خبرگزاری کار ایران

یادداشتی از بهنام خدارحمی؛

نقش موسیقی در سلامتِ روان

نقش موسیقی در سلامتِ روان

بهنام خدارحمی نوازنده و آهنگساز که در کشور انگلیس تحصیل می‌کند، با توجه به شواهد میدانی خود،‌ درباره اهمیت «موسیقی‌درمانی» یادداشتی نوشته و در اختیار ایلنا قرار داده است که در پی می‌آید.

در دنیای پرُ از شتاب امروزه که اضطراب، افرسودگی و تنهایی به بخش‌هایی از زیستِ ایرانیان بدل شده‌اند، موسیقی بیش از هر زمانِ دیگری نقش خود را در ایجاد تعادل روانی و بازسازی احساسات انسانی نشان داده است. صدای ساز، ریتم و نغمه نه‌تنها بخشی از فرهنگ ما هستند، بلکه می‌توانند همچون درمانی نرم، ذهن خسته را به آرامش بازگردانند. 

موسیقی، داروی بی‌نسخه

در دهه‌های اخیر، پژوهش‌های روان‌شناسی در سراسر جهان نشان داده‌اند که موسیقی می‌تواند اضطراب را کاهش دهد، خُلقِ مثبت را تقویت کند و حتی بر عملکرد شناختی اثر بگذارد. موسیقی با تحریک مسیرهای عصبی مرتبط با لذت و پاداش، ترشح دوپامین را افزایش می‌دهد و به همین دلیل، شنیدن یک آهنگ خاص احساس آرامش و رضایت را در مغز تقویت می‌کند. اما در ایرانِ امروز، این تأثیر تنها جنبه علمی ندارد؛ جنبه فرهنگی و اجتماعی آن نیز پُر رنگ است. موسیقی بخشی از حافظه جمعی ماست: از لالایی‌های کودکی تا ترانه‌های نوستالژیک دهه‌ها، از صدای ساز در آیین‌های محلی تا موسیقی پاپی که در خودروها و هدفون‌ها جریان دارد. هر یک از این صداها، پیوندی میان فرد و گذشته و احساس و هویت برقرار می‌کنند. 

بر اساس گزارش‌های رسمی وزارت بهداشت، در سال‌های اخیر نرخ اختلالات اضطرابی و افسردگی در میان ایرانیان روندی افزایشی داشته است. زندگی شهری، فشار اقتصادی و محدودیت‌های ارتباطی، باعث شده نیاز به تجربه‌های جمعی و زیبایی‌شناسانه بیش از پیش احساس شود. در چنین شرایطی، موسیقی یکی از معدود عرصه‌هایی است که می‌تواند به انسان‌ها امکان هم‌دلی، تخلیه هیجانی و بازسازی روانی بدهد. کافی است به تأثیر کنسرت‌ها، موسیقی‌نوازی در سفره‌خانه‌ها، یا حتی حضور گروه‌های موسیقی محلی در آیین‌های روستایی نگاه کنیم؛ همان لحظه‌هایی که لبخند یا اشک نشان از تخلیه هیجانی سالم دارد. موسیقی در این معنا، نه سرگرمی که نوعی مراقبت جمعی از روان جامعه است. 

موسیقی ایرانی با تنوع دستگاه‌ها و ریتم‌های فراوان، ظرفیت شگفت انگیزی برای بازتاب حالات انسانی دارد. بعنوان نمونه: دستگاه شور می‌تواند غم را به تأمل بدل کند، ماهور شادی متینی می‌آفریند و همایون حسِ روحانی و درونی ایجاد می‌کند. در نواحی مختلف ایران، از ریتم‌های پُر انرژی کُردی و بلوچی تا نواهای آرام شمالی، هر کدام سازوکار خاصی برای ارتباط با احساسات ایرانیان دارند. این تنوع فرهنگی اگر در برنامه‌های آموزشی و سلامت روان گنجانده شود، می‌تواند راهی بومی و مؤثر برای ارتقای سلامت روان جامعه باشد. بسیاری از روان‌شناسان معتقدند که بهره‌گیری از عناصر فرهنگی آشنا در فرآیندهای درمانی، اعتماد و پذیرش بیشتری در مخاطب ایجاد می‌کند؛ موسیقی ایرانی دقیقاً چنین امکانی را در اختیار ما می‌گذارد. 

در سال‌های اخیر، مفاهیمی چون «ذهن‌آگاهی» در روان‌درمانی رواج یافته‌اند؛ یعنی تمرکز آگاهانه بر لحظه حال. جالب است که موسیقی می‌تواند یکی از طبیعی‌ترین ابزارهای تمرین ذهن آگاهی باشد. وقتی فرد با دقت به صدا، ریتم یا کلام آهنگ گوش می‌دهد، توجهش از آشفتگی‌های ذهنی جدا و بر لحظه جاری متمرکز می‌شود. بسیاری از جوانان امروز، ناخودآگاه از موسیقی برای رسیدن به همین وضعیت استفاده می‌کنند؛ از گوش دادن به موسیقی بی‌کلام برای تمرکز گرفته تا آواز خواندن در خلوت برای تخلیه روانی. با وجود همه این ظرفیت‌ها، موسیقی هنوز در ساختار رسمی نظام سلامت ایران جایگاه مشخصی ندارد. نه به عنوان رشته دانشگاهی مستقل تدریس می‌شود و نه در بیمارستان‌ها و مراکز روان‌درمانی به شکل نهادمند به کار می‌رود. با این حال، تجربه‌های پراکنده‌ای از همکاری میان هنرمندان و روان‌شناسان در قالب کارگاه‌ها، درمان‌های گروهی یا برنامه‌های فرهنگی وجود دارد که نتایج مثبتی داشته‌اند. شاید وقت آن رسیده که این تلاش‌ها از سطح علاقه‌مندی فردی به سیاست‌گذاری فرهنگی و بهداشتی ارتقا یابد. 

موسیقی بخشی از زیست ایرانی است؛ صدایی که از دل تاریخ، آیین و زبان برآمده و با احساس انسان امروز پیوند دارد. اگر به جای نگاه تزئینی، به موسیقی بعنوان ابزار حفظ تعادل روان بنگریم، می‌تواند مکملی مؤثر در ارتقای سلامت روان جامعه باشد. شاید در این روزگار پُر شده از صداهای ناهنجار و فشارهای روانی، تنها راه نجات، گوش سپردن دوباره به نغمه‌هایی باشد که از درونِ خود ما برمی‌خیزند؛ نغمه‌هایی که یادمان می‌اندازند آرامش، هنوز در دسترس است و فقط باید شنید.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز