یک شاعر افغانستانی مطرح کرد:
به یاد ندارم کتابی در افغانستان اجازه چاپ نگرفته باشد
نادر پژوهش (شاعر افغان) میگوید: اگرچه حساسیتهایی در جامعه افغانستان هم وجود دارد و نویسنده افغان میداند که برای یک جامعه اسلامی و سنتی مینویسد و باید برخی شئونات و نزاکتها را درنظر بگیرد چون ممکن است مشکلاتی برایشان ایجاد شود. منتها یادم نمیآید تا به حال کتابی در افغانستان چه رمان و داستان و چه شعر اجازه چاپ پیدا نکرده باشد.
نادر پژوهش (شاعر افغانستانی) در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، درباره ادبیات امروز افغانستان و تحولاتی که جامعه و ادبیات این کشور پشت سر گذاشته، گفت: اگر به صورت کلی نگاه کنیم در ادبیات افعانستان هم مثل ادبیات ایران یک دوره مشروطیت داشتهایم که فضا بازتر بوده و در آن زمان داستان و شعر افغانستان خودی نشان دادند و داستاننویسانی مثل زریاب، اکرم عثمان و ... را داشتیم که آثارشان جزو کارهای جدی ادبیات ما محسوب میشود. بعد از آن دوره به دلیل تحولاتی که در افغانستان اتفاق افتاد؛ متاسفانه یا خوشبختانه ما یک دوره توقف را داشتیم و ادبیات افغانستان از افغانستان بیرون رفت و به شکل ادبیات مهاجرت در کشورهای مختلف (بیشتر پاکستان و ایران) به حیات خود ادامه داد. از آنجایی که زبان فارسی دری ما به زبان فارسی ایران نزدیک است، ادبیات مهاجرین ما بیشتر در ایران کار شد و مخصوصا ادبیات مقاومت که به مسائل داخلی افغانستان میپردازد، در آن سالها توسط نسل اول و دوم مهاجران رونق گرفت.
این شاعر ادامه داد: پس از پایان دوره طالبان که ما دوره دولت موقت و انتقالی را داشتیم یعنی در این ۱۷-۱۶ سال اخیر فضا در داخل افغانستان هم مجدد باز شد و نویسندگان و رسانههای ما دوباره شروع به کار کردند و برخی ناشران هم فعال شدند. مثلا ما انتشارات تاک را داریم که از سال ۹۲-۹۱ کتاب منتشر میکند. آهسته آهسته یک نسلی از شاعران و داستاننویسان و رماننویسان ما از کشورهایی مثل ایران و پاکستان و ... به داخل افعانستان بازگشتند و تاثیر خودشان را روی نسل بعدی داستاننویسان افغانستانی و نسل جوانتر ادبیات ما گذاشتند. اما باز در این دوران هم به دلیل ناامنیهای داخل افغانستان متاسفانه همین نسل تازه بازگشته به افغانستان دوباره مهاجر شدند. با همه اینها در این ۱۷ سال اخیر ادبیات افغاستان فعال و پویا بوده و کارهای خوبی را از نویسندگان و شاعران کشور شاهد هستیم. همین انتشارات تاک بالای ۱۶۰ عنوان کتاب منتشر کرده که بیشترشان رمان و داستان کوتاه و شعر هستند.
پژوهش، سپس در ارزیابیاش از ارتباط اهالی قلم، ناشران و توزیعکنندگان کتاب ایران و افغانستان بیان کرد: فکر میکنم یک سلسله محدودیتها به دلیل سیاستگذاریهای دو کشور و تفاوتهای منافع دو کشور بعضا اجازه نمیدهد که کتابها به راحتی از ایران وارد افغانستان و از افغانستان وارد ایران بشود. یعنی هر دو طرف در این حوزه اقدام جدی نکردهاند و نمیتوانیم برای عدم ارتباط ارتباط اهالی قلم، ناشران و توزیعکنندگان کتاب ایران و افغانستان تنها یک طرف را ملامت کنیم. با این حال در افغانستان هیچ کتابفروشی مخصوصا در شهرهای بزرگ ما نیست که شما کتابهای ایرانی را داخل آن پیدا نکنید، مخصوصا کتابهای دانشگاهی از ایران به وفور وارد افغانستان میشود.
او افزود: شاید عدم ورود کتابهای داستان و شعر ایران به افغانستان به اندازه کتابهای دانشگاهی به دلیل بازار فروش بوده است، معمولا کتابفروشها و پخشیها کتابهایی را وارد افغانستان میکنند که بدانند فروش خواهد داشت. کتابهای حوزه فلسفه، حقوق بینالملل و ... در افغانستان بیشتر خواننده دارد و شعر و داستان شاید کمتر مخاطب دارد و برای همین هم از ایران کمتر وارد کشور ما میشود. بیشتر افغانستانیها با ادبیات کلاسیک ایران مثل حافظ و سعدی و مولانا آشنا هستند و با نسل شعر نو و داستان امروز ایران ارتباط چندانی ندارند که دلیلش همان بازار کتاب است وگرنه سیاستگذاریها به گونهای نبوده که بهصورت جدی مانع از ورود این کتابها به افغانستان بشود. منتها در داخل ایران که خودم یک سال است به واسطه همکاری با سفارتمان آن را تجربه میکنم، از جانب ایران هم محدودیت جدی وجود ندارد و فقط به نظر میرسد رسانهها و مطبوعات دو کشور مردم را با ادبیات و اهالی قلم همدیگر آشنا نمیکنند. محمدکاظم کاظمی و ابوطالب مظفری را خیلی از محافل ادبی ایرانی میشناسند و کتابهایشان هم همینجا منتشر میشود و اتفاقا فروش خوبی هم در ایران دارند.
این شاعر افغانستانی همچنین با اشاره به جایگاه مسائل اجتماعی در داستان و شعر امروز افغانستان یادآور میشود: مجموعه شعر خود من اتفاقات اجتماعی ده سالی را شامل میشود که در کابل زندگی کردهام. «یک قرن خواب رئیسجمهور» هم به نوعی کنایهای انتقادی است به کمکاری دولت در افغانستان است و اینکه سیاستمداران ما در دورههای مختلف خیلی کم در انجام وظایف خودشان جدی بودهاند. خوشبختانه در این دوره آخر دولت افغانستان سیاستگذاریهای جدی صورت داده است.
پژوهش، گریزی هم به حضور شعر و داستان افغانستان در جوایز ادبی ایران زد و اظهار داشت: احساس میکنم چون در افغانستان هنوز سوژههای بکری وجود دارد و داستاننویسان، رماننویسان و شاعران ما میتوانند دست روی موضوعاتی بگذارند که برای خواننده ایرانی هم تازگی و جذابیت داشته باشد. از آنجایی که شاعران و نویسندگان ما با تکنیکهای ادبی و آیین نگارش و آرایههای داخل ایران هم آشنا هستند، این امر کمک میکند آثارشان بتواند حتی در بین ایرانیان هم بدرخشند. مثلا ما آقای الیاس علوی را داریم که چند سال پیاپی جایزههای خوبی گرفته یا محمدحسین محمدی که انتشارات تاک را هم مدیریت میکند و داستانهایش جایزه گلشیری را گرفته و نسل بعدی هم به همین صورت در ایران شناخته شده و میشود.
او درباره تاثیر ارتباط اهالی قلم فارسیزبان و انتقال تجربه میان آنها در جهانی شدن ادبیات فارسی نیز گفت: تجربه ثابت کرده کسانی که توانستهاند از ادبیات فارسی نسل گذشته و نسل امروز ایران و افغانستان به درستی استفاده کنند، داستانهایشان به چند زبان زنده دنیا ترجمه شده است. مثل کارهای خالد حسینی یا عتیق رحیمی که باعث شده مردم دنیا شناخت بهتری از افغانستان پیدا کنند. اصولا ارتباط نویسندگان کشورهای فارسیزبان کمک میکند تا واژههایی که در تاجیکستان وجود دارد یا در ایران و افغانستان و برای کشور دیگر فارسیزبان ناآشنا باشد، از مهجوریت خارج شوند و باعث هماهنگی و قدرت بیشتر زبان فارسی میشود. ترجمه کارهای عتیق رحیمی در ایران اتفاق جالی بود البته هستند داستانهایی از عتیق رحیمی در ایران که زبان فارسی خود او هستند و ترجمه نیستند.
پژوهش، در پایان در پاسخ به سوالی درباره ممیزی کتاب در افغانستان و اینکه آیا چاپ کتاب نویسندگان ایرانی در افغانستان برای عبور از سد سانسور است، بیان کرد: برخی ملاحظات در افغانستان هم وجود دارد ولی به این شکل که بحث ممیزی در ایران وجود دارد در افغانستان اتفاق نمیافتد. اگرچه حساسیتهایی در جامعه افغانستان هم وجود دارد و نویسنده افغان میداند که برای یک جامعه اسلامی و سنتی مینویسد و باید برخی شئونات و نزاکتها را در نظر بگیرد چون ممکن است مشکلاتی برایشان ایجاد شود. منتها من یادم نمیآید که تا به حال کتابی در افغانستان چه رمان و داستان و چه شعر اجازه چاپ پیدا نکرده باشد.