در نشست تخصصی «فارابی؛ آوای اندیشه» عنوان شد؛
اندیشه حکیم فارابی؛ سرچشمه خرد ایرانی
نشست تخصصی «فارابی؛ آوای اندیشه» به همّت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی و بمناسبت روز ملی حکمت و فلسفه و بزرگداشت حکیم ابونصر فارابی، سهشنبه ۲۷ آبانماه با حضور پرشمار استادان و پژوهشگران و علاقه مندان به حکمت اسلامی در تالار اجتماعات شهید مطهری (ره) انجمن برگزار شد.
به گزارش ایلنا، محمود شالویی رییس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در ابتدای این نشست طی سخنانی گفت: فلسفه اگرچه دیرتر پای به سرزمین ما نهاد، اما نهتنها غریب نماند بلکه چنان در جای خود استقرار یافت که حتی مخالفان فلسفه نیز برای منازعه با آن، ناگزیر به فراگیریاش شدند و اعتراف کردند که فیلسوفانی چون فارابی و ابنسینا بسیار فراتر از یونانیان، با اندیشه فلسفی آشنا شدند و آن را توسعه دادند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: ملاصدرا دستاوردهای بزرگی پدید آورد و اندیشههای کلامی معتزلی و اشعری، عرفان ابنعربی و فلسفه مشاء و اشراق را درهم آمیخت و دستاوردهایی مهم به ارمغان آورد. سالها گذشت تا فیلسوفی چون علامه طباطبایی این میراث را بهسازی کند. او از بزرگترین فیلسوفان زمانه خویش بود و آثاری چون «بدایه» و «نهایه» و… محصولات فکری ژرف اوست. در دورهای که تهاجم اندیشههای ماتریالیستی شدت یافته بود، او «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را نوشت و شهید مطهری نیز بر آن پاورقی زد. از این رهگذر، حتی کسانی که فلسفه را برنمیتافتند هم با ضرورت زمانه همراه شدند.
وی تأکید کرد: نیاز امروز ما توجه دوباره به فلسفه است. باید مراقب باشیم شخصیتهایی چون فارابی از حوزه تمدنی ایران دور نشوند. ایران سرزمین فارابی، ابنسینا، سهروردی، مولانا، حافظ و سعدی است. خوشبختانه امروز آثار این بزرگان ثبت جهانی شده و پیوند عرفان و فلسفه در این سرزمین هنوز هم استوار است.
شالویی در پایان گفت: امیدوارم این نشست زمینهساز توجه عمیقتر به مباحث حکمی، فلسفی و کلامی در ایران عزیز باشد.
نوآوریهای حکیم فارابی
درادامه قاسم پورحسن استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی (ره) به ایراد سخن پرداخت و گفت: سالها بر ضرورت بزرگداشت فارابی تأکید کردهام؛ در حالی که با وجود روز ابنسینا، هنوز بزرگداشتی درخور نام فارابی در کشور نداشتهایم. این در حالی است که در سال ۱۹۷۵ بغداد همایشی جهانی برای هزارهی فارابی برگزار کرد و پژوهشگرانی چون محمد عابدالجابری درباره او تحقیقات ارزشمندی ارائه کردند. جابری تصریح میکند که اگر تنها یک اثر از فارابی باقی میماند، «کتاب الحروف» برای ماندگاری او کافی بود.
او افزود: فارابی آغازگر شکلگیری تمدن اسلامی مبتنی بر خرد ایرانی است. بدون او و ابنسینا، تمدن اسلامی پدید نمیآمد؛ زیرا تمدن بدون دانش ممکن نیست. با این حال، بسیاری از نوشتههای مربوط به فارابی یا از سوی مستشرقان است یا فاصله زیادی با حقیقت اندیشه او دارد. فارابی نه صرفاً امتداد ارسطوست و نه محدود به سنت یونان؛ او صاحب نوآوریهای بنیادین در فلسفه، زبانشناسی و سیاست است.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی (ره) تأکید کرد: یکی از بحثهای مهم فارابی نظریه زبان است. در مناظرات قرن چهارم میان عقلگرایی و نگرش الهیاتی، فارابی با دقتی کمنظیر از پیوند عقل و دین دفاع کرد. در کتاب الحروف، برخلاف ارسطو، استعاره را آرایه زبانی نمیداند بلکه قدرت زبان و اندیشه میشمارد؛ برداشتی که قرنها بعد در نظریههای زبانشناسی شناختی مطرح شد. فارابی زبان را همافق اندیشه میدانست و معتقد بود پیشرفت عقل در جامعه، به پیشرفت زبان وابسته است.
او در پایان گفت: رساله فارابی درباره آغاز فلسفه نشان میدهد سرچشمههای اندیشه از ایران و هند به جهان یونانی منتقل شده است. اگر امروز به آینده میاندیشیم، راهی جز بازخوانی میراث فارابی و ابنسینا نداریم.
فارابی و عقل کل
فاطمه مهاجرانی سخنگوی دولت نیز طی سخنان کوتاهی در این آیین اظهار کرد: آنچه که فارابی را به عنوان حکیم فارابی معرفی میکند این است که او دروازه تمدنی ایران را گشود؛ به سمت تمدنی شکوفا و بزرگ که تا قرن هفدهم هر جا صحبت از علم و فرهنگ بود نام ایران مطرح بود.
او ادامه داد: فارابی انسان را محور قرار داد؛ انسانی که به عقل کامل متصل میشود و میتواند تفکر کند و عاملیت داشته باشد. انسانی که با وجود فشارهای روزگار، به آگاهی و اخلاق میرسد و مظهر خلیفهاللهی میشود. مولانا میفرماید: «هر که او بیدارتر پردردتر…»؛ برداشتهای مولانا از فارابی بسیار جدی است.
سخنگوی دولت تصریح کرد: فارابی دریچهای گشود که عقل به معنای عقل کل، عظمت را میبیند و آن فروتنی را که سعدی بیان میکند درک میکند: «یکی قطره باران ز ابری چکید/ خجل شد چو پهنای دریا بدید» عقل جزئی چنین برداشتی ندارد.
وی در پایان گفت: این مسیر، مسیر اخلاقی شدن انسان است؛ همانگونه که مولانا در بحث «چهار مرغ زنده» بیان میکند. همین نگاه است که در دفتر اول مثنوی، در داستان طوطی و بازرگان، او را به خروش میآورد و به وحدت عاشق و معشوق میرساند. این وحدتی است که فارابی با طرح عقل کل مسیرش را گشوده است. و در نهایت به جایی میرسد که: «ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی/ زاری از ما نه تو زاری میکنی…» امیدوارم که همه ما توفیق بهرهگیری از رزق معنوی و میراث فرهنگی ارزشمندمان را داشته باشیم.
فارابی و اندیشه اجتماعی
حجت الاسلام حمید پارسانیا استاد دانشگاه باقرالعلوم (ع) چهارمین سخنران این مراسم بود. او گفت: مطلبی که قصد دارم به آن بپردازم جایگاه فارابی در اندیشه اجتماعی و حکمت مدنی است. البته این به آن معنا نیست که فارابی را تنها در این موضع ببینیم؛ زیرا پیش از آنکه او اندیشمند اجتماعی باشد، فیلسوف به معنای خاص است.
اواضافه کرد: در دوره پس از انقلاب فرهنگی، تلاش شد فارابی ذیل علوم اجتماعی مدرن فهم شود، اما این رویکرد اغلب موجب سوءفهم شد؛ وقتی امروز از فلسفه اجتماعی سخن میگوییم آن را در برابر علم قرار میدهیم، حال آنکه در آثار فارابی فلسفه همان علم است و علم اجتماعی او پیشاعلم مدرن است. فارابی همانگونه که در فلسفه نقطه عطفی ایجاد کرد، در اندیشه اجتماعی نیز متفکری فعال و کمنظیر است.
استاد دانشگاه باقرالعلوم (ع) گفت: فارابی در قرن سوم و چهارم شرایط اجتماعی زمانه را صورتبندی کرد و از مدینه فاضله، مدینه فاسقه، جاهله و ضاله سخن گفت. مدینه جاهله مدینهای صرفاً دنیوی است، اما در محیط زمان فارابی هیچ مدینه جاهله عریانی وجود نداشت؛ به همین دلیل مدینه فاسقه از نظر او همان جامعهای است که معرفت دینی را میشناسد اما عمل دنیوی دارد و این تلاقی فاسق و منافق، تصویری از جامعه اسلامی پس از صدر اسلام و بهویژه دوره بنیامیه ارائه میدهد. اگر این وضعیت استمرار یابد، جامعه به مدینه ضاله میرسد؛ جایی که فرهنگ تحریفشده جایگزین هدایت میشود.
پارسانیا تأکید کرد: در جهان امروز وضعیت برعکس شده است؛ اینجا مفاهیم دینی باید در ذیل پوشش دنیوی مطرح شوند. مدل فارابی باید یک گام جلوتر بیاید تا کارآمد شود، بیآنکه او را به ابژه علوم اجتماعی مدرن تبدیل کنیم. در جامعهشناسی دین نیز دیده میشود که دین برای انسجام اجتماعی ضرورت دارد؛ همانگونه که دورکیم در اواخر عمرش به بازگشت دین توجه یافت. این نکته نشان میدهد که اندیشه فارابی همچنان برای فهم شرایط اجتماعی معاصر قابل بهرهبرداری است.
فارابی صرفا حکیم مشائی نیست
درپایان نیز حسین کلباسی اشتری استاد دانشگاه علامه طباطبائی به ایراد سخن پرداخت و گفت: سرآغاز فلسفه را معمولاً یونان دانستهاند و حتی فرهنگ و تمدن را نیز از آنجا آغاز کردهاند، چنانکه ورنر یِگِر و پیش از او هگل اظهار داشتهاند. اما این نگاه کمتر مورد نقد قرار گرفته و زیر سایه مفروضات شرقشناسانه باقی مانده است. بحث این نیست که فلسفه تنها از یونان آغاز نشده، بلکه آنچه که فارابی بنیان گذاشت؛ چه مایه و پشتوانهای داشت باید مورد توجه واقع شود.
او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: بر این باورم که نسبت دادن فارابی و ابنسینا به جریان صرفاً مشایی و محدود کردن آنان به سنت ارسطویی محل مناقشه است. میراث ایرانی، حکمت مشرقی و آموزههای امامیه نیز از منابع مهم تفکر آنان بوده است؛ اموری که پژوهش در آنها هنوز کاستیهای بسیار دارد و باید بیش از پیش مورد مداقه قرار گیرد. محدود کردن فارابی و ابنسینا به «مشّائیِ صرف» نادیده گرفتن این زمینه گسترده است.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی در پایان تأکید کرد: امروز بیش از هر زمان نیازمند گشودن این عرصههای مغفول در میراث فکری و فلسفی ایرانی هستیم؛ عرصههایی که قرنها نقش مهمی در شکلگیری اندیشه اسلامی و جهانی داشتهاند.