خبرگزاری کار ایران

گفتگوی ایلنا با سازندگان فیلم ارغوان؛

افراط در تکنولوژی روابط‌مان را مخدوش کرده/عادت به نقد خود نداریم

افراط در استفاده از تکنولوژی باعث شده ما از مسائل اصلی زندگی و ارتباط واقعی و نزدیک با همدیگر دوربمانیم. همین پایین آمدن سرانهٔ مطالعه پیامدهای زیادی مانند فقر فرهنگی و پایین کشیده شدن سلیقهٔ بصری جامعه به دنبال داشته است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، امید بنکدار و کیوان علیمحمدی از معدود کارگردان‌هایی هستند که به کار مشترک علاقه دارند. آنها بعد از ساخت دو فیلم شبانه و شبانه‌روز؛ فیلم سینمایی ارغوان را براساس یک داستان کوتاه جلوی دوربین بردند. اکران این فیلم بهانه‌ای شد برای گفتگو با این زوج سینمایی. 

فیلم‌نامه ارغوان از روی داستان بوی قیر داغ اقتباس شده‌. این داستان چه ویژگی بصری داشت که آن را برای فیلم انتخاب کردید؟

امید بنکدار: سادگی و درعین تاثیرگذاری و تم پناه آوردن آدم‌های بی‌پناه به یکدیگر که در داستان وجود داشت و رابطه داستان با موسیقی و غیرقابل پیش‌بینی بودن باعث شد این داستان را برای ساخت فیلم انتخاب کنیم. این قصه دوبار و در دو مجموعه داستان متفاوت برای انتشار ارائه شده بود اما مجوز انتشار نگرفت و سرانجام در مجموعه بوی قیر داغ مجوز گرفت و ما خوشحالیم که داستان منتشر شد و ما توانستیم آن را برای سینمای ایران اقتباس کنیم. ما ابتدا فیلم‌نامه را نوشتیم و بعد از پایان نگارش فیلمنامه وارد مرحله دکوپاژ شدیم. به همین خاطر فضای تصویری فیلم پس از اتمام فیلمنامه شکل می‌گیرد.

کیوان علی‌محمدی: فضای داستان و شخصیت‌ها تغییری نکرده است. بعضی از لوکیشن‌ها همچون شهرکتاب نیاوران، کتاب‌فروشی دارینوش و منزل فربد از ابتدا در داستان وجود داشت اما از آنجا که به دلیل کوتاه بودن- قصه قابلیت تبدیل شدن به یک فیلم بلند را نداشت؛ قصه توسط علی حیدری (نویسنده کتاب) گسترش داده شد و یک سیناپس اولیه نوشته شد و داستان‌های دهه ۵۰ به قصه اضافه شد. لوکیشن آموزشگاه و شخصیت‌های دههٔ پنجاه مانند مادام، لی‌لی، افروز، فروغ و فرهاد همه بعدا در مرحلهٔ گسترش قصه وارد فیلمنامه شدند.

نسخه‌ای که در جشنواره نشان دادید بلند‌تر از نسخه زمان اکران بود. دلیل کوتاه کردن فیلم چه بود؟

بنکدار: از آنجا که در ایران اکرانی به عنوان اکران آزمایشی نداریم لذا نمی‌توانیم فیلم را آزمایشی اکران کنیم و بازخوردهای مخاطبان را ببینیم و جشنواره برای ما که فیلم‌ساز مستقل هستیم و قطعا جوایز یا امتیازاتی قرار نیست به ما داده شود تنها این فرصت را به وجود می‌آورد که فیلم را برای اولین بار در مقایس کوچک با مردم ببینیم و بعد خود ما نیز بتوانیم از کارمان با یک فاصله قضاوت کنیم. به همین دلیل بعد از نمایش جشنواره احساس کردیم که پرده آخر فیلم طولانی است و اطلاعات زیادی دربارهٔ شخصیت‌ها داده می‌شود که نیاز نیست به بیننده منتقل شود و برخی از مردم نیز گفته بودند فصل پایانی فیلم به نظرشان طولانی رسیده. به همین دلیل ما ده دقیقه از فیلم را برای زمان اکران کوتاه کردیم. بیشترین بخش حذفیات نیز مربوط به سکانس دیدار فرهاد و فربد است.

داستان فیلم درباره عشق فراموش شده است. آیا خودتان هم اعتقاد دارید امروز عشق فراموش شده؟

بنکدار: آنچه برای ما در قصه اولیه جذاب بود نشان دادن کمرنگ شدن روابط میان آدم‌ها بود که شاید علت اصلی آن رشد تکنولوژیک و ارتباطات باشد. روزگاری افراد به یکدیگر نامه‌ می‌نوشتند و هفته‌ها منتظر دریافت نامه‌ می‌ماندند و این نامه حاوی عطر و بوی فرستنده یا شاخه گلی خشک شده از طرف او بود اما این ‌روز‌ها نامه جای خود را به اس‌ام‌اس و پیامک داده است و آدم‌ها دیگر حتی از کلمه نیز استفاده نمی‌کنند مثلا به‌جای گفتن واژه دوستت دارم برای یکدیگر عکس قلب را پیامک می‌کنند. هر چند با رشد جمعیت و پیشرفت تکنولوژی این تغییرات ناگزیر است اما به هر حال روش‌های جدید ارتباطی چیزهایی را از زندگی ما حذف کرده و ما را خالی از بسیاری حس‌های لطیف و تاثیرگذار کرده است. ارغوان می‌خواهد یادآوری کند ما در روزگاری نه چندان دور چگونه آدم‌هایی بودیم و تا همین چند دههٔ پیش چه حس‌های خوبی در زندگی‌مان وجود داشته که امروز وجود ندارد.

علی‌محمدی: رشد تکنولوژی، گسترش جمعیت، فشارهای اقتصادی و ریتم سریع زندگی در این تغییر روند موثر هستند اما مشکل اصلی نوع استفاده از وسایل ارتباطی جدید در جهان سوم است. در تمامی کشورهای پیشرفته ابتدا رادیو آمده بعد سینما و بعد تلویزیون اما هیچکدام از این‌ها جای یکدیگر را نگرفتند به همین دلیل امروز با وجود پیشرفته‌ترین ابزار ارتباطی که در آن کشور‌ها وجود دارد باز در مکان‌های عمومی همچون مترو و اتوبوس افراد زیادی را می‌بینیم که در حال مطالعه کتاب یا روزنامه هستند. متاسفانه ما ایرانی‌ها افراد تکنولوژی‌بازی هستیم. و دوست داریم دائم در وسائلی همچون تلفن همراه به‌روز باشیم و به محض آنکه یک گوشی موبایل جدید وارد می‌شود آن را خریداری می‌کنیم. این میزان استقبال حتی در کشورهای سازنده نیز وجود ندارد. در آن کشور‌ها افراد یک گوشی موبایل می‌خرند و تا موقعی که آن گوشی خراب نشده به سراغ مدل جدید‌تر نمی‌روند. افراط در استفاده از تکنولوژی باعث شده ما از مسائل اصلی زندگی و ارتباط واقعی و نزدیک با همدیگر دوربمانیم. همین پایین آمدن سرانهٔ مطالعه پیامدهای زیادی مانند فقر فرهنگی و پایین کشیده شدن سلیقهٔ بصری جامعه به دنبال داشته است و باعث قهر کردن مخاطبین جدی و پیگیر سینما از سالن‌ها شده.

مقصر اصلی کیست؟ آیا مسئولان و مدیران فرهنگی یا مردم؟

بنکدار: بررسی علت‌های این تغییر سلیقه و پایین کشیده شدن سطح فرهنگی برعهده جامعه‌شناسان و کار‌شناسان است اما من به عنوان شهروندی که این مسائل برایم مهم است معتقدم هر فردی باید ابتدا از خود شروع کند. البته مدیریت فرهنگی نیز مقصر است. مثلا چرا بررسی نمی‌شود که چرا فیلم‌های کمدی سبک که با حداقل بودجه و فیلم‌نامه ضعیف ساخته می‌شود باید به فروش زیادی برسد ولی بسیاری از فیلم‌های خوب که با اندیشه همراه است با استقبال روبرو نمی‌شود. این مسئله درباره کتاب و تئا‌تر نیز وجود دارد.

علی‌محمدی: حمایت دولت، رفتار صاحبان رسانه، ‌ هنرمندان و خود مردم مانند یک زنجیره‌ای است که به هم ارتباط دارد و اگر می‌خواهیم وضعیت فرهنگی را درست کنیم باید همه بخش‌ها کار خود را به نوبه خود درست انجام دهند. ما عادت کرده‌ایم تقصیر را گردن دیگران بیاندازیم و اصلا مقصر بودن خود را قبول نکنیم و عادت به نقد خود نداریم و می‌خواهیم بیشتر کلاه مقصر را سر دیگران بگذاریم.

یکی از مشکلات و بحران‌هایی که در فیلم بوجود می‌آید و به تبع آن عشق نیز دچار صدمه می‌شود گفتگو نکردن آدم‌ها با یکدیگر و به دنبال آن ایجاد سوءتفاهم است؟

بنکدار: یکی از دغدغه‌های من و کیوان علی‌محمدی در فیلم و ادبیات، توجه به ارتباط و گفتگو است و اینکه چه عواملی باعث می‌شود این گفتگو از بین برود. وقتی گفتگو از بین می‌رود ارتباط نیز از بین می‌رود و آدم‌ها شاید ظاهرا در کنار یکدیگر باشند و حتی مهمانی بگیرند اما در مهمانی نیز فقط جسم‌شان کنار هم است و فکر و حواس‌شان جای دیگری است و با اینکه کنارهم نشسته‌اند نگاه‌شان در گوشی‌های موبایل است.

در فیلم شخصیت فرهاد با بازی مرتضی اسماعیل کاشی زمانی که همسرش بیمار است به زن دیگری ابراز علاقه می‌کند و ما متوجه نمی‌شویم این ابراز علاقه براساس عشق است یا خیانت...

بنکدار: ما دوست نداشتیم درباره آدم‌ها قضاوت کنیم زیرا آدم‌ها، آدم هستند با همه ویژگی‌ها و رفتارشان و با همه حسن‌ها و عیب‌هایشان به همین دلیل است که ما در زندگی واقعی نمی‌توانیم از ظاهر کسی تشخیص بدهیم کدام رفتار فرد درست و صادقانه است و کدام رفتارش خیانت‌بار، ‌آنچه باعث اختلافات می‌شود سوء‌استفاده و اعتماد بی‌جا و بدون فکر است. البته اگر از من بپرسید آنچه باعث نزدیک شدن این دو فرد به یکدیگر می‌شود احساس نیاز به محبت است نه خیانت. اگرچه امروز تعاریف خیانت در جامعه تغییر کرده است. زمانی یک کنسرت رفتن با مرد یا زنی دیگر خیانت بود و پنهان کردن آن هم خیانت تلقی می‌شد اما امروز تنها چیزی که خیانت محسوب می‌شود داشتن روابط جنسی بیرون از تعهد طرفین به یکدیگر است.

علی‌محمدی: فیلم ارغوان یک فیلم مدرن است و وظیفه هنر مدرن این است که درباره آدم‌ها قضاوت نکند. ما هنگام ساخت این فیلم دنبال این بودیم که این دوگانگی و عدم قضاوت کاملا دیده شود. فرهاد در فیلم از درد مشترکی که‌‌ همان از دست دادن همسر و عشقش است به لیلی پناه می‌آورد و لیلی نیز به دلیل‌‌ همان درد مشترک به فرهاد پناه می‌آورد. همانگونه که سال‌ها بعد و در دهه هشتاد آوا و فربد به خاطر یک درد مشترک به یکدیگر پناه می‌برند.

این عدم قضاوت علاوه بر لایه بیرونی در بین شخصیت‌های فیلم نیز وجود دارد مثلا علی‌رغم مزاحمت‌هایی که یک خانم (نسیم ادبی) برای فرهاد ایجاد می‌کند اما او هرگز به آن خانم ناسزا نمی‌گوید یا نسبت‌های ناروا نمی‌دهد؟

بنکدار: می‌خواستیم نشان دهیم می‌توان در برابر بعضی رفتارهای ناپسند که مورد علاقه ما نیست با خشونت رفتار نکرد و آرام بود زیرا این خشم کنونی که در جامعهٔ امروز ما حکمفرماست، خشم ذاتی انسان نیست بلکه تابع شرایط محیطی، اجتماعی و اقتصادی است.

دیالوگ‌های فیلم خیلی مودبانه و رسمی‌ست. حتی آدم‌ها همدیگر را با اسم کوچک یا ضمیر تو خطاب نمی‌کنند. آیا نگران نبودید مخاطب این دیالوگ‌ها را باور نکند؟

بنکدار: این مسئله فقط مربوط به دیالوگ‌ها و دایره واژگان نیست. ما فیلم را به دو بخش تقسیم کرده‌ایم همانگونه که از لحاظ زمانی داستان به دو دوره زمانی تقسیم می‌شود. شکل حرف زدن آدم‌ها نیز در سال‌های مختلف متفاوت است و افراد در دهه ۵۰ بسیاررسمی‌تر و کتابی‌تر حرف می‌زدند و حتی جنس بازی آن‌ها متفاوت است.‌‌ همانطور که شکل بیان و ادبیات شخصیت‌های دههٔ هشتاد و نود فیلم کاملا به ادبیات امروز شبیه است.

شما جزو معدود فیلم‌سازانی هستید که با نگاتیو و فیلم ۳۵ میلی‌متری کار می‌کنید دلیل‌تان چیست؟

علی‌محمدی: ما بر این کار اصرار داریم و دوست داریم تا زمانی که امکان ساخت فیلم ۳۵ میلی‌متری وجود دارد و لابراتواری وجود داشته باشد که کارهای ظهور و چاپ نگاتیو را انجام دهد، فیلم‌های خود را با نگاتیو بسازیم زیرا هنوز ابزار کافی برای آنکه تصاویر دیجیتال را بتوان کاملا به تصاویر سینمایی نزدیک کرد، وجود ندارد و امروز وقتی ما به سینما می‌رویم و فیلمی را می‌بینیم که با دیجیتال و به صورت ویدئو ساخته شده؛ انگار در منزل در حال تماشای تلویزیون هستیم.

در میانه فیلم؛ جمله‌ای بین دو شخصیت درباره وضعیت سینمای سال‌های اخیر مطرح می‌شود که به شکلی نقد وضعیت سینماست که البته ارتباط چندانی به داستان فیلم ندارد و بیننده فکر می‌کند انگار سازندگان فیلم می‌خواستند یک حرف شعارگونه را وسط یک فیلم عشقی بزنند و ذهن ما را از فضای عشقی دور می‌کند.

بنکدار: دیالوگ‌های این بخش در اصل داستان بوی قیر داغ نوشته علی حیدری نیز بود و ما این جمله را حفظ کردیم زیرا در کار‌هایمان ارجاع به خود و ارجاع به سینما را دوست داریم و پیش از این در فیلم‌هایی همچون شبانه‌روز نیز چنین دیالوگ‌هایی وجود داشت. هدف ما گرفتن آیینه جلوی خودمان بود و نمایش بازتاب آن در سینما و دیالوگی که شما به آن اشاره می‌کنید؛ شعار نیست بلکه اشارهٔ کوچکی‌ست به ممیزی فیلم‌های سینما در آن دوران و هدف ما گفتن یک حرف روشنفکرانه یا بزرگ درباره سینما نبود. این جمله بیشتر نقد به وضعیت سینما بود که سینمای ایران از دهه ۶۰ به بعد رشد نزولی داشته است.

افت سینما و نزول آن چقدر به مخاطبان سینما بازمی‌گردد و مخاطبان چه میزان مقصر هستند؟

علی‌محمدی: اگر بخواهیم درصدبندی کنیم ۳۰ درصد مخاطب مقصر است اما ۷۰ درصد فیلم‌ساز مقصر. این ما هستیم که باعث شدیم سلیقه مخاطب تنزل پیدا کند زیرا مخاطب امروز‌‌ همان کسی است که در دوره ‌ای فیلم‌هایی همچون هامون، خانه دوست کجاست؟، ناخدا خورشید و مشق شب را می‌دید و این فیلم‌ها به دنبال استقبال مخاطبان فروش‌های خوبی داشته است. اما ما به عنوان فیلم‌ساز آنقدر در طول این سال‌ها نگاه صرف اقتصادی داشتیم که فقط به دنبال بازگشت سرمایه‌ بودیم در کنار آن آثار ضعیف تلویزیون باعث شده تا سلیقه مخاطب بسیار نزول کند. نتیجه آن دم‌دستی شدن سینماست. امروز مخاطب با خود می‌گوید چرا باید در این ترافیک و با مشکلات اقتصادی به سینما بروم و فیلمی ببینم که تفاوت زیادی با تلویزیون یا شبکه نمایش خانگی ندارد. درحالیکه آدم‌ها به سینما می‌روند تا چیزی بیشتر و بهتر از زندگی ببینند و تصاویری که در زندگی روزمره نمی‌بینند.

انتخاب بازیگران به چه شکل بود آیا از ابتدا که فیلم‌نامه می‌نوشتید به همین تیم بازیگران فکر می‌کردید؟

بنکدار: از ابتدا دوست داشتیم با بازیگرانی کار کنیم که تاکنون همکاری با آن‌ها نداشتیم مانند مرتضی اسماعیل کاشی که بازیگر بسیار خوبی است. همکاری با نسیم ادبی اولین تجربه بود. نیکی نصیریان یک بازیگر کودک حرفه‌ای است با مریم بوبانی سال‌ها همکار بودیم و ایشان ریسک کردند و نقشی را در این فیلم پذیرفتند که بسیار با کارهای دیگرشان فاصله دارد. مهدی احمدی و مهتاب کرامتی هم پیش از این در فیلم سرخ که یک فیلم مستند کار خود ما بود مقابل هم حضور داشتند. الهام کردا هم از بازیگران شاخص تا‌تر هستند که حضورشان در فیلم برای ما نعمت بود. خانم مدنی هم یک جلسه در فیلم بازی داشتند اما هنوز هم مانند یک مادر همچنان برای فیلم نگران هستند.

آیا سوریانو به عنوان یک موسیقیدان ایتالیایی واقعیت بیرونی دارد؟

بنکدار: در داستان اصلی آن هنرمند موزیسین که فوت کرده لوچیانو پاواروتی است اما ما نمی‌خواستیم فیلمی در ستایش پاوراتی و اپرا بسازیم بلکه هدفمان این بود که تم غالب فیلم؛ عشق باشد به همین دلیل در بازنویسی به‌جای پاوراتی شخصیتی خیالی به نام ماریو سوریانو را ساختیم که یک شخصیت کاملا خیالی است و از آنجا که اسم این شخصیت آشنا نیست حواس مخاطب را پرت نمی‌کند زیرا اگر به‌جای این شخصیت از پاوراتی استفاده کرده بودیم ببیننده به دنبال رابطه پاوراتی و شخصیت‌های فیلم می‌رفت و از مضمون اصلی منحرف می‌شد.

گفتگو: علی زادمهر

کد خبر : ۳۲۱۷۳۴