زنگنه در گفتوگو با ایلنا تشریح کرد:
ابعاد توافق گروههای فلسطینی بر سر اداره غزه توسط تکنوکراتها/ نقش مصر در آینده سیاسی غزه
کارشناس مسائل منطقه گفت: بدون پذیرش نقش فلسطینیها در اداره سرزمین خود، هیچ صلح و ثبات پایداری شکل نخواهد گرفت و آمریکا نیز به این واقعیت پی برده است.
صباح زنگنه، کارشناس مسائل منطقه با اشاره به توافق گروههای فلسطینی بر سر اداره غزه توسط تکنوکراتها در گفتوگو با ایلنا اظهار کرد: بحث درباره نحوه اداره غزه و کرانه باختری یکی از محورهای اساسی در تحولات اخیر فلسطین است. فلسطینیها بهویژه گروههای مقاومت و تشکیلات خودگردان فلسطین تأکید دارند که اداره این مناطق باید بهطور کامل به نیروهای فلسطینی داده شود. این موضع در برابر دیدگاههایی مطرح شده است که از سوی افرادی چون «دونالد ترامپ» یا برخی مقامهای غربی بیان میشود؛ دیدگاهی که خواستار اداره غزه توسط نیروهای بینالمللی است. وقتی سخن از «نیروهای بینالمللی» به میان میآید، نامهایی چون «تونی بلر» از بریتانیا، با سابقه منفی در حمله به عراق، یا «جرد کوشنر» و «استیو ویتکاف» بهعنوان مسئولان بخشهای اقتصادی و سیاسی این طرح مطرح میشوند. هدف آنها تشکیل حلقهای از چهرههای غربی و عربی است تا کشورهای عرب منطقه را به سرمایهگذاری در غزه دعوت کنند. در واقع، این طرح عملاً هیچ جایگاهی برای مردم و نیروهای فلسطینی قائل نیست و اداره سرزمین فلسطین را از دست صاحبان اصلی آن خارج میکند.
وی ادامه داد: در برابر چنین طرحی، گروههای فلسطینی ناگزیرند برنامه و راهحل مستقل خود را ارائه دهند. از یک سو، تشکیلات خودگردان فلسطین که امروز تجلی آن در قالب دولت خودگردان کرانه باختری دیده میشود، بهدنبال حفظ چارچوب نهادی و سیاسی فلسطین است؛ و از سوی دیگر، جنبش حماس با واقعگرایی بیشتری نسبت به گذشته، بر ضرورت واگذاری اداره غزه به نیروهای مستقل فلسطینی تأکید دارد. آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی هم در تلاش هستند هیچ نقشی برای حماس در ساختار آینده غزه قائل نباشند. اما حماس در واکنش به این فشارها، اعلام کرده که آماده است از اصرار خود برای اداره مستقیم غزه صرفنظر کند، به شرط آنکه اداره منطقه صرفاً توسط نیروهای فلسطینی انجام گیرد. منظور از نیروهای فلسطینی در این تعریف، افراد متخصص و تکنوکراتی هستند که از نظر ملی، شناختهشده و مورد اعتماد مردم هستند؛ نیروهایی که در درون سرزمینهای اشغالی حضور دارند یا در زندانهای رژیم صهیونیستی محبوس هستند، و نیز افرادی که با وجود محدودیتهای امنیتی و رسانهای، همچنان در خدمت آرمان فلسطین باقی ماندهاند. البته بخشی از نیروهای فلسطینی خارج از سرزمین مادری نیز در این چارچوب جای میگیرند؛ کسانی که وفاداری ملی دارند و مایل هستند در بازسازی و اداره فلسطین مشارکت کنند.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: بااینحال، نباید از این واقعیت غافل شد که عدهای اندک از فلسطینیها در خارج، وابسته به منافع برخی کشورهای عربی، آمریکا، بریتانیا یا حتی رژیم صهیونیستی شدهاند. این دسته، گاه بهصورت پنهان از سوی برخی قدرتها حمایت میشوند تا بعدها در قالب گروههای جدید سیاسی، جایگزین جریانهای اصیل فلسطینی شوند و چنین روندی تهدید جدی برای آینده فلسطین محسوب میشود. در برابر این تهدیدها، حماس موضعی واقعبینانه اتخاذ کرده و اعلام آمادگی کرده است تا اداره غزه را به نیروهای مستقل و تکنوکرات فلسطینی بسپارد. تحقق این امر البته نیازمند توافق و همگرایی سایر گروههای فلسطینی است. به نظر میرسد تشکیلات خودگردان فلسطین نیز از این طرح حمایت میکند و آن را راهی برای بازگرداندن اداره غزه به دست نیروهای ملی و غیروابسته میداند. در همین چارچوب، دولت آمریکا بارها اعلام کرده که حاضر نیست غزه در اختیار حماس باشد. بااینحال، حماس نیز تصریح کرده است که نه بهدنبال اداره مستقیم غزه است و نه حاضر است آن را به نیروهای غیرفلسطینی واگذار کند. این موضع روشن، اکنون به محور اصلی مذاکرات آتشبس و صلح احتمالی تبدیل شده است.
وی افزود: واقعیت این است که بدون پذیرش نقش فلسطینیها در اداره سرزمین خود، هیچ صلح و ثبات پایداری شکل نخواهد گرفت و حتی مقامات آمریکایی نیز در ماههای اخیر تا حدی به این واقعیت پی بردهاند. از همین رو، برخلاف گذشته که گفتوگو با حماس را غیرممکن میدانستند، اکنون بهطور غیررسمی از گفتوگو با نمایندگان این جنبش سخن میگویند و این تغییر رویکرد ناشی از درک تازهای از قدرت واقعی حماس در میدان سیاسی و اجتماعی فلسطین است. دونالد ترامپ حتی در مقطعی اظهار داشته که حاضر است «مروان برغوثی» را از زندان آزاد کند و به او نقشی سیاسی در ساختار آینده فلسطین بدهد. این اظهارنظر، نشانهای از تغییر درک آمریکا از واقعیتهای صحنه فلسطین است. واقعیت این است که تحولات فلسطین، همچون صفحهای از شطرنج نیست که بتوان مهرهها را به دلخواه جابهجا و تصویری تازه ترسیم کرد. واقعیتهای عینی میدان، همه بازیگران را ناگزیر کرده است تا در مواضع خود بازنگری کنند. از یک سو، اسرائیل به دلیل فرسایش نظامی و فشار افکار عمومی جهانی، ناچار به پذیرش آتشبس است؛ از سوی دیگر، دولت آمریکا در تلاش است طرح چندمادهای خود را تعدیل کند؛ و همچنین حماس نیز با حفظ اصول خود، حاضر به گفتوگو بر پایه احترام متقابل و حفظ استقلال تصمیمگیری فلسطینیها شده است.
زنگنه گفت: نکته کلیدی در این میان آن است که اداره غزه باید توسط نیروهای فلسطینی انجام شود، نه نیروهای خارجی. این شرط حداقلی، امروز بهعنوان مبنای مشترک میان گروههای فلسطینی مورد تأکید است و بدون تحقق آن، هیچ سازش یا توافقی دوام نخواهد آورد. اما در این میان، نقش مصر نیز بسیار مهم و قابلتوجه است. مصر از دیرباز، بهویژه از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی تاکنون، هزینههای زیادی در حمایت از فلسطین پرداخته است. در مقاطعی، کل نوار غزه تحت اداره مصر قرار داشت و قاهره هنوز هم این پیشینه تاریخی را فراموش نکرده است. همچنین غزه از نظر ژئوپلیتیکی، مکمل امنیتی و راهبردی صحرای سینا و بخشی از عمق ژئواستراتژیک مصر به شمار میآید. از این رو، مصر خود را نسبت به تحولات غزه و جنوب فلسطین بیتفاوت نمیبیند. گذرگاه رفح، که تنها مسیر ارتباط زمینی غزه با جهان خارج است، در کنترل مصر قرار دارد و نقش حیاتی در زندگی مردم فلسطین ایفا میکند و باز یا بسته بودن این گذرگاه میتواند سرنوشت انسانی و اقتصادی غزه را تعیین کند؛ زیرا بسته شدن آن، عملاً مردم را در وضعیت خفگی و محاصره کامل قرار میدهد.
وی عنوان کرد: گروههای فلسطینی به خوبی از اهمیت و جایگاه مصر آگاه هستند و نقش میانجیگرانه و حمایتی آن را میشناسند. مصر نیز، از سوی دیگر، با درک واقعبینانهای از شرایط، میداند که سرنوشت فلسطین ارتباط مستقیمی با امنیت ملی و ثبات منطقهای خود دارد. از همین رو، روابط متقابل میان فلسطینیها و مصر مبتنی بر درک و احترام متقابل است. مصر، نه تنها بهعنوان بزرگترین کشور عربی، بلکه بهعنوان بازیگری با سابقه و نفوذ تاریخی، جایگاهی دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت یا از صحنه گفتوگوها حذف کرد.
این کارشناس مسائل خاورمیانه در پایان خاطرنشان کرد: به همین دلیل، حضور فعال مصر در روند مذاکرات و ترسیم آینده غزه، امری طبیعی و ضروری است. مصر با توان دیپلماتیک و امنیتی خود میتواند به کاهش چالشها و میانجیگری مؤثر میان گروههای فلسطینی و سایر طرفها کمک کرده و مسیر شکلگیری توافق پایدار را هموار کند. در کل، مجموعه این تحولات نشان میدهد که آینده غزه و فلسطین در گرو همگرایی نیروهای ملی، تقویت نقش کشورهای منطقهای مانند مصر، و مقاومت در برابر طرحهای تحمیلی خارجی است. تنها در چنین چارچوبی میتوان به تشکیل ساختاری دست یافت که در آن، اداره غزه بر پایه استقلال سیاسی، اراده مردم فلسطین و همبستگی درونی آنها شکل گیرد.