سیوهفتمین جلسه محاکمه اعضای سازمان منافقین برگزار شد

سیوهفتمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق برگزارشد.
به گزارش ایلنا به نقل از قوه قضاییه، سیوهفتمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین و همچنین ماهیت این سازمان بهعنوان یک شخصیت حقوقی، روز سهشنبه (۲۸ مرداد ماه) در شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی حجتالاسلام والمسلمین امیررضا دهقانی و مستشاران دادگاه مرتضی تورک و امین ناصری، با حضور وزیری نماینده دادستان، خانواده شهدا و وکلای آنها و همچنین وکلای متهمان در مجتمع قضایی امام خمینی (ره) بهصورت علنی برگزار شد.
در این جلسه دادگاه، حضور مردم به حدی گسترده بود که صندلی خالی در دادگاه وجود نداشت.
قاضی دهقانی گفت: انقلاب سال ۵۷ تولد دوباره ملت ایران است که نتیجه نوع اندیشه ملت ایران رخ داد. بعد از انقلاب سال ۵۷ مردم ایران، تبدیل به ملت ایران شدند. ملت ایران دست هر خارجی را از سرزمین کهن خود دور نگه میدارد.
در ادامه قاضی از وکیل شکات خواست تا در جایگاه قرار بگیرد و اظهارات خود را مطرح کند.
حجتالاسلام والمسلمین مداح وکیل شکات در جایگاه قرار گرفت و گفت: جلسه قبل در رابطه با ارتباط اعضای گروهک منافقین با رژیم صهیونیستی شکایتی را از جانب موکلان که جمعی از خانوادههای شهدای هستهای بودند، مطرح کردم.
وکیل شکات بیان کرد: شبههای که ممکن است مطرح شود این است که بگوییم، ما اسرائیل را به رسمیت نمیشناسیم و دولت نیست، آیا زمانی که اسرائیل را با رسمیت نمیشناسیم، همکاری با اسرائیل میتواند مصداق بزه همکاری با دولت متخاصم باشد و یا خیر؟
وی ادامه داد: با توجه به صراحتی که در ماده ۵۰۸ قانون تعزیرات وجود دارد که هر کس و یا گروهی با دول خارجی متخاصم به هر نحوی علیه جمهوری اسلامی ایران همکاری کند در صورتی که محارب شناخته نشود به یک تا ۱۰ سال حبس محکوم میشود. در این شکایت همکاری با دول خارجی متخاصم مطرح است و منظور از دول خارجی متخاصم، دولتی است که اقدامات ضد امنیت عمومی و ملی انجام دهد.
وکیل شکات بیان کرد: برخی حقوقدانان واژه دولت را صرفا در خصوص دولتی تعریف میکنند که از نظر کشور ما به رسمیت شناخته شود. دولت متخاصم به معنی این است که اولا ما آن را به رسمیت بشناسیم و ثانیا در حال حاضر با ما در جنگ مسلحانه باشد. هیچ یک از حقوقدانان قائل به این تعریف نشده است.
مسعود مداح وکیل شکات پرونده در بیان معنای موسع از دول متخاصم، بیان کرد: دولت متخاصم دولتی است که ما آن را به رسمیت بشناسیم، با ما در حال جنگ باشد، ما را تحریم سیاسی و یا اقتصادی کرده باشد و یا به هر نحوی اقدامی علیه امنیت ملی و عمومی کشور انجام داده باشد و لازم نیست که دولت متخاصم در این لحظه وبالفعل با ما در حال جنگ مسلحانه باشد.
وی افزود: در ماده ۲۵ قانون مجازات نیروهای مسلح مصوب سال ۱۳۸۲ نیز، از اشرار، گروهها و دولتهایی که با نظام جمهوری اسلامی در حال جنگ بوده و یا اقدامات آنها بر ضد امنیت ملی باشد به عنوان دشمن یاد شده است.
مداح ادامه داد: از دادگاه سوال دارم چرا این دادگاه بعد از ۴۰ سال برگزار شده است. این دادگاه به وسعت تمام مردم ایران است. از تمام ایران موکل دارم و در سراسر ایران صدمهدیدگان این سازمان تروریستی وجود دارد. این گروهک ۴ دهه علیه مردم ایران جنایت انجام داده است و این دادگاه بزرگترین دادگاه در سده اخیر کشور است. این دادگاه به قتل بیش از ۱۷ هزار نفر رسیدگی میکند. این دادگاه به جنایات افرادی رسیدگی میکند که علیه مردم خودش جنایت کرده و اسلحه کشیده است. این پرونده ۱۰۶ متهم دارد که هر کدام بیش از ۱۵ عنوان اتهامی دارند. شهود این پرونده میخواهند در دادگاه صحبت کنند.
وی ادامه داد: موکلان بنده شنیدهاند که برخی میخواهند این دادگاه سریعتر تمام شود. از دادگاه درخواست دارم اجازه دهد موکلان بنده در دادگاه صحبت کنند. اثر این دادگاه این است که گروهک منافقین یک روز قبل از جنگ رژیم صهیونیستی بیانیهای در حمایت از این رژیم و کشتار دانشمندان هستهای منتشر کرد. یک روز بعد از جنگ زمانی که این گروهک تروریستی دید مردم پشت نظام هستند، بیانیه را حذف کرد.
مداح اظهار داشت: با توجه به اینکه در جلسه قبل این بیانیه را در دادگاه قرائت کردیم، سازمان منافقین مجبور شد تا دوباره این بیانیه را منتشر کند و این اوج انفعال سازمان است و مجبور شد مجددا فراخوانی را که نسبت به تظاهرات و تجمعاتی که در زندان اوین است، منتشر نماید.
وی با اشاره به محتوای بیانیه مذکور گفت: به محض اینکه اسرائیل زندان اوین را برخلاف قوانین بین المللی مورد حمله قرار داد، اینها در حمایت از رژیم صهیونیستی و در حالی که کاملا با هم هماهنگ بودند و قرار بود اسرائیل حملهای را آغاز کند و سازمان منافقین نیز با درخواست اغتشاش و آشوب کردن در شهرها و انجام ترورها داخل را برهم بریزد که این همان کاری بود که در دهه ۶۰ رقم زدند، اما این بار هرچه فراخوان دادند، مردم ایران مانند همان دهه ۶۰ پاسخ منفی دادند و بر دهان منافقین زدند.
مداح در خصوص بیانیه اولی که یک روز قبل از شروع جنگ منتشر شده بود، بیان کرد: این بیانیه مسعود رجوی است که در ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ منتشر شد و در جلسه قبل بنده آن را قرائت کردم و در آن آمده که پس از بیست سال تاخیر و مماشات و این پا و آن پا کردن، رژیم به تله افتاد و کلان ضربه و شکستی دیگر در استراتژی تضمین بقای دیکتاتوری دینی با بمب اتمی پس از ۱۳۳ رشته افشای تاسیسات و تجهیزات پنهان اتمی و موشکی رژیم در کارزار ۳۴ سال گذشته بوده که به پشتوانه قیام و خلق قهرمان و شورشگران آزادی ستان تکرار میکنیم.
وی ادامه داد: پس از جلسه قبل، متهم ردیف اول این بیانیه را مجددا منتشر کرده که تاکنون این امر سابقه نداشته است و برای اولین بار این منافقین به قدری منفعل شدهاند که بعد از انتشار این بیانیه دچار تناقضی شدهاند و مجبور شدند، هرگونه ارتباطی با انرژی هستهای و رژیم صهیونیستی را به طور قطع انکار نمایند و این را هم بیانیه دادند و در آن گفته شده که نسبت دادن قتل متخصص اتمی رژیم به سازمان مجاهدین خلق به طور مطلق دروغ است.
مداح بیان کرد: در این راستا استناد میکنم به صحبتهای مریم رجوی در پارلمان اروپا که گفته بود این جنگ آغاز فصل جدید است و جنگ اصلی که از ۴۴ سال پیش و دقیقا از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در جریان است و اینکه سیاست غرب به جای مماشات باید سرنگونی رژیم ایران باشد و در رابطه با صنعت هستهای میگوید که ضمن استقبال از قطعنامه جدید شورای حکام، بار دیگر برضرورت فعال بودن فوری مکانیزم ماشه و جمع نمودن تاسیسات اتمی ایران تاکید میکنیم.
وی با اشاره به اظهارات کارشناس در جلسه قبل، گفت: سازمان به نقش خود در قتل و ترور دانشمندان هستهای اعتراف میکند. به عنوان مثال بعد از شهادت شهید شهریاری، سازمان به صراحت در سایت خود این موضوع را اعلام میکند که نقش شهریاری در برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران پیش از این بارها توسط ما افشا شده است.
مداح گفت: منافقین نقش موثر در افشای اطلاعات و ترور شهید شهریاری داشتند. روزنامه «تایمز آو اسرائیل» که حدود دو هفته قبل منتشر شده است، نوشته است که منافقین از سالها پیش در مورد صنعت هستهای ایران نسبت به جمعآوری و فروش اطلاعات ایران و ترور دانشمندان ایران نقش داشتند. این سازمان پیمانکار برای یک گروه بزرگتر به نام رژیم صهیونیستی هستند.
وی افزود: یک روز گروهک تروریستی منافقین مستقیما دست به ترور میزد، یک روز با صدام همکاری داشت و امروز به عنوان پیمانکار رژیم صهیونیستی کار میکند.
قاضی در ادامه گفت: با توجه به تعداد بالای شکات و ۱۰۶ متهم پرونده، اگر قرار باشد برای هر کدام از متهمان یک جلسه دادگاه در نظر بگیریم و اظهارات خانواده شهدا و کارشناسان را گوش دهیم، دادگاه با صبر این کار را انجام میدهد و هر مقدار که زمان نیاز باشد، دادگاه این زمان را در نظر میگیرد و اجازه نخواهد داد از حقوق شکات چیزی کم شود.
سپس نزهت شبان آزاد همسر شهید فریدون عباسی دوانی دانشمند هستهای کشورمان که در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه به شهادت رسید، در جایگاه حاضر شد و اظهار کرد: بنده دوبار به همراه همسرم هدف ترور رژیم صهیونیستی قرار گرفتم. روز ۲۳ خرداد حوالی اذان صبح بود که صدای مهیبی شنیدم. پس از سه انفجار موشکی احساس کردم که بین زمین و آسمان معلق هستم. حدود یک ساعت زیر آوار بودم و به طرز معجزه آسایی زنده ماندم.
وی افزود: همسرم با موج انفجار از طبقه سیزدهم به داخل خیابان پرتاب شده بودند و به شهادت رسیده بودند. بار اول که رژیم صهیونیستی اقدام به ترور همسرم کرد (۱۵ سال قبل)، علیه رژیم صهیونیستی، منافقین و دولت آمریکا طرح شکایت کردیم چرا که اسرائیل رسما مسئولیت این ترور را بر عهده گرفته بود. در آن زمان زندگی ما به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و من و همسرم برای امنیت بیشتر مجبور شدیم محل کار خود را از هم جدا کنیم. اما این بار در منزل شخصی خود دچار حمله شدیم. تجاوز به حریم خصوصی منزل افراد به هیچ عنوان پذیرفته نیست و به آن شکایت دارم.
قاضی سوال کرد: نتیجه شکایت اول شما به کجا رسید؟
همسر شهید عباسی پاسخ داد: این شکایت همچنان در جریان است و تاکنون نتیجهای به ما اعلام نشده است.
قاضی پرسید: شغل همسر شما چه بود؟
نزهت شبان آزاد پاسخ داد: همسرم عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و استاد تمام دانشکده مهندسی هستهای این دانشگاه بودند. قبلا هم معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی بودند. خودم هم در معاونت پژوهشی دانشگاه شهید بهشتی مشغول به کار بودم.
قاضی دهقانی گفت: واقعه ترور اول و دوم شما و همسرتان را برای دادگاه توضیح دهید.
همسر شهید فریدون عباسی بیان کرد: ترور اول در سال ۱۳۸۹ و در هشتم آذر ماه رخ داد. ترور دوم نیز در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و در ۲۳ خردادماه ۱۴۰۴ اتفاق افتاد. در این حمله سر و بدنم زیر آوار ساختمان گیر کرده بود و توانستم سرم را از زیر آوار خارج کنم. در تاریکی مطلق شب و در فضای بین طبقات معلق مانده بودم و دستم که زیر آوار گیر کرده بود مرا نگه داشته بود و چون موقعیت بسیار خطرناکی بود نیروهای امدادی به وسیله طناب مرا بالا کشیدند.
قاضی سوال کرد: آیا در ساختمان محل زندگی شما شخص دیگری به شهادت رسید؟
همسر شهید عباسی پاسخ داد: بله. در طبقه پایینی منزل ما یک نفر آقا به شهادت رسیدند. همسایه ما بازنشسته بودند و همسر ایشان هم معلم بودند.
قاضی دوباره پرسید: آیا قبلا هم همسرتان تهدید به ترور شده بودند؟
همسر شهید عباسی گفت: بله. همسرم بارها و بارها توسط اسرائیل تهدید به ترور شده بودند. این تهدیدها به حدی زیاد بود که همسرم به من آموزش داده بود چگونه به آنها پاسخ بگویم. بارها و بارها با من تماس گرفته بودند و قصد داشتند اطلاعاتی را از همسرم کسب کنند اما طبق آموزشهایی که از همسرم دیده بودم متوجه این تماسها بودم و بدون ترس و استرس تماس را قطع میکردم.
وی افزود: البته ۱۵ سال قبل زمانی که به ماشین من و همسرم بمب چسباندند متوجه حساسیت کار ایشان شدم و همیشه سعی میکردم موارد امنیتی را رعایت کنم. روزی که ترور اول رخ داد در محل میدان شهید شهریاری در حال عزیمت به محل کار بودیم که یک موتوری، بمبی را به درب سمت راننده خودرو چسباند و ما صدای برخورد با بدنه ماشین را شنیدیم اما راننده موتور به نشانه عذرخواهی دست خود را بلند کرد تا ما فکر کنیم تصادفی ضربه خورده اما همسرم چون سالها در جنگ ۸ ساله تحمیلی حضور داشت و خیلی هشیار بود از داخل آینه، بمب و آنتن آن را دیده بود.
همسر شهید عباسی در خصوص شرایط زندگی پس از این واقعه توضیح داد: ما مجبور شدیم که وجود محافظین را که خدا خیرشان دهد همیشه در زندگی و حتی در سفرها و حتی در مسیر های کوچک داشته باشیم و هیچ وقت نتوانستیم به صورت یک زوج به سفر برویم. تمام مسافرتهای حج و کربلا را به صورت تنها میرفتیم و ایشان به دلایل امنیتی همراه من نبودند و سعی میکردیم بچهها رو دور نگه داریم، اما آنها هم در آن تصادف صدمه دیدند.
وی درباره نحوه شهادت همسرش گفت: آن طوری که توانستم یک طرف صورتشان دیدم، به نظرم خیلی شبیه آن زمانی بود که عکسی از روز آزادی خرمشهر گرفته بودند و که آن عکس بسیار پر گرد و غبار بود و خیلی خسته به نظر میرسیدند و همان لحظه برای من تداعی شد و فکر کردم که صورتشان سالم است و به محافظ گفتم که احساس میکنم که این نوید پیروزی ما در این جنگ است و نتیجه خوبی دارد و صورت ایشان دقیقا مثل زمان پیروزی در خرمشهر است و آن را به فال نیک گرفتم. البته محافظ به بنده گفت که خیلی هم صورت ایشان خوب نبود و شما خوب نگاه نکردید و پشت گردنش یک ترکش بزرگی خورده بود و بر اثر موج انفجار از سیزده طبقه به خیابان پرت شده بودند، تمام استخوانهایش خرد شده بود و محافظ میگفتند که زمانی که در حال شستشوی جسد ایشان بودیم، از گوش هایشان خون میآمد و انگار تمام خون بدنشان در حال خارج شدن بود که به خاطر ضربه شدید بود.
همسر شهید عباسی ادامه داد: در آن روز سه موشک به منزل ما اصابت کرد و من به مدت یک ساعت و نیم زیر آوار بودم. من از هر کسی که حقی را به اسرائیل بدهد و بخواهد این رژیم را توجیح کند شکایت دارم.
همسر شهید در انتها گفت: با توجه به این گستاخی که رژیم صهیونیستی و آمریکا در دفاع از آن دارد و اینکه رسانههای دنیا فقط گزارش میکنند و عکس العملی نشان نمیدهند، نمیدانم که چقدر صدای ما به دنیا میرسد و با این وجود میگویم که نور یک کرم شب تاب هم یک نوری حساب میشود و ما باید در همه جا شکایت کنیم و فریاد بکشیم و از دادگاه هم تشکر میکنم که این موضوع را پیگیری میکند و انشاالله این قضیه در تاریخ ثبت میشود و دنیا هم از خواب غفلت بیدار میشود.
محمدی وکیل متهمین و سازمان مجاهدین خلق بیان داشت: وکیل شکات در دفعه قبل دوبار از واژه اسرائیل استفاده کردند که مورد اعتراض قرار گرفت و این واژه را در فرهنگ لغات مان نداریم و همچنین اصرار بر همکاری بر دولتهای متخاصم دارند و سوال کردند که آیا ما این را به عنوان دولت میشناسیم؟ ایشان امروز در توجیه ایراد این اتهام، دولت را تعریف کردند و بیشتر بر روی متخاصم رفتند که فعلا بر روی آن بحثی نداریم و صحبت ما دولت است.
وی ادامه داد: وکیل شکات فرمودند که یک تعریف مضیق داریم و یک تعریف موسع که در نظام کیفری ما ایشان امروز نه تنها تعریف موسع را پذیرفت بلکه پا را فراتر گذاشت و تعریف عام را هم پذیرفت که عموم به آن دولت میگوید. ما سرزمین آن را فلسطین میدانیم و حکومت آنها را غاصب میشناسیم و با فرض اینکه در آنجا حاکمیتی وجود داشته باشد و در فرمایش مقام معظم رهبری نیز از همین واژه استفاده شده بود، قانونی نمیدانیم ولی در خصوص الحاق ایشان بر روی واژه اسرائیل و شناختن کشور اسرائیل به عنوان یک کشور، بنده به شدت معترض هستم.
وکیل شکات در پاسخ به اظهارات وکیل برخی از متهمین پرونده اظهار داشت: اساسا بنده در تعریف دولت درست است که تعریف مضیقی را گفتم، اما این نکته را هم اشاره کردم که هیچ حقوق دانی قائل بر این معنای مضیق بر دولت متخاصم نشده است و در معنای موسع هم دو قول وجود دارد که بحث تخاصم را همه به یک معنا گرفتهاند اعم از یک جنگ بالفعل، اما در نقش و واژه دولت محل اختلاف شده که آیا دولت اعم است از دولتی که ما آن را به رسمیت بشناسیم یا خیر و یا صرفا دولتی است که ما به رسمیت بشناسیم که به طور مفصل درباره آن صحبت نمودم و در لایحه تقدیمی هم مستندات آن ارائه شد که هم با مبانی اصولی، هم با رویه قضایی و هم با منشور حقوق دانان، دولت را به معنای سه مولفه حکومت، جمعیت و قلمرو گرفتهاند و اعم از این میدانند که آن را به رسمیت بشناسیم یا نشناسیم.
وی بیان داشت: ما با سازمان و گروهی طرف هستیم که اتفاقا جنایات آن خیلی شبیه جنایات رژیم صهیونیستی است و هر دو بچه کشی انجام میدهند و هر دو در آتش زدن و بمباران مردم نقش دارند. حمله به بیمارستان، محلههای مسکونی، مدرسه، کشتن معلم در مدرسه و سوء استفاده از زنان و کودکان همگی جنایاتی است که سازمان منافقین انجام داده است و امروز همین گروهک تروریستی در حال همکاری با باند تبهکار رژیم صهیونیستی در کشتار مردم ایران میباشد. بنده تقاضا دارم در راستای تبیین همکاری گروهک تروریستی منافقین با رژیم صهیونیستی یکی از اعضای جدا شده به بنام آقای عیسی آزاده به صورت مجازی ایراد شهادت کند.
عیسی آزاده از اعضای جداشده گروهک تروریستی منافقین به عنوان شاهد در خصوص همکاری با تشکیلات تروریستی رجوی با رژیم کودک کش اسرائیل و سازمان سیا بیان داشت: مشاهداتی را شخصا در سال ۲۰۰۳ و پس از سقوط دیکتاوری صدام شاهد بودم و در رابطه با همکاری منافقین با سازمانهای جاسوسی و سرویسهای اطلاعاتی سایر کشورها اطلاعاتی دارم. در سال ۲۰۰۳ به عنوان یکی از مسئولین ستاد آموزش در اشرف حضور داشتم و در یک دانشگاهی که در آنجا بود و با سوء استفاده از نام کشور عزیزمان نام آن را ایران گذاشته بودند و بنده در آنجا تدریس میکردم.
وی ادامه داد: بعد از حدود ۳ ماه از سقوط صدام که آمریکا کاملا بر عراق مسلط شد، طبعا قرارگاه اشرف هم قبلا تحت کنترل سازمان اطلاعات و امنیت صدام بود، تحت کنترل صاحب خانه جدید یعنی آمریکا قرار گرفت. ستاد ما در جایی بود که به آن ترددی صورت نمیگرفت و کاملا حصارکشی شده بود و افراد خاصی به آن رفت و آمد داشتند و یک روز در جلوی مقر ما متوجه شدم که تعدادی کانتینر مستقر کردند و یک مقری را در آنجا با تمام تجهیزات و به طور کامل تاسیس کردند.
عیسی آزاده افزود: آمریکاییها برای بازدید میآمدند و یکسری تجهیزات نصب میکردند تا اینکه دیدم افراد ستاد اطلاعات را که همگی را میشناسم و اسامی آنها را اعلام خواهم کرد، با تعدادی وانتهای هایلوکس وارد این مقرر شدند و که در عقب وانتها پر از تجهیزات و محمولههایی بود و افرادی که این محمولهها را منتقل میکردند عبارتند از حسن نظامالدینی، غلامرضای قهرمانی از ستاد مرکزی اطلاعات، احمد واقف یا همان مهدی براعی، خلیل موعد چی و سعید مهدوی به عنوان مترجم، زهره اخیانی، مهدی حاجی نژاد به عنوان مسئول ستاد اطلاعات و چند نفر دیگر از نفرات پایین رده همان ستاد که زونکنها و کارتنهای CD، کتاب و ... را حمل میکردند.
وی خاطر نشان ساخت: این کار به دستور شخص رجوی و کنترل مریم قجر صورت میگرفت و مسئولیت نظارت بر این کار توسط جانشین وقت رجوی در عراق مژگان پارسایی انجام میگرفت. این افراد اکثرا از دوستان من بودند و از یکی از آنها که ناراضی هم بود موضوع را پرسیدم که متوجه شدیم هر آنچه را که در آن سالها جمعآوری کرده بودیم اعم از شنودها، تخلیههای تلفنی از عمق ایران، اسناد مرتبط با سازماندهی نظامی، نقشهها و ... را دستور دادند که به آمریکاییها تحویل دهیم.
عیسی آزاده گفت: زمانی که آمریکاییها عراق را گرفتند، شرط حفاظت از منافقین را اینگونه عنوان نمودند که باید هر سندی که از زمان قبل و بعد از انقلاب دارید را باید بدون کم و کاست در اختیار ما قرار دهید. در زمان جنگ آمریکا با صدام حسین، رجوی دستوری صادر کرد مبنی بر اینکه تمام مسئولین در تمام بیابانها و اطراف برگردید و هر وقت یک آمریکاییها را دیدید، در برابر آن سجده و تعظیم کنید و بگویید که ما با شما جنگی نداریم و ما را بمباران نکنید و این تبادل اطلاعات حدودا ۳ هفته طول کشید.
عیسی آزاده افزود: در نتیجه مشخص شد که آن اطلاعاتی که توسط این جریان منافقین جمعآوری شده بود تماما در اختیار آمریکا و اسرائیل گذاشته شد. در یک روز ما به یک مقری به نام ذاکری رفتیم که در آن جا چندین ستاد بود و، چون در مقابل آن جا دژبان وجود داشت، کسی نمیتوانست به آنجا تردد کند. در آنجا به ما گفته شد که هرچه را که داشتیم در اختیار آمریکا و اسرائیل گذاشتیم، اما قبل از آن رجوی دستور داده بود که از کلیه مدارک یک نسخه کپی بگیرید و از طریق کردستان عراق و از طریق نیروهای بارزانی توانسته از کشور خارج کنیم و به سمت اردن و احتمالا از آنجا به سمت اروپا برده شد و این آن چیزی بود که خودم شاهد رخداد آن بودم.
وی اظهار داشت: البته قبل از سال ۱۹۹۰ میلادی یک رابطه خیلی بی مسمایی در تشکیلات وجود داشت که برادر بزرگ ما در جهاد و مبارزه فلسطینیها و به خصوص عرفات بودند، اما بعد از ۱۹۹۰ کلا رویکرد نسبت به فلسطین تغییر کرد و بهانه رجوی این بود که، چون یاسر عرفات ازدواج کرده و از مبارزه دست کشید، دیگر به عنوان یک سازمان مشروع و انقلابی از نظر ما محسوب نمیشوند.
عیسی آزاده در خصوص اظهارات یکی از کارشناسان در جلسه قبلی دادگاه گفت: بنده نیز این حرف را تایید میکنم یکی ارتباطات موساد با تشکیلات رجوی در سال ۲۰۰۲ صورت گرفته است و در آن سال تمام لشکر آمریکا و متحدانش برای سرنگونی صدام کاملا تجهیز شده بودند و منتظر فرصتی بودند که در سال ۲۰۰۳ اتفاق افتاد. برای رجوی مسلم شده بود که ارباب اصلی او یعنی صدام حسین رفتنی است و براین اساس به سراغ اسرائیلیها رفته بود و یا برعکس که، اما در سال ۲۰۰۳ خودم شاهد بودم که یک تیم ۴ نفره متشکل از آمریکاییها و اسرائیلیها کلیه اسناد و مدارک را بردند و به عنوان کسی که در این تشکیلات با خیلی از مسائل جزئیات پشت پرده آشنا هستم به یقین میگویم که خیلی از جنایاتی را که اسرائیل در کشور ما انجام داد را مربوط به اطلاعاتی است که این گروهک در اختیار رژیم کودک کش اسرائیل قرار داده بود. در سال ۲۰۰۳ خودم از تعدادی از افراد اپوزیسیون در خارج از کشور شنیدم که همین فرد جنایتکار نتانیاهو به آنها اعلام کرده بود که مقداری از اطلاعات مرتبط با موضوع هستهای ایران را در اختیار دارد.
عیسی آزاد از اعضای جدا شده منافقین، بیان کرد: یک ربات رسانهای از این تشکیلات به نام علیرضا جعفرزاده و مسئول شورای رهبری در آمریکا به نام سونا سمسامی در سال ۲۰۰۳ اسناد، مدارک و عکسهای ماهوارهای که اسرائیل در اختیار آنها قرار داده بود تحت عنوان افشاگری بزرگ مقاومت از کشف ۲ سایت نطنز و اراک خبر دادند. بسیاری از رسانههای آن زمان این اقدام را یک بلوف رسانهای دانستند.
وی افزود: در آخرین جنایت این وطن فروشها سه روز قبل از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، منافقین در آمریکا در اقدامی دروغین نسبت به افشاگری ساخت سلاح هستهای در ایران اقدام کردند که ادامه ادعاهای دروغین نخستوزیر رژیم جعلی صهیونیست بود.
این عضو جدا شده سازمان منافقین ادامه داد: این اقدام جاسوسی و وطن فروشی تشکیلات منافقین و شخص رجوی را برای همگان آشکار کرد. روزنامه تایمز نیز در گزارشی منتشر کرد اسرائیل که اخبار و اطلاعات مربوط به بیمارستان رازی کرمانشاه را از طریق گروهک تروریستی منافقین کسب کرده است.
وی ادامه داد: از این گروهک داریم میتوانیم هرگونه اخبار و بیانیهای که این گروهک منتشر میکند را رمزگشایی کنیم. علیرغم همه تهدیدهایی که این گروهک به من داشته است، حضورم در این دادگاه فقط برای ادای دین و دفاع از شرف و انسانیت و سرزمین ایران است. در طول سالهای پس ار انقلاب جوانان زیادی برای دفاع از این آی و خاک جان خود را فدا کردند بنابراین وظیفه خود دانستم که من هم دین خود را به کشورم ادا کنم.
در ادامه خانم آن سینگل تون دارای تابعیت کشور انگلیس که ۸ سال عضو سازمان منافقین بوده به عنوان شاهد در جایگاه قرار گرفت.
قاضی گفت: قانون ایران ممنوعیتی برای شهادت اتباع خارجی در دادگاه ایجاد نکرده است.
خانم آن سینگل تون به عنوان شاهد در جایگاه قرار گرفت و گفت: ۴۷ سال سازمان مجاهدین را میشناسم.بیست سال جزو طرفداران آن بودم و بیست سال است که دشمن آن هستم و چندین کتاب در مورد مجاهدین نوشتم.
وی گفت: اسم همسر من مسعود خدا بنده است. به عنوان کارشناس در سال ۱۹۹۳ مجاهدین را ترک کردم از منافقین جدا شدم چرا که متوجه شدم آنها افرادی هستند که بر روی ذهن افراد تاثیر میگذارند. پس از جدا شدن منافقین مدتی طول کشید تا اینکه اوضاع و احوالم خوب شود و پس از اینکه حالم بهبود پیدا کرد یک وبسایتی به نام ایران اینتر لینک درست کردم.
وی اظهار کرد: ۲۰ سال وب سایت داشتم که هم به انگلیسی به هم به فارسی مینوشتم و قصدم شفافیت وضعیت اجتماعی و سیاسی مجاهدین و افکارشان بود و ۲۰ ساله است که علیه مجاهدین مینویسم.
این عضو سازمان منافقین گفت: برای این به دادگاه آمدم، چون متوجه شدم که شاکیانی وجود دارند، من هم برای همدردی با آنها آمدم تا کمی آرامش به آنها دهم. قربانیان ممکن است من را قبول نداشته باشند ولی توجه داشته باشند که ما یک دشمن مشترک داریم و آن هم مسعود رجوی است. در دهه ۷۰ من در انگلستان بزرگ شدم و در آنجا میدیدم جنبش آزادی بخش ایرلند بمب میزدند و من در این فضا بزرگ شدم.
وی ادامه داد: در آن زمان نمیدانستم بمب و خسارت بمب چیست و به سمت منافقین رفتم ولی نمیفهمیدم که چه طرفی را گرفتم. در حال حاضر من ۶۶ سال دارم و ۱۸ سال داشتم که به مجاهدین پیوستم. در واقع من به خشونت هیچ اعتقادی ندارم فامیل و خانواده من ضد خشونت هستند. در دانشگاه من با ایرانیان ملاقات کردم و با آنها نشست و برخاست داشتم که در آن جا متوجه شدم که در ایران انقلاب میشود، بعد هم من به یک دانشگاه دیگری رفتم و در آن جا متوجه شدم که عدهای افرادی را برای مبارزه استخدام و جذب میکنند.
این عضو جدا شده سازمان منافقین اظهار کرد: به عنوان یک دانشجو علاقه به سیاست کشورهای دیگر داشتم میدیدم که مخالفین کشورهای دیگر کسانی که فعال هستند فقط حرف میزنند، ولی مجاهدین عمل میکنند. زمانی که من با مجاهدین بودم یک نفر از دولت انگلیس به من نگفت که تو با مجاهدین نباش و به معنای این بود که آنها کار من را تایید میکردند.
وی ادامه داد: فرایند جذب و شستشوی فکری آنها به این نحو شروع شد که پیام دادند و مرتب از من فعالیت میخواستند به طوری که من اصلا وقت نداشتم فکر کنم و بفهمم که اصلا کجا میروم و چه میکنم. تا اینکه در سال ۱۹۹۲ از من خواستند که برای آموزش نظامی به عراق بیایم که من آنجا گفتم که دیگر باید توقف کنم. برای ۱۰ سال من یک زندگی مختلف داشتم در یک جنبه یک فرد انگلیسی بودم که در آن شغلم، خانواده و دوستانم را داشتم و در یک جنبه دیگر من معتاد به مجاهدین بودم هر کاری که میخواستند، میکردم و نمیتوانستم از آنها جدا شوم و بعد از ۱۰ سال در سال ۱۳۶۸ من یک بحران شخصی داشتم و در این دوران شخصی من باید یکی را انتخاب میکردم و من مجاهدین را انتخاب کردم، مجاهدین من را از خانواده خود جدا کردند و دیگر من با خانوادهام ارتباط نداشتم.
این عضو جدا شده سازمان منافقین گفت: شیوه جذب اعضا این طور بود که باید از خانواده و همسر خود جدا میشدیم.
قاضی پردسید: کتابی درباره مجاهدین خواندید؟
این عضو جدا شده سازمان منافقین پاسخ داد: خیر نخواندم.
وی افزود: پروسه کاری که انجام میدادند به این صورت بود که شخص با شخص تماس میگرفت و یا جلساتی میگذاشتند و اینطور نبود که نوشتهای بگذارند و یا مکتوباتی را به ما تحویل دهند. برای شرکت در نشستها زمانیبنده را از خانواده جدا کردند نه اینکه این جدایی فیزیکی باشد، چراکه بنده در لندن بودم، اما به صورت ذهنی و فکری این جدایی صورت گرفت. بعدها از خانوادهام نیز جدا شدم با مجاهدین زندگی میکردم. شغلم را کنار گذاشتم من برنامه نویس کامپیوتر در لندن بودم. ما در یک خانه تیمی بودیم به ما میگفتند که بیرون نروید چراکه توسط ایران دستگیر میشوید، متاسفانه من به حرفشان گوش داده و آزادی خود را از دست دادم و به طور کل در بین مجاهدین نیز جداییهایی بود و افراد را از یکدیگر جدا میکردند. در آن زمان مجاهدین ۳ دپارتمان داشتند، بخش سیاسی و نیرویی و بخش مالی داشتند.
این عضو جدا شده سازمان گفت: آنها در ان زمان نشان میدادند ما طرفدار برابری و حقوق زنان و دموکراسی و مردمسالاری هستیم، افراد سیاسی و قدرتمند هم میدیدند یک نیروی مجانی وجود دارد که کارهایی که آنها میخواهند را انجام میدهد.اما در واقع ما همه چیزمان را درپی عضویت در این گروهک از دست میدادیم، زندگی، خانواده، فکر و اندیشهمان را برای کارهایی که آنها به ما دیکته میکردند از دست دادیم. برده اروپاییان بودیم.
عضو جدا شده سازمان گفت: من در خانهای تیمی در لندن و نیز در خانهای تیمی در سوئد بودم سه ماه نیز من را به عراق بردند و گفتند برای آموزش برویم، اما از من به عنوان یک فرد آموزش دیده استفاده نکردند و افرادی اموزش دیدهتر از من برای عملیات مرصاد داشتند و از من به عنوان یک پاسپورت استفاده میکردند. برای این میگویم پاسپورت چراکه صدام برای هر پاسپورت به آنها پول میداد.
وی افزود: بعد من را به پاریس بردند و در انجا دیگر شکهای من شروع شد که چرا من را به انجا بردند و وضعیت من چه میشود. این کتاب که نامش زندگی در کمپ اشرف است که در واقع قربانیان آقایان و فرماندهان زیادی هستند، این کتاب اسمش این است و من در این کتاب گفتم مجاهدین چطور توسط قدرتهای خارجی مورد استفاده قرار میگیرند.
وی گفت: من عکسی با یاسر عرفات داشتم که گفتند، دیگر این عکس را نباید داشته باشید. بعد از مدتی متوجه شدم که آنها با گروههای جنایتکار یکسان هستند و با رژیم صهیونیستی یکی هستند و آنهم بخاطر شست و شوی مغزی و بخاطر تسلط جویی که روی افراد دارند و اینکه اینها هیچ مرز قانونی و شرعی ندارند. مریم رجوی میگفت ما یک ایران که آزاد از سلاح هستهای باشد میخواهیم ولی این جرم نیست. موساد و رجوی فقط اسلحه را میشناسند و مردم را میکشند این سازمان یک سازمان مجرمانه است و اینها نیز به هیچ مذهبی پایبند نیستند.
وی ادامه داد: وظیفه من این بود که بیام و اطلاعاتی که در مورد مجاهدین در رسانهها گفته میشود را بیان کنم. در آن زمان در واقع ما یک وظیفه مالی و اجتماعی داشتیم و باید کارهایی که میگفتند را انجام میدادیم به طوری که در آن زمان به خیابانها میرفتیم و در کلاسوری که داشتیم عکسهای قربانیان رژیم، زندانی ها، اعدامیها و. بود که با نشان دادن آنها به مردم میگفتیم به ایران کمک کنید این افراد لباس، پول و هیچی ندارند ولی در واقع پول را برای گلولههای که به عراق میرفت جمع میکردیم. یک عده بعداً یک انجمن خیریهای با نام ایران ایر درست کردند که بخشی از پولها به این انجمن فرستاده میشود ولی بیشتر پولها در چمدان یا به صورت چک ارسال میشود که جزئیاتش را نمیدانم.
این عضو جدا شده سازمان منافقین اظهار کرد: بعداً من متوجه شدم که به مجاهدین پول پرداخت میشود و آنها از یک جای قانونی چک دریافت میکنند و افراد خیلی مطمئن به صورت وکیل یا هر چیزی میرفتند و این چکها را میگرفتند و چکها ۱۰ هزار یا ۵ هزار یا ۱۰ هزار پوند بود من نمیدانم چه کسی این پولها را میداد فقط میدانم آنها میخواستند مجاهدین بمانند و از بین نروند.
وی افزود: من یه روز به خانه یکی از مجاهدین به نام بهمن اعتماد رفتم و یک فرشی در منزلش انداخته بود که فکر کنم ۲۵ هزار پوند قیمت آن بود. مجاهدین تاثیر بسیاری بر روی مردم، افراد سیاسی و اعضای پارلمان داشتند و حرف از ضد تروریست بودن می زدند.
قاضی گفت: اسم کتابها و کارهای مهمی که در اروپا انجام میدادید را بیان کنید.
وی ادامه داد: لشکر خصوصی صدام، چگونه رجوی مجاهدین خلق را از یک گروه مسلح انقلابی به یک فرقه مسلح تغییر داد. رجوی یک سازمان را به قبیله و فرقه خود تبدیل کرد و دیگر ایران برای او مهم نبود؛ و این کتاب این فرایند را نشان میدهد.
این عضو جدا شده سازمان منافقین بیان کرد: نمیدانستم افرادی که در انگلستان جذب مجاهدین میشوند، علیه ایران اقدام به فعالیت تروریستی میکنند. در داخل انگلستان هیچکس نمیدانست و یک گروه تروریستی نمیتوانست در انگلستان جایی داشته باشد ولی اینگونه نبود، چون مردم خبر نداشتند دولتها هم بی اطلاع بودند، چگونه میشود که همچین چیزی در انگلستان باشد بنابراین من میگویم که از وضعیت مجاهدین اطلاع داشتند.
وی اظهار کرد:زمانی که مریم رجوی به پاریس آمد ما رفتیم آن را دیدیم. تمام کارهای او اجباری بود به طوری که همه باید حجاب میداشتند حتی اگر مسیحی بودند همه باید در مراسم شرکت میکردند. مریم با یک سری خانم دیگر به پاریس آمد و هر کدام از این خانمها را به عنوان رئیس یک بخشی مشخص کرد در حالی که بسیاری از آنها از این پستها هیچ اطلاعات، فن و تکنیکی نداشتند به عنوان مثال بهمن اعتماد یک دیپلمات بود و سیاست خوانده بود ولی یک خانم رئیس او شد و میگفت که چه کاری باید انجام دهد در حالی که آن زن سوادی نداشت و چیزی بلد نبود. در آن زمان بسیاری از مجاهدین جدا شدند و همه چیز به هم خورد و من هم در همان سال از مجاهدین جدا شدم.
این عضو جدا شده سازمان منافقین بیان کرد: زنهای مجاهد وضع بدی داشتند، آزادی و بهداشت نداشتند در واقع برده بودند آنها فقط مامور بودند تا کارهایی که مریم رجوی میگوید را اجرا کنند. اگر مریض بودند و یا حالت روانی خوبی نداشتند باید کار خود را انجام میدادند. یک خانم با نام اکرم که در عراق گوشش عفونت پیدا کرده بود را معالجه نکردند و وقتی به لندن آمد گوشش را معالجه کرد و خیلی خوشحال بود.
قاضی گفت: در خصوص تامین منابع مالی برای متهم ردیف اول و ارتباطش با رژیم صهیونیستی و فعالیت دفاتر این سازمان در اروپا توضیح دهید.
وی اظهار کرد: من اطلاعات زیادی در این مورد ندارم که کمک از سرویسهای امنیتی و یا رژیم صهیونیستی گرفته باشد ولی من این را میدانم که مسعود رجوی بی پول کار نمیکرد و حتماً از یکی پول میگرفت.
این عضو جدا شده سازمان منافقین گفت: هیئتی شامل بتول سلطانی و بتول ابراهیمی آمدند و آنها با من حرف زدند.
در ادامه سیمیاری کارشناس در جایگاه قرار گرفت و گفت: با توجه به ارجاع پرونده به کارشناسی، بنده مکلف به ارائه نظریه کارشناسی در دادگاه هستم. این پرونده پیچیدگی اطلاعاتی و امنیتی زیادی دارد و نیازمند بررسی اسناد است.
این کارشناس گفت: اسناد ارائه شده در دادگاه آنقدر مستند است که هم گروهک منافقین و هم رژیم صهیونیستی آن را تایید کرده است. یکی از این اسناد گزارش منتشر شده در روزنامه اسرائیل اف تایمز است که در این گزارش به تروریستی بودند سازمان منافقین اشاره شده است. کل این گزارش مصداق همکاری رژیم صهیونیستی و منافقین را تشریح میکند و در آن عنوان شده حمله به بیمارستان فارابی کرمانشاه در نتیجه ارسال اطلاعات از سوی منافقین بوده است.