریان برای خلق اثر، یاد او را بار دیگر زنده کرده است. گفتگو با نویسنده و کارگردان این نمایش را در ادامه می‌خوانید.

*ایده نخست نگارش نمایش‌نامه «مخاطب خاص» چگونه شکل گرفت؟

_ _ قبلا در مورد اینکه حمید سمندریان قبلا رستورانی را در خیابان کاخ اداره می‌کرد؛ شنیده بودم اما هیچ وقت امکان دیدن محل برایم پیش نیامده بود. روزی از‌‌ همان خیابان که امروز با عنوان فلسطین شناخته می‌شود؛ عبور می‌کردم. به محض اینکه با محل سابق رستوران که امروز به پارچه فروشی تبدیل شده مواجه شدم؛ فکر کردم چه جالب بود وقتی از این محل عبور می‌کردی و محمدعلی کشاورز یا هنرمندان شناخته شده دیگر داخل رستوران حضور داشتند، حمید سمندریان پشت دخل حساب کتاب می‌کرد یا بازیگر محبوب تو احمد آقالو درحال سفارش گرفتن از مشتری‌ها بود. ایده از اینجا شکل گرفت که بسیار حساس و قلقلک دهنده بود. به همین علت تصمیم گرفتم سه‌سال و نیم بعد از اجرای نمایش «شبی از شب‌های تهران مسافری» این اثر را روی صحنه ببرم.

*متن اثر چطور شکل گرفت؟ آیا از ابتدا علاقه داشتید به همین شکل کار کنید؟

_ _ علاقه داشتم نمایش به شیوه کارگاهی خلق شود‌، یعنی ایده را مطرح کنم و باقی ماجرا با حضور بازیگران و دیگر عوامل، در جریان تمرین‌ها شکل بگیرد. اما مسئولان به لزوم وجود متن تاکید کردند و ناچار شدم ایده اولیه را کنار بگذارم و نمایش‌نامه را بنویسم، مدخل ورودی به جهان نمایش را هم مراحلی در نظر گرفتم که منجر به خلق اثر به همین شیوه شد.

*فکر می‌کنید در صورتیکه نمایش «مخاطب خاص» به شیوه‌ی موردنظر خلق می‌شد با آنچه بعدا اتفاق افتاد چه تفاوتی می‌کرد؟

_ _ امکان قضاوت ندارم و واقعا نمی‌دانم چه اتفاقی می‌فتاد، اما می‌توانم بگویم دوست داشتم به روش کارگاهی کار کنم که ممکن نشد. فکر کردم اگر قرار به نوشتن خرده داستان یا روایت درباره استاد سمندریان باشد کار لطمه می‌خورد، بنابراین از مسیر نوشتار و اجباری که برای ارائه متن پیش آمد به عنوان تکنیک خلق قصه نمایش بهره گرفتم. یعنی شرح تمام اتفاقات رخ داده برای تولید متن بدل به گزارش‌های کوتاهی شد که در اثر با آن مواجه هستیم.

* باتوجه به آنچه برای خلق اثر پیش آمد آیا جای بحثدرباره متن باقی می‌ماند؟ و شما به عنوان خالق از نمایش‌نامه دفاع می‌کنید یا خیر؟

_ _ قطعا دفاع می‌کنم، البته درست نیست کسی که اثری خلق کرده در مقام دفاع از آن بربیاید، اما باید بگویم متن به لحاظ نگارش سرشار از تکنیک‌های روایی است. رفتارهای زبانی و بازی‌های تکنیکی و تعویض زوایای دید از اول شخص به دانای کل تا سوم شخص، تمام این بازی‌های ادبیات داستانی در جهان متن به مثابه تکنیک شکل گرفته و وجود دارد. رفت و آمد بازیگران، تکثر فضا و کاری که با زمان در متن اتفاق می‌افتد؛ صرف فعل در گذشته، حال و آینده به همراه رفتار زبانی که رخ می‌دهد در میان آثاری که در ایران از من کار شده متفاوت است. به شدت از متن دفاع می‌کنم و نمایش‌نامه را دوست دارم. حتی گاهی فکر می‌کنم چه خوب شد مجبور شدم متن بنویسم، چون منجر به تلفیق قطعات گزارشی از واقعیت با آنچه در ذهن من اتفاق افتاده بود شد.

* برقراری ارتباط مخاطب با نمایش چطور بوده و آیا کار موفق عمل می‌کند یا خیر؟

_ _ درحال حاضر امکان ارزیابی و قضاوت در این رابطه را ندارم و گمان نمی‌کنم حتی بعد از به پایان رسیدن اجرای نمایش هم بتوانم در این مورد قضاوت کنم. فقط می‌توانم به بیان احساس شخصی بپردازم که در این صورت باید تاکید کنم از کاری که انجام دادم خوشحال و راضی هستم و با توجه به سخت‌گیری‌هایی که خودم نسبت به هر اثری دارم فکر می‌کنم نمایش خوبی است. همینطور از گروه اجرایی هم بسیار رضایت دارم و باید بگویم نمایش «مخاطب خاص» جزو معدود کارهایی بود که بابت روی صحنه بردن آن از نظر بازیگر هیچ دغدغه‌ای وجود نداشت.

* نمایش «مخاطب خاص» از ظرفیت زیادی برای سهیم کردن تماشاگر در اجرا برخوردار است، آیا علاقه به ایجاد این تعامل وجود داشت یا نه و اگر پاسخ مثبت است تا چه اندازه به هدف خود دست یافتید؟

_ _ ما به تماشاگر پیشنهاد مشارکت می‌دهیم و از‌‌ همان ابتدای نمایش هم این کار شروع می‌شود اما بسته به خواست مخاطب است که میزان مشارکت او در اثر با چه کیفیتی همراه باشد. در این مدت که از اجرا می‌گذرد، همراهی صورت گرفت.

* آیا این امکان وجود دارد که تماشاگر جز نگاه کردن مشارکت بیشتری به اجرای نمایش داشته باشد؟

_ - چنین امکانی وجود دارد اما تماشاگر نمی‌تواند انتظار داشته باشد تا پیشنهادی از طرف گروه اجرایی به او ارائه شود، چون بازیگران برنامهٔ خاص خود را برای پیشبرد کار درنظر دارند و باید طبق آن عمل کنند. بسته به ظرفیت و میزان خواست مخاطب و توانایی او برای شرکت در اجراست که مشارکت شکل می‌گیرد، اصولا اجرا بدش نمی‌آید با مخاطبی روبرو شود که دست و پای خود را جمع نمی‌کند.

* اما به رغم دعوتی که هنگام آغاز اجرا از مخاطب برای مشارکت صورت می‌پذیرد، تماشاگر احساس می‌کند آنچه بیان شده در جریان نمایش شکل گرفته و او باید تماشاگر صرف باقی بماند.

_ _ عناصر زیادی در کار وجود دارد تا مخاطب را به سمت مشارکت سوق دهد، آنچه در نظر گروه بوده به صورت صادقانه با مخاطب درمیان گذاشته می‌شود و همین عامل به عنوان تکنیکی درنظر گرفته شده تا مشارکت شکل بگیرد. ما آنچه در جریان تولید نمایش رخ داده را به راحتی با تماشاگر در میان می‌گذاریم که فکر می‌کنم مبنایی برای رساندن این پیام به او محسوب می‌شود. اینکه ما همه چیز را صادقانه با شما درمیان می‌گذاریم که از مجرایی تکنیکی عبور می‌کند پیشنهاد به دوستی با اجراست ولی اجباری در کار نیست.

* اصلا می‌توان میان شیوه اجرایی تئا‌تر محیطی با نمایشی که برای اجرا به یک محیط آورده می‌شود؛ تفاوت قائل شد؟

_ _ به نظر من تئا‌تر، تئا‌تر است و تنها ژانر‌ها تفاوت می‌کنند. هرجا اثری اجرا شود به هرحال این تئا‌تر است که به معرض دید تماشاگران گذاشته شده نه چیز دیگر؛ اینکه در ایران تئا‌تر مقاومت و تئا‌تر محیطی و تئاتر‌های دیگر را از یکدیگر تفکیک می‌کنند کار بی‌اساسی است و تنها ژانرهای اجرایی با یکدیگر متفاوت هستند. در میان ۱۸۰ کشور جهان تنها ما در حوزه نمایش مبتلا به این تقسیم‌بندی‌ها هستیم و چنین چیزی هیچ‌کجای دیگر کره زمین معنا ندارد. همه موافق هستیم نمایش «مخاطب خاص» مناسب اجرا در محیط کافه بود و باید در یک فرایند این‌همانی کار می‌شد. خود ایده پیشنهاد می‌دهد که باید در چه فضایی اجرا شود و من اصلا نظری درباره تئا‌تر محیطی ندارم. محیط باید بر اجرا حمل شود و این چیزی است که در فرایندهای تجربی آگوستو بوال، تجربه‌های مشترک پی‌تر بروک و یانکات، گروتوفسکی بوده و تئا‌تر معاصر مملو از چنین تجربه‌هایی است. ضرورت‌هایی ایجاب می‌کرده آثار خود را در چنین محل‌هایی اجرا کنند اما اینکه چون به من سالن نمی‌دهند ناچار می‌شوم در کافه تریای سالن اصلی اجرا کنم بحثدیگری است. اینکه فردی متنی انتخاب می‌کند و تصمیم می‌گیرد در کافه اجرا کند براساس یک فرایند معیوب شکل می‌گیرد که فقط سیستم مدیریتی مبتلا به آن نیست بلکه در چرخه هنرمندان هم شاهد آن هستیم. اگر ضرورت متن ایجاب کند نمایش در چنین فضایی اجرا شود خوب اتفاقی است که باید بیفتد اما اگر امر دیگری موجب چنین کاری شود یا در حال کاسبی هستیم، یا خدمان را گول می‌زنیم. به نظرم پاک کردن تمام این پسوند‌ها از تئا‌تر بهترین راه خواهد بود و البته بر این نکته هم تاکید می‌کنم که اجباری شدن متن برای دریافت امکان اجرا بسیار دور از ذهنیت حرفه‌ای و بایسته تئاتری است.

* شخصیت هنری حمید سمندریان برای شما چه تعریفی دارد؟

_ _ نظرم درباره حمید سمندریان را در تذکره‌ای که توسط وحید آقاپور خوانده می‌شود گفته‌ام. سمندریان برای من فرد نابغه‌ای بود که تاثیر زیادی بر تئا‌تر مدرن ایران گذاشت و من به طور مشخص از ترجمه‌های او تاثیر مستقیم گرفتم. قبلا هم نظرم را به شکل رو در رو بیان کرده بودم و در نمایش هم دیالوگی از زبان رضا خردمند می‌شنویم که اگر قرار بود دورنمات به فارسی نمایش‌نامه بنویسد حتما به شکلی می‌نوشت که شما ترجمه کردید. این نظر من درباره ترجمه‌های سمندریان بود، به شدت او را دوست داشتم و فقط می‌توان گفت دریغ.

* باتوجه به آنچه در نمایش مطرح می‌شود ویژگی بارز حمید سمندریان را چه می‌دانید؟

_ _ به نظرم کاری که حمید سمندریان انجام داد را نباید دوری از تئا‌تر معنا کنیم بلکه نزدیکی به تئا‌تر است. نمی‌گویم نابغه بودن بزرگ‌ترین ویژگی او بود چون نابغه در این کشور کم نیست، نمی‌گویم موثر بوده چون افراد موثر در کشور کم نداریم. اما حمید سمندریان هردو این‌ها بود. سمندریان حامل ویژگی بود که بسیاری از بزرگان ما فاقد آن هستند؛ آن هم استمرار و پشت‌کار، خسته نشدن در برابر ناملایمات و عشق به تئا‌تر است که تا پایان عمر با خود حمل کرد. چراکه تئا‌تر برای بسیاری از بزرگان ما زمانی تبدیل به نان شب یا محل پول درآوردن می‌شود. لااقل من در کشور خودمان نابغه‌یِ موثرِ عاشقِ تئا‌تر تا پایان عمر کم دیدم. سمندریان تا آخرین لحظه عمر واجد این ویژگی‌ها بود. کسی که هیچگاه حاضر نشد از تئا‌تر دست بردارد، اگر اجرا نبود، تدریس، اگر امکان تدریس نداشت، ترجمه می‌کرد و در هر صورت با تئا‌تر بود. خویشی و رفاقت سمندریان با تئا‌تر الگویی است که در عین حال بزرگ‌ترین مشخصه او هم به حساب می‌آید.

* با این تفسیر برهه‌ای از حیات سمندریان که در نمایش «مخاطب خاص» به تصویر کشیده می‌شود را چگونه باید معنا کنیم؟

_ _ باید اینطور تفسیر کنیم که همیشه یک جای کار می‌لنگد و چیزی سر جای خودش نیست. در این شرایط تفاوت نمی‌کند هرکسی که می‌خواهد باشد، نتیجه بد می‌شود. نمایش «مخاطب خاص» در حقیقت انعکاسی از یک حال بد جمعی است که عنوان می‌کند، چرا شرایط به گونه‌ای پیش می‌رود که یک هنرمند و خالق اثر یا استاد دانشگاه ناچار می‌شود رستوران تاسیس کند؟

* چقدر از این شرایط نادرست تا امروز ادامه پیدا کرده؟

_ _ همواره بوده و هچنان هم در حوزه تئا‌تر هنرمندانی را شاهد هستیم که در مشاغل مطلغا بی‌راتباط با هنر خود فعالیت می‌کنند. صحبت من در کل ناظر بر این است که در تئا‌تر ما عموما چیزهایی به سادگی فراموش می‌شوند، افراد، نام‌ها و تاثیراتی که داشتند. فکر می‌کنم مخاطب خاص سعی می‌کند تاثیر افرادی را تشریح کند که نسلی اصلا نام آن‌ها را نشنیده و شاید فراموش کرده باشد.

* صحبت‌هایی که با هما روستا، همسر استاد سمندریان صورت گرفت در شکل‌گیری نمایش‌ چه اندازه تاثیر داشت؟

_ _ اصولان به عنوان نویسنده و کارگردان این تنها من هستم که قضیه را از منظر تئاتری بررسی می‌کند و دیگران بیشتر به وجه نوستالژیک ماجرا توجه دارند. اگر هما روستا درباره آن دوران صحبت می‌کند این فقط هما روستای هنرمند نیست که نظر می‌دهد. بلکه هما روستا همسر سمندریان هم نظر می‌دهد که سرشار از عشق به شوهر، عشق به زندگی و عشق به کودکی که در راه دارد و بخش دیگر بازیگر توانمند و خلاقی که کم‌کار شده و به ناچار خود را از اداره تئا‌تر بازخرید کرده است.

* به عنوان نویسنده و کارگردان این اثر به کدام بخش از نمایش بیشتر علاقه‌مند هستید؟

_ _ آن‌جا که مرز میان سال۶۰ و ۹۲ مخدوش می‌شود و تکنیکی که برای این کار مورد استفاده قرار می‌گیرد را بسیار دوست دارم. در نمایش‌های گذشته هم از این تمهید به میزان محدود و کمرنگ استفاده کرده بودم اما در «مخاطب خاص» مخدوش شدن مرزهای زمان به واسطه افعال یا رفتارهای زبانی وجه قالب به خود گرفته است، برداشتن این مرز و یکی شدن دو زمان را خیلی دوست دارم.

* اما احتمال دارد این تمهید دریافت تماشاگر از اثر را دچار خدشه کند یا آنچه از نظر تکنیکی عنوان می‌شود را دریافت نکند.

_ _ چندان مهم نیست، چون امکان قرائت تمام متن توسط همه وجود ندارد. مخاطب عام در ‌‌نهایت می‌تواند‌شناختی کلی از حمید سمندریان پیدا کند که در همین حد برای من کفایت می‌کند. انتظار شناخت و تحلیل تکنیک‌های نوشتاری به کار رفته در متن توقعی است که «مخاطب خاص» یعنی تماشاگر تئاتربین، کتاب‌خوان و نشانه‌شناس از پس آن برمی‌آید.

* واکنش نسل هم دوره سمندریان نسبت به اثر چطور بود و آن‌ها نمایش را چگونه تحلیل کردند؟

_ _ واکنش‌های متفاوتی دریافت کردیم که از نظر کلی ابراز محبت و دوستی هنرمندان آن دوره را همراه داشت. آنچه در این نقطه اهمیت پیدا کرد این بود که چون داستان «مخاطب خاص» زمینه‌ای مستند و تاریخی دارد و بسیاری از دوستان بخشی از ماجرا بودند احساس کم بودن چیزی در نمایش را داشتند و بعضی نکاتی را برای اضافه شدن پیشنهاد دادند، اما با احترام به تمام این نظرات باید عنوان کنم قرار نیست ما تمام سال‌های حیات حمید سمندریان را با تمام جزئیات تصویر کنیم. نمایش ما سمندریان را به عنوان یکی از نخبگان تاریخ معاصر کشور دستمایه قرار می‌دهد تا نکته دیگری را بیان کند و به تاثیرات کلی حضور او در تئا‌تر کشور می‌پردازد، مطالب دیگر به فراخور حال مطرح می‌شود.

* شما هم در خانواده‌ای فعالیت می‌کنید که سمندریان به عنوان بزرگ آن ناچار شد رویکرد دیگری اتخاذ کند، علی شمس به چه امیدی در این مسیر گام برمی‌دارد؟ در حالی که تئا‌تر و جامعه به راحتی می‌تواند افراد را حذف کند و نیست شدن هنرمند خود را به نظاره بنشیند.

_ _ بله، تئا‌تر و مدیران تئاتری این قدرت را دارند که فردی را به راحتی حذف کنند. تعدادی از مدیران چه پیش و چه پس از انقلاب مانع فعالیت هنرمندان شدند، اما من همواره به غزلی از سعدی فکر می‌کنم که می‌گوید «مشتاق گل بسازد با خوی باغبانان». عاشق این کار هستم و فکر می‌کنم تمام استعداد و توش و تن من برای تئا‌تر است و هرگاه می‌نویسم یا تئا‌تر کار می‌کنم احساس رضایت دارم و این لحظات را عمر محسوب می‌کنم.

گفتگو از: بابک احمدی

نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز