گرافیتی مدرک هنری نمیخواهد فقط کمی «رنگ» و «شجاعت» میخواهد؛
روایت یک عمر «بمبگذاری» در نیویورک!

لیدی پینک را ایرانیها کمتر میشناسند. او زنی است که با وجود خطر بازداشت یا کشتهشدن، در خیابانهای نیویورک پرسه زده! او شبانه به تونلها و قطارها میرفت و آنها را «بمبگذاری» میکرد؛ این اصطلاحِ گرافیتیکاران در جهت رنگآمیزی و طرح زدن روی دیوارهاست. پینک به تازگی نمایشگاهی از آثارش بر پا کرده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، گرافیتی یکی از هنرهایی است که حال در دنیا به طور کم و بیش رسمیت یافته است؛ هرچند هنوز هنرمندان این عرصه در کل جهان گمنام هستند و ترجیح میدهند خیلی نامحسوس زیر پوست شهر زیست کنند و به فعالیت ادامه دهند. این گمنام ماندن و قانونگریز بودن دلیلی بر ناشناس ماندن نقاشان خیابانی است. اگر از عامه مردم و آنهایی که به طور کم وبیش هنر جهان را دنبال میکنند نام یک گرافیتیکار مطرح را بپرسیم فقط و فقط از بنکسی نام میبرند. ظاهرا هنر گرافیتی طی چند دهه اخیر، تنها بنکسی دارد که در واقع اینطور نیست.
هنرمند دیگری که در زمینه هنر گرافیتی سابقهای دیرین دارد لیدی پینک است. او اکنون از شصت و یک سالگی گذر کرده است. در ایران و خیلی از کشورها لیدی پینک فردی گمنام و ناشناخته است. گاردین که هر از گاهی به سراغ هنرمندان مهم اما کمتر شناخته شده میرود اینبار درباره این زن هنرمند گزارشی تهیه کرده است که در پی میآید.
یک اثر قدیمی گرافیتی با تایپوگرافی نام پینک
قطار صورتی سابوی ویلیج، ۲۰۲۲، اکریلیک روی بوم/عکس: با اجازه لیدی پینک
«لیدی پینک» تنها پنج سال داشته که یک مار را با پای برهنه کشته است. خودش میگوید: «این کار نشان میدهد چه بچهی جسور و بیباکی بودم.»
خانم پینک اکنون ۶۱ساله است و در شمال نیویورک زندگی میکند. او در این سن و سال نیرو و انرژی دارد که نمیتوان نادیدهاش گرفت. او با سرعتی دیوانهوار حرف میزند و گاهگاه با خندههای بلندش سکوت را میشکند.
خودش اعتراف میکند که در آمادهسازی نمایشگاه تکنفرهاش با عنوان Miss Subway NYC در گالری D’Stassi لندن تمام توان همیشگیاش را به کار گرفته است.
لیدی پینک مترو را یکی از پر خطرترین مکانهای گرافیتیکاران نیویورک میداند
جزییات نمایشگاه لیدی پینک بازسازی پررنگ و زندهای از یک ایستگاه متروی نیویورک است. تابلوهایی با رنگهای تند و خیرهکننده از قطارها، یاردها و پرترههای طنزآمیز مسافران مترو دیده میشود.
نوازندهای با لباس گربه، پیرزنی با چرخ خرید و موارد دیگر. لیدی پینک با کمک و همراهی همسرش اسمیت که او هم گرافیتیکار است، حتی لایههای تگها روی دیوارها را، همانطور که در دوران طلایی جوانیاش بوده، بازسازی کرده است؛ یعنی زمانی که با خطر بازداشت و حتی از دست دادن جانش به کار ادامه میداد و شبانه همه جای شهر را با اسپری نقاشی میکرد.
اتفاق جالب اینکه این نمایشگاه بسیار مورد استقبال قرار گرفته؛ تا آنجا که در شب افتتاح بیش از هزار نفر به نمایشگاه آمدند و به لیدی پینک بانوی گرافیتی جهان ادای احترام کردند.
یک اثر از لیدی پینک با عنوان دوشیزه مترو نیویورک/یکی از آخرین آثار هنرمند محصول سال ۲۰۲۵
یکی از پرترههای بازیگوشانهِی لیدی پینک با عنوان « آویز بند»/محصول 2025، از نمایشگاه اخیر در لندن
لیدی پینک در سال ۱۹۶۴ با نام «ساندرا فابارا» در آمباتو، اکوادور به دنیا آمد. داستانش از مزرعه نیشکر پدربزرگ و مادربزرگش در جنگل آمازون آغاز میشود؛ سرزمینی بکر و وحشی که مثل همان ماری که زیر پاهایش جان داد، او را نمیترساند. مادرش پس از ترک پدر پینک (که مهندس کشاورزی اما لاابالی) به آنجا برگشت. وقتی پینک هفتساله شد و مادرش پول کافی جمع کرد، به نیویورک مهاجرت کردند. پینک در اینباره میگوید: وقتی به اینجا آمدیم نه مدرکی داشتیم نه زبان بلد بودیم.»
پینک کودکی با اعتمادبهنفس، سرسخت و با استعداد بود که خیلی زود یاد گرفت درد و اندوهش را در خلاقیتش تخلیه کند. او در پانزدهسالگی به گرافیتی علاقمند شد؛ درست زمانی که دوست گرافیتیکارش به دلیل دیوارنویسی بازداشت و به پورتوریکو فرستاده شد.
او درباره این اتفاق به گاردین گفت: یک ماه تمام گریه کردم، بعد شروع کردم همهجا اسمش را تگ زدن. یکی از تابلوهای نمایشگاه لندن تصویری از پینک نوجوان است. او میخواهد با این کار به آن دوست گمشدهاش ادای احترام کند؛ چرا که او مسبب علاقهاش به هنر گرافیتی بوده است.
پینک کمی بعد در دبیرستان کویینز با بچههایی آشنا شد که میدانستند چطور به یاردها و تونلها نفوذ کنند. خودش در اینباره میگوید: «هرچه بیشتر میگفتند تو دختر هستی نمیتوانی، بیشتر میخواستم خلافش را ثابت کنم. واقعا سرسخت و دیوانه بودم.»
اثری متفاوت از لیدی پینک در ابعاد بزرگ/ نمایشگاه اخیر در لندن
پینک در اواخر دهه ۱۹۷۰ یکی از معدود زنانی بود که در صحنه مردسالار گرافیتی نیویورک پذیرفته شد و خیلی زود به خاطر نقاشی روی قطارهای مترو شهرت پیدا کرد.
پینک در اینباره گفت: «ما مثل یک صنف قبیلهای بودیم که شبها بیرون میرفتیم و هوای یکدیگر را داشتیم و پشت هم بودیم»
لیدی پینک خود و دوستانش را به تصویر کشیده؛ زمانی که کودک بودهاند /یکی از آثار اخیر نمایشگاه لندن
لقب رسمی «پینک» را یکی از اعضای گروه «TC5» به او داده است.
پینک دراینباره اینگونه توضیح میدهد: «تنها دختر شهر بودم که نقاشی میکردم و لازم بود اسم زنانه داشته باشم تا همه بفهمند گروه ما حضور یک زن را پذیرفته است. میدانستم سمبل زن بودنم و همین پایم را به صحنه باز کرد؛ اما برای رقابت با پسرهای قلدر باید استعداد واقعیام را نشان میدادم. با اینکه در آن روزگار جامعه دچار تبعیض جنسیتی بود، ولی من آدم کلهشق و سرسختی بودم و اجازه نمیدادم کسی ازم رد شود. من با اینکه جثه کوچکی داشتم اما صدایام بلند بود و الان هم همینطور است.
از شما و مخاطبانتان هم میخواهم مرا با جنسیت و سن و جثهام نسنجند؛ بلکه با سرعت و بزرگی کارهایم مرا ارزیابی نمایند.
او گفت: و اینکه عنوان «لیدی» بعدها به نام هنریام اضافه شده است. در این زمینه رمانهای عاشقانه تاریخی اروپایی برایم الهامبخش بودهاند.
او یادآوری میکند که در سال ۱۹۷۹، وقتی شبها در محلههای خطرناک نیویورک بیرون میرفته، مجبور بوده برای حفظ امنیت خود لباس پسرانه بپوشد و نقش پسر را بازی کند.
پینک میگوید: «بچههایی که با آنها میگشتم خیلی از من بزرگتر نبودند و میدانستم اگر دعوایی بشود از من محافظت نخواهند کرد. در بدترین محلههای نیویورک باید به لطف غریبهها امیدوار باشی که جانت را نجات بدهند. باید آماده باشی. در کوچههای تاریک شهر اتفاقات تلخی رخ میدهد که دلت نمیخواهد دربارهشان ببینی یا بشنوی! بنابراین اسپری را تکان میدهی و دعا میکنی زنده بمانی.»
اعتراض به جنگ از نوع متفاوت/ اثری از لیدی پینک بر دیوار یکی از خیابانهای نیویورک
لیدی پینک در بخش دیگری از صحبتهای خود با گاردین به خطرناک بودن فعالیت گرافیتیکاران در متروی نیویورک پرداخته است. او در اینباره گفت: خیلی بچهها جانشان را از دست دادهاند؛ مثلا زیر قطار رفتهاند یا دچار برق گرفتگی شدهاند. با گذشت این همه سال فضای متروی نیویورک هنوز فضا همان است و خطرات به قوت خود باقی هستند. کافی است فردی ریل قطار را لمس کند تا بمیرد. نقاشی کشیدن روی دیوارهای مترو یا قطارها و بخشهای مختلف ایستگاهها مانند این است که میخواهی عملیات نظامی انجام دهی. اگر میخواهی گرافیتیکار باشی و در مکان معتبر و چون ترددی چون مترو کار کنی باید زمانبندی قطارها، محلهای امنِ راهرفتن و محلهای اختفا و گریز از پلیس و متصدیان ایستگاهها را بدانی همهچیز را از قبل حساب میکنی. وقتی مثل موشهای وحشتزده در هزارتوی تاریک میدوی، باید دقیق بدانی کجا میروی. با این حال بارها تا مرگ پیش رفتم.
به بهشت خوش آمدید/محصول سال 1982/عکس: هنری چالفت
او ادامه میدهد: مثلا یادم هست، یکبار انگشتم به شدت برید و خونریزی کرد. باید بخیه میخورد اما فقط دستم را در جیبم کردم تا بیسر و صدا و پنهانی به خونریزی ادامه دهد. واقعا دلم نمیخواستم بقیه بگویند: اوه این دختر زخمی شده گریه میکند و با این کارها سرعت عمل ما را پایین میآورد. و باز یادم هست که یک بار دیگر، نزدیک بود یکی از قطارها با من برخورد کند و سرم را ببرد. میخواستم از ریل رد شوم و گمانم این بود که میتوانم. ولی ناگهان از پیچ تونل آمد و به من نزدیک شد. واقعا اگر خم نمیشدم سرم قطع شده بود.
یک اثر فانتزی و کودکانه از لیدی کینگ
دهه ۱۹۸۰ برای این گرافیتیکار، مقطعی جنجالی و پر فراز و نشیب بوده است. او در سال ۱۹۸۳ با بازی در فیلم کالت «Wild Style» به شهرت جهانی رسید. طی همین روند بود که تابلوهای اسپریشدهاش با رنگهای تند و صحنههای الهامگرفته از خیابان، کمکم وارد فضاهای قانونی هنر شد و در سال ۱۹۸۴ در نمایشگاه «The New Portrait» در «MoMA PS1» نامش در کنار نامهایی چون آلیس نیل، ژانمیشل باسکیا و کیت هرینگ قرار گرفت.
در همین دوره بود که لیدی پینک با جنی هولزر همکاری کرد. آنها طی این همکاری پوسترهای معروف «Truisms» را در منهتن میچسباند.
او درباره جنی هولزر میگوید: «او زنی قدبلند بود، حدود دو متر، لباس گشاد میپوشید تا مثل مرد جلوه کند و بتواند شبها تنها بیرون برود. من کوتاه بودم و نمیتوانستم، پس مجبور بودم با گروه بروم.»
در نهایت همکاری پینک و دوستش جنی هولزر به اتفاقات بیشتر و جدیتر منجر شد. این دو بعداً در موزههای «MoMA» و «Tate Modern» آثارشان را به نمایش گذاشتند.
در اواخر دهه ۸۰ فروش آثارش افت کرد، اما او کارش را تغییر داد و با همسرش یک شرکت نقاشی دیواری راه انداخت.
خودش گفته است: «خیلی از دوستانم نتوانستند از محله بیرون بیایند یا سر وقت حاضر شوند. اما من توانستم با جامعه رسمی وفق پیدا کنم. باید پشتکار داشته باشی، باید در بزنی و دنبال کار بگردی.»
او سالهاست که غیرقانونی قطارها را نقاشی نمیکند: «دیوانگیهایم را برای گالریها نگه میدارم.»
با این حال، روح مترو همچنان در کارهایش زنده است. خودش میگوید هنوز هم بهای شورشهای جوانیاش را میپردازد.
پینک ۱۲ سال پیش، بعد از چند یورش پلیس مجبور شد از نیویورک به منطقه شمال نقل مکان کند. او در اینباره گفت: «گفتند نقاشیهای بزرگ نزن چون الهامبخش مردم است. گفتم دقیقاً همین را میخواهم مردم، شاعران، هنرمندان باید از آثارم الهام بگیرند!» او شبانه به تونلها و قطارها میرفت و آنها را «بمبگذاری» میکرد؛ این اصطلاحِ گرافیتیکاران در جهت رنگآمیزی و طرح زدن روی دیوارهاست.
پینک از کم و کیف فعالیت خود هرگز اظهار پشیمانی نکرده است. میگوید: هنر خیابانی بزرگترین جنبش هنری دنیاست. هر گوشه دنیا هستیم. با هر ابزاری شده داریم دنیا را تسخیر میکنیم. لازم نیست مدرک هنر داشته باشی، فقط کمی رنگ و کمی شجاعت کافی است. فقط انجامش بده!