خبرگزاری کار ایران

گزارش ایلنا از نحوه بررسی کتاب کودک از گذشته دور تا امروز؛

وزارت ارشاد بر طبل بی‌قانونی می‌کوبد/ بی‌قانونی در کتاب کودک تا کجا ادامه دارد؟

چرا به‌رغم تمام نگرانی‌ها و تلا‌ش‌ها برای اینکه کتاب‌های کودک حاوی پیام‌های اخلاقی باشند؛ نتوانسته‌ایم علاقه کودک را به سمت کتاب جذب کنیم؟ چرا نتوانسته‌ایم کودکانی تربیت کنیم که نه تنها در بچگی که در بزرگسالی هم کتابخوان شوند؟ واقعیت این است که حوزه کودک در رسالت اصلی خود موفق نبوده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا؛ از متولیان فرهنگی باید پرسید آیا تاکنون جز سرکوبِ نویسنده‌های خلاق کودک، کار دیگری انجام شده؟ چرا ممیزی کتاب‌ کودک تا این حد سختگیرانه است؟ هر ناشر و نویسنده‌ی فعال کودک برای انتشار یک کتاب باید از فیلترهای مختلف، سخت و پیچیده‌ی ارشاد عبور کند و در نهایت چیزی از خلاقیت او باقی نخواهد ماند. این چیزی که است که اسم آن را داستان پاستوریزه برای کودکان می‌گذارند. با این شرایط ما باید امروز شاهد کتابخوانان بیشتری در جامعه بودیم، چراکه دولت تمام تلاش خود را در حوزه‌ی کودک و نوجوان به کار برده که کتاب‌های سالم و خدایی نکرده گمراه کننده به دست آنان نرسد، اما می‌بینیم که قشر کتابخوان نسبت به گذشته نه تنها بیشتر نشده که شاهد سیر نزولی آن هستیم.

وزارت ارشاد، مفاد آیین نامه‌ی خود را اجرا نمی‌کند

در روند ممیزی، سلیقه‌ی چند نفر، که در هر دوره جایشان عوض می‌شود؛ جای قانون را گرفته است. البته انتقاد از ممیزیِ سلیقه‌ای بحث تازه‌ای نیست، اما در رابطه با ممیزی کتاب کودک نه تنها سختگیری‌ها کاهش پیدا نکرده، بلکه بیشتر هم شده. ممیزی‌های عجیب و غریب و سختگیرانه‌ای که برخی از ممیزان بر اثر یک نویسنده وارد می‌کنند؛ می‌تواند شیرازه‌ی اثر را از هم بپاشد. قانون مشخصی وجود ندارد و هر ممیز بنابر سلیقه‌ی خود می‌تواند گوشه‌ای از مطلب را نادرست بداند و آن را حذف کند؛ آن هم در حوزه پراهمیتی مثل کودک و نوجوان که طبعاً ممیزان باید از وضعیت کودکِ امروز، مسائل جامعه‌شناسانه،‌ آموزه‌هایی که کودک و نوجوان امروز به آن نیاز دارد و آمادگی برای مشکلاتی که در آینده پیش پای او قرار خواهد داشت آگاه باشد. 

کودک و نوجوان امروز را نمی‌توان با آموزه‌های قدیم تربیت کرد، نمی‌توان از آن‌ها انتظار داشت که با طرز تفکر‌های قدیمی کنار آمده و براساس همین طرز تفکرها کتاب بخوانند، فیلم ببینند و فعالیت‌های فرهنگی انجام دهند. یک کودک همان‌قدر که نیاز به خواندن و آموختن مسائل دینی دارد، به داستان‌های تخیلی و هیجان‌انگیز که بتواند به گونه‌ای حس کنجکاویِ او را ارضا کند نیز نیازمند است.

یکی از بحث‌هایی که در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در رابطه با کتاب کودک و نوجوان وجود دارد این است که کتاب نباید تنها جنبه‌ی سرگرمی داشته باشد بلکه باید حاوی پیام اخلاقی نیز باشد. این چیزی نیست که راه یک نویسنده و ناشر را مشخص کند و بداند باید چه بنویسد که به تیغ سانسور هلاک نشود. این مسئله نویسنده را گیج می‌کند، چراکه تعریف هرکسی از اخلاق و پیام اخلاقی متفاوت است انگار که کسی به درستی نمی‌داند پیام اخلاقی چیست جز ممیزان وزارت فرهنگ و ارشاد!

 آیین نامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌گوید: «نظر به حساسیت و جنبه‌های خاص کتاب‌های کودکان و نوجوانان، هیأت ویژه‌ای به نام "هیأت نظارت بر نشر کتاب‌های کودکان و نوجوانان" متشکل از حداقل پنج تن از افراد صاحب‌نظر و آگاه به امور تربیتی (از دیدگاه اسلامی) و مسایل خاص کتاب‌های کودکان تشکیل خواهد شد. این افراد را وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از میان صاحب‌نظران و نویسندگان کتاب‌های کودکان و نوجوانان و اشخاص آگاه به مسائل تربیتی در اسلام انتخاب و جهت تصویب به شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی خواهد کرد.

کارگروه‌های تخصصی مربوطه، به معرفی هیأت و تصویب شورای فرهنگ عمومی، انتخاب و تشکیل می‌شود.

حداقل یکی از اعضای این هیأت باید ازمیان صاحب‌نظران و اعضای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان باشد.

نظارت هیأت مزبور از حیث شکل و محتوای کتب کودکان و نوجوانان و انطباق آنها با فرهنگ اسلامی و ایرانی و اصول تربیتی خواهد بود.

نظارت هیأت‌های مذکور در مواد 5 و 6 (تبلیغ و ترویج وابستگی به قدرت­های سلطه­‌جو و ضدیت با استقلال کشور/ تبلیغ علیه منافع و امنیت ملی و ناکارآمد جلوه دادن نظام جمهوری اسلامی) قبل از چاپ و نشر کتاب آغاز و در تمامی مراحل استمرار دارد. مصوبات هیأت‌های نظارت لازم‌الاجراست.

کمیته‌های مزبور باید حداکثر ظرف مدت یک ماه نسبت به بررسی و اظهارنظر، اقدام نمایند.

درمورد کتاب‌های خاص، هیأت نظارت می‌تواند با تأیید وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مدت فوق‌الذکر را حداکثر برای یک ماه دیگر تمدید نماید.

کلیه آثار منتشرشده براساس این مصوبه بایستی قبل از توزیع، از دبیرخانه هیأت‌های نظارت بر اجرای ضوابط نشر کتاب، مجوز توزیع دریافت نمایند.

در کتاب‌های مختلف، تصویر و متن باید از هماهنگی بر خوردار باشد.

بازنویسی متن‌های ادبیات کهن اگر به افت آن بینجامد؛ مجاز نیست.

رعایت دستور زبان فارسی و املای درست واژ‌ه‌ها الزامی است.

کتاب باید از رسم الخط واحدی مثل رسم الخط فرهنگستان یا کتاب درسی پیروی کند.

کتاب‌های کودک ونوجوان باید به زبان فارسی معیار نوشته شود.»

برخی از مفاد این آیین‌نامه به ما می‌گوید که در اجرای آن نقص‌هایی وجود دارد و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وظیفه خود را طبق قانون، به درستی انجام نمی‌دهد. مثلاً در قسمتی از آن خواندیم که کتاب نباید بیش از یک ماه در ارشاد باقی بماند، مگر مشکل خاصی وجود داشته باشد که آن هم ظرف یک ماه باید تکلیفش روشن شود که در مجموع یک کتاب ظرف دوماه باید آینده‌اش مشخص شود. اما شاهدیم که برخی کتاب‌ها مدت‌ها در ارشاد باقی می‌مانند بی‌آنکه مشکل خاصی داشته باشند.

این قوانین هیچ کدام به درستی رعایت نمی‌شوند، در ماده قانونی که درباره بازنویسی متن‌های ادبیات کهن است، شاهد بودیم که در دولت قبل «خسرو و شیرین» به تیغ سانسور گرفتار شده بود که پس از انتشار خبر آن، مدیر اداره کتاب وزارت ارشاد وقت گفت: «طبیعتاً ما نیازی نمی‌بینیم که در کتاب کودک، از «در آغوش گرفتن» و «می» صحبت شود!». همچنین قانون دیگری که صحبت از رعایت دستور زبان فارسی کرده است نیز به کلی فراموش شده است. کمتر کتابی را به خصوص در حوزه کودک و نوجوان می‌بینیم که املای درست کلمات و دیگر قوانین دستور زبان را رعایت کرده باشد، مگر اینکه نویسنده یا انتشارات خود را در مقابل این موضوع متعهد بداند و گرنه وزارت ارشاد به این مسئله چندان توجهی ندارد.

ارشاد به وظایف خود پایبند نیست چراکه اگر این نهاد طبق قانون کار می‌کرد باید موارد ممیزی و سانسور خود را روی کاغذی به ناشران تحویل می‌داد تا اگر غیر از آن کردند مورد بازخواست قرار گیرند،‌ آن هم نه از جانب این وزارتخانه بلکه از طرف نهاد قوه قضاییه. اگر وزارتخانه ادعا می‌کند که به مفاد آیین‌نامه‌ی خود پایبند است چرا حاضر نمی‌شود آن را رسماً بپذیرد و پای آن بایستد؟! همین موضوع نشان می‌دهد که برخوردهای این نهاد، به خصوص در حیطه سانسور و ممیزی، بسیار سلیقه‌ای است.

موضوع بعدی هیأت نظارت بر کتاب است و اینکه بدانیم واقعاً کار این هیأت چیست؟ این هیأت ظاهراً وجود دارد اما عملاً کار خاصی انجام نمی‌دهد. تمام مسائل از چاپ و نشر و ممیزی و اصلاحات صرفاً در اختیار یک تیم بررسی‌کننده قرار دارد.

بیوک ملکی (شاعر کودک و نوجوان) در رابطه با رعایت نکردن قانون توسط وزارت ارشاد می‌گوید: «من به جرئت می‌گویم که حتی یک مورد از این موارد تا به حال توسط ارشاد نظارت نشده است. مثل رعایت اصول اولیه شعر در شعر کودک و نوجوان یا اینکه اگر کتاب‌هایی از روی فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی تهیه شود باید به تأیید هیئت نظارت برسد و ارزش ادبی و هنری لازم را داشته باشد، چراکه اگر این اتفاق می‌افتاد خیلی از کتاب‌های سطحی نباید مجوز می‌گرفتند. ارشاد تنها و تنها به یک ماده از آیین‌نامه خود توجه کرده آنهم آن طوری که دلش خواسته نه طبق قانون. البته من احتمال می‌دهم که اصلاً ممیزان از این بحث‌ها سر درنمی‌آورده‌اند».

سختگیری در حوزه کودک بیشتر از بزرگسال است

 ممیزی در حوزه کتاب کودک، بسیار سختگیرانه‌تراز کتاب بزرگسال است. وزارت ارشاد اعتقاد دارد که کتاب کودک، مبنای شکل‌گیری شخصیت کودک است و باید مواظبت کرد تا کتابی باعث گمراهی او نشود. به طور مثال اگر در متن یک کتاب کودک، به وجود سگی درخانه اشاره شود، باید برای مجوز گرفتن، آن را حذف کرد! واژه خوک هرکجای کتاب باشد باید برداشته شود! کارت بازی و رقص هم از جمله موارد ممیزی است.

مهم‌ترین عامل در زمینه عدم رشد کتاب کودک در ایران، ممیزی کتاب کودک از سوی وزارت ارشاد است؛ همان‌طور که پیش از این علی‌اشرف درویشیان نوشته است: «لطمه بسیار بزرگ‌تر را سانسور یا به اصطلاح ممیزى کتاب به ادبیات، به ویژه ادبیات کودکان و نوجوانان، وارد آورد. سختگیرى در این زمینه بیش از سایر زمینه‌هاست، زیرا هر کتابى باید از زیر دست سه گروه بررسى کننده بگذرد تا مجوز انتشار بگیرد. این سختگیرى‌ها آخرین ضربه‌ها را به ادبیات کودکان زد».

از جنجالی‌ترین نمونه‌های سانسور ادبیات کلاسیک برای کودکان می‌توان به سانسور منظومه خسرو و شیرین اشاره کرد که در دولت قبل روی داد، اشاره کرد. این مسئله را در بسیاری از متون کهن شاهدیم که شامل حذف کردن برخی کلمات، فضاها و دیالوگ‌ها می‌شود. هیئت ممیزان ارشاد چطور می‌توانند در آثار ادبی بزرگی مثل نظامی و فردوسی که از افتخارات ملی ما هستند دست برده و هرجای آن را به سلیقه‌ی خود حذف یا تغییر دهند؟!

مهدی رجبی (نویسنده کودک و نوجوان) در رابطه با ممیزی کتاب کودک و نوجوان معتقد است: «در واقع خود نویسنده به این موضوع واقف است که برای نگارش داستان کودک، به خاطر روحیه‌ی او، برخورد ملایم‌تری داشته باشد و مسائلی را رعایت کند. اما در مواقعی برخورد ارشاد برای نویسنده و ناشر مشخص نیست. به طور مثال وزارت ارشاد نسبت به کلمه «سگ» واکنش نشان می دهد. در حالی که در داستان‌های ترجمه شده می‌بینیم که از کلمه‌ی سگ استفاده می‌شود و به راحتی منتشر می‌شود. موضع گیری در مقابل این کلمه و یا کلمات مشابه، نویسنده را از خلاقیت و داستان‌پردازی‌های فانتزی بازمی‌دارد.

وزارت ارشاد در رابطه با مسائل عاطفی نیز سختگیری‌های بی‌مورد خاص خود را دارد. مسائلی همچون عشق که نوجوانان با آن درگیر می‌شوند، از موارد ممیزی است. نوجوان در سنی است که عشق جزء اولین احساساتی است که با آن درگیر می‌شود و اتفاقاً از بی‌تجربگی، اگر به وسیله کتاب و دیگر رسانه‌ها هدایت نشود ممکن است اتفاقات تلخی را تجربه کند. وقتی از نوشتن داستان‌هایی که به وسیله‌ی نویسندگان کودک و نوجوان در رابطه با مسائل عاطفی آن‌ها نوشته نمی‌شود، نوجوان نیاز خود را به وسیله کتاب بزرگسال تأمین می‌کند که البته این رمان‌ها مناسب سن او نیست. اگر ارشاد شرایطی فراهم کند که نویسنده بتواند شرایط روحی و روانی نوجوان را مدنظر قرار دهد و با زبانی خاص، به او بفهماند که احساسات نوجوان تند است و او هنوز آمادگی بسیاری از مسائل را ندارد؛ اتفاقات خوبی خواهد افتاد و بعدها شاهد بزهِ کمتری از سوی جوانان خواهیم بود.»

فرید مرادی (سرویراستار نشر نگاه) نیز دراین باره می‌گوید: «بیشترین چیزی که در وزارت ارشاد به آن توجه می‌شود، جلوگیری از ورود کلمات جنسی به کتاب کودک است، حتی اگر آن کلمه‌ سینه‌ی مادری باشد که فرزند خود را شیر می‌دهد.

نگاه بر تألیف کودک بسیار سختگیرانه است. ناشران محدودِ فعال در این حوزه، همه از فیلترهای سخت وزارت ارشاد عبور کرده‌اند و ورود ناشران جدید به این حوزه کاری بسیار دشوار است. چند سال پیش یکی از نویسندگان مطرح حوزه کودک کتابی نوشته بود که با استفاده از طراحی کلاژ تصویرگری شده بود و هزینه زیادی برده بود. این کتاب‌ سال‌ها در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خاک خورد. وقتی علت آن را پرسیدیم به این نکته رسیدیم که نویسنده به یک درخت کاج اشاره کرده و ممیزان گفته‌اند که این مشکل کتاب است!‌ ما که سر در نیاورده بودیم توضیح بیشتری خواستیم و گفتند چرا درخت کاج؟ از درخت دیگری استفاده می‌کردید، کاج تبلیغ مسیحیت است!

محدود کردن حوزه‌ی کاری باعث می‌شود که نویسنده و ناشر دست به عصا راه بروند، مبادا که اثرشان در ارشاد به گیر و بند بخورد. ممکن است آمار بگوید که کتاب کودک پرفروش است اما واقعیت چیز دیگری است، واقعیت آن چیز ملموسی است که در جامعه می‌بینیم. در واقع اگر فروش کتاب کودک خوب بود، این کودکان باید در آینده هم کتابخوان می‌شدند، اما می‌بینیم که اینگونه نیست. اگر بخواهیم کودکان به کتاب روی بیاورند باید وضعیت نشر کتاب بزرگسال را درست کنیم. در این دوره که کتاب‌ بزرگسال با تیراژ زیر هزار نسخه منتشر می‌شود چه توقعی از کتاب کودک است؟ ما در این سال‌ها سیر نزولی را طی کردیم. سوال اینجاست که چرا علی‌رغم تمام نگرانی‌ها و تلا‌ش‌ها برای اینکه کتاب‌های کودک حاوی پیام‌های اخلاقی باشند نتوانسته‌ایم علاقه کودک را به سمت کتاب جذب کنیم؟ چرا نتوانسته‌ایم کودکانی تربیت کنیم که نه تنها در بچگی که در بزرگسالی هم کتابخوان شوند؟ واقعیت این است که حوزه کودک در رسالت اصلی خود موفق نبوده است.»

بیوک ملکی نیز دراین باره اظهار تأسف می‌کند و می‌گوید: «متأسفانه جامعه ما به‌گونه‌ای است که با یک بسم‌الله صفحه نخست کتاب و یا مشخص نبودن موی کسی در تصویر کتاب، حذف می‌شود در حالی که ترویج خشونت بسیار خطرناک‌تر از مشخص بودن موی کسی در تصویر کتاب است. مشکل ممیزی کتاب در ایران شدت آن نیست، بلکه سلیقه‌ای و بی‌‌ضابطه بودن آن است که هزینه بسیاری را بر کشور بار می‌کند، بدون آنکه هیچ نفعی داشته باشد.اصولا افراد صاحب صلاحیت، حتی اگر کتابی را قبول نداشته باشند به خودشان اجازه نمی‌دهند که مانع از انتشار آن شوند چه بسا منع از انتشار سبب انحراف فکری بیشتری شود.»

ولی نکته اینجاست که یک کتاب به دلایلی مجوز نمی‌گیرد ولی کتاب دیگری منتشر شده که باید با همان دلایل منتشر نمی‌شد! در واقع شانس اینکه ممیز کتاب چه کسی باشد و در چه شرایطی کتاب را ممیزی کند، نیز اهمیت دارد. با این حال برخی، ممیزی کتاب کودک را کوششی برای سالم‌سازی ادبیات کودک می‌دانند و آن را از مقوله کلی سانسور جدا می‌کنند! به عقیده این دسته از منتقدان، در سانسور دفاع از هنجارها و ارزش‌های حکومت و عوامل امنیتی و سیاسی نقش مهم را ایفا می‌کند، در حالی که در ممیزی کتاب کودک، حمایت از حقوق کودکان و مقولات اخلاقی اهمیت بیشتری دارد.

این منتقدان حتی پا فراتر می‌گذارند و می‌گویند که دولت بهترین مجری برای ممیزی کتاب کودک است، زیرا نسبت به وجود گرایش‌ها و جریان‌های متعدد ادبی بی‌طرف است. اما بر فرض صحت این نظریه، باز این سوال مطرح است که آیا در ایران ممیزی کتاب کودک به کلی از مقولات سیاسی و امنیتی جدا شده است یا ممیزی کتاب کودک فرقی با سانسور کتاب بزرگسالان ندارد؟ و اینکه آیا دولت ایران واقعا نسبت به جریانات ادبی بی‌طرف است؟ جالب اینکه ممیزی کتاب کودک به حوزه کتاب‌های آموزشی نیز وارد شده است. سانسور تمامی کتاب‌ها در ایران براساس موازین سیاسی و عقیدتی صورت می‌گیرد و این انکارناپذیر است.

متولیان فرهنگ در حق کودک و نوجوان اجحاف می‌کنند

مهدی رجبی معتقد است: «امروز شاهدیم که سن اعتیاد پایین آمده. باید بتوانیم در مورد اعتیاد کاری کنیم. متأسفانه این روزها اعتیاد به مدارس راهنمایی کشیده شده است. باید داستان‌هایی در این زمینه نوشته شود تا کودک و نوجوان با عمق فاجعه آشنا شود و از ابتدا نسبت به آن موضع داشته باشد و به سراغش نرود. اینکه امروز شاهد اعتیاد نوجوانان و حتی کودکان هستیم از کم‌کاری‌هایی است که در آموزش به آنان مرتکب شدیم. کتاب‌های زیادی در غرب برای کودک و نوجوان منتشر می‌شود که مسائلی چون اعتیاد، فقر، جدایی والدین و ... را به چالش می‌کشد و نوجوان از این مسائل آگاه می‌شود.

رسیدن اعتیاد به مدارس راهنمایی زنگ خطری است برای اینکه متوجه شویم که در عرصه ادبیات، صداوسیما، انیمیشن و دیگر موضوعات فرهنگی، کم‌کاری کرده‌ایم. در واقع هنرمندان، دروازه‌بانان فرهنگی محسوب می‌شود که موظفند در مقابل چنین مسائلی بایستند. کتاب‌های خوب و آگاهی بخش در این زمینه باید منتشر شود و به آموزش و پرورش برده شود تا کودک و نوجوان از آن استفاده کنند. اکثر کتاب‌هایی که برای مطالعه در مدارس وجود دارد، کتاب‌هایی است که جنبه‌ی دینی و اخلاقی دارد؛ کودک و نوجوان در درس‌های مدرسه و همچنین در خانواده به اندازه کافی با این مسائل آشنا می‌شود. نیاز امروز او چیز دیگری است. نمی‌توان واقعیت‌های جامعه را انکار کرد. متولیان فرهنگی باید کمی‌ هوشمندانه‌تر برخورد کنند و حساسیت‌ها را پایین بیاورند. در حال حاضر، «سگ» دغدغه نویسندگان ما نیست بلکه دغدغه‌ اصلی مسائل عاطفی و از هم پاشیده شدن کانون خانواده است.»

باید پرسید دغدغه‌ی وزارت ارشاد و حتی ناشرانی که کتاب‌های بازاری منتشر می‌کنند؛ فرهنگسازی است؟ اگر این‌گونه است چرا شاهد رفتارهای خوبی از نوجوانان و حتی کودکان نیستیم؟ آیا آنان به درستی آموزش دیده‌اند؟

کتاب‌هایی که درباره دین و مذهب سخن می‌گویند یا آموزشی هستند به راحتی مجوز نشر می‌گیرند و در تیراژ بالا منتشر می‌شوند، اما اگر کتابی به یکی از موضوعات و مسائل اجتماعی که به چشم در جامعه دیده می‌شود، اشاره کند جلوی انتشار آن گرفته می‌شود. کودک و نوجوان به اندازه کافی در مدرسه کتاب‌های دینی می‌خواند و عموماً در خانواده‌ها از آموزه‌های دینی بهره‌مند می‌شود. انتشار اینگونه کتاب‌ها بسیار خوب است اما آیا تمام دغدغه و تلاش ما برای آموزش به کودک و نوجوان آموزه‌های دینی و اخلاقی است؟ آیا نباید به مسائل بزرگتر برای رشد روح و ذهن او تلاش کرد؟

فرید مرادی دراین باره می‌گوید: «در حال حاضر سمت و سوی بیشتر کتاب‌ها، علمی و آموزشی است. کتاب‌های تألیفی و حتی ترجمه به صورت کاملاً پاستوریزه وارد بازار می‌شوند و این دایره داستان و قصه کودک را تنگ‌تر می‌کند.»

چه کسی به دادِ معترضان می‌رسد؟

تا سال ۱۳۸۹ هیچ قانونی در ایران وجود نداشته که سانسور پیش از چاپ کتاب را ایجاب کند. فقط در زمینه کتاب‌هایی که برای کودکان منتشر می‌شود، مصوبه سال ۱۳۶۷ شورای عالی انقلاب فرهنگی بررسی پیش از چاپ را الزامی می‌کند. اما در زمینه کتاب بزرگسال هیچ قانونی برای بررسی پیش از چاپ توسط این شورا وضع نشده بود. در زمان وزارت صفار هرندی در دوره‌ی اول ریاست جمهوری محمود احمدی‌ نژاد نگاه ریزبینانه‌تری به سانسور صورت گرفت و سعی شد تا دامنه‌ی آن گسترش یابد. که البته این کار کاملاً مغایر با قانون بود. وزارت ارشاد باید مفاد ممیزی را در اختیار ناشران قرار می‌داد و هر ناشری که خطوط قرمز را رد کرد کار او؛ نه توسط ارشاد که باید توسط وزارت دادگستری پیگیری می‌شد و این وظیفه‌ی ارشاد نیست که خود را در این زمینه محق بداند.

اما در رابطه با ممیزی پیش از چاپ در حوزه‌ی ادبیات کودک همیشه اعتراضاتی وجود داشته اما سال‌هاست که وزارت ارشاد بر طبل بی‌قانونی خود می‌کوبد و دادِ معترضان به جایی نمی‌رسد.

فرید مرادی با بیان اینکه وضعیت در ادبیات کودک سال‌هاست که بر همین منوال پیش می‌رود؛ می‌گوید: «متأسفانه کتاب و ادبیات کودک در یک دایره‌ی بسته به سر می‌برد. در طول سالیان فعل و انفعلاتی صورت گرفته حتی در مقاطعی مانند دوره‌ی اصلاحات کمی از سختگیری‌ها کاسته شد. در یک دوره‌ی کوتاه، زمان ریاست جمهوری خاتمی که مسجد جامعی وزیر فرهنگ و ارشاد وقت بود، حدود 200 ناشر اجازه داشتند که با مسئولیت خودشان به کار چاپ و نشر کتاب بپردازند، اما بعد از مدتی مسائلی پیش آمد و کار به قوه‌ی قضاییه کشید و این قانون لغو شد.

شاید تنها نهادی که می‌تواند به داد ناشران و نویسندگان کودک برسد، اتحادیه ناشران باشد که متأسفانه صاحب قدرت نیست. تمام ابزارها مانند مجوز، نشر، کاغذ، وام، چاپ کتاب، برگزاری نمایشگاه‌های کتاب و حتی چاپ کتاب‌های درسی تماماً در اختیار ارشاد است و همین باعث می‌شود که قدرت چانه‌زنی این اتحادیه پایین بیاید.

اتحادیه ناشران باید برای مسائلی رایزنی کند که عملاً دردی از دردهای نشر دوا نمی‌کند چون اتحادیه ابزار اعمال قدرت ندارد و کاری از دستش ساخته نیست. به طور مثال اتحادیه تاکسیرانی می‌تواند با یک اعتراض یک روز، کل شهر را فلج کند اما اتحادیه ناشران از چنین قدرتی برخوردار نیست.»

از تزریقِ ایدئولوژی به ذهن کودک دست برداریم

 کتاب کودک در دوره کنونی ایران با مشکلات متعددی روبه‌روست؛ از آنجا که حوزه کتاب، حوزه‌ای بنیادین و پایه است، این مشکلات گاهی خود را در دیگر زمینه‌ها مثل سینما و انیمیشن کودک نیز نشان می‌دهد. شاید وقت آن رسیده که موانع و محدودیت‌ها از ادبیات کودک برداشته شود تا به قول صمد بهرنگی: «ادبیات کودکان پلی باشد بین دنیای رنگین بی‌خبری و رؤیا و خیال‌های شیرین کودکی و دنیای تاریک آگاه غرقه در واقعیت‌های تلخ و دردآور و سرسخت محیط اجتماعی بزرگترها. کودک باید از این پل بگذرد و آگاهانه و مسلح و چراغ به دست به دنیای تاریک بزرگترها برسد».

افزایش سختگیری و تأخیر در صدور مجوز، لغو مجوز کتاب‌های مجوزدار، فقدان پاسخگویی به ناشران، مترجمان و نویسندگانِ معترض به شیوه‌ی ممیزی از جمله انتقادهای روزافزون اهالی کتاب در سال‌های اخیر بوده است. اهالی فرهنگ با یک ارگان یا شخص طرف نیستند، آن‌ها برای انتشار کتابشان باید از سدهای مختلفی بگذرند و برای آوردن یک کلمه یا عبارت در کتابشان باید به چندین و چندنفر جواب بدهند، حتی پیش می‌آید که ارشاد مجوز کتابی را صادر می‌کند اما همین کتاب با فشار گروه‌های تندرو به سرعت از بازار جمع‌آوری می‌شود و سرمایه ناشر و وقت و استعداد و خلاقیت و تلاش یک نویسنده یا مترجم بر باد می‌رود. چنین موضوعی را بارها و بارها دیده و حتی در همین نمایشگاه کتابی که گذشت هر روز شاهد جمع‌آوری کتاب‌های دارای مجوز از غرفه‌ی انتشاراتی‌های مختلف بودیم. گویی ارشاد بر مجوزهایی که خودش صادر می‌کند هم پایبند نیست، یا قدرت پایبندی به آن را ندارد.

در این شرایط کار نویسنده و ناشر دشوار است. نویسنده‌ی کودک نیاز به فراغ بال دارد، اوست که می‌تواند کودک را با استفاده از داستان‌های خیال‌انگیز به یک کتابخوان واقعی تبدیل کند. اما گسترده شدن دایره سانسور دست ناشر و نویسنده را برای تولید خلاقیت بسته است.

کاش از تزریقِ ایدئولوژی به ذهن کودکان که کار بسیار بی‌رحمانه‌ای است دست برداریم، به او اجازه دهیم دنیا را با تمام زیبایی‌ها، زشتی‌ها، تلخکامی‌ها و شیرینی‌هایش بشناسد. به جای تزریق ایدئولوژی‌های خاص خود، رسمِ اندیشه‌ورزی را به کودک بیاموزیم. ادامه ممیزی در عصر ماهواره و اینترنت و شبکه‌های اجتماعی را چه می‌توان نامید؟ تا کی ادامه خواهد داشت؟ تا کجا می‌توان ذهن کودک و نوجوان امروزی را بسته نگه داشت؟ کودکان روزی بزرگ خواهند شد و از اجحافی که در حقشان صورت گرفته شکایت خواهند کرد، کاش آن روز زمانی باشد که گوش دولتمردان برای شنیدن صدایشان باز باشد.

کد خبر : ۲۹۵۵۴۱