قنادباشی در گفتوگو با ایلنا:
غارت منابع سودان یکی از دلایل تشدید تنشها است/نقش قدرتهای خارجی در تحریک نظامیان
کارشناس مسائل آفریقا گفت: غرب ترجیح میدهد با مدیریت غیرمستقیم بحران، نظم موجود در سودان را حفظ کند اما بحث منافع هم در میان است.
جعفر قنادباشی، کارشناس مسائل آفریقا در تشریح ابعاد تنشهای جدید در سودان در گفتوگو با ایلنا اظهار کرد: برخلاف تصورات اولیه و برداشتهای رایجی که ممکن است درباره جنگ سودان وجود داشته باشد و آن را به خشونتهای قبیلهای نسبت دهند، واقعیت این است که اوجگیری جنگ در سودان ارتباط مستقیمی با افزایش قیمت جهانی طلا و رشد صادرات غیررسمی این فلز گرانبها دارد. در واقع، تحولات اخیر سودان را باید در پیوند با قاچاق گسترده طلا و منافع اقتصادی پنهانی دانست که در پشت صحنه این درگیریها نهفته است. طی سه سال گذشته، سودان بهصورت چراغ خاموش به سومین صادرکننده بزرگ طلا در قاره آفریقا تبدیل شده است؛ اما بخش عمده این صادرات از مسیرهای غیررسمی و قاچاق انجام میشود و شبکههایی از شرکتهای خصوصی با ارتباطات نزدیک به امارات متحده عربی، نقش کلیدی در این روند ایفا کردهاند. به بیان دیگر، بخش بزرگی از طلای سودان از مسیرهای غیرقانونی به امارات منتقل میشود؛ روندی که نهتنها منابع ملی این کشور را از بین برده، بلکه یکی از محرکهای اصلی درگیریهای خونین داخلی نیز بوده است.
وی افزود: باید توجه داشت که در آغاز، درگیریهای سودان بیشتر بهعنوان نزاعی میان دو فرمانده نظامی و بر سر ادغام نیروهای واکنش سریع در ارتش تفسیر میشد؛ اما در ادامه، ماهیت جنگ بهطور کامل تغییر کرد. امروز این نبرد بیش از آنکه صرفاً رقابتی سیاسی یا نظامی باشد، تلاشی است برای کنترل معادن طلا و مسیرهای استخراج و انتقال آن از سودان. با گذشت دو سال و نیم از آغاز درگیری، ارتش سودان توانسته است در بیشتر ایالتها تسلط نسبی پیدا کند و نیروهای واکنش سریع را به عقب براند، اما منطقه دارفور همچنان کانون اصلی درگیریها باقی مانده است. در نزدیکی شهر «الفاشر» و منطقهای به نام «جبل آمر» معادن بسیار غنی طلا وجود دارد که در حال حاضر بهصورت گسترده و غیرقانونی استخراج میشود. بر اساس گزارشها، سودان دارای ۱۳ ایالت طلاخیز است و در مجموع بیش از ۴ هزار معدن طلا در این کشور شناسایی شده است. البته بسیاری از این معادن دارای عیار پایین هستند؛ بهگونهای که در هر تن سنگ استخراجشده تنها حدود ۲.۵ گرم طلا یافت میشود. از آنجا که صادرات رسمی طلا بهدلیل تحریمها و نبود نظارت دولتی محدود است، قاچاق طلا از مرزهای غربی، بهویژه از طریق لیبی، رونق گرفته است.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: این مسیر، بهدلیل حضور نیروهای وابسته به امارات در لیبی، یکی از کانالهای اصلی انتقال غیرقانونی طلا به امارات به شمار میرود. هرچند امارات چند ماه پیش اعلام کرد که واردات مستقیم طلای سودان را ممنوع کرده است، اما در عمل، چرخه قاچاق همچنان فعال است و سود حاصل از آن به حسابهای اماراتی بازمیگردد. به این ترتیب، رونق اقتصادی امارات در دهه گذشته، تا حد زیادی بر پایه طلایی بنا شده است که با خون مردم سودان آغشته شده و جنگهای خونینی که در این کشور رخ داده، عملاً در خدمت حفظ و ایمنسازی مسیرهای قاچاق طلا و کنترل منابع معدنی بوده است. در جریان این درگیریها، سلاحهای پیشرفته در اختیار نیروهای واکنش سریع و گروههای شبهنظامی محلی قرار گرفته است. این گروهها فاقد هرگونه انضباط نظامی یا ساختار فرماندهی روشن هستند و رفتار آنها بیشتر بر پایه خصومتهای قومی و قبیلهای شکل گرفته و حالا توزیع گسترده سلاح در میان مردم، شعله اختلافات قومی را در دارفور و مناطق همجوار دوباره برافروخته و زمینهساز کشتارهای دستهجمعی شده است.
وی افزود: در پشت صحنه، برخی کشورهای غربی و همچنین امارات نقش پررنگی در این روند دارند. آنها با حمایت مالی و تسلیحاتی از نیروهای نیابتی خود، عملاً درگیریهای داخلی را تداوم بخشیدهاند که هدف نهایی از این سیاست، جلوگیری از شکلگیری یک سودان قدرتمند و مستقل است؛ کشوری که در صورت ثبات میتواند به حلقهای مؤثر در همکاریهای منطقهای تبدیل شود. در این میان، برخی گزارشها حاکی از استفاده نیروهای تحت حمایت امارات از پهپادها برای بمباران مناطق غیرنظامی و حتی مساجد در دارفور است. این حملات منجر به تلفات گسترده غیرنظامیان شده و موجی از نفرت و خشم مردمی را برانگیخته که البته چنین رفتارهایی، ماهیت واقعی جنگ سودان را آشکار میکند؛ جنگی که در ظاهر بر سر قدرت است، اما در باطن، تلاشی برای حفظ منافع اقتصادی خارجی و جلوگیری از استقلال سیاسی سودان محسوب میشود. در واقع، امارات طی سالهای اخیر در قاره آفریقا نقشی فراتر از یک بازیگر اقتصادی ایفا کرده است. ابوظبی بهنوعی در حال بازسازی الگوی «استعمار نوین» در آفریقا است؛ مدلی که از طریق سرمایهگذاری، کنترل منابع طبیعی و حمایت از گروههای نیابتی، نفوذ سیاسی و نظامی خود را گسترش میدهد.
قنادباشی گفت: امارات نهتنها در سودان، بلکه در لیبی نیز درگیر فعالیتهای مشابهی است؛ از جمله قاچاق نفت و حمایت از شبهنظامیان مورد نظر خود اما تفاوت در این است که در لیبی، بهدلیل جمعیت کمتر، آثار این سیاستها به اندازه سودان گسترده و خونین نشده است. با این حال، هدف اصلی ابوظبی حفظ کنترل غیرمستقیم بر منابع انرژی و فلزات گرانبها در شمال آفریقا است. در این مسیر، امارات عملاً به نیابت از قدرتهای غربی، بهویژه بریتانیا و ایالات متحده، عمل میکند و این سیاست در هماهنگی با منافع رژیم صهیونیستی نیز قرار دارد. اسرائیل از تضعیف سودان و جلوگیری از شکلگیری یک دولت نیرومند در خارطوم استقبال میکند، زیرا چنین دولتی میتواند در آینده به بخشی از جبهه مقاومت در جهان عرب تبدیل شود. از این رو، غرب و متحدانش ترجیح میدهند که منابع و ظرفیتهای سودان بهجای توسعه و آبادانی، صرف جنگ داخلی و درگیریهای فرسایشی شود. در حال حاضر، ارتش سودان پس از کسب برتری در بیشتر ایالتها، در پی تثبیت موقعیت خود است. این وضعیت، فرصتی را برای نیروهای سیاسی فراهم کرده تا بتوانند فرآیند انتقال قدرت از نظامیان به غیرنظامیان را در مناطق تحت کنترل ارتش آغاز کنند.
وی عنوان کرد: در مقابل، درگیریها همچنان در سه بخش از ایالت دارفور اعم از دارفور شمالی، جنوبی و مرکزی ادامه دارد و هر سه منطقه همچنان صحنه ناامنی، آشوب و جنایات جنگی هستند. ناظران بینالمللی امیدوارند که فشار افکار عمومی و سازمانهای بینالمللی بتواند رهبران نیروهای واکنش سریع را مهار کرده و از تداوم هرجومرج جلوگیری کند. با وجود این امیدها، مسیر صلح در سودان همچنان دشوار است. ورود قدرتهای خارجی به بحران این کشور نیز چندان محتمل به نظر نمیرسد، زیرا از دید واشنگتن و پایتختهای اروپایی، منافع حیاتی آنها هنوز در خطر نیست. غرب ترجیح میدهد با مدیریت غیرمستقیم بحران، نظم موجود را حفظ کند؛ نظمی که هم به امارات اجازه کسب سود از منابع آفریقا را میدهد و هم مسیر تضعیف کشورهای اسلامی را هموار میکند. ورود مستقیم قدرتهای غربی به بحران سودان، اقدامی پرهزینه و دشوار خواهد بود. از همین رو، احتمال مداخله نظامی یا حتی دیپلماتیک جدی از سوی آنها پایین است. در عوض، ممکن است شاهد موضعگیریهای سیاسی محدود یا بیانیههای محکومیت باشیم، بیآنکه تغییری واقعی در وضعیت میدانی ایجاد شود.
قنادباشی در پایان خاطرنشان کرد: کشورهای غربی تمایل ندارند منافع اقتصادی خود با امارات یا سایر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را به خطر اندازند. آنها ترجیح میدهند اجازه دهند امارات و متحدانش به غارت منابع آفریقا ادامه دهند، در حالی که درآمد حاصل از آن صرف خرید تسلیحات آمریکایی و سرمایهگذاری در بازارهای غربی میشود. این چرخه، بهصورت پنهان، منبعی برای بازتولید سلطه اقتصادی و سیاسی غرب در منطقه است. در این میان، سودان با خطر تجزیه تدریجی نیز روبهرو است. تضعیف دولت مرکزی، گسترش ناامنی در دارفور و تحریک اختلافات قومی، همه میتواند زمینهساز جدا شدن بخشهایی از کشور شود. بر این اساس تنها نهادی که هنوز میتواند بهعنوان نیروی منسجم و مشروع در سودان ایفای نقش کند، ارتش است. بنابراین، تداوم حمایت از ساختار نظامی و همزمان تلاش برای بازگشت تدریجی به حکمرانی غیرنظامی، شاید تنها راه نجات سودان از چرخه خون و طلا باشد.