خبرگزاری کار ایران

یادداشت ساسان فاطمی برای آلبوم «کهن کمان»؛

پانورامایی از یک سفر شورانگیز به جهان‌های عاطفی

ساسان فاطمی برای آلبوم «کهن کمان» تازه‌ترین اثری که توسط شروین مهاجر منتشر شده؛ یادداشتی نوشته و آن را به پانورامایی از یک سفر شورانگیز به جهان‌های عاطفی مختلف و زبان‌های موسیقاییِ متنوع و فرهنگ‌های دور و نزدیک تشبیه کرده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا؛ آلبوم «کهن کمان» شامل هشت قطعه برای کمانچه و کمانچه آلتو است و توسط موسسه فرهنگی- هنری «آوای باربد» منتشر شده. «کوارتت مهرزاد»، «پس از تو»، «آواز اوج»، «غم انگیز»، «هلگرتن»، «رنگ و رنگ»، «افشار افغان» و «آوای مهاجر» قطعات این آلبوم هستند. «شروین مهاجر»، «آتنا اشتیاقی»، «وحید اسدالهی»، «همایون نصیری»، «زکریا یوسفی»، «مرتضی عابدی»، «همایون جهانشاهی»، «سیاوش روشن» و «مهدیه صفدری» دراین آلبوم به نوازندگی و خوانندگی پرداخته‌اند.

«شروین مهاجر» از سال ۱۳۷۴ نزد «اردشیر کامکار» به فراگیری کمانچه پرداخت. او در شفاف‌نوازی ادامه‌دهنده «اردشیر کامکار» است. از افتخارات او می‌توان به کسب عنوان رتبه اول نوازندگی کمانچه در جشنواره فجر، اجرا در نقاط مختلف دنیا نظیر «تئاتر دولاویل پاریس»، «کاخ سلطنتی نروژ» و در آلمان به همراه «ارکستر سمفونیک بوخوم» اشاره کرد. ازجمله تألیفات مهاجر «نت‌نویسی و تدوین ۳۰ قطعه اثر اردشیر کامکار» و «متدلوژی کمانچه» است.

ساسان فاطمی (اتنوموزیکولوژیست و موسیقیدان و محقق) برای شروین مهاجر و تازه‌ترین اثرش یادداشتی نوشته که در ادامه می‌خوانید:

تهیه‌ی یک آلبوم موسیقی که قطعات آن آثاری مستقل و گلچین شده نباشد و در ارتباطی منطقی با یکدیگر کلیتی منسجم و واحد به‌وجود آورند کار ساده‌ای نیست. در محیط موسیقی ایرانی نزد موسیقیدان این اهمیت دارد که متمایز از آلبوم‌های پاپ که ترانه‌های مستقلی را کنار هم می‌چینند، آلبوم موسیقی ایرانی یک «اثر» باشد؛ مجموعه‌ای ساخته شده از اجزای مرتبط که فکر واحدی آن‌ها را شکل داده است. اشکال مختلفی از «نوبت»ـ که کلاسیک‌ترین آن‌ها همان فرم ترکیبی دستگاه است با پیش‌درآمد و درآمد و آواز و تصنیف و رِنگَش- با ترتیب‌های دل بخواه و آزاد از قطعات آوازی و ضربی که کمابیش از همان طرح  کلاسیک پیروی می‌کنند امروزه این توقع «اثر» بودن یک آلبوم را برآورده می‌کنند. اما کم اتفاق می‌افتد که این آلبوم‌های حاویِ «اثر» که در زمان ما به وفور هم تولید می‌شوند، از ابتدای تا انتها و با همان ترتیبی که صاحب اثر مراد کرده است با دقت و لذتی یکسان شنیده شوند: غالبا جایی ملال‌آور می‌شوند، از لحظه‌ای به بعد فضای کار تکراری می‌شود و در بدترین حالت، یک جا دیگر طاقت شنونده طاق می‌شود و ادامه‌ی شنود ناممکن.

آلبوم حاضر اما باوجود اینکه از طرح نوبتِ کلاسیک بسیار فاصله دادرد، همان‌گونه که امروزه موسیقیدانان مایل‌اند تصور کنند (هرچند خودِ من هیچ دلیلی در اثر نبودنِ یک آلبوم کلاسیک با قطعات مستقل از هم نمی‌بینم)، یک «اثر» است و آن هم اثری که اجزای آن به ظرافت و زیبایی با یکدیگر هماهنگ شده‌اند و دقت و لذتِ شنیدن را در هیچ لحظه‌ای منحرف و یا زایل نمی‌کنند. طرح نوبتِ یا سوییت آلبوم حاضر، حتی اگر آهنگساز  همه‌ی قطعاتِ آن را هم از همان ابتدا برای یک طرح بزرگ در نظر نگرفته بوده باشد و حتی با اینکه عدم یکدستیِ گروه‌بندیِ سازها (دو قسمتِ اول، هم‌سرایان در قسمت آخر، غیبت سازهای کوبه‌ای در این سه قسمت) ممکن است تصور وجود یک تفکر یک پارچه در پس آن را زیر سوال ببرد، به خوبی خود را همچون یک کلِ منسجمِ ترکیبی نشان می‌دهد.

آنچه مزیت آلبوم حاضر را می‌ساز «یکپارچگی» آن در عین تنوعِ عناصر و اجزای آن است. در بسیاری از آلبوم‌های امروز، نقطه ضعفِ بزرگ تداوم بخشیدن بیش از اندازه به یک فضای مدال و حفظ آن در تمام یا بخش اعظم «اثر» است؛ شیوه‌ای بسیار نامناسب برای تامین وحدت اجزاء که «یک‌نواختی‌ِ» ملال‌آور را به جای «یکپارچگی» می‌گیرد. در آلبوم  حاضر،‌ برعکس، غیر از دو قسمت نخست که می‌توان آن‌ها را یک قسمت وحد با وقفه‌ای جداکننده درنظر گرفت، قطعات، با هشیاری، فضاهای عاطفی متفاوتی را به نمایش می‌گذارند که طیف گسترده‌ای از سوزندگی شور درونی قسمت اول تا وجد بی‌خیالانه‌ی قسمت پنجم دربرمی‌گیرد. این فضاهای عاطفی متعدد به مدد ابزارهای مختلف ریتمیک و ملُدیک و نیز به‌کارگیری فضاهای مدال متنوع تامین شده است؛ به طوری که «اثر» با قاطعیت از دام کیفیت ملودرامی که بسیاری از آلبوم‌های امروز در آن گرفتار می‌شوند؛ فاصله می‌گیرد. واین همه بدون اینکه خدشه‌ای به وحدت «اثر» وارد شود. درواقع  قسمت‌های مختلف به طور طبیعی و گویی کاملا خودانگیخته (چنانکه قسمت پنجم به تهیه‌ی بیات ترک در انتهای قسمت آواز پیوند می‌خورد)، از دل یکدیگر سر بر می‌آورند؛ چیزی که برای روند ملُدیک از دل یکدیگر بیرون می‌آیند، صادق است.

خالق آلبوم، شروین مهاجر، با اینکه نوازنده‌ی چیره‌دست و شناخته شده‌ای است، اثر خود را نه بر بداهه‌نوازی براساس ردیف، بلکه بر آهنگسازی استوار کرده و این یکی دیگر از ویژگی‌های قابل توجه اثر است. غیر از لحظاتی در برخی قسمت‌های ضربی و آهنگسازی شده که در آن‌ها گذرهای آوازی با کمانچه گنجانده شده، فقط قسمت چهارم اثر به تمامی، هرچند نه خیلی طولانی، به بداهه‌نوازی اختصاص دارد. این کاملا با سنت‌هایی که می‌توان احتمال داد در قدیم، پیش از سنت ردیف، در موسیقی ایرانی رواج داشته است هماهنگی دارد؛ کلیت نوبت بر آهنگسازی استوار است و وقفه‌ یا وقفه‌هایی برای ایجاد تنوع به صورت غیرضربی و بداهه در آن اجرا می‌شود.

اما آهنگسازی به هیچ‌رو از نوع آهنگسازی‌های اغلب سبک نوبت کلاسیک دستگاه یا معادل‌های آن که وجود یک بداهه‌پردازی سینگین در قلب نوبت را موجه می‌کند؛ نیست. اگر بداهه‌نوازی در اینجا کوتاه است، به این علت است که قطعات آهنگسازی شده، درکل ، فخامت اثر را تامین می‌کنند. در اینجا نیز تنوع حرف اول را می‌زند. برخی تکنیک‌های وام گرفته از موسیقی غربی ـ چندصدایی، گروه‌بندی کوارتت، بافت کمابیش کرال قسمت آخر و برخی گذرهای آرپژی ـ که با این حال به هویت ایرانی اثر لطمه نمی‌زنند، در کنار ملُدی‌های محلی، از رقص کردی گرفته تا رنگ مئوی تهرانی و رقص آذربایجانی در قسمت ششم، که گاه از میان آنها عبارت فرودی گوشه‌های ردیف سر بر می‌زنند، به همراه علاقه‌ی آهنگساز به دگره‌سازی و رنگ‌آمیزیِ متنوع یک ایده‌ی ملُدیک واحد که در بیشتر قسمت‌ها حتی در بداهه‌نوازی قسمت چهارم، ابزارهای بسط و گسترش ملُدیکِ دلپذیری در کار اوست ترکیبی خوش ساخت، فکرشده و با ساختارهای محکم ایجاد می‌کنند.

همه‌ی این تنوعِ موسیقایی که همچون پانورامایی از یک سفر شورانگیز به جهان‌های عاطفی مختلف و زبان‌های موسیقاییِ متنوع و فرهنگ‌های دور و نزدیک جلوه‌ می‌کند گویی ترجمان عنوانِ قسمت آخر اثر یعنی آوای مهاجر است که به طرز ظریفی امضای آهنگساز را بر خود دارد. اثر درواقع، گویی دیده‌ها و شنیده‌های یک مهاجر را در طی سفری دور و دراز که سرانجام او را به مقصد عاطفی خود بازمی‌گرداند روایت می‌کند. در این قسمت نهایی، در این بازگشت به مقصد عاطفی که، بسیار گیرا و درنهایت ایجاز ساخته شده است، به طرز عجیبی رگه‌های یک هویت موسیقایی کولی را می‌شنوم.

کد خبر : ۳۴۲۳۷۹