خبرگزاری کار ایران

هوشنگ جاوید در گفتگو با ایلنا مطرح کرد؛

چرا اساسنامه «موسیقی نواحی» و «سند موسیقی حماسی ایران» اولویت نیست؟

چرا اساسنامه «موسیقی نواحی» و «سند موسیقی حماسی ایران» اولویت نیست؟

اگر حمایتی باشد به خودی‌ها تعلق می‌گیرد

هوشنگ جاوید از دفتر موسیقی، معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حوزه هنری بابت عدم توجه طرح‌هایش؛ «اساسنامه موسیقی نواحی» و «سند موسیقی حماسی ایران»، همچنین احیای یک جشنواره،‌ انتقاد دارد. او می‌گوید: خیلی راحت بگویم که دستگاه‌های فرهنگیِ ما مقوله پژوهش فرهنگی را در میان خودشان تقسیم می‌کنند یا در این زمینه به عبارتی؛ بخور بخورهایی وجود دارد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، آیا تاکنون از خودمان پرسیده‌ایم که تاریخ هنر و البته موسیقی چگونه مکتوب شده  تا در نهایت پس از سالها و دهه‌ها به دست ما برسد؟ آن هم بدون تحریف و دخل و تصرف؟  اگر با چنین سوالی مواجه شویم، بی‌درنگ تاریخ‌نگاران هنر و در مسیر تخصصی‌تر موسیقی‌پژوهان را به یاد خواهیم آورد. اگر تحقیق و تفحص‌ها و ثبت و ضبط‌ها نبود،  امروز تاریخ  و گذشته‌های تاریخی بی‌معنا می‌نمود. در این صورت شاید موسیقی مسیری دیگر را پیش می‌گرفت و از  ریل اصلی که مبنای آن هویت و اصالت‌ است، خارج می‌شد.

با توجه به تعدد سازها و موسیقی‌ها بر اساس گستره جغرافیایی کشورمان و تنوع اقوام ایرانی، این موسیقی، نسبت به هنرهایی چون تئاتر، سینما، اهمیت بیشتری می‌یابد؛ چراکه خاستگاه آن کشور خودمان است  با تاکید بر اینکه وسعت ایران فرهنگی در گذشته‌های دور بیش از آن چیزی است که در نقشه امروز کشورمان مرزبندی شده است.

از طرفی موسیقی صرفا به آنچه در میان اقوام نواخته و خوانده می‌شود، خلاصه نمی‌شود. موسیقی سنتی و سبک‌هایی چون   پاپ، ارکسترال، بی‌کلام و ... اهمیت تمرکز بر موسیقی و غور و کنکاش در آن را صدچندان می‌کند.

در ادامه این سوال مطرح می‌شود که ما چه تعداد پژوهشگر موسیقی داریم؟ کدام‌ها در قید حیات هستند و چه کسانی از کار کناره گرفته‌اند؟ آیا پژوهشگران، صنف یا انجمنی مستقل دارند؟ وزارت ارشاد و دیگر نهادهای فرهنگی، چه تسهیلاتی را برای موسیقی پژوهان و هنرپژوهان در نظر گرفته‌اند؟ بخش خصوصی چه؟ آیا برای حمایت مالی و معنوی برای ثبت و ضبط روایات و اتفاقات موسیقایی هزینه می‌کند؟ پاسخ تمام این سوال‌ها منفی است.  سوال دیگر این است که مسئولان و مدیرانی که صرفا به مدت چند سال پشت میز ریاست می‌نشینند، چقدر از وجود متخصصان موسیقی و موسیقی‌پژوهان بهره می‌برند؟

در مورد بخش اول موضوع مطروحه نیز باید گفت؛ تعداد پژوهشگران موسیقی در کل کشور کمتر از انگشتان دست است! اطلاعات موثقی از آن‌ها و اینکه در قید حیات هستند یا خیر نیز وجود ندارد! به این دلیل که بانک اطلاعتی و آماری موثقی که زیر نظر نهادی دولتی باشد، تا به امروز ایجاد نشده است. خلاصه اینکه پژوهشگران زیر مجموعه هیچ دستگاه و نهادی نیستند. 

هوشنگ جاوید یکی از معدود پژوهشگران موسیقی که دهه‌هاست روی موسیقی نواحی و دیگر گونه‌ها و آیین‌ها تفحص می‌کند. او درباره همه موارد ذکر شده با ایلنا گفتگو کرد. 

با توجه به اینکه همواره در حال فعالیت و تحقیق و تالیف هستید، از فعالیت‌های اخیرتان بگویید. 

من همیشه در زمینه نوشتن فعال هستم. کتاب «پرند ستایش ۲» را تمام کرده‌ام، که بخش عمده آن در مورد «مرثیه» است. اما به دلیل اینکه هیچ حمایتی وجود ندارد آن را به مرحله نشر نرسانده‌ام. موضوع این است که نه حمایت می‌شویم و نه اینکه ناشران حاضر هستند با شرایط ما کنار بیایند. واقعیت این است که ناشر زندگی پژوهشگر را نمی‌بیند و موضوع امرار معاش را در نظر نمی‌گیرد. 

در شرایط فعلی که تمام مشاغل به نوعی درگیر چالش‌های اقتصادی و تجاری هستند. این داستان حمایت از پژوهشگران هنر و موسیقی هرگز محقق نشده. آیا در این زمینه موفقیتی حاصل شده؟ 

هرگز از این همه تلاش در جهت دیده شدن پژوهشگران و حمایت از آن‌ها نتیجه‌ای مطلوب دریافت نکرده‌ایم. خیلی راحت بگویم که دستگاه‌های فرهنگیِ ما مقوله پژوهش فرهنگی را در میان خودشان تقسیم می‌کنند یا در این زمینه به عبارتی؛ بخور بخورهایی وجود دارد. 

تولیدات سالانه دستگاه‌های فرهنگیِ دولتی گویای برخی آشنابازی‌هاست!  افراد محدودی در این بازی هستند. 

بله. در میان چنین دایره‌ای، موضوعی مطرح می‌شود و فرد دیگر که مسئول است، آن را تایید می‌کند؛ بی‌توجه به اینکه آن موضوع به اصل جامعه ارتباطی ندارد. آن‌ها به مواردی می‌پردازند که به اصل جامعه و رنگ اصلی جامعه ربطی ندارد. مطمئنا با چنین نگاهی و در چنین روندی، به اصل موضوع که در جامعه رخ می‌دهد، پرداخته نمی‌شود. در همین رویه می‌بینیم موضوعاتی را چاپ می‌کنند که اصلا دغدغه یا مشکل محسوب نمی‌شوند. در کل آنچه در حال انجام است با شرایط جامعه منطبق نیست.

بنا به همین دلایل است که خروجی سالانه دستگاه‌های دولتی، اعم از ارشاد، معاونت هنری، دفتر موسیقی، انجمن یا حوزه هنری هرگز در دسته‌بندی فروش یا مراتب آکادمیک ویژه قرار نمی‌گیرند. حتی اغلب دیده نمی‌شوند؛ چون نشر گسترده ندارند و صرفا سمبولیک هستند. 

بله درست است. می‌توانم در اینباره  مثالی بزنم. از آثاری نام می‌برم که امکان تالیف و انتشارشان را نیافته‌ام. به طور مثال کتابی نوشتم که «موسیقی رمضان» نام داشت. در این اثر به موسیقی مذهبی ایران پرداخته بودم. شما حساب کنید از سال ۱۳۸۲ تا ۱۴۰۳ چند سال می‌شود؟ بیست سال! می‌خواهم بگویم چاپ بعدی کتاب «موسیقی و رمضان» بیست سال بعد انجام شده است. 

 

چرا اساسنامه «موسیقی نواحی» و «سند موسیقی حماسی ایران» اولویت نیست؟

نمونه چنین اثری را تا به امروز نداشته‌ایم. 

بله درست است. کتاب دیگری هم دارم که سال‌هاست خیلی کم کم و اصطلاحا ریز  ریز روی آن کار می‌کنم. یادداشت‌هایی می‌نویسم و آن‌ها را کنار می‌گذارم به این دلیل که می‌دانم حمایتی وجود ندارد. این اثر که به مرور در حال تکمیلش هستم، درباره واقعات تاریخی در ماه رمضان و در ایران است. 

 از چالش‌های عرصه پژوهش بگویید.

باید بگویم مسئله پژوهش شوخی بردار نیست. پژوهش‌گر زندگی دارد و باید روزگارش بگذرد. حال شما حساب کنید مبنای پژوهش‌های من هم میدانی است و هم کتابخانه‌ای. پژوهش‌های من همیشه ترکیبی است و خب این رویه از هر لحاظ هزینه‌بر است. الان دو سال است که هزینه حمل و نقل  تا حدی سنگین شده که دیگر با حقوق کارمندی نمی‌شود، جایی رفت! نرخ‌ها افزایش بسیاری داشته و تورم خیلی بالا رفته! و خب من برای پژوهش‌های میدانی باید به روستاها و شهرهای دور دست بروم. با شرایط فعلی حتی نمی‌توان از خانه خارج شد! چه رسد به اینکه مسافرت برویم و فعالیت‌های پژوهشی داشته باشیم. خیلی واضح و راحت به شما بگویم که در چنین شرایط بغرنجی هیچ، تکرار می‌کنم هیچ حمایتی وجود ندارد. هرچه بیان می‌شود شعار است که جای تاسف دارد. اگر هم حمایتی هست به افراد خودی تعلق می‌گیرد. 

البته بخش خصوصی را نیز نباید دست کم گرفت. 

بله یک سری سازمان‌ها و موسسات خصوصی هم هستند که آن‌ها هم کارهای دم دستی می‌خواهند. 

از همکاری و تعامل  با نهادهای دولتی بگویید.  خودتان هم تجربه چنین همکاری‌هایی داشته‌اید. مثلا اینکه در مقطعی به عنوان مشاور با میراث فرهنگی همکاری کرده‌اید که تداوم نیافت!

بله درست است. در مقطعی با میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی همکاری داشتم و تا دوره آقای میرشکرایی این همکاری وجود داشت. متاسفانه به این نوع تعاملات نیز هیچ توجهی نمی‌شود. اصلا بگذارید در این زمینه نمونه‌ای برایتان بیان کنم. سال گذشته یعنی بهار سال گذشته به طور اتفاقی با آقای دارابی (معاون میراث فرهنگی) صحبتی داشتم. من در زمینه بحث شاهنامه خوانی و نقالی به ایشان کاری را پیشنهاد دادم. آقای دارابی همانجا پای تلفن به معاونشان گفتند که وقتی را تعیین کنید تا آقای جاوید بیایند و بنشینیم صحبت کنیم. شاید باورتان نشود یک سال گذشته و این وقت هنوز که هنوزه، تعیین نشده است! بعدتر، یکی، دو بار که به آقای دارابی پیامی دادم یا تماسی گرفتم ایشان برایم نوشتند؛ «با شما تماس می‌گیریم»! حال رفته‌اند که تماس بگیرند. چنین موردی، یکی از نمونه‌های برخورد مسئولان ماست! 

البته  ما اصلا توقعی نداریم. ما فقط می‌خواهیم به جامعه و کشور خدمت کنیم، اما حمایت نمی‌شویم. من الان با حقوق بازنشستگی‌ام زندگی می‌کنم. طرح دیگری برای رسانه داشتم که همانطور معلق مانده و بودجه‌اش هنوز تعیین نشده است. آنطور که تهیه کننده می‌گوید با بودجه موافقت شده، اما تامین آن انجام نشده است! مگر تامین بودجه چقدر طول می‌کشد؟! من این مدل برخوردها را واقعا نمی‌فهمم. 

آیا با مدیرکل جدید دفتر موسیقی آقای بابک رضایی برای سر و سامان دادن به طرح‌ها و پروژه‌های‌تان صحبت‌هایی داشته‌اید؟ 

بله با آقای رضایی هم صحبت‌هایی داشته‌ام. بگذارید یک نمونه تلخ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را مثال بزنم. همان اوائل انتصاب‌ها، خانم نادره رضایی معاون هنری وزارت فرهنگ از ما دعوتی به عمل آورد که مربوط به همین جشنواره موسیقی نواحی بود. ایشان گفتند اگر در رابطه با موسیقی نواحی، پیشنهاد یا طرحی دارید آن را به ما ارائه کنید. من در عرض ده روز آن طرح را ارائه کردم.  این طرح هنوز تایید نشده و  پاسخی دریافت نکرده‌ام.

طرحی که می‌گویید، چه بود؟ 

من طرح را از قبل تهیه کرده بودم. قضیه این بود که در دوره مدیریت آقای محمد الهیاری (مدیر اسبق دفتر موسیقی) اساسنامه‌ای نوشته بودم، اما فرصت نشد که آن را به دفتر موسیقی ارائه کنم و همینطور مانده بود. تا اینکه مدیر دفتر موسیقی عوض شد و آقای امیرحسین سمیعی مسئولیت را به عهده گرفتند. در ادامه هم آقای صدری سرپرست دفتر موسیقی شد. در همان زمان که خانم نادره رضایی بر سر کار آمدند و پس از جلسه‌ای که داشتیم آن طرح را خیلی فوری، بر اساس پنج منطقه، تغییراتی جزیی دادم. در نهایت طرح را در سی و پنج صفحه کاغذ A۵ نوشتم و آن را خیلی منظم و جلد شده و شکیل تحویل مسئولان مربوطه دادم. یکی نسخه را به دفتر خانم رضایی دادم و دوستانی که آنجا هستند دادم و نسخه دیگر را به دفتر موسیقی و آقای صدری که سرپرست بودند تحویل دادم. 

این اتفاقات چه زمانی رخ داد؟ 

من دی ماه سال گذشته این روال را طی کردم و همچنان منتظرم مسئولان طرح را مطالعه کنند و همچنان منتظر پاسخ هستم. طی این مدت چند بار با دفاتر مربوطه تماس گرفته‌ام. آخرین بار که به تهران آمدم گفتم بروم و چند دقیقه معاون هنری وزارتخانه یعنی خانم رضایی را ببینم. به دفتر ایشان رفتم و به خانم قشقایی که گویا مسئول دفترشان است، گفتم که می‌خواهم خانم رضایی را ببینم. خانم رضایی ضمن تعامل با مراجعه‌کنندگان زمانی که در اتاقشان باز شد، مرا دیدند! اما با این حال به خانم قشقایی گفته بودند جاوید هرآنچه می‌خواهد بگوید را، بنویسد. سپس بلند شدم و دفتر را ترک کردم. 

در نهایت چه پاسخی دریافت کردید؟ به هرحال باید پاسخگو باشند. 

آخرین پاسخی که به من داده‌اند، می‌دانید چیست؟ به من گفتند ما طرح را داده‌ایم بخوانند و نمی‌دانیم الان کجاست؟! گفتند دوباره طرح‌تان را در واتساپ بفرستید که من این کار را کردم. در این میان اتفاقاتی  افتاد. به هرحال بحث منطقه‌ای شدن جشنواره نواحی را من اول مطرح کردم، اما بعدا دیدم فرد دیگری طرحم را به دفتر موسیقی برده و آن را با مدیرکل  مطرح کرده است. نمی‌خواهم از کسی نام ببرم و درباره این اتفاق توضیح بیشتری دهم، اما در کل این رویه درست نیست. در ادامه به یکی دیگر از دوستان دست اندرکار گفتم طرح را به صورت پی دی اف برایت می‌فرستم و آن را رسانه‌ای کن. که این دوست عزیز هم چنین کاری نکرد و به من گفت برایم درباره آنچه رخ داده توضیحاتی بنویسید! 

آیا می‌توانید درباره اساسنامه‌ای که طراحی کرده‌اید، توضیح دهید؟ 

بحث من موضوع موسیقی مناطق و نواحی است. در موسیقی نواحی و مناطق ما رنگ حماسه و شجاعت خیلی قوی است. من حتی بر اساس شناختی که از این رنگ داشتم، جشنواره‌ای را پیشنهاد دادم که سال‌ها قبل (دهه نود) سه دوره آن را با همکاری حوزه هنری، در لرستان برگزار کرده بودیم. این رویداد در آن مقطع با فشار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیِ آن دوره متوقف شد؛ یعنی جلویش را گرفتند! 

جشنواره‌ای که می‌گویید، چه نام داشت و چرا متوقف شد؟ 

این جشنواره تحت عنوان «خنیاگران انقلاب اسلامی» برگزار شد و دلیل انحلالش این بود که می‌گفتند بودجه نداریم و نمی‌توانیم این رویداد را تامین کنیم. علت پیگیری من برای تداوم چنین رویدادی در آن دوران، این بود که آینده را می‌دیدیم. داشتند رنگ حماسه را از هنرهای ایرانی می‌پراندند! من در دهه نود این جشنواره را برای پنج دوره در نظر گرفته بودم. جشنواره «خنیاگران انقلاب اسلامی» بعد از پنج دوره برگزاری به خودی خود، برای ساخت بسیاری از آثار حماسی، جریان ساز می‌شد. 

آیا جشنواره «خنیاگران انقلاب اسلامی» طی سه دوره برگزاری خروجی قابل قبولی هم داشت؟ 

بله داشت. برایتان گروه بانوان «هرایی» متعلق به شهر قوچان را مثال می‌زنم. این گروه اصلا از دل جشنواره «خنیاگران» بیرون آمد. آن‌ها هم جمع خوانی داشتند و حماسی می‌خواندند. هم اینکه موسیقی شان، موسیقی نواحی بود. این رویداد بر اساس برنامه‌ریزی‌های انجام شده، نه پنج دوره که می‌توانست هفت دوره برگزار شود. در ادامه این رویداد خودش، جریان‌سازی می‌کرد. 

 در صورت برگزاری جشنواره «خنیاگران انقلاب اسلامی» قطعا پژوه آرشیوی به جا می‌ماند. 

همینطور است. البته من همواره پیگیر برگزاری دوباره این جشنواره بوده‌ام. چند وقت پیش (در دوره قبل) نزد میلاد عرفان‌پور مسئول موسیقی حوزه هنری رفتم. گفتم این جشنواره روی زمین مانده و بیاید دوباره آن را احیا کنیم. جوانان ایرانی به موضوع علاقمند هستند، اما از آنجایی که موضوعیت به آن‌ها ابلاغ نشده، سرگردان هستند. آن‌ها می‌روند و آثاری را هم تولید می‌کنند، اما  می‌توان به آن‌ها موضوع داد و راهنمایشان کرد. آقای عرفان‌پور صحبت‌های مرا شنید و پذیرفت. ایشان طرح را پذیرفتند و آن را با مسئولان دیگر مطرح نمودند. 

در نهایت حوزه هنری را برای برگزاری جشنواره «خنیاگران انقلاب اسلامی» مجاب کردید؟ 

متاسفانه حوزه هنری دچار پیچیدگی‌های اداری است و در نهایت گفته بودند خیر این طرح برای ما اولویت نیست. امور جشنواره‌های حوزه هنری، صحبت کمبود بودجه را مطرح کرده بود  و در نهایت همان حرف‌های تکراری قبلی. گفته بودند شاید در نهایت یک سال دیگر یا دو سال دیگر این طرح برای بازنگری مورد توجه قرار می‌گیرد. سپس میلاد عرفان‌پور عوض شد و فرد دیگری را به جای او گذاشتند و پیشنهاد مطرح شده من نیز بی‌نتیجه ماند.

آیا طرح‌های نیمه کاره و بی‌نتیجه دیگری هم دارید؟ 

بله دو طرح دیگر هم دارم. یکی از آن‌ها «سند موسیقی حماسی در ایران» است. این طرح یا سند را به هر کجا ارائه دادم، گفتند در اولویت‌های ما قرار ندارد! یا گفتند بودجه نداریم و موضوعات مهم دیگری مد نظر ماست که اول باید به آن‌ها بپردازیم! 

پس چگونه است که دفتر موسیقی گفته از کارهای ملی میهنی حمایت می‌کند؟ 

اگر چنین اتفاقی رخ دهد خوب است، اما انجام چنین کارهایی به برنامه‌ریزی‌ها و ساماندهی‌های دقیق و درست نیاز دارد. اگر واقعا اینطور است که می‌گویید، خودِ آقای بابک رضایی مدیرکل فعلی دفتر موسیقی، می‌تواند با من تماس بگیرد. 

گفتنی‌ها بسیار است. آیا ناگفته‌ای مانده؟ 

درخواست من توجه و حمایت از پژوهشگران و طرح‌ها و پیشنهادات آن‌هاست. خودتان می‌دانید که من در پایتخت ساکن نیستم. الان هم با خودم می‌گویم برای پیگیری امور به تهران بیایم، اما چه فایده‌ای دارد؟ بیایم که چه اتفاق مثبتی رخ دهد؟ اگر می‌خواهند کار کنند که بگویند این بودجه در اختیار شما و برو کار کن. اگر هم خیر که مستقیم بگویند. 

گفتگو: وحید خانه‌ساز

عکس: محسن سیدی

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز