یک بازیگر در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛
آب، خاک و داراییهایمان را به قیمت جان محافظت میکنیم

روایتی استعاری از آزادی و شکست/ تئاتر دیدن را به عادتی فرهنگی تبدیل کنیم
بازیگر نمایش «مترسها» درباره این اثر گفت: نمایش چهار عنصر اصلی «آب»، «خاک»، «باد» و «آتش»، همچنین چهار جهت جغرافیایی یعنی «شمال»، «جنوب»، «شرق» و «غرب» را در قالب شخصیتهایی با دو وجه فانتزی و جدی به تصویر کشیده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نمایش «مترسها» به نویسندگی سامان شکیبا و کارگردانی مشترک سامان شکیبا و سارا قائممقامی، از تاریخ ۶ شهریور تا ۴ مهر در سالن شماره ۳ پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه رفته است.
سعید مقبری، مژگان آمری، ضحا طلائی، الناز جعفری، مهرناز عدَمی، سپیده قاسمی، نگین رشیدی و سامان شکیبا بازیگران «مترسها» هستند.
داستان نمایش، روایت چند مترسک گرفتار در مزرعهای است که در تلاش برای رهایی از سلطه کلاغها، بارها شکست میخورند تا آنکه تصمیم میگیرند مترسکی تازه بسازند؛ مترسکی که قرار است ضعفهایشان را جبران کند؛ اما مواجهههای دیگری رخ میدهد.
این اثر نمایشی، محصول موسسه هنری ققنوس است.
نگین رشیدی ایفاگر نقش خاک در نمایش «مترسها» به بهانه این حضور، با ایلنا گفتگو کرد.
اگر بخواهید درباره این اثر توضیح دهید، چه میگویید؟
اگر از من درباره این اثر بپرسید، با عشقی بیپایان از مزرعهام، مترسکها و روایتمان سخن خواهم گفت. تجربه چنین حسی را تنها با تماشای نمایش میتوان درک کرد؛ بهویژه اکنون که در هفتههای پایانی اجرا قرار داریم. پس از دیدن نمایش، فاصلهای میان ما و مخاطب باقی نمیماند؛ مزرعه، مزرعهی همهی ماست. همهی ما شهروندانی دغدغهمندیم که با جان و دل از آب، خاک و داراییهایمان محافظت میکنیم، حتی به قیمت جانمان.
منظورتان این است که «مترسها» دغدغههای امروزی دارد و اینکه قالب آن چیست؟
به باور من، «مترسها» آینهایست از روزگار امروز جامعه؛ نمایشی در قالب کمدی فانتزی که مفاهیم عمیق خود را به مخاطب منتقل میکند. جامعهای متشکل از نسلها، افکار و عقاید گوناگون که در یک اصل مشترک هستند.
آن اصل مشترک چیست؟
آن اصل مشترک، حرکت به سوی آگاهی است؛ به ویژه نسل جوان که در این مسیر، روشنتر و مصممتر گام بر میدارد.
یکی از مولفههای مهم در اجرای موفق یک نمایش نگاه کارگردان به اثر و سبکی است که در نظر دارد. با این حساب از نحوه کارگردانی و سبک و سیاق «مترسها» بگویید.
کارگردان ما برای طراحی بدن بازیگر از شیوهی گروتسکی بهره گرفته و در محتوای نمایش از سبک فاصلهگذاری برشت استفاده کرده است.
درباره این سبک از تئاتر، به صورت همهفهم چه توضیحی برای مخاطبان عامتر دارید؟
هدف اصلی سبک فاصلهگذاری برشت، ایجاد تأمل و پرسش در ذهن مخاطب نسبت به وضعیت موجود جامعه است.
در نمایش «مترسها» بستر این تامل و پرسش برای ارائه اثری در سبک و سیاق برشت، چه اِلمانهایی بوده؟
کارگردانهای اثر با طراحیهایی در زمینه « موسیقی»، «حرکات دشوار بدنی»، «شکستن دیوار چهارم» و «ارتباط مستقیم با تماشاگر»، به فاصلهگذاری و سبک برشت، وفادار ماندهاند. همهی این عناصر در نهایت یادآور آن هستند که این یک نمایش است، نه زندگی واقعی؛ چراکه اساس سبک فاصلهگذاری برشت دقیقاً، جلوگیری از غرق شدن مخاطب و بازیگر در داستان است.
از بده بستانهایی که طی تمرینات با کارگردان داشتید، بگویید.
از تجربههای شخصیام و آموزههایی که در این مدت کسب کردهام، باید بگویم که تحت تأثیر جهانبینی آقای شکیبا، نسبت به هنر تئاتر قرار گرفتهام. همواره تلاش کردهام ایشان را الگوی خود قرار دهم و این نگاه را سرلوحه مسیر هنریام بگذارم. باور ایشان این است که تئاتر، جهانی هوشمند است؛ اگر به آن خدمت کنی، از آن فرار نکنی و دچار غرور نشوی، به تو خدمت خواهد کرد و زیباییات را نمایان خواهد ساخت. اما اگر در نقش یا کار گروهیات کمکاری کنی، خیلی زودتر از آنچه تصور میکنی، تو را آگاهانه حذف خواهد کرد. ایشان همواره به ما یادآور میشوند که تفاوتی ندارد یک نفر به تماشای نمایش آمده باشد یا صد نفر؛ باید تمام وجودت را در اجرا بگذاری. حتی اگر تنها یک نفر در سالن باشد، باید با انرژی بیشتری برای او بازی کرد تا قدردان حضورش باشی. در تکمیل سخنان ایشان، غزلی از مولانا را نقل میکنم که بهگمانم، عشق ما به تئاتر و صحنه را به زیبایی بیان میکند: «او به آزار دل ما هرچه خواهد آن کند/ما به فرمان دل او هرچه گوید آن کنیم/این کنیم و صد چنین و منتش بر جان ماست/جان و دل خدمت دهیم و خدمت سلطان کنیم»
از همکاری با سارا قائممقامی بگویید.
هدف ما، ارائه اجرایی دقیق، هماهنگ و درخور مخاطب است. حرکات ما چنان طراحی شدهاند که گاه تنها یک صدم ثانیه برای اجرای حرکت بعدی فرصت داریم. اگر راهنماییها و سختگیریهای سارا قائممقامی، طراح حرکت نمایش، نبود، این سطح از اجرا هرگز محقق نمیشد.
گروهی را نمیتوان یافت که در دنیای امروز به راحتی و بدون هیچگونه دشواری ، نمایشی را روی صحنه ببرد. از مشکلات بگویید.
در خصوص دشواریهای اجرا که صحبت بسیار است. در رابطه با نمایش «مترسها» بدون اغراق سختیهای زیادی را متحمل شدیم و روند پیش رو از تمرین تا اجرا برایمان نفسگیر بود! اما با همه اینها تجربهای شیرین و ارزشمند محسوب میشود؛ چرا که اجرای ما در زمرهی آثار فیزیکال قرار میگیرد.
منظورتان از آثار فیزیکال چیست؟
به هرحال حضور در نمایش «مترسها» به عنوان بازیگر، نیازمند آمادگی جسمانی بالاست. خوشبختانه با تمرینهای طولانیمدت و مستمر، توانستیم به سطح مطلوبی برسیم. اکنون که بازخوردهای مخاطبان را میخوانیم و رضایتشان را میبینیم، درمییابیم که توانستهایم از پس این دشواریها برآییم.
با توجه به نقش خودتان در نمایش «مترسها»، از چالشها و روندی که به کشف کاراکتر منجر شد، بگویید.
نقش «خاک» را بسیار دوست دارم. کاراکتری فانتزی و چالشبرانگیز که همچنان برای پرداختن به آن تلاش میکنم. از یک سو باید جنبهی فانتزی شخصیت حفظ شود، و از سوی دیگر باید تأثیرگذار باشد و در روند داستان به بلوغ برسد. در بخش فانتزی، با کمک گریم، لباس، میمیک صورت و گویش خاصی که برای شخصیت انتخاب کردهایم، راحتتر به نقش نزدیک میشویم. اما در بخشهایی از داستان، از کاراکتر فاصله میگیریم و به جدیت میرسیم؛ در آنجا از متد اکتینگ بهره میگیریم. پیوستگی این دو وجه بسیار مهم است تا روند رشد شخصیت و حرکت به سوی آگاهی؛ یا به عبارتی خروج از حالت «مترسک» بهدرستی نمایش داده شود.
عوامل موثر در این روند چه مورد یا مواردی هستند؟
دیالوگهای خوب نمایش در این مسیر بسیار مؤثرند. ماجرا از این قرار است که هر بازیگر طی اجرا، دربارهی عنصر خود سخن میگوید. به طور مثال، من دربارهی «خاک» و دغدغههای مرتبط با آن.
دیگر کاراکترها هم در قالب شخصیتهای فانتزی طراحی و خلق شدهاند؟
نمایش چهار عنصر اصلی «آب»، «خاک»، «باد» و «آتش»، همچنین چهار جهت جغرافیایی یعنی «شمال»، «جنوب»، «شرق» و «غرب» را در قالب شخصیتهایی با دو وجه فانتزی و جدی به تصویر کشیده است. هر یک از ما تلاش کردهایم با سبک خاص خود، به کاراکترمان نزدیک شویم.
به عنوان یک بازیگر و فعال تئاتر، حال و روزِ تئاتر را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر بخواهم در اینباره صادق باشم، باید بگویم تئاتر حال خوبی ندارد و نیازمند حمایتهای جدی و بسیار بیشتر است. در نمایش «مترسها» پرتکرارترین جملهای که از مخاطبان شنیدهایم این است که میگویند؛ «حیف از اجرای شما، حتی اگر یک صندلی خالی در سالن باشد.» و واقعاً همینطور است. تئاتر بخش مهمی از فرهنگ و هنر یک ملت است؛ به ویژه برای ما ایرانیان که از دیرباز صاحب سبک بودهایم. از سیاهبازی و تعزیه گرفته تا انواع اجراهای خیابانی که مختص فرهنگ ماست. خواهشم این است که اجازه ندهیم چراغ تئاتر خاموش شود. از مردم میخواهم با دعوت خود به تماشای یک اثر خوب، این کار را به عادتی فرهنگی تبدیل کنند؛ تفریحی مفید و نسبتاً اقتصادی که در شرایط امروز جامعه، میتواند راهی برای رهایی از روزمرگی باشد.