خبرگزاری کار ایران

از آنتن زنده تا بیانیه مظلوم‌نمایی: یک خطا و هزار توجیه

مسئله خداداد عزیزی نیست، مسئله نفهمیدن جایگاه رسمی است

مسئله خداداد عزیزی نیست، مسئله نفهمیدن جایگاه رسمی است

ماجرای اخیر خداداد عزیزی نه «سوءتفاهم رسانه‌ای» است، نه «فضاسازی رنگی» و نه محصول یک «هجمه سازمان‌یافته». مسئله، ساده‌تر و در عین حال جدی‌تر از این برچسب‌هاست: یک مقام رسمی باشگاه فوتبال، در آنتن زنده تلویزیون، از لفظی رکیک استفاده کرده است. نقطه. نه نقل‌قول مخدوش است، نه ویدئو قابل انکار، نه زمینه مبهم. هر تلاشی برای پیچیده‌سازی این واقعیت روشن، چیزی جز فرار از پاسخ‌گویی نیست.

به گزارش ایلنا، بیانیه باشگاه تراکتور، به‌جای مواجهه مستقیم با همین واقعیت ساده، ترجیح داد از همان ابتدا مسیر را به انحراف بکشاند؛ با ادعای سنگین «هجمه هدفمند و سازمان‌یافته» بدون ارائه حتی یک سند یا مصداق. وقتی موضوع، جمله‌ای ضبط‌شده و پخش‌شده در رسانه ملی است، استفاده از واژه‌هایی مانند «هجمه» و «فضاسازی» نه تحلیل است و نه دفاع؛ فرار رو به جلوست.

خطای اساسی‌تر بیانیه، تلاش آگاهانه برای نسبی‌سازی یک خطای روشن است. اینکه چون در فوتبال ایران تخلفات دیگری هم وجود دارد، پس این رفتار یا کم‌اهمیت است یا بزرگ‌نمایی شده. این منطق اگر پذیرفته شود، اساس هرگونه قانون، اخلاق و مسئولیت فرو می‌ریزد. تعدد تخلف، مشروعیت نمی‌آورد و ناکارآمدی برخوردهای گذشته، دلیل مصونیت امروز نمی‌شود. تخلف دیگران باید در جای خود رسیدگی شود، نه اینکه به سپر دفاعی یک رفتار غیرقابل دفاع تبدیل شود.

نکته‌ای که عمداً نادیده گرفته شده، جایگاه فرد خاطی است. خداداد عزیزی در این ماجرا نه یک هوادار عصبانی بوده، نه یک بازیکن در اوج هیجان مسابقه. او سرپرست تیم فوتبال تراکتور است؛ نماینده رسمی باشگاه. چنین جایگاهی، پیش از هر چیز، کنترل گفتار و رفتار را مطالبه می‌کند. مدیری که فشار را بهانه می‌کند، ناخواسته می‌پذیرد که توان مدیریت فشار را ندارد؛ و مدیری که زبان خود را کنترل نمی‌کند، نمی‌تواند مدعی مدیریت بحران باشد.

واکنش‌های بعدی خداداد عزیزی نیز مسئله را عمیق‌تر کرد. قیاس فضای خصوصی با تریبون رسمی و متهم کردن منتقدان به «ریاکاری»، نه دفاع است و نه شجاعت؛ نشانه درک نادرست از مسئولیت عمومی است. اگر قرار باشد معیار رفتار مدیران، ادبیات جمع‌های خودمانی باشد، اساساً وجود آیین‌نامه، کمیته اخلاق، مسئولیت حقوقی و حتی مفهوم «جایگاه رسمی» بی‌معناست.

بیانیه باشگاه همچنین با برجسته‌سازی عنوان «اسطوره»، تلاش کرده نقد یک رفتار مدیریتی را به بی‌احترامی به یک کارنامه فوتبالی تقلیل دهد. این خلط مبحث آگاهانه است. اسطوره بودن احترام می‌آورد، اما مصونیت نمی‌آورد. اتفاقاً کسی که الگوی نسل‌ها معرفی می‌شود، بیش از دیگران موظف به رعایت حداقل‌های اخلاقی است، نه کمتر.

تناقض نهایی بیانیه در جایی آشکار می‌شود که از «عدالت، شفافیت و قانون‌مداری بدون تبعیض» سخن می‌گوید، اما هم‌زمان حمایت قاطع و بی‌قیدوشرط از مدیری را اعلام می‌کند که نه خطا را پذیرفته، نه عذرخواهی کرده و نه تلاشی برای ترمیم گفت‌وگو انجام داده است. قانون‌مداری با بیانیه احساسی و حمله به منتقدان محقق نمی‌شود؛ با پذیرش مسئولیت و تمکین به فرآیند رسمی محقق می‌شود.

مسئله امروز فوتبال ایران، دشمنی با تراکتور نیست، تسویه‌حساب رنگی نیست و تقابل با یک نام بزرگ هم نیست. مسئله این است که هنوز برای برخی، مرز میان «نام بزرگ» و «مسئولیت بزرگ» روشن نشده است. تا زمانی که هر خطای آشکار با فرافکنی، مقایسه و مظلوم‌نمایی پاسخ داده شود، نه اخلاق اصلاح می‌شود و نه اعتماد عمومی بازمی‌گردد.

فوتبال حرفه‌ای، با اسطوره زنده نمی‌ماند.

با مدیر مسئول زنده می‌ماند.

و مسئولیت، قبل از هر چیز، از زبان شروع می‌شود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز