خبرگزاری کار ایران

مؤسسه انتشارات بوتیمار ۳ کتاب تازه منتشر کرد

کد خبر : ۲۱۰۷۹۴

«جنازه‌ی مریم بنت سعید» نوشته‌ی داریوش معمار، «جن‌ام، جماعت بسم‌ا…» نوشته‌ی رضا حیرانی و «سامسای عاشق» نوشته‌ی هاروکی موراکامی با ترجمه‌ی مریم عروجی؛ عنوان‌های ۳ کتاب نشر بوتیمار هستند.

«جنازه‌ی مریم بنت سعید» شعری بلند نوشته‌ی داریوش معمار؛ با ویرایش جدید، اضافات و ملحقات توسط نشر بوتیمار به چاپ دوم رسید.

به گزارش خبرنگار ایلنا؛ این کتاب ۶۱امین کتاب از مجموعه‌ی(دوره‌ دوم شعر معاصر) بوده و در ۱۹ فصل با ۸۳ قطعه شعر کوتاه با قیمت ۶۵۰۰ تومان در بازار کتاب به فروش می‌رسد.

قطعه‌ای از این کتاب را می‌خوانیم: «محبوب من چه بی‌خبر می‌رسد اما مرگ مانند مرواریدهای خلیج که وسوسه انگیز‌اند بر ساعت انبوه پرندگان در بافه‌ی موها…»

«جن‌ام، جماعت بسم‌ا…»

«جن‌ام، جماعت بسم‌ا…» نوشته‌ی رضا حیرانی ۶۰ امین کتاب مجموعه‌ی(دوره‌ دوم شعر معاصر) که توسط انتشارات بوتیمار نشر شده است.

کتاب با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و ۸۰ صفحه در ۳ دفتر شعر به نام‌های: حکمت ریشه به سوگ، مکاشفه درریشه و ضمیمه به ریشه و قیمت ۶۵۰۰ تومان فروش می‌رود.

در پشت جلد کتاب می‌خوانیم: «باید به قصد نفی پریشانی شهر به سمفونی لبخندهای تو استناد کند اخبار وگرنه این شهر نشاط مرگی جز ردی که بر سینه‌اش گذاشتی باقیش پوستی جزامی نیست»

«سامسای عاشق»

نشر بوتیمار «سامسای عاشق» نوشته‌ی هاروکی موراکامی با ترجمه‌ی مریم عروجی از سلسله کتاب‌های داستان جهان را در ۳۹ صفحه و قیمت ۴۵۰۰ تومان منتشرکرد.

این داستان روایتی در ادامه‌ی شاهکار «فرانتس کافکا» با عنوان «مسخ» است که برای درک بهتر این داستان باید ابتدا «مسخ» را خوانده باشید تا با «سامسای عاشق» ارتباط خوبی برقرار‌کنید. سامسای عاشق داستانی امیدوارکننده و نوید‌دهنده به سمت پویایی و رشد است.

هدف نویسنده از ادامه‌ی داستان زندگی «گرگور سامسا» شخصیت اصلی داستان، نوعی تقابل و رویارویی با عنصر امید و تلاش برای رهایی از پیله‌ی تنهایی و زوال است. تنهایی و انزوایی که شاید به نوعی گریبان‌گیر انسانهای بی‌شماری از نسل دیروز و امروز بوده باشد. واضح است که انسان امروز بیش از پیش در تنهایی دست‌و‌‌ پا می‌زند اما به نوعی رشد و تکامل فکری نائل می‌شود که این تجربه‌ی ارزشمند را مدیون این انزوای به اصطلاح انزجارآمیز خود می‌داند.

در پشت جلد کتاب می‌خوانیم: «حتی فکرکردن به او گرما‌بخش بود. دیگر از آن زمان به بعد آرزو نداشت که یک ماهی یا گل آفتاب‌گردان باشد. از انسان بودنش خوشحال بود، البته راه رفتن روی دو پا و لباس پوشیدن دردسری بزرگ بود و هنوز چیزهای زیادی بود که از آن‌ها سر در نمی آورد. با این حال اگر او یک ماهی یا گل آفتابگردان بود، نه یک انسان، محال بود که چنین حسی را تجربه کند.»

ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز