خبرگزاری کار ایران

بارانه عمادیان در سمینار فلسفنه بعد از پست مدرنیسم مطرح کرد؛

مارکس رهایی را در ماشین و پیشرفت تکنولوژی می‌بیند/شتاب‌گرایی از سرمایه یک بت‌واره می‌سازد

سمینار فلسفه بعد از پست مدرنیسم با سخنرانی مُراد فرهادپور و بارانه عمادیان پنجشنبه (7مرداد) در موسسه پرسش برگزار شد. بارانه عمادیان در این سمینار درباره «شتاب گرایی: نقد سرمایه‌داری یا آخرین مُد فلسفی جهان؟» سخنرانی کرد.

به گزارش خبرنگار ایلنا؛ بارانه عمادیان در ابتدای این نشست گفت: بحثم را با سرچشمه‌های شتاب‌گرایی شروع می‌کنم. نظریه‌ی شتاب‌گرایی به عنوان یکی از جدید‌ترین اشکال نفی سرمایه‌داری. پیش فرض تئوری شتاب‌گرایی این است که رهایی نیروی بلقوه‌ی کار باید از درون خود سرمایه‌داری متبولور شود، چرا که خودِ سرمایه‌داری این را ناممکن ساخته، بنابراین راه حل هم باید در درون خودِ سرمایه‌داری جستجو شود.

برسی شتاب‌گرایی در نظریات مختلف

او ادامه داد: به عبارت دیگر رهایی تنها به میانجیِ شتاب‌ بخشیدن به توسعه‌ی کاپیتالیستی ممکن می‌شود. به همین دلیل است که شتابگران توجه ویژه‌ای به تونی نگری نشان دادند. خصوصاً به کارِ فکری که «نگری» تئوریزه می‌کند.  چون سرمایه‌داری به اعتقاد آن‌ها به نقش این نوع کار پی برده است ولی آن را سرکوب به جای اینکه پرورش دهد. آن را تابع الگوریتم سلطه کرده است.

وی افزود: به همین دلیل به زعم «نگری» ما هنوز مثل مارکسیسم سنتی، یک طبقه‌ی انقلابی که نقش پرولتاریای مارکسیسم سنتی را بازی می‌کند ولی در زمانه‌ی ما این طبقه دیگر پرولتاریا نیست بلکه طبقه‌ی کارگران فکری است. در واقع این‌ها یک جور سوژه‌ی انقلابی هستند به جای طبقه‌ی کارگر کلاسیک و «نگری» به شکل اسپینوزایی مدعی است که این طبقه بیش از طبقه‌ی کارگر در مارکسیسم کلاسیک قدرت دارد. قدرت را هم باید از نقطه نظر فلسفه‌ی اسپینوزا نگاه کنید که برای او همان شتاب زندگی است.

عمادیان همچنین اضافه کرد:‌ مسئله‌ی اساسی برای این نوع تفکر، رها ساختن نیروهای مولد کار فکری است. نیروهایی که خفته هستند و باید بیدار شوند. خاستگاه دیگر نظریه‌ی شتاب‌گرایی کتاب «آنتی اودیپ کپتیالیسم و شیزوفرنی» است. در این کتاب «دلوز و گتاری» حمله‌های بیماریِ روانیِ شیزوفرنی در واقع تلاش‌های شکست‌ خورده‌ای هستند برای فراتر رفتن از مرز سرمایه‌داری.

سرمایه‌داری مرزها را می‌شکند و مرزهای جدید وضع می‌کند

او ادامه داد: وعده‌ی مثبت سرمایه‌داری از دید «دلوز» این است که نیروهایی را آزاد می‌کند که مرزها را در هم می‌شکنند. هرچند سرمایه‌داری نهایتاً مرزهای جدیدی وضع می‌کند که از نو این نیروها را در برمی‌کشند که این همان مضمون کلی قلمرو زدایی و سپس قلمرو یابی مجدد، در فلسفه‌ی «دلوز و گتاری» است.

این نظریه پرداز اظهار کرد: همانطور که می‌توان دید، این تفکر شتاب‌گراست. چرا که راه رهایی را در شتاب بخشیدن به فرآیند مرزشکنیِ سرمایه‌داری جستجو می‌کند. یعنی با تبعیت از سنت اسپینوزایی راه غلبه بر سرمایه‌داری را در شتاب بخشیدن به خود نیروهای درون ماندگارِ خودِ سرمایه‌داری میسر می‌داند.

وی افزود: متافیزیک تولید در تفکر «دلوز» همان متافیزیک تولید لیبیدینال است به معنای فرویدی کلمه. تولیدی که از منطق میل پیروی می‌کند و همین منطق است که می‌تواند مرزها و منطق سرمایه‌داری، تخطی کند. در سنت فرانسوی بحث در باب این مسأله به «دلوز» ختم نمی‌شود. این بحث با نقد متفکرانی نظیر «ژان بودریار» و «ژان فرانسوا لیوتار» ادامه پیدا می‌کند.

سرچشمه‌های تئوری شتاب‌گرایی

عمادیان همچنین بیان کرد: «لیوتار» در نقد «دلوز» معتقد است که منطقِ میل در کتاب «دلوز» هنوز رابطه‌ی بیرونی با سرمایه‌داری دارد و آنچنان که باید درونی نشده. در کتاب «اقتصاد لیبیدویی» لیوتار این تز را بسط می‌دهد و چنین می‌گوید که اقتصاد لیبیدویی با کاپیتالیسم در هم تنیده‌اند. در حالی که در تئوری «دلوز» شیزوفرنی به مصابحه شکلی از استحاله‌ی منطقِ میل، تعریف می‌شود که موفق می‌شود از منطق سرمایه‌داری بگریزد.

او ادامه داد: از نظر «لیوتار» چنین راه گریزی وجود ندارد و او تا بدانجا پیش می‌رود که تئوری از خودبیگانگیِ مارکس را هم به چالش می‌کشد و ادعا می‌کند که کارگران اصلا از خودبیگانه نیستند بلکه برعکس، نوعی لذت ماذادِ مازوخیستی از کار سخت و استثمار کسب می‌کنند. لیبیدویِ کاپیتالیستی برای «لیوتار» اساساً یک لیبیدویِ مازوخیستی است.

این نظریه پرداز اضافه کرد: همانطور که می‌توانید حدس بزنید، نظریه‌ی «لیوتار» بسیاری از مارکسیست‌ها را بر ضد خودش برمی‌انگیزد و بعدها هم از این کتاب خود به عنوان کتاب شیطانی یاد می‌کند. این‌ها سرچشمه‌های تئوری شتاب گرایی محسوب می‌شوند.

بودریار: بودریار» مرگ نوعی چالش نمادین است

عمادیان همچنین تصریح کرد:  سومین این‌ها «بودریار» که در کتاب «مرگ و مبادله‌ی نمادین» لیوتار را نقد می‌کند و می‌گوید که هرسه‌ی این متففکران هنوز در نوعی نوستالژی نسبت به رهایی بخش بودنِ مفهوم میل و لیبیدو به سر می‌برند و نمی‌توانند ببینند که در سرمایه‌داری فقط مرگ قادر است کدهای‌ سرمایه‌داری را بشکند و آن را رمزگشایی کند.

وی افزود: به گفته‌ »بودریار» مرگ نوعی چالش نمادین است که می‌تواند با بازگشت به منطقِ پیشاسرمایه‌داریِ دادن و گرفتنِ هدیه بدون توجه به ارزش اقتصادی آن. چون هدیه به هرحال تعویض می‌شود بدون آنکه ارزش اقتصادی داشته باشد. از نظر او باید بازگشت به دوران پیشاسرمایه‌داری که این منطق می‌تواند راه خروجی از منطق ارزش در سرمایه‌داری ارائه دهد.

او با اشاره به اینکه در نظریه‌ی «بودریار» ما با بازگشت به یک امر منفی سروکار داریم؛ گفت: او مثل «دلوز» و «لیوتار» حیات‌گرا نیست بلکه برعکس سقوط کاپیتالیسم را در فوران انرژی منفی‌ای می‌بیند که قادر است سیستم را از درون منفجر کند نه در جوش و خروش سبکبالانه‌ی میل. البته این انرژی همانطور که گفتم، مرگ است.

مارکس رهایی را در ماشین و پیشرفت تکنولوژی می‌بیند

عمادیان همچنین بیان کرد: البته این نمونه‌هایی که ذکر شد اجداد فلسفی و بی واسطه‌ی شتاب‌گرایی هستند. اما بی شک هیچ نوشته‌ای به اندازه‌ی بخشی موسوم به «قطعه‌ای در باب ماشین» در کتاب « گراند ریسه» مارکس الهام بخش نظریه‌ی شتاب‌گرایی نبوده است. الهام اصلی از این بخش است.

وی بیان کرد: برخلاف مارکسی که نظریه‌ی انقلاب دارد، در بخش ماشین گراند ریسه با مارکسی روبه‌رو می‌شویم که رهایی را در ماشین و پیشرفت تکنولوژی میسر می‌داند. در این بخش مارکس تصریح می‌کند که با افزایش نیروی مولد کار و یا استفاده‌ی هرچه بیشتر از ماشین یا مکانیزه شدن کار، که به افزایش بازدهی کار در زمان منجر می‌شود، شرایط مادی رسیدن به جامعه‌ی سوسیالیستی فراهم می‌شود. در واقع این قطعه گویاترین نمونه برای نظریه‌ی تولید‌گرای مارکس است که براساس این نظریه‌ی تولیدگرا نیروهای مولد در هر نظام اجتماعی باید به پیشرفته‌ترین و کاملترین شکلشان برسند تا امکان تغییر یا نابودیِ آن نظام فراهم شود.

توسعه‌ی تکنولوژیکی؛ پیش‌شرط ظهور جامعه‌ای رها از تضادهای خاص سرمایه‌داری

این نظریه پرداز گفت: توسعه‌ی بشتر به شکل غایت‌گرایانه، پیش شرط تغییر ساختار در اجتماع تلقی می‌‌شود. بدین ترتیب سازماندهیِ کاپیتالیستیِ کار، الکو یا مصداق عقلانیت تاریخی محسوب می‌شود. پس شتاب بخشیدن به این فرآیند توسعه‌ی تکنولوژیکی، آن هم به عنوان مهمترین پیش‌شرط ظهور جامعه‌ای رها از تضادهای خاص سرمایه‌داری، ریشه‌ی تفکر شتاب‌گرایانه است.

مارکس دیدی حیات‌گرایانه نسبت به پول و ارزش نداشت

او با بیان اینکه مارکس عقیده نداشت که شرایط کار باید آنقدر سخت شود که تغییر به طور اتوماتیکی رخ دهد؛ گفت:  مارکس معتقد نبود، آنچه که سویه‌ی بد تاریخ می‌نامید، باید مشتاقانه استقبال شود. مارکس دیدی حیات‌گرایانه نسبت به پول و ارزش نداشت. شتاب‌گرایی برعکس از سرمایه یک بت‌واره یا یک فتیش می‌سازد. در دام همان چیزی می‌افتد که مارکس فتیشیسم می‌نامد.

بارانه عمادیان مطرح کرد: من سعی کردم پیشینه‌های فلسفی شتاب‌گرایی تا جایی که وقت اجازه می‌دهد را روشن کنم. شتاب‌گرایی پیشینه‌ی ادبی هم در هیئت ادبیات علمی-تخیلی دارد و همچنین سنت پانکیسم در اروپا. شتاب‌گرایی به منزله‌ی بحث امروز ما، نام یک مد فلسفی است که در دهه‌ی دوم قرن بیست و یک، ظاهر می‌شود. شتاب‌گرایی عمدتاً در قالب مانیسفت‌ها یا کتابی که نمونه‌های مختلف این نظریه را گرد هم آورده، ارائه شده است.

اقتصاد غرب به نفس نفس افتاده است

او توضیح داد: اولین مسئله این است که آنچه که در این نظریه شتاب نامیده می شود نباید با سرعت خلط شود. یادمان باشد که شتاب، سرعت نیست از نقطه نظر فیزیکی، بلکه ملاک اندازه‌گیریِ سرعت و تغییر جهتِ حرکت است. شتاب وقتی مطرح می‌‌شود که ما ناچار می‌شویم مدلِ ساده‌ی تغییر یکنواخت یک متغییر در یک مسیر ثابت را کنار بگذاریم و به تغییرات پیچیده‌تری بپردازیم که مستلزم دگرگونی‌های عمیق‌تری در سیستم هستند.

وی گفت: بنابراین مفهوم شتاب در حالتی که اقتصاد سرمایه‌داری، به صورت عادی و بی تغییر کیفی عمل می‌کند، چندان مورد نیاز نیست و در واقع مفهوم شتاب، زمانی مطرح می‌شود که با واقعیت یا نیاز به تغییرات ساختاری و جدی در سیستم مواجه می‌شویم. مثلاً نیاز داریم به جهت گیری نو در اقتصاد و در واقع می‌توان اشاره کرد به وضعی که امروزه غرب به آن دچار شده است. سعی می‌کنند بحران را مخفی کنند اما برای خیلی از اقتصادگرایانی که چپ هم نیستند، واضح است که آن شکلِ اقتصادی، به نفس نفس افتاده است.

سرمایه داری از بحران به نفع خود استفاده می‌کند

بارانه عمادیان همچنین تاکید کرد: پس زمانی که نیاز به خلق یک نظام اقتصادی نیاز داریم، به این نوع شتاب روی می‌آوریم. بنابراین همانطور که در مانیفست‌های ویلیامز گفته می‌شود، شتابگرایی نوعی فرآیند اکتشاف و خلاقیت است درونِ خودِ کاپیتالیسم. در دنیای ما الگوریتیمی که براساس آن روی ارزش سرمایه‌داری می‌شود، از شتابی برخوردار است که مرزهای تفکر بشری را در می‌نوردد.

ای نظریه پرداز تصریح کرد: واضح است که سرمایه‌داری می‌تواند حتی از بحران، به نفع خودش استفاده کند. این مسئله‌ای است که در بحران اقتصادی سال 2008 دیدیم. با آنکه این بحران به هوشیاری بسیاری افراد و نهادها انجامید و جنبش‌های اجتماعیِ زیادی از آن نشأت گرفتند اما در نهایت دولت‌های نئولیبرال توانستند با تزریق پول به بانک‌ها و کاهش بودجه‌های اجتماعی آن را دست کم، موقتاً مهار کنند و با ادامه‌ی همان رویه‌ها و قواعد سابق به بهره‌کشی از مردم و بهره‌کشی از طبیعت ادامه دهند.

موتور سرمایه داری با یک بحران فرو نمی‌پاشد

وی افزود: بنابراین چنین به نظر نمی‌رسد که موتور سرمایه‌داری به راحتی با یک بحران اقتصادی فرومی‌پاشد. سرمایه صرفا براساس منطق تعادل و توازن عمل نمی‌کند و قادر است حتی از هرج و مرج اقتصادی و عدم تعادل نیز به نفع خود استفاده کند و شکست را به نوعی به پیروزی بدل کند. با این وجود اگر دقیق‌تر به سیستم سرمایه‌داری نگاه کنیم، می‌بینیم که یک نقطه‌ی ارشمیدسی نیز در این سیستم وجود دارد که انرژی‌های سیستم را به صورت گریز از مرکز تنظیم و کنترل می‌کند.

عمادیان همچنین گفت: شتابگرایان ناقد سرمایه‌داری برای روشن ساختن این مسئله‌ به پدیده‌ی چرخ و فلک اشاره می‌کنند. وقتی چرخ و فلک می‌چرخد بدن‌های افراد در حاشیه‌ی صندلی میخکوب می‌شود، هرچند خودِ ماشین در حرکت است ولی بدن‌ها حرکتی نمی‌کنند و ما با نوعی ثبات در عین حرکت مواجه می‌شویم. شتاب از همین نقطه‌ی ساکن است که نشأت می‌گیرد. جایی که ما برای ادامه‌ی یک مسیر دایره‌ای، مسیر بُرداری مواجه می‌شویم.

سیستم سیاسی کشورهای پارلمانی باعث می‌شود فراموش کنیم با بحران محیطی مواجهیم

او توضیح داد: افقی که این نظریه برای فراتر رفتن از سرمایه‌داری می‌بیند، این است که تولید می‌تواند از مسیر دیگری از آنچه تاکنون بوده، هدایت شود. شتابگرایان به این مسئله اشاره می‌کنند که سیستم سیاسی در کشورهای پارلمانی، استوار است، این سیستم‌ها چنان در جوامع ما انسان‌محورند که فراموش می‌شود که ما با نوعی بحران محیطی در زمانه‌ی خودمان روبه رو هستیم.

عمادیان در پایان گفت: از آنجایی که رسانه‌های گروهی در این مورد حرف نمی‌زنند و سرمایه‌داران به فکر سودِ کوتاه مدت هستند و نمی‌خواهند که مردم آگاه شوند ما جز زندگیِ روزمره چیزی نمی‌شنویم. این سیستم‌های سیاسی براساس این دنیای انسان محور می‌گردد. فراموش می‌کند این مسائل را سعی می‌کند روی بحران محیطی چشم خود را ببندد اما مسئله بر این است که ما نمی‌توانیم سرمان را زیر برف فرو کنیم و بگوییم که جهانی بزرگتر از ما و دغدغه‌های ما وجود ندارد.

کد خبر : ۳۹۵۶۴۶