خبرگزاری کار ایران

جشنواره یا غمواره!

عجب طعمی دارد این جشن تلخ!

کد خبر : ۶۱۷۷۹۶

هفته کارگر است. به پاس گرامیداشت مقام کارگران جشنواره ها و همایش هایی در سطح کشور برپاست. هرجایی و در هرمحفلی می نشینی سخن ازمقام والای کارگر است و نقش بی بدیلش درشکوفایی اقتصاد...

 پرده اول؛

در هر مراسمی که  پای سخنرانان می‌نشینی همه از معجزه کارگران می گویند؛ او نجات بخش اقتصاد کشوراست؛ او راهبر اقتصاد کشور به سمت  و سوی خودکفایی است  و خلاصه همه سرودست  می شکنند تاجمله‌ای را در توصیف مقام شامخ  کارگر بگویند! گویی مسابقه ای بزرگ به  وسعت  ایران برپاست  و همه می خو اهند برنده  این همایش بزرگ باشند.

جشنواره ها برپاشده؛ تجلیل پشت تجلیل؛ تقدیر در پی تقدیر؛ چه خوشبخت  و سعادتمند هستند این کارگران! اگر اینان نبودند چه بر سر اقتصاد و خودکفایی کشور می آمد؛ اینان  اگر نبودند، چه کسی می توانست  در سنگر اقتصاد، مدافع استقلال  کشور باشد!

پرده دوم؛

کارخانه  نساجی  قائمشهر چندین  سال  در بحران تعطیلی به سربرد و سرانجام  شورا و  شهرداری دست به دست هم دادند و کارخانه را در اختیار گرفتند تا 200 و اندی کارگر کمی نفس بکشند؛کارگرانی که جمع‌شان روزگاری افزون بر 1800 نفر بود و امروز همین تعداد مانده‌اند.تا این که خبر می‌رسد مدیرعامل شرکت استعفاء داده و شاید هم  کنار  گذاشته‌ شده تا فردی دیگربیاید.اهالی شورا بی خبرند ازفردی که قرار است تعیین شود، تشکیلات خانه کارگر نگران کارخانه و کارگران است؛ راستی برای این کارگران چه فرقی دارد روزگار! هفته کارگر باشد ونباشد چه تفاوتی دارد برای آنانی که هرروز تن نحیف‌شان می لرزد؛ می لرزد از این که امنیت شغلی‌شان به بازی گرفته شده است.

قراراست کارخانه  چوب فریم درمنطقه دودانگه ساری  واگذارشود؛ با مشارکت بانک ملی؛ نماینده کارگران استان بازهم نگران سرنوشت کارخانه و کارگرانش است؛ می گوید بدترین نوع خصوصی سازی درپایان سال 96 در این کارخانه درحال رخ دادن است و روز‌گار کارگرانش بد و بدتر؛ آنان هرشبی که سر بر بالین می گذارند به فردای خود با دلهره و نگرانی نگاه می کنند  و برای اینان چه فرقی دارد هفته کارگر با دیگرایام خدا.

پرده سوم؛

درهمین ایامی که جشن کارگری در جایی با تلاش یکی از نهادهای کارگری برپاست؛ کارگری می‌گوید: دفترچه  بیمه‌ام  به دلیل بدهی سنگین محل کارم به تامین اجتماعی تمدید اعتبارنشده و نگران هزینه های سنگین درمان همسرم هستم که مدتی است مبتلا به سرطان است.او دراین جشن باشکوه فقط جسم نحیف‌اش درمراسم حضور دارد وگرنه روحش پریشان و قلبش مالامال دردی است  که آرام وقرار ندارد.کارگری زن دیگری  نیز می گوید:«ای کاش به جای آن که این  همه قربان صدقه‌مان بروند پای صحبت هایمان می نشستند درد‌مان را دوا می کردند و...

خدایا چنان کن سرانجام کار / تو خشنود باشی و ما رستگار

محمد درخشنده /ایلنا  ساری

 

انتهای پیام/
نرم افزار موبایل ایلنا
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز