صفاتاج در گفتوگو با ایلنا:
ساکنان غزه به دولت موقت اسرائیلی - آمریکایی تن نمیدهند/ واشنگتن و تلآویو بازتولید همان ساختار گذشته در قالبی تازه را دنبال میکنند

کارشناس مسائل فلسطین گفت: حتی اگر مردم غزه فاقد سلاح نظامی باشند، پتانسیل اجتماعی و سیاسی بالای آنها در مقابله با اشغالگری، خود نوعی مقاومت است که اجازه تحقق طرحهایی برای اداره غزه را نمیدهد.
مجید صفاتاج، کارشناس مسائل فلسطین با اشاره به مذاکرات آمریکا و اسرائیل در خصوص اداره موقت غزه توسط ایالات متحده در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: تحولات غزه با آنچه در افغانستان و عراق رخ داد، تفاوتی بنیادین دارد. در افغانستان، پس از حمله نظامی، آمریکا با انتصاب زلمی خلیلزاد بهعنوان نماینده ویژه، زمینهساز تشکیل حکومتی موقت شد. بعدها همان فرد سفیر آمریکا در افغانستان شد و فرایند دولتیسازی تحت کنترل واشنگتن آغاز شد. در عراق نیز، با الگوگیری از مدل افغانستان، فردی به ریاست حکومت گمارده شد و تلاشهایی برای شکلدهی به ساختار غیرنظامی صورت گرفت. اما در غزه، شرایط بهکلی متفاوت است. خلع سلاح کامل، مقابله با مقاومت و تحمیل ساختار حکومتی از بیرون، آنگونه که در افغانستان یا عراق ممکن بود، در غزه به دلایل متعدد، عملاً غیرقابل تحقق است. یکی از اهداف اساسی آمریکا و اسرائیل، خلع سلاح کامل غزه و از میان برداشتن گروههای مقاومت مانند حماس و جهاد اسلامی است.
وی ادامه داد: این هدف، یک آرمان بلندپروازانه برای رژیم صهیونیستی محسوب میشود اما با این حال، واقعیت صحنه چیز دیگری است. حتی اگر مردم غزه فاقد سلاح نظامی باشند، پتانسیل اجتماعی و سیاسی بالای آنها در مقابله با اشغالگری، خود نوعی مقاومت است که اجازه تحقق چنین طرحهایی را نمیدهد. در طول سالهای گذشته، مردم غزه همواره نشان دادهاند که در برابر تسلیمشدن در برابر اشغال، مقاومت خواهند کرد؛ چه بهصورت مسلحانه، چه بهصورت مدنی. این پویایی درونی، نقطه شکست تحلیلهای سادهانگارانهای است که نسخههای خارجی را برای غزه تجویز میکنند. طرح خلع سلاح غزه و تشکیل دولت جدید، از سوی مخالفان داخلی و منطقهای نیز با واکنش مواجه شده است. محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، از همان ابتدا رویکردی رقابتی نسبت به حاکمیت در غزه داشته و بارها تمایل خود را برای تسلط بر این منطقه ابراز کرده است. مصر و برخی کشورهای عربی نیز در این میان، مواضع خاص خود را دنبال میکنند که الزماً با منافع مردم غزه همسو نیست. این اختلافها و تنشهای داخلی و منطقهای، نشانهای از خام بودن طرح آمریکاییها برای آینده غزه است؛ طرحی که نه تنها از درک واقعیتهای میدانی عاجز است، بلکه نمیتواند اجماع سیاسی لازم را نیز به دست آورد.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: اگر آمریکا واقعاً به دنبال مدیریت وضعیت غزه باشد، مناسبترین گزینه برای آنها همان تشکیلات خودگردان فلسطین است؛ ساختاری که در توافقنامه اسلو در سال ۱۹۹۳ بر آن تأکید شده بود. بر اساس مفاد این توافق، تشکیلات خودگردان بهعنوان نهاد رسمی ادارهکننده سرزمینهای فلسطینی به رسمیت شناخته شد و هر اقدام خارج از این چارچوب حقوقی و سیاسی، بهویژه تلاش برای تحمیل ساختارهای جدید از سوی نیروهای خارجی، میتواند پیامدهای خطرناکی برای آمریکا و رژیم صهیونیستی به همراه داشته باشد. چنین روندی نه تنها مشروعیت ندارد، بلکه به تعمیق بحران و گسترش بیثباتی در منطقه منجر خواهد شد. با گذشت بیش از یک سال و نیم از آغاز جنگ در غزه، رژیم صهیونیستی همچنان نتوانسته کنترل کامل غزه را بهدست بگیرد. حملات موشکی از سوی مقاومت ادامه دارد و نیروهای زبده اسرائیل، از جمله تیپ گولانی، در جریان نبردهای شهری تلفات سنگینی متحمل شدهاند. این نشانه آن است که «پاکسازی کامل» غزه، که در ادبیات نظامی رژیم صهیونیستی مطرح میشود، در عمل هنوز محقق نشده است. اگر روزی چنین پاکسازی انجام شود، تنها مسیر پایدار برای مدیریت بعدی غزه میتواند از طریق تشکیلات خودگردان باشد، نه با تحمیل یک توافق یکجانبه و غیرقانونی از سوی اسرائیل و آمریکا که احتمالاً آنها نیز به آن پایبند نخواهد ماند. در این میان آمریکا در تلاش است پس از پایان درگیریها، غزه را تحت مدیریت یک ائتلاف بینالمللی قرار دهد که با حضور کشورهای منطقهای یا فرامنطقهای اداره شود.
وی در پایان خاطرنشان کرد: بر اساس این طرح، حماس و حتی تشکیلات خودگردان فلسطین نیز از مشارکت کنار گذاشته میشوند و دولت موقتی توسط تکنوکراتهای فلسطینی تشکیل خواهد شد. واقعیت این است که بسیاری از این افراد همان چهرههای موجود در بدنه تشکیلات خودگردان هستند که صرفاً با تغییر نام و موقعیت، وارد ساختاری جدید میشوند. بنابراین، این تلاش چیزی نیست جز بازتولید همان ساختار گذشته در قالبی تازه، بدون ایجاد تحول واقعی در ماهیت حاکمیت. به گونهای که خلع سلاح با نام جدید مطرح شده و هدف ثابت است اما نامها تغییر میکنند، ساختارها بازآرایی میشوند، اما هدف اصلی یکی است که باید آن را نابودی کامل مقاومت در غزه و تسلیم مردم در برابر خواستههای رژیم صهیونیستی. این هدف نه به دلیل تغییر تاکتیکها، بلکه به دلیل پایداری اراده مردم غزه، تاکنون شکست خورده و احتمال موفقیت آن در آینده نیز بسیار پایین است. حتی اگر ساختار جدیدی برای اداره غزه شکل بگیرد، مسئله همراهی مردم همچنان بیپاسخ باقی میماند. پس از این همه سال محاصره، جنگ و کشتهشدن هزاران نفر، بخش عمدهای از مردم غزه حاضر به پذیرش دولتی نخواهند بود که با حمایت خارجی و بهویژه سرنیزه اسرائیلی روی کار آمده باشد. اگرچه ممکن است اقلیتی از مردم به دلایل اقتصادی یا امنیتی با چنین ساختاری همراهی کنند، اما اکثریت غزه نسبت به این نوع حاکمیت بیاعتماد و معترض خواهد بود. این دولت، اگر هم تشکیل شود، نه برای مردم بلکه بهمنظور تحقق اهداف آمریکا و اسرائیل ایجاد خواهد شد و نمیتواند نماینده واقعی خواست عمومی باشد.