نقش رسانهها در دوران جنگ و بحران/رسانه؛ خط مقدم نبردهای نرم و جنگ روایتها

رسانهها در زمان جنگ و بحران، بهعنوان بازوی مکمل نیروهای مسلح و نهادهای امنیتی عمل میکنند.در چنین شرایطی، رسانهها فقط ابزار اطلاعرسانی نیستند، بلکه راهبردیترین عامل در مدیریت افکار عمومی به شمار میروند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در جهان امروز که قدرت نرم در بسیاری موارد تعیینکنندهتر از قدرت سخت است، رسانهها بهعنوان یکی از بازوهای کلیدی در مواجهه با بحرانها، بهویژه بحرانهای امنیتی و نظامی، نقش تعیینکنندهای دارند.
رسانهها در زمان جنگ و بحران، صرفاً در جایگاه یک ابزار اطلاعرسانی قرار نمیگیرند، بلکه بهعنوان راهبردیترین عنصر هدایت افکار عمومی، تقویت روحیه ملی، و مدیریت فضای روانی جامعه ایفای نقش میکنند. آنها در بسیاری موارد، دوشادوش نهادهای نظامی و امنیتی قرار میگیرند و بهنوعی، جزئی از جبهه دفاعی کشور محسوب میشوند.
رسانه و آرامسازی افکار عمومی در شرایط جنگی
یکی از مهمترین کار رسانهها در دوران بحران، کاهش اضطراب عمومی و مدیریت هیجانات اجتماعی است. در شرایط جنگی، جامعه بهطور طبیعی دچار اختلالات روانی موقت میشود؛ ترس از حمله، نگرانی برای آینده، بیاعتمادی به اخبار، شایعات گسترده در فضای مجازی، و فقدان اطلاعات دقیق، میتوانند فضایی سنگین و آشفته بر روان جمعی حاکم کنند.
در این فضا، رسانهها میتوانند با انتشار اخبار صحیح، مستند و متوازن، انتشار گزارشهای میدانی با رویکرد اطمینانبخش، گفتوگو با مسئولان، و تولید محتواهای تحلیلمحور، نقش آرامبخش ایفا کرده و جلوی تشدید ترس و ناامیدی در جامعه را بگیرند.
آگاهیبخشی، مقابله با شایعه، و تقویت اعتماد عمومی سه مؤلفه کلیدی هستند که رسانههای حرفهای باید در اولویت قرار دهند.
رسانه، بازوی غیرنظامی در جنگهای ترکیبی
در نبردهای نوین که در آن ترکیبی از جنگ نظامی، اقتصادی، سایبری و روانی بهکار گرفته میشود، رسانهها به یکی از عناصر کلیدی این ترکیب تبدیل شدهاند. در بسیاری از موارد، پیروزی یا شکست در میدان نبرد، نه صرفاً به قدرت تسلیحاتی، بلکه به توانایی در مدیریت افکار عمومی و روایتسازی مؤثر بستگی دارد. رسانهها با بازنمایی موفقیتهای میدان، تقویت حس میهندوستی، نمایش چهره انسانی نیروهای مسلح، و بیان دستاوردهای ملی میتوانند شکاف بین جبهه جنگ و جامعه مدنی را پر کنند.
در این میدان، خبرنگاران، مستندسازان، گویندگان، تحلیلگران و حتی کاربران شبکههای اجتماعی، نقش سربازان خط مقدم در جبهه نرم جنگ را برعهده دارند. بدون شلیک حتی یک گلوله، میتوان با یک گزارش حرفهای، یک روایت قوی، یا یک پویش رسانهای، مسیر جنگ را به نفع خود تغییر داد.
مقابله با ترس، اضطراب و آسیبهای روانی
آسیبهای روانی جنگ در بسیاری موارد عمیقتر و پایدارتر از خسارات فیزیکی و مالی است. اضطراب ناشی از حملات هوایی، نگرانی برای جان عزیزان، شنیدن صدای آژیر و انفجار، و بیخوابیهای مزمن، تنها بخشی از فشارهایی است که یک جامعه درگیر جنگ تجربه میکند. در این شرایط، اگر رسانهها صرفاً بر انتشار اخبار منفی، تحلیلهای هیجانی و تصاویری از خشونت تمرکز کنند، ناخواسته به تشدید بحران روانی کمک خواهند کرد.
در مقابل، رسانههایی که با هوشمندی اقدام به پمپاژ امید، ارائه روایتهای الهامبخش، تقویت همبستگی ملی، و انتشار داستانهایی از ایثار و فداکاری میکنند، میتوانند نقش مهمی در ترمیم روان جمعی و حفظ ثبات اجتماعی ایفا کنند. رسانه میتواند از ابزاری برای تشویش ذهن مردم، به درمانی برای ترمیم روان آسیبدیده جامعه بدل شود.
رسانه، مرزبان حقیقت یا ابزار پروپاگاندا؟
در بسیاری از جنگها، رسانهها بهسرعت به ابزار جنگ روانی تبدیل میشوند. مرز باریکی میان اطلاعرسانی مسئولانه و پروپاگاندای جنگی وجود دارد. وظیفه حرفهای رسانه این است که بدون تحریف واقعیت، هم به حفظ روحیه عمومی کمک کند و هم از گسترش اخبار نادرست و تحلیلهای مغرضانه جلوگیری کند.
شفافیت، امانتداری و توازن در روایت سه اصل مهمی هستند که رسانهها باید در بحرانها از آنها پیروی کنند. اگر اعتماد عمومی نسبت به رسانهها از بین برود، بازگرداندن آن بسیار دشوار خواهد بود و خلأ ایجاد شده بهسرعت با شایعات و اطلاعات غلط پر میشود.
رسانهها، حافظان انسجام ملی
رسانهها در دوران جنگ و بحران، نه در حاشیه، بلکه در قلب ماجرا قرار دارند. آنها میتوانند همانگونه که یک بمب به زیرساختهای فیزیکی ضربه میزند، یا همانطور که یک فرمانده نظامی میتواند معادلهای را در میدان نبرد تغییر دهد، با یک محتوای اثربخش و دقیق، ذهن و روان یک ملت را هدایت کنند.
اگر عملکرد رسانهها حرفهای، دقیق و اخلاقمدارانه باشد، میتوانند نهتنها جامعه را از بحران عبور دهند، بلکه سرمایه اجتماعی، حس اعتماد عمومی و انسجام ملی را نیز تقویت کنند.