خبرگزاری کار ایران

مرور زندگی و آثار یک نمایشنامه‌نویس همواره معترض؛

«محمد یعقوبی» تنها به وقایع روزگار خویش متعهد است

asdasd
کد خبر : ۵۸۴۱۰۸

«من نویسنده‌ای هستم که از محیطی که در آن نفس می‌کشم تأثیر می‌گیرم» این را یعقوبی در وصف خود می‌گوید. نمایشنامه‌نویس و کارگردانی که او را بیشتر به متن‌های رئالیستی و مرتبط با اتفاقات اجتماعی و سیاسی روزش می‌شناسیم. همین تعهد به جامعه علاوه بر اینکه از یعقوبی چهره‌ای جدی و اثرگذار در تئاتر ساخته، او را بارها و بارها با مشکلات بسیاری مانند ممیزی و عدم صدور مجوز روبرو کرده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، محمد یعقوبی خود شرح مفصلی با تاریخ‌های دقیق از زندگی‌نامه‌اش نوشته و دست هرکسی را برای ارجاع دقیق به زندگی و روندی که در سی سال اخیر طی کرده، باز گذاشته است. متولد فروردین ۱۳۴۶ در لنگرود است و دانش‌آموخته حقوق قضایی. «بازگشت» اولین نمایشنامه‌ای است که در همان سال‌های دانش‌آموختگی و بعد از پیوستن به گروه تئاتر دانشگاه نوشته است. آذرماه همان سال یعنی در ۱۳۶۸ در نمایشی به‌نام «دوازده ماه» نوشته‌ ساموئل مارشاک و کارگردانی احمد مایل برای اولین بار به‌عنوان بازیگر روی صحنه رفت.

یعقوبی طی سال‌های ۷۰ و ۷۱ آموزش دوره‌های بازیگری دید. زیر نظر حمید سمندریان و مهین اسکویی و در این مدت دو نمایشنامه دیگر هم نوشت. اما ماجراهای او از سال بعد و با فارغ‌التحصیلی او از دانشگاه شروع شد. بهمن سال ۷۲ یک اجرای خصوصی از نمایش‌ باغ‌وحش شیشه‌ای‌ نوشته‌ تنسی‌ ویلیامز و ترجمه‌ حمید سمندریان در تالار هنر روی صحنه می‌برد که با اعتراض برخی از اعضای‌ بسیج دانشگاه آزاد هنر روبرو می‌شود. اعتراض‌هایی مبنی بر اینکه این نمایش کاری غیرشرعی بوده و البته اثرگذار هم می‌شود چراکه بعد از آن تالار هنر تعطیل شده و مدیر آن هم تغییر می‌کند. دردسرهای همین نمایش اما برای او ادامه‌دار می‌شود. به طوری که خود یعقوبی درباره آن می‌گوید: «دو ماه تحت تعقیب اداره‌ مبارزه با مفاسد اجتماعی بودم و در خانه‌ خودم زند‌گی نمی‌‌کردم. به علت روند غیرقانونی تعقیبم بدون هیچ‌ابلاغیه و… خودم را معرفی نکردم تا اینکه ابلاغیه‌ قانونی‌ صادر شد و خود را معرفی کردم. به مجازات تعلیقی‌ محکوم شدم»

او دو سال بعد از این ماجراها یکی از نمایشنامه‌های مطرح خود یعنی «دل سگ» را می‌نویسد و چند نمایشنامه ترجمه می‌کند. اسفند سال ۷۵ یکی دیگر از نمایشنامه‌های مطرحش یعنی «زمستان ۶۶» را می‌نویسد. در همان سال نمایش‌نامه‌ «شب به‌خیر مادر» را که مدتی با حضور پانته‌آ بهرام و ریما رامین‌فر به عنوان دو بازیگر تمرین کرده بود، برای صدور مجور ارائه می‌کند. اثر مجوز اجرا نمی‌گیرد اما یعقوبی نزدیک به دو ماه آن را به صورت خصوصی اجرا می‌کند. البته این طلسم می‌شکند و یکسال بعد یعنی در تابستان سال ۷۶ «شب به‌خیر مادر» به‌عنوان نخستین تجربه کارگردانی رسمی یعقوبی در تئاترشهر روی صحنه می‌رود.

سال ۷۶ برای محمد یعقوبی اتفاقات خوب دیگری هم به همراه دارد؛ زمستان ۶۶ او که به مسائل جنگ می‌پردازد، اجرا می‌شود و در جشنواره تئاتر فجر عنوان جایزه اول کارگردانی و جایزه‌ دوم نمایش‌نامه‌نویسی را برایش به ارمغان می‌آورد و او را به عنوان کارگردانی جوان در فضای جدی تئاتر مطرح می‌کند.

در آخرین هفته‌های سال ۷۶ گروه تئاتر امروز را راه می‌اندازد که حضورش در آن چهار سال بیشتر دوام نمی‌آورد. یعقوبی درباره انتخاب نام «امروز» برای اولین گروه تئاتری‌اش می‌گوید: «از نام امروز خوشم می‌آمد و به خصلت ذاتی تئاتر اشاره داشت، تئاتری برای امروز، از جنس امروز و برای مردمان امروز. راستش آن روزها دلم می‌خواست انتشاراتی هم به‌نام امروز تاسیس کنم و کتاب‌های جیبی البته کوچک‌تر از این جیبی‌های معمول چاپ کنم که هرکدام حاوی یک قصه‌ زیبای جهان باشد.»

سال بعدش نمایش‌نامه «رقص کاغذپاره‌ها» را می‌نویسد و اجرا می‌کند و در هفدهمین جشنواره تئاتر فجر در بخش نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی؛ جایزه دوم و از سوی کانون ملی منتقدان عنوان بهترین کارگردانی را می‌گیرد. محمد یعقوبی در این سال‌ها؛ هم بسیار پرکار است و هم آثارش با اقبال روبرو می‌شود. سال ۷۸ برای سومین دوره متوالی در جشنواره تئاتر فجر منتخب می‌شود. این بار برای کارگردانی نمایش «پس تا فردا» نوشته ریما رامین‌فر عنوان سوم را می‌گیرد. در همین سال هم هست که یکی از پرحاشیه‌ترین نمایشنامه‌هایش را می‌نویسد: «یک دقیقه سکوت» که به موضوع قتل‌های زنجیره‌ای می‌پردازد.

یعقوبی در این متن داستان زندگی نویسنده‌ای را روایت می‌کند که تهدید به قتل شده، آن هم به جرم نوشتن و دگراندیش بودن. یعنی مشابه همان اتفاقی که در همان سال‌ها و در ایران در جریان بود و به عنوان «قتل‌های زنجیره‌ای» می‌شناسیمش. سهراب (شخصیت نویسنده نمایش) پس از تهدید به مرگ شدن، شروع به نوشتن رمانی می‌کند و هم‌زمان با او، داستان رمانی که مشغول نوشتن آن است؛ مرور می‌شود. رمانی که حول محور زندگی زنی به نام «شیوا» می‌چرخد که به بیماری ناشناخته‌ای مبتلاست که هربار می‌خوابد، چندسال بعد بیدار می‌شود و بیدار شدن‌هایش با اتفاقی مثل انقلاب ۵۷، جنگ ایران و عراق و... همراه است.

«یک دقیقه سکوت» ادامه‌ای می‌شود بر درخشش یعقوبی در مهم‌ترین رویداد تئاتری ایران یعنی جشنواره تئاتر فجر. یعقوبی برای کارگردانی همین نمایش در سال ۷۹ در بخش کارگردانی برگزیده می‌شود هرچند این اجرا؛ جشنواره‌ای و محدود بود و تازه سال بعد از آن است که «یک دقیقه سکوت» در تئاتر شهر روی صحنه می‌رود و سال ۸۱ هم جایزه بهترین کارگردانی را از کانون ملی منتقدان تئاتر برای او به ارمغان می‌آورد. اما همه اینها باعث نمی‌شود چاپ نمایشنامه آن مجوز بگیرد. خود یعقوبی درباره این عدم صدور مجوز می‌گوید: «اجازه‌ چاپ یک دقیقه سکوت پس از دو بار رد شدن یک بار در دوره‌ دوم ریاست‌جمهوری خاتمی و یکبار هم در دوره‌ اول احمدی‌نژاد فقط به این معناست که سانسور در کشور ما سیستم ندارد و سلیقه‌ای است» با این همه این نمایشنامه ۱۱ سال پس از نگارش برای نویسنده‌اش جایزه‌ بهترین نمایشنامه از پنجمین دوره‌ جایزه ادبیات نمایشی، کانون نمایشنامه‌نویسان خانه تئاتر ایران را به همراه دارد.

اما حاشیه‌ها تنها به این اثر او ختم نمی‌شود. سال ۸۰ می‌خواهد نمایشنامه «از تاریکی» را در جشنواره تئاتر فجر روی صحنه ببرد اما در مرحله‌ بازبینی توسط اعضای بازبینی جشنواره رد می‌شود. یعقوبی خود درباره این اتفاق می‌گوید: «من پیش از این هر بار در جشنواره تئاتر برنده جایزه شده بودم، همین کافی بود که ردشدن کارم خبر مهمی برای صفحه تئاتر روزنامه‌ها باشد. پوشش خبری خوب روزنامه‌ها اعضای هیأت بازبینی را واداشت برای اولین بار دست‌کم در آن سال‌ها برای دفاع از عملکرد خود جلسه‌ای با مطبوعات بگذارند. آنان ادعا کردند هیچ کاری به علت مضمون رد نشده و کارهای رد شده ضعیف‌تر از کارهای پذیرفته‌شده بود که البته دروغ می‌گفتند. تنها حرف راستی که درباره‌ کارم خواندم حرف حسین پاکدل بود. حسین پاکدل یکی از اعضای بازبینی در مصاحبه با روزنامه‌ی جوان گفت اجازه نمی‌دهد روی صحنه‌ تئاتر زنا را تبلیغ کنند. گرچه او نامی از من نبرده بود ولی بدون شک سخن‌‌اش درباره کار من بود، چون از تاریکی درباره زنا و مجازات زنا بود. من قسمتی از نمایشنامه را دادم که در ماهنامه هنرهای نمایشی چاپ شد.»

سال ۸۳؛ یعقوبی گروه تئاتر «این روزها» را راه می‌اندازد و هر سال نمایشنامه‌های جدیدی می‌نویسد و کارهایش را روی صحنه می‌برد. سال ۸۶ هم بعد از شش سال نمایشنامه‌ «از تاریکی» را که چندبار در این مدت خوانش شده، برای اجرا به شورای نظارت تئاتر شهر می‌دهد ولی بار دیگر اجازه اجرا نمی‌گیرد.

در کنار مشکل اجرا، یعقوبی در این سال‌ها با مشکل چاپ و انتشار نمایشنامه‌هایش هم روبروست. «تنها راه ممکن» او داستان یک نمایشنامه‌نویس ناکام به نام «مهران صوفی» را روایت می‌کند که در لابلای آن نمایشنامه‌های صوفی را می‌بینیم که همگی نقدی به شرایط سیاسی و اجتماعی دارند، اجازه انتشار پیدا نمی‌کند. ممیزی وزارت ارشاد از یعقوبی می‌خواهد چند قطعه نمایشنامه‌ را از متن حذف کند و او نمی‌پذیرد و «تنها راه ممکن» را در یک فصلنامه منتشر می‌کند که به قول خودش «این تنها راه ممکن بود برای چاپ نمایش‌نامه‌ام. تنها راه ممکن و تن ندادن به ممیزی». اما سال ۸۹ پس از شش سال سرانجام یکی از نمایش‌نامه‌هایش با کم‌ترین سانسور اجازه‌ چاپ و انتشار می‌گیرد.

«خشک‌سالی و دروغ» پای خلاقیت یعقوبی را به نمایشنامه‌ها و حتی اجراهایش باز می‌کند تا از مشکل همیشگی سال‌های اخیرش یعنی ممیزی و سانسور خلاص شود. اولین بار در همین نمایشنامه به جای هر واژه‌ای که فکر می‌کند سانسور شود از کلمه «بیست‌و‌پنج» استفاده می‌کند؛ کلمه‌ای که در واقع اشاره‌ای به اصل ۲۵ قانون اساسی دارد که در آن صراحتا می‌گوید هرگونه سانسور ممنوع است مگر به حکم قانون. این شوخی و طنازی که خشکسالی و دروغ او را پر از واژه بیست و پنج کرده، راه گریزی می‌شود برای انتشار متن‌های یعقوبی بعدها هم جسته و گریخته در آثارش دیده می‌شود. همین نمایشنامه برای یعقوبی چند جایزه دیگر هم در سال‌های بعد از آن به همراه دارد.

سال ۸۹ یعقوبی یکی دیگر از نمایشنامه‌های پرحاشیه‌اش یعنی «نوشتن در تاریکی» را اجرا می‌کند؛ نمایشی که به موضوع حوادث سال ۸۸ و انتخابات ریاست جمهوری اشاره دارد. متن او بارها ممیزی شده و اصلاحیه می‌خورد و دیگر راهکار ۲۵ به جای واژه‌های سانسوری چندان به کارش نمی‌آید. خود یعقوبی در این باره می‌گوید: «پیش از این مشکلی که با شورا داشتم، در واژه‌ها بود. اما در این نمایشنامه ماهیت چند صحنه مشکل ساز شده بود. از من خواستند یکی از لوکیشن‌های اصلی‌ام را به دلیل اینکه تداعی‌گر مکانی واقعی در کشور ماست، حذف کنم، بنابراین دیگر لب زدن یا عدد ۲۵ به دادم نمی‌رسید. موقعیتی بود که نمی‌دانستم با آنچه کنم. برای برخورد با ممیزی در این نمایش سراغ ویدئو پروجکشن رفتم.» همین ترفندها نمایش او را نجات می‌دهد تا به اجرای عمومی برسد.

یعقوبی در سال‌های بعد آثار خود را بازتولید و بازاجرا می‌کند و نمایشنامه‌هایش توسط دیگران در ایران و کشورهای دیگر روی صحنه می‌رود. او در یک گفتگو گفته بود: «در هر کاری که بازتولید می‌کنم دارم خودم و متن خودم را محک می‌زنم. این شبیه به نوعی خود‌زنی رادیکال است. همان زمان که بازتولید را با «زمستان ۶۶» شروع کردم گفتم که می‌خواهم ببینم آیا نمایش‌نامه‌ام یک بار مصرف است؟ می‌خواهم ببینم متن‌هایم قابلیت اجرای تازه را دارند یا خیر؟ من فقط به این فکر کردم که می‌خواهم متن‌ام را اجرا کنم انگار که اصلاً آن را اجرا نکرده‌ام و حالا دوباره شروع کنم روی متن کار کردن.»

یکی از آخرین نمایش‌های محمد یعقوبی در ایران «تنها راه ممکن» در بهمن سال گذشته بود. او درباره اجرای دوباره این اثر می‌گوید: نمی‌‌خواهم فلسفه ببافم که تنها راه ممکن را به فلان دلیل سیاسی یا اجتماعی تصمیم گرفتم اجرا کنم. ولی بدون شک اگر ذره‌ای شک داشتم «تنها راه ممکن» مناسب اجرا در این روزها نیست وقت خودم و دیگران را برای تمرین و اجرای این کار تلف نمی‌کردم. صادقانه باید بگویم که فرصت نمی‌کنم نمایش‌نامه‌ جدیدی بنویسم. ولی من میل‌‌ام به نوشتن را جوری دیگر ارضا می‌کنم. من کارهایم را فقط بازتولید نمی‌کنم، بازنویسی هم می‌کنم. کارگردانی دوباره‌ این نمایش‌نامه‌ها فرصتی برای من نمایش‌نامه‌نویس فراهم کرده که نمایش‌نامه‌هایم را بازنویسی کنم. من این نمایش‌نامه‌ها را زمانی نوشته‌ام که اغلب به دلیل وضعیت ناجور تئاترمان ناگزیر بوده‌ام شتاب‌زده بنویسم‌شان، یا الزام اجرا در جشنواره وجود داشته و یا الزام اجرا و... این آثار فقط بازتولید نیستند، بازنویسی هم هستند. در حقیقت بازتولید این جنبه را یعنی توان بازنویسی را در من تقویت کرده. واقعیت این است که این بازنگری و بازنویسی میل نویسنده‌گی‌ام را ارضا می‌کند.

محمد یعقوبی آذر ماه همین امسال نگارش نخستین نمایش‌نامه‌اش به زبان انگلیسی به نام: Persimmon را به پایان رساند و در غیابش در همین ماه از سوی خانه تئاتر نکوداشتی به پاس آفرینش نمایش‌نامه‌های خلاقانه و تلاش برای توانگر ساختن ادبیات نمایشی ایران برای او برپا شد. نمایشنامه‌نویسی که همواره در آثارش خود را نسبت به وقابع اجتماعی روزگارش متعهد دانسته است.

انتهای پیام/
نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز