ایلنا گزارش میدهد؛
یک روز با یک بازنشسته در یک بیمارستان دولتی/ ناکامی بزرگ در قلب تهران!

هر ماه از حقوق ما بابت بیمه تکمیلی کسر میکنند ولی رسیدهای درمان منِ بیمار مبتلا به سرطان بعد دو ماه پرداخت نمیشود!
به گزارش خبرنگار ایلنا، شش ماه است بیمهگذار تکمیلی بازنشستگان کارگری از صندوق تامین اجتماعی طلبکار است؛ هر ماه مبلغ بیمه تکمیلی از حساب بازنشستگان کسر میشود ولی به حساب بیمهگذار واریز نمیشود. از سوی دیگر مطالبات مراکز درمانی طرف قرارداد تامین اجتماعی مدت زمان زیادی است که پرداخت نشده؛ دولت قرار بود ۷۰ هزار میلیارد تومان اوراق قرضه به تامین اجتماعی بدهد که این صندوق بتواند مطالبات مراکز درمانی و بیمهگذار تکمیلی را تسویه کند اما متاسفانه در میانهی هفتمین ماه از سال هنوز این اتفاق نیفتاده است؛ مراکز درمانی بسیاری با تامین اجتماعی فسخ قرارداد کردهاند.
در این بین، بازنشستگان تامین اجتماعی برای درمان رنجهای بسیار میکشند؛ از یکسو، فسخ قرارداد مراکز درمانی و عدم پرداخت هزینهها از سوی بیمه تکمیلی که بازنشستگان با استناد به قانون الزام آن را بیمه تحمیلی میدانند و از سوی دیگر، معطلیهای چند ساعته و چند روزه در مراکز درمانی دولتی و بیمارستانهای ملکی تامین اجتماعی، عرصه را بر بازنشستگانی که در سالهای پیری تاب و توان چندانی ندارند و جیبشان خالیست، تنگ کرده است.
کار به جایی رسیده که وقتی یک بازنشسته دچار بیماری میشود، قلبش تندتر میزند و تن و بدناش میلرزد؛ «احمد قاسمی» بازنشستهی کارگری با بیان این جمله، داستان مراجعه اخیر خود به یکی از بیمارستانهای دولتی بزرگ در تهران را روایت میکند، مراجعهای که چند روز طول کشیده و درآخر کلی هزینه روی دست یک خانواده بازنشسته گذاشته.
قاسمی میگوید: بیمارستان دولتی به این بینظمی تا حالا ندیده بودم؛ با اینکه نوبت اینترنتی داشتم مجبور شدم باز از دستگاه نوبت بگیرم؛ دکترم فوق تخصص ارولوژی بود من مشکل پروستات داشتم که بعد از معاینه و آزمایشهای متعدد متوجه شدم که به سرطان پروستات مبتلا شدهام؛ تا اینجا مشکلی نبود چون خانم دکتر خیلی مودبانه با من بر خورد کرد؛ مشکل از آنجا شروع شد که من را برای آزمایش به بخشهای متعددی در بیمارستان معرفی کردند و بعد هم گفتند برای گرفتن جواب آزمایشها و مشاوره پزشکی باید هشت روز بعد مراجعه کنم.
راه از حاشیهها تا شمال شهر دور بوده؛ بیمارستان باکیفیت دیگری در دسترس نبوده و قاسمی میگوید: ما بعد از هشت روز، به خاطر دوری راه و برای اینکه به موقع برسیم ساعت چهار صبح از فردیس به طرف تهران حرکت کردیم؛ ساعت حدود هشت صبح به بیمارستان رسیدیم جواب آزمایشها و عکسها را با کمی تاخیر گرفتیم؛ برای گرفتن جواب مشاوره به قسمت مربوطه مراجعه کردیم؛ مسئول آنجا دختر جوانی بود که خیلی بیادبانه با ما صحبت کرد و سرش مدام در گوشی موبایلش بود؛ گفت جواب شما حاضرنیست دو ساعت طول می کشد تا حاضر شود؛ بعد دو ساعت که مراجعه کردیم مسئول باجه نبود، عقب باجه داشت با چند نفر دختر همسن و سال خودش موبایل بازی میکرد و میخندید! وقتی من و چند نفر مثل من که اکثراً هم سالمند و از پا افتاده بودیم، اعتراض کردیم گفت که هنوز حاضرنشده، بنشینید صدایتان میکنم....
اما داستان ادامه دارد؛ این بازنشسته ادامه میدهد: ساعت تقریباً یک و نیم بعدازظهر بود که من و همسرم تشنه و گرسنه منتظر بودیم؛ من دوباره به باجه مراجعه کردم دخترخانم مرا به جای دیگری پاس داد؛ جواب آزمایش گویا گم شده بود، اعتراض کردم، گفتند بنشینید تا جواب را حاضرکنیم. حدوداً یک ساعت که گذشت جواب را دادند. حالا دکتر مسئول که باید آن را مهر و امضا میکرد تشریف نداشت؛ جواب را به دست همسر من دادند و گفتند برو خودت دکتر را پیدا کن، بده مهر و امضا کند! حالا شما تصور کنید در بیمارستان به آن بزرگی، پیدا کردن دکتر فوقالذکر مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاه بود؛ در آن موقع بود که همسرم از فرط خستگی و گرسنگی زیر گریه زد چون واقعاً نمیدانستیم که کجا باید مراجعه نماییم. خانم پرستار مسنی که آنجا شاهد ماجرا بود بود به کمک ما آمد، نامه را گرفت و برد و آن را نیم ساعت بعد امضا شده به ما تحویل داد....
چرا در بیمارستانی دولتی در قلب تهران، یک بازنشسته باید اینقدر معطل شود؛ قاسمی میگوید: چرا مسئول بخشهای مختلف توجهی به مراجعان به خصوص سالمندان و بازنشستگان ندارند؟ چرا مدام با گوشی موبایل بازی میکنند و سربالا جواب میدهند؟ چرا رئیس بیمارستان سرکشی نمیکند؟ ما برای گرفتن یک جواب آزمایش و نظر دکتر متخصص ۸ یا ۹ ساعت معطل شدیم و خسته و گرسنه و بیمارتر از قبل با بیمارستان خداحافظی کردیم.
اما رنج بازنشستگان فقط معطلی نیست، علاوه بر این انتظار ۸ ساعته، بایستی از جیب خالی هزینه کرد.
بیمه و درمان بیمه معنایی ندارد فقط یک طبل توخالیست؛ قاسمی این را میگوید و اضافه میکند: هر جا مراجعه می کردیم، اول ما را به صندوق هدایت میکردند و از ما پول میگرفتند؛ پشت هر صندوق هم میگفتند ما با آتیهسازان حافظ قرارداد نداریم؛ فقط رسیدها را به ما تحویل دادند که حضوری به آتیه سازان مراجعه کنیم و پول بگیریم؛ الان بیشتر از یک ماه و نیم از آن روز کذایی گذشته اما هنوز موفق به دریافت پول این رسیدها نشدهایم. البته میدانیم که هر ماه از حقوق ما بابت بیمه تکمیلی کسر میکنند ولی رسیدهای درمان منِ بیمار مبتلا به سرطان بعد دو ماه پرداخت نمیشود!
آنچه اینجا به تصویر کشیده شد، نمای نزدیک از یک روز زندگی یک بازنشستهی مشکوک یا مبتلا به سرطان در مراجعه به یک بیمارستان دولتی در قبل تهران است؛ بیاییم تصور کنیم زندگی یک بازنشسته بیمار در شهرهای کوچک محروم یا در شهرستانهای مرزی چگونه است! بیاییم تصور کنیم وقتی امکانات نیست و باید از شهری به شهر دیگر بروی، معطلی و انتظار بکشی و بیتوجهی ببینی و خانه و ماشین بفروشی تا بتوانی هزینههای درمان را بدهی، چه کوله بار سنگینی از رنج و عذاب بر دوش کارگران، بازنشستگان و مزدبگیران میافتد.....
گزارش: نسرین هزاره مقدم